بایگانی ماهیانه: آبان 1398

علوم اجتماعی را رنجورتر نکنیم!

از جنجال چند همسری تا سخنان جنجالی دکتر فیاض!

یک مرکز مشاوره و برگزاری کارگاه‌های آموزشی برای حدود ۱۰۰هزار خانواده چند همسری، یک نیاز طبیعی این گروه اجتماعی است؛ اما راه حل خواندن چند همسری برای معضلاتی مثل ۴، ۵میلیون زن بی‌همسر یا ۳میلیون سرپرست خانوار بدون همسر و پدر سخنی دیگر است.

https://life.irna.ir/news/83540755

حواشی سیاسی و غیرسیاسی این سوژه و مساله اصلی شدنش در چند روز مجازی هم خود قصه دیگری است.

این دغدغه‌ها و دلسوزی‌های به جا، چقدر از مطالعات میدانی و علوم اجتماعی برخوردار است؟! از کجا معلوم شده فرهنگ چند همسری “در ایران امروز”، آن مردان متمکّن را سراغ زنان بیوه یا ۳۵ تا ۴۹سال می‌برد؟! و با چند همسری، بیوه‌سازی تشدید نمی‌شود؟!

افزایش طلاق(هر ۱۹ثانیه یک پرونده، تا سال۹۳!) و ۷۰٪ به درخواست زنان بودنش، واقعیتی تکان دهنده است که مطالعات شاخه‌های مختلف علوم اجتماعی را می‌طلبد؛ که آیا فرهنگ شدن چند همسری، بدان کمک می‌کند یا از آن می‌کاهد؟!

علت اصلی طلاق‌ها تا سال٨۹ عمدتا به عواملی مثل اعتیاد و… مستند بود؛ اما از ۹۴، “خیانت” عامل اصلی طلاق‌ها ثبت شده است! متٲسفانه تا سال ۹۰مردان، بیشتر؛ و از ۹۴زنان به تساوی و فزونی بر مردان می‌رسند!

ایده چند همسری چه اثر مثبت یا منفی‌ای بر این معضل خانواده‌ها می‌گذارد؟!

به حسب آمار سازمان ثبت احوال ۳۰٪ جوانان ۲۰ تا ۳۵ساله(حدود ۱۲میلیون) ازدواج نکرده‌اند!

و به حسب گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس(۱۹خرداد۹۳)، ۷۴/۳٪ دانش آموزان رابطه غیر مجاز با جنس مخالف دارند!

ازدواج سفید و هم‌باشی و…، به تبع این واقعیت راه میانبر طبیعت تلقی و رایج می‌شود!

آیا در این وضعیت، “ازدواج اوّلی‌ها” و “تسهیل و تحکیم ازدواج اوّل” ضرورتِ یک جامعه نیست؟!

آیا گران شدن ازدواج و ارزانی روابط غیر مجاز تا حد رایگان بخشی، یکی از عوامل اصلی این پدیده شوم نیست؟

دکتر فیاض پر بیراه می‌گوید که ازدواج دارد مختص به اشراف جامعه می‌شود؟!

با این وضع، چند همسری ازدواج را گران‌تر و شیء لوکس‌تر برای همان طبقه بهره‌مند نمی‌کند؟!

چه جامعه‌ای ساخته‌ایم که عده قلیلی (به تعبیر مروجین: سوپر میلیاردر) بتوانند چند همسر اداره کنند و بیش از ۱۲میلیون نتوانند یک همسر برگزینند؟ و درصدی از آنها راهی غیر ازدواج را برای نیازهایشان بپذیرند؟!

آن دسته‌ی ۴، ۵ میلیونی ۳۵ تا ۴۹ ساله، چند سال قبلش جزء دسته ۱۲میلیونی ۲۰ تا ۳۵ ساله مجرد نبوده‌اند؟ بهتر بگویم: این دسته ۱۲میلیونی چند سال دیگر آن دسته ۴، ۵ میلیونی را چند برابر نمی‌کند که باید اقلا دخترانش در صف انتخاب شدن برای زن دوم و سوم بنشینند؟!

آیا مانند این پرسش‌ها، مورد پژوهش کافی متخصصان شاخه‌های علوم اجتماعی با مبانی درست واقع شده است؟

این وسط در جستجوی اظهار نظرهای متخصصین علوم انسانی بودم که سخنان دکتر ابراهیم فیاض(جامعه‌شناس و مردم شناس) جنجالی شد! کنار ردّ شعار گونه‌ی چند همسری، شیوع فاحشه‌ها در قم را گزارش می‌کرد که ۴تا۴تا کنار خیابان…!
عجیب‌تر، علت آن را صیغه کردن‌های “آقایان” می‌خواند!

https://aftabnews.ir/fa/news/620114

نه گزارشش متکی به آماری عالمانه یا اقلا کار میدانی یکی از دانشجویانش بود! و نه تحلیلش -که شیوع این فاحشه‌های ادعائی بخاطر کثرت صیغه موقت در قم باشد- شواهد علمی‌ و مقبول داشت!

!! اصلا سلّمنا که فاحشه محجبه در قم روبه ازدیاد و علتش هم صیغه کردن آقایان روحانی قم است؛ ایشان بعنوان یک جامعه شناس متدین -که سالهایی هم در قم طلبگی کرده‌اند- از خود نمی‌پرسند: چگونه یک حکم منصوص اسلام و قرآن(اولین آیه جزء۵ و روایات متکثر شیعی) -که ذاتا برای مقابله با سفاح و زنا جعل شده- در عمل فاحشه و فحشاء ساخته است؟!!

آیا همیشه چنین بوده و خواهد بود یا بخاطر عوارض و شرایطی در این دوره چنین شده است؟! آن عوارض دقیقا کدامند؟

آیا در اینباره ایشان اقلا پایان نامه‌ای ترتیب داده یا سلسله تشکیک و تعریض باید به آیه قرآن و جعل و تشریع الهی هم سرایت کند؟!

اینها بیشتر به ما خبر می‌دهد که علوم اجتماعی در جامعه‌ی علمی ایران ضعیف و رنجور است. برخی ناآگاه و بی اعتناء به آن از مباحات شرعی(مثل اجازه چند همسری به مردان) می‌خواهد با کبرا، صغرا کردنی ساده “نظم اجتماعی” بسازند؛

https://eitaa.com/hayat_hosna/876

و برخی -که متخصص علوم اجتماعی‌اند- با ادعاهای سبک و بی مدرک و فرضیات خام، جور دیگر رنجوری آنرا موجب شوند!

امام معصوم جامع علوم انسانی و اسلامی است که هم “نظاماً للمله”(نظام بخش دین) است و هم تبعیتش “نظاماًللامه” (نظام بخش اجتماع)است ؛ ولی ما با گسست بین علوم اسلامی و انسانی، هم نظم و هندسه آموزه‌های دین را به هم میریزیم و هم نظم اجتماعی مطلوب را موجب نمی‌شویم!

علوم انسانی-اسلامی‌یک ضرورت است.

محسن قنبریان
۹۸/۸/۱۸

حَرَمْشَهر!

 آینده‌پژوهی روایی از شهرهای زیارتی عراق :

  1.  الگوی توسعه شهری
    حرم تابعی از شهر است نمی‌شود شهر بر اساس الگوئی توسعه یابد و حرم بر اساس الگوئی دیگر! لذا در عصر غیبت (چه با شهرهای با شکوه عباسیان، چه الگوهای مدرن) موظف به عریش(چوب پوش) کردن مساجد نیستیم.
    غربی‌ها با توجه به غایتی که از شهر منظور داشته‌اند؛ الگوهای “شهر درخشان” (بلند مرتبه‌سازی)، “ترانزیت محور”(شهرهای تجاری)، “اکوویلیج”(بوم‌شهر) و… را تجربه کرده‌اند.
    در روایات مستفیض و زیاد: “امام ملکه کندوی مومنین” معرفی شده است[۱].

    در دوره غیبت شهرهای شیعی گرد مشاهد و مساجد شکل گرفته‌اند و در دوره حضور گرد خود امام(عج). کوفه، “مجمع المومنین[۲]” می‌شود و همه مومنان به شکل زائر یا مجاور بدان اقبال می‌کنند[۳]. خانه های کوفه به خانه‌های کربلا می‌رسد[۴].
  2.  الگوی توسعه حرم
    به حسب روایت شیخ طوسی امام عصر(ع) در جمعه بعد از استقرار در کوفه، حدود مسجدی بزرگ با ۱۰۰۰درب را در اراضی نجف معلوم می‌کند. از پشت قبر سیدالشهدا به سمت کوفه و نجف، نهری کشیده که آبش به نجف می‌ریزد. روی نهر پل‌ها و آسیاب‌هایی دایر می‌شود[۵].
    این مسجد بعدا در دوره رجعت به ۲۰۰۰ درب توسعه می‌یابد[۶].

بیس و ماده این عمارت بزرگ:

چنانچه در پیوست ۱ گذشت عنصر مادی عمارت اسلامی فقط زمین نیست، مجموعه بقعه‌های مقدس در این قطعه بزرگ قرار دارد:

-روایات متعدد تا عصر امام کاظم(ع) -که قبر حضرت امیر مخفی بوده- با آدرس‌هایی آن قبر را نشان کرده‌اند؛ که همان آدرس‌ها دقیقا آدرس مسجد بزرگ عصر ظهور نیز هست. این بدان معناست که حرم جزئی از آن مسجد خواهد شد.

برای نمونه نشان‌های “الغری”، “ذکوات البیض”(تپه‌های سفید) ،”بعد از الثُّوَیَّه”(آغل شترها و گوسفندان شهر کوفه، قبر کنونی کمیل، نزدیک حنانه[۷])؛ برای مدفن امیرالمومنین به خواص آن روز معرفی شده است؛ و مسجد بزرگ ظهور هم در همین منطقه معرفی شده است:”فیخرج الی الغریّ فیخط مسجدا له الف باب[۸]“،” یبنیان بالثّّوَیَّه مسجدا له اثنان الف باب[۹]“، “موضع خلواته(ع) الذکوات البیض[۱۰] و …

طرح جامع مذهبی حضرت، منطبق بر همین عتبه به سمت کربلا خواهد بود.

صورت و شکل عمارت:

به حسب روایت مسجد کوفه کنونی ویران و بر بناء اولش ساخته می‌شود؛ خانه‌های جبابره پیرامونش ویران می‌شود[۱۱].

طبرسی و مجلسی و سید نعمت اله جزایری ویران کردن مساجد و مشاهد را در طرح امام، به دو علت محتمل می‌دانند: بخاطر انگیزه‌های غیر الهی سازندگان و بخاطر انگیخته و خلاف موازین الهی بودن سازه[۱۲].

-در روایتی برای آن مسجد هزار درب تعبیر “علیه ٲصیص” آمده که یا بمعنای بنای مستحکم است و یا بمعنای رواق‌های چسبیده به هم می‌باشد.

 

گرچه به همه کارهای ظهور در عصر غیبت موظف نیستیم؛ اما برای سازه‌های جدید شاید لازم باشد آینده‌پژوهی این اماکن را لحاظ کنیم و اموال اماکن و خیرین را در جهت و گونه‌ای مصرف نکنیم که در عصر ظهور تلف شود یا در معرض ویرانی قرار گیرد.


[۱]  امالی طوسی، الاختصاص، الخصال ، معانی الاخبار و…

[۲]  الهدایه الکبری ص۴۰۰

[۳]  بحار ج۵۲ص۳٨۵

[۴]  الغیبه طوسی ص۴۶٨خصائص الائمه ص۱۱۴بحارج۹۷ص۳٨۵

[۵]  الغیبه طوسی ص۴۶۹

[۶]  مختصرالبصائر ص۴۹۰

[۷]  شهید اول ، الثویه را تلی نزدیک حنانه(المزارص۳۲)ومحدث قمی آنرا قبر کنونی کمیل می داند(سفینه البحار ج۱ص۵۲٨)

[۸]  الغیبه طوسی ص۴۶۹

[۹]  مختصرالبصائرص۴۹۰

[۱۰]  الهدایه الکبری ص۴۰۰

[۱۱]  مختصرالبصائرص۴۷۳والهدایه الکبری ص۳۹۹

[۱۲]  ر.ک:اعلام الوری ص۴۷۷/مرآه العقول ج۴ص۳۰۳وبحارج۵۲ص۳٨۲/ریاض الابرارج۳ص۲۰۷


مطالب مرتبط: دریافت برنامه «شب معماری»
مطالب مرتبط: معماری در عرف قرآن (۱)
مطالب مرتبط: انسداد پژوهشی!

انسداد پژوهشی!

از طرفی مطلق عمارت سازی‌های مجلل و بخصوص طلا کاری حرم‌ها از سوی برخی روشنفکران و نویسندگان، “تشیع صفوی” و مقابل تشیع علوی خوانده می‌شود؛ از سوی دیگر در فضای مذهبی و حوزوی با طلاکاری حرم‌ها معامله “ضروری مذهب ” می‌شود و مستشکل مارک وهابی می‌خورد!

در حالیکه هر دو افراط بوده  و موجب انسداد پژوهش در عناصر مادی و صوری معماری اسلامی می‌شود.

نه فتوای جواز استفاده از طلا در تزیین سقف و دیوار(تزیین الحیطان و السقوف بالذهب) اگر با متد فقاهت شیعی انجام شده باشد، موجب خروج از تشیع علوی است؛ و نه مطلا سازی گنبد و دیوار ضرری مذهب تشیع است که منکر آن وهابی و… لقب گیرد.

فقهاء از دیر زمان درباره برخی مواد در عمارت مشاهد بحث کرده‌اند مثل گچ کاری(تجصیص) و نقره و طلا(تذهیب)

روایات نهی از گچ کاری قبور را عمدتا حمل بر کراهت‌اند.

برخی مثل محقق ثانی مشاهد را بخاطر تعظیم شعائر و تحصیل مصالح دینی، استثناء شمرده‌اند [۱].

و برخی دیگر مثل ملااحمدنراقی استثناء کراهت برای مشاهد معصومین را نپذیرفته‌اند چون بناء بدون آن هم می‌شود و در آن تعظیم و مصلحت دینی قبول نکرده‌اند[۲].

در استفاده از طلا در عمارت مشاهد با تذهیب سقف و دیوار نیز بین فقهاء اختلاف است.

ابن ادریس حلی از قدیمی‌ترین مخالفین و شیخ طوسی از قدمای موافق است. (در حالیکه آنروز هنوز چنین چیزی باب نشده بود).

– دلیل مخالفین: تعطیل مال و انفاق، شکستن قلوب فقراء و اسراف است.

-دلیل موافقین: فقدان نص بر حرمت و اصل برائت و اباحه است بعلاوه که تعظیم شعائر و مایل شدن قلوب مردم به حرم‌ها را غرضی عقلایی شمرده‌اند که با وجود آن عنوان اسراف صدق نمی‌کند[۳].

جالب اینکه از موافقین، یکی جناب محقق اردبیلی است که با حکومت صفویه میانه ندارد هیچ یک از مناصب حکومتی آن‌ها را نپذیرفت و به مقدس اردبیلی ملقب شد؛ برخی آراء سیاسی محقق کرکی در خراج و جوایز سلطان را رد می‌کند اما در تذهیب دیوار و سقف حرم‌ها فتوای جواز دارد[۴]. البته تصریح دارد بفرض حرمت ،فرقی بین مشاهد و غیر آن نیست چون دلیل تعظیم و مایل کردن قلوب صلاحیت تخصیص دلیل منع-اگر باشد-را ندارد[۵].

-از سوی دیگر فقیهی مثل ملامهدی نراقی(۱۲۰۹ق) پس از صفوی  پیدا می‌شود که باز فتوای مخالفت با تذهیب دیوار و سقف مشاهد را با همان ادله سابق علم می‌کند[۶].

پس نه هر که فتوای جواز داده هم عصر یا موافق صفویه و متٲثر از آن بوده، و نه هر که مخالفت کرده از تشیع علوی بیرون بوده است.

فضای علمی حوزه‌ها باید آزاد اندیشی در این قبیل مسائل که هم به مسائل اجتماعی- سیاسی زیادی ربط دارد و هم به معماری و هنر اسلامی ؛را تشویق کند نه اینکه با مارک و مهر وهابیت انسداد پژوهش را منجر شود.

فضای روشنفکری، عدالتخواهی و نقدگرائی نیز باید متد علوم را پاس دارد و اگر فتوایی بر اساس متد فقاهت بود حتی اگر با نتیجه موافق نباشد آنرا با هتاکی از تشیع اصیل نراند. راهی برای شناخت فروعات تشیع علوی جز فقاهت روشمند و اصیل نیست که باید پاس داشته شود.

[۱] جامع المقاصد ج۱ص۴۵۰ و هم ریاض المسائل ج۱ص۴۴٨و۴۴۹

[۲] مستند الشیعه ج۳ص۲۷۹و هم جواهرالکلام ج۴ص۳۴۰و۳۴۱

[۳] جواهر الکلام فی ثوبه الجدید ج۳ص ۵۱٨

[۴] مجمع الفائده ج۱ص۳۶۳و۳۶۴

[۵] ر.ک:همان

[۶] لوامع الاحکام ص۲۲۰


مطالب مرتبط: معماری در عرف قرآن (۱)
مطالب مرتبط: دریافت برنامه «شب معماری»

 به خشم آوردن آمریکا از نظر قرآن!

به خلاف قرائت برخی دیپلمات‌ها، در فرهنگ قرآن، خشمگین کردن کفار مستکبری مثل آمریکا، “فی نفسه یک ارزش” است و هر عملی که چنان کند “عمل صالح” نوشته می‌شود (۱۲۰/توبه)

قرآن در توصیف عصبانیت و خشمگینی آن‌ها، “به هم خوردن دستگاه محاسباتی‌شان” را تصویر می‌کند که:

  • “سر انگشتان خود را به دندان می‌گزند[۱]” (۱۱۹/آل عمران).
  • یا نزدیک به انتحار می‌شوند: “از خشم باید ریسمانی به آسمان کشند سپس خود را بدان حلق آویز کند و آنگاه بنگرد آیا این کار خشم او را از بین می‌برد؟[۲]” (۱۵/حج).

پس این خشمگین کردن، “کاری استراتژیک” است و بیجا نیست که عمل صالح تلقی می‌شود.

قرآن بر چند عمل -که موجب آن خشم است-تأکید بیشتر دارد:

  • خود اتکائی و بالندگی[۳](۲۹/فتح)
  • حضور در سرزمین‌هایی که حضورتان لازم است[۴](۱۲۰/توبه)

از حضور مدبرانه در سوریه و عراق و کمک به یمن و فلسطین پشیمان نباش و به فکر بالندگی و خوداتکائی ایران باش که “کفر عصر” را خشمگین و محاسباتش را به هم می‌ریزد و برای شما “عمل صالح” نوشته می‌شود.

(آیات مورد اشاره را ببینید)


[۱]  ها أَنتُم أُولاءِ تُحِبّونَهُم وَلا یُحِبّونَکُم وَتُؤمِنونَ بِالکِتابِ کُلِّهِ وَإِذا لَقوکُم قالوا آمَنّا وَإِذا خَلَوا عَضّوا عَلَیکُمُ الأَنامِلَ مِنَ الغَیظِ ۚ قُل موتوا بِغَیظِکُم ۗ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدورِ﴿۱۱۹﴾

شما کسانی هستید که آنها را دوست می‌دارید؛ امّا آنها شما را دوست ندارند! در حالی که شما به همه کتابهای آسمانی ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانی شما ایمان ندارند). هنگامی که شما را ملاقات می‌کنند، (به دروغ) می‌گویند: «ایمان آورده‌ایم!» امّا هنگامی که تنها می‌شوند، از شدّت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان می‌گزند! بگو: «با همین خشمی که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینه‌ها آگاه است.»

[۲]  مَنْ کَانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ ﴿۱۵﴾

آن کس که پندارد خدا هرگز او را (یعنی رسولش را) در دنیا و آخرت یاری نخواهد کرد (و اینک نصرت‏های الهی را در حق او می‏بیند) پس طنابی به سقف بندد و خود را از آن بیاویزد تا خفه شود، آن گاه بنگرد که آیا این حیله و کید او خشمش را از بین می‏برد؟ (۱۵)

[۳]  مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِی الإنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿٢٩﴾

محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلم) فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار قویدل و سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند، آنان را در حال رکوع و سجود نماز بسیار بنگری که فضل و رحمت خدا و خشنودی او را می‌طلبند، بر رخسارشان از اثر سجده نشانه‌های نورانیّت پدیدار است. این وصف حال آنها در کتاب تورات و انجیل مکتوب است که (مثل حال آن رسول) به دانه‌ای ماند که چون نخست سر از خاک برآورد جوانه و شاخه‌ای نازک و ضعیف باشد بعد از آن قوّت یابد تا آنکه ستبر و قوی گردد و بر ساق خود راست و محکم بایستد که دهقانان را (در تماشای خود) حیران کند (همچنین محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم و اصحابش از ضعف به قوّت رسند) تا کافران عالم را (از قدرت و قوّت خود) به خشم آرند. خدا وعده فرموده که هر کس از آنها ثابت ایمان و نیکوکار شود گناهانش ببخشد و اجر عظیم عطا کند. ( ۲۹ )

[۴]  مَا کَانَ لأهْلِ الْمَدِینَهِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الأعْرَابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلا نَصَبٌ وَلا مَخْمَصَهٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلا یَطَئُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلا إِلا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ﴿١٢٠﴾

اهل مدینه و بادیه‏نشینان اطرافشان نباید هرگز از (همراهی) پیغمبر تخلف کنند و نه هرگز جان خود را از جان او عزیزتر شمارند، زیرا هیچ رنج تشنگی و خستگی و گرسنگی در راه خدا نکشند و هیچ قدمی در جایی که کفار را خشمگین کند ننهند و هیچ دستبردی به دشمنان نرسانند جز آن‌که در مقابل هر یک از این رنج و آلام عمل صالحی در نامه اعمالشان نوشته شود که خدا هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نخواهد گذاشت. (۱۲۰)

دریافت برنامه سرچشمه/ گفت‌و‌گو با معاون شهید لاجوردی

برنامه سرچشمه که شنبه شب‌ها از شبکه پنج سیما پخش می‌شود؛ مورخ ۱۱آبان‌ماه۱۳۹۸ مصاحبه‌ای با آقای سید ایوب عبداللهی، معاون شهید لاجوردی صورت داده است که توجّه شما را به مشاهده‌ی این برنامه‌ی مهمّ جلب می‌نماییم.

 

دریافت برنامه «سرچشمه» گفت‌و‌گو با معاون شهید لاجوردی [کیفیت ۱۴۴p | کیفیت ۲۴۰p ]

پارادکس پول و آموزش!

یادداشت قبل و مواجهه مخاطبان بهانه‌ای برای موشکافی بیشتر شد.

به این دو سؤال فکر کنید:

  1. آموزش و پرورش متداول “کالایی خصوصی” است یا “خدماتی عمومی” ؟!
    خدمات عمومی چیزی است که بطور اعتباری یا ذاتی، سهم هر کس از آن به قدرت خرید و تمایل او بستگی ندارد. اما کالای خصوصی برعکس، مقدار مصرف آن تابعی از قدرت خرید و اراده و تمایل مصرف کننده است.
    آموزش و پرورش در ایران کدام یک است؟!
  2. نهاد آموزش و پرورش، “حامل فرهنگ عمومی” است یا “بهترین راه انتقال قدرت و ثروت” ؟!

آیا در دنیای جدید از نهاد آموزش برای ساخت شهروندی مناسب استفاده می‌شود یا صرفا ابزاری برای انتقال حرفه‌ها و مشاغل است؟

حل مشکلات اجتماعی از سن ازدواج و آموزش‌های آن تا رعایت قوانین رانندگی، چاقی و لاغری، حفاظت از محیط زیست، آموزش دفاعی و زلزله و…تا دادن هویت ایرانی-اسلامی و کاربری بهتر از فن‌آوری و مناسبات موجود جامعه همه متن اصلی آموزش و پرورش هست یا نیست؟

اگر چنین است پس از خدمات عمومی است.

اما اگر مثل کارورزی یک جوان نزد صنعت‌گری در دنیای گذشته است -که به میل خود آن صنعت را برای شغل آینده برگزیده بود- یک کالای خصوصی است.

شاید قائل به تفصیل شوید که: تا پایه‌ای تحصیلی، اولی غالب است و از پایه‌ای دیگر دومی!

مثلا تحصیلات عالی عملا در خدمت توسعه و برنامه‌های آن طراحی و اجرا می‌شود و به نوعی حامل انتقال قدرت و ثروت است بخلاف آموزش‌های ابتدائی تا متوسطه که بیشتر حامل فرهنگ‌اند.

لازمه هر یک:

وقتی حامل فرهنگ و از خدمات عمومی شد:

  • الزامی و اجباری
  • همگانی
  • مفاد و ساختار حاکمیتی
  • رسمی (یعنی حتما از نهاد مدرسه می‌گذرد و مردم نمی‌توانند خود بگذرانند)

خواهد بود.

اگر کالای خصوصی بود؛ دیگر اقلا اجباری و الزامی و همگانی نیست و مفاد و ساختار آن هم حاکمیتی نخواهد بود (مثل همه حرفه‌ها).

  • باز ممکن است آن تفصیل را پی گیرید که: مثلا تا پایان متوسطه، خدمات عمومی؛ ولی تحصیلات عالی، کالای خصوصی!

اما توجه داشته باشید که گرچه گرفتن لیسانس، رسماً اجباری نیست، لکن وقتی شرط هر استخدام -حتی در شغل‌های غیر تخصصی مثل سرایداری و آبدارچی- منوط به آن می‌شود؛ عملا الزامی و همگانی می‌شود!

پارادکس پول و آموزش:

اگر آموزش(اقلا تا متوسطه) از خدمات عمومی است -که حق مخلوقین است- به فتوای فقهای بزرگی مثل شیخ انصاری، پول گرفتن در قبال آن از شهروندان حرام است؛ و متصدیان باید از بیت‌المال ارتزاق کنند.(واضح است بهره بردن از وقف و خیّرین به معنای پولی شدن آن نیست).

اگر اقلا تحصیلات عالی از کالاهای خصوصی است؛ پس چرا هزینه‌های آن از بیت‌المال و بودجه عمومی تٲمین می‌شود؟!

اگر آموزش‌های عالی برای تربیت تکنیسین صنایع و مانند آن است و جداگانه آنها هم واگذار به سرمایه‌داران شده؛ پس هزینه تربیت تکنیسین آنها هم با خودشان باشد؛ چرا از جیب عموم ملت؟!!

  • خود دولت در سال بیشتر از ۱۰۰هزار نیروی متخصص لازم ندارد؛ با کدام منطق در سال، سه برابر این را برای بخش خصوصی آموزش رایگان می‌دهد؟!
  • آیا صنعتگر و پیشه‌وری اگر بخواهد چنین کالای خصوصی(آموزش حرفه) به کارورزی دهد، به او چنین یارانه‌ای می‌دهند یا بعکس بیمه اجباری کارورز را هم از او می‌خواهند؟!(دقت کنید).

از زاویه دیگر: وقتی به حسب آمار ٨۰٪ قبولی‌های دانشگاه از۲۰٪ مدارس‌اند! و ٨۵٪ آن‌ها فقط متعلق به ۶ استان بهرمندترند؛ آیا در ارائه خدمات عمومی دچار تبعیض فاحش نشده‌ایم؟!

  • و اگر دانشگاه، خدمات عمومی نیست و کالای خصوصی است؛ آن ۲۰٪مدارس خاص هم برایش تعبیه شده؛ پس معطل کردن عمر جوانان ٨۰٪مدارس دیگر چرا عملا الزامی و اجباری است؟!

اگر کالاست پس چرا سالانه رقمی نزدیک ۴۰٪ بودجه آموزش و پرورش در آموزش عالی برای آن درصد کوچک هزینه می‌شود و هزینه‌اش از بخش خصوصی(اشخاص یا شرکت‌هایی که فارغ‌التحصیلان برای آنهایند) ستانده نمی‌شود؟!

آیا در مقابل، برای راه نایافتگان به آموزش عالی چنین مزیت مالی اختصاص می‌یابد؟! یا باز دانشگاه آزاد و پولی را جلوی پایشان قرار می‌دهیم؟!

و اینچنین عملا با تربیت نیروی مازاد، بیکاری را دامن می‌زنند؛ اما از جیب همین بیکاران رقم بالایی درآمد کسب کرده‌اند؟!

قبول ندارید تکلیف آموزش در کشور بین خدماتی بودن یا کالا بودن مشخص نیست؟! لذا هم از بیت‌المال خورده می‌شود هم مال مشتریان!!!

دولت‌ها، اصلی‌ترین مشکل را مخارج سنگین آموزش و پرورش می‌شمارند و لذا به سمت پولی کردن آن می‌روند.

در حالیکه در سیستمی که اشاره شد، با ارائه خدمات رایگان در تحصیلات عالی دولتی، متخصصانی را تربیت می‌کنیم که فرار مالیاتی فقط یک صنف آنان، ۳برابر هزینه نوسازی مدارس دولتی در یک سال است!(تٲمل کنید)

یعنی حتی پس از اشتغال، مالیات واقعی آن اصناف پر درآمد -که عمدتا از آموزش عالی رایگان برخوردار بوده‌اند- به چرخه بر نمی‌گردد تا نهاد آموزش(ابتدائی و متوسطه) بخاطر فقر به بخش خصوصی واگذار نشود!

محسن قنبریان
۹۸/۸/۱۱

مدارس پولی و تداوم بین نسلی تبعیض!


گرچه تٲسیس مدارس پولی مختص به خانواده حداد عادل نیست و فهرستش هرروز بلندتر می‌شود؛ اما نمی‌دانم این خانواده چه اصراری بر تئوریزه آن دارند؟! پدر خانواده آنرا مغایر با عدالت نمی‌بیند و مادر خانواده آنرا چاره‌ای تربیتی برای فرزندان می‌خواند و…!

به رغم این حرف‌ها، مدارس پولی و خصوصی‌سازی آموزش؛ هم مغایر با عدالت است هم مغایر با شرع!

مغایر با عدالت است!

چون بهترین ساختار برای نهادینه کردن تبعیض و استمرار نسلی آن است:

تبعیض در مالکیت منابع/ تبعیض در درآمدها/ تبعیض در امتیازات و انحصارات/ همه در بستر تبعیض آموزشی، نهادینه شده و تداوم بین نسلی می‌یابد.

توضیح اینکه:

  • کسانی که مثلا با خصوصی‌سازی‌هائی که می‌بینیم صاحب کارخانه‌های بزرگ می‌شوند؛ یا اراضی مرغوب را تملّک می‌کنند؛ یا با آورده‌ای ۵۰۰میلیاردی، حق سیاسیِ تٲسیس بانک خصوصی و خلق پول می‌یابند؛ در منابع ثروت از دیگران جلو افتاده‌اند.
  • کسانی که قانوناً تا ۲۴برابرِ کمترین حقوقِ جامعه می‌توانند درآمد بگیرند؛ و اصنافی که تا سقف ۶۰میلیون، در مقابل ۱میلیون و ۵۰۰هزارِ یک کارگر برایشان قانونی است؛ نیز در نظام حقوق و دستمزد بر دیگران تفوّق یافته‌اند.
  • کسانی که انحصار وارداتی خاص را از آن خود کرده و بازار آن جنس را در قبضه خود دارند؛ یا حق انحصاری بهره‌برداری از معدنی را دارند و از سود سرشار بهرمندند؛ هم تفاضل آشکاری بر غیر دارند.

این سه تفاضل و تبعیض قانونی و شبه قانونی به صاحبان اجازه می‌دهد بخشی از درآمد و ثروت را خرج آتیه برتر فرزندان کنند و کودکان معمولی خود را با پول در مدارسی برتر به جهت امکانات آموزشی بسپارند.

حالا موالید آن تبعیض‌ها در کنکور عمومی از بچه‌های مردم تفاضل طبیعی و قانونی می‌یابند!

به حسب آمار ۶۳٪ دانشجوهای دانشگاه‌های برتر کشور از این سه دهک بالا پر می‌شود (فقط ٨٪ از سه دهک پایین است)!

اگر درصدی از آن آقازادگان را پرت کار حساب کنیم که سراغ کامجوئی‌های آقازادگی می‌روند؛ درصد بالائی، از طریق دانشگاه‌های برتر و بالتبع بورس شدن یا تکمیل تحصیلات در دانشگاه‌های برتر اروپائی، قانوناً و واقعاً مدیران برتر آینده کشور می‌شوند.

یک دهه بعد، سپردن همه مناصب اصلی کشور به اینان عمل به تخصص‌گرائی و سپردن امور به هوش‌های برتر و رزومه‌های پُرتر است!

یکبار دیگر “استئثار” و ویژه‌خواری اقتصادی، “استیلاء” و قدرت سیاسی می‌سازد.

این یعنی نهادینه کردن تبعیض و استمرار نسلی آن. برهمن‌زاده، برهمن ؛ و دهقان‌زاده، دهقان خواهد ماند!

این چرخه و ساختار وقتی متصلّب‌تر و برگشت‌ناپذیر می‌شود که برخی از پدران ممتاز در دوره گذار، سیاست‌گزاران این روند بشوند!

می‌بینید علی‌رغم دعوای زرگری روحانی- حداد عادل (اصلاح طلب-اصولگرا) رئیس‌جمهور، حداد عادل و هم همسر ایشان را به شورای عالی سیاست‌گذاری آموزش و پرورش نصب می‌کند!

از این پس گذار به خصوصی‌سازی آموزش با مدارس پولی برای تفوّق طبیعی اغنیاء بر فقرا، بدون برگشت انجام خواهد شد.

خلاف شرع است!

در اینباره یادداشتی بنام “آقای روحانی، کالائی کردن آموزش خلاف شرع است!” در ۹۷/۱۰/۲۲ نوشته شد که دوستان دانش‌پژوه را به آن ارجاع می‌دهم.

محسن قنبریان
۹۸/۸/۱۰