سلطانیزم نقاب‌دار!

رئیس‌جمهورِ محترم بهتر می داند که «حوزهٔ حکمرانی» در یک نظامِ مردم‌سالار جای بحث و نقد و سؤال و استیضاح(گیردادن!) است و هماهنگی با رهبری، نافیِ این‌ها نیست!

پیش‌ترها برخی احزابِ اصلاح‌طلب از حاکمیتِ دوگانه سخن گفته و در سند راهبردیِ خود آنرا تئوریزه می‌کردند تا نهادهای انتخابی را مقابل انتصابی و رهبری قرار دهند!

خدا را شکر که شما آن‌طور نیستید و با رهبریِ نظام هماهنگی می‌خواهید. این، «هماهنگیِ خوب» است.

 اما آن هماهنگی که درعمل تعطیلیِ ارکانِ مردم‌سالاری را متوقع باشد، بدْ و یک سلطانیزمِ نقاب‌دار است!

 شما سلطان نیستید؛ مردمی هستید، مردم‌سالار هم بمانید.

 رهبری در ایران، خود مدافع جدّیِ مردم‌سالاریِ دینی بوده است.

در مردم‌سالاری دینی: مجلس در رأس أمور است -نه حتی شوراهای خاص-،

دستگاه قضائی‌اش، بی‌مسامحه،

و دولت‌ آن بابرنامه است.

 تازه ارکانِ دیگرِ مردم‌سالاری، از نهادهای مدنیِ مستقل تا مطبوعاتِ آزاد هم ناظر عمومیِ مسائل حکمرانی‌اند؛ باید منصفانه نقد و حتی بتوانند اعتراض و تجمّع کنند!

 جمهوریِ اسلامی از اسرائیلِ پوشالی کم‌تر نیست که در شرایط جنگی، نخست‌وزیرش به دادگاه احضار و هرروز علیه‌اش تجمّع و راهپیمایی برگزار می‌شود!

 اهلِ نهج‌البلاغه اید و این سخن را بهتر تحویل می‌گیرید:

 خَورُ السُّلطانِ أشدُّ على الرَّعیَّهِ مِن جَورِ السُّلطانِ.

سستی (و بی‌تصمیمی) حاکم و حکمرانی بر مردم، سخت‌تر است از جور و ستمِ سلطان!

 فقط «جور» و استبداد نیست که مجلس و عدلیه می‌خواهد؛ «خور» و سستیِ حکمرانی هم درمانی دارد به نام مردم‌سالاری!

 محسن قنبریان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *