تبیین، حق هم هست!
اگر سهم عمده تبیین، “بازکردن گره ذهنی و اقناع قلبی جامعه[۱]” است؛ پس غیر از تکلیف(واجب فوری)، حق همگانی هم هست.
مردمی که درباره عملکرد یا رویکردی از نظام شان دچار گره ذهنی و ابهام اند، حق دارند توضیح و تبیین بگیرند.
تبیین و مطالبه!
وقتی تبیین، حق هم بود؛ مطالبه[ی توضیح] و شفافیت و… روی دیگر تبیین اند!
رهبرانقلاب هم انتقاد را فرصتِ تبیین دانستند[۲]
اصلاً همیشه حق و تکلیف دو روی سکه اند اگر برکسی تبیین واجب است، توضیح گرفتن هم حق کسی دیگر است.
نمیشود آن حق را دست چندم و غیر اولویت کرد و همزمان ملتزم به واجب فوری و قطعی تبیین بود!
اولویت ادای حقِ تبیین!
اگر رفع ابهام و گره ذهنی حق مردم هم هست، مسئولان نظام و بدنه اجتماعی مطلع، بخصوص رسانه های حامی، به ادای این حق و انجام فریضه تبیین اولویت دارند!
رهبر انقلاب هم رسانه ها را درجه اول تبیین قرار دادند (۱۴۰۰/۱۱/۱۹)
دعوا سر “قرمه با غین یا قاف؟”، تبیین نیست!
تبیین واقعاً رفع ابهامها و گره هایی است که توضیح نیافتنش آنها را چراگاه دشمن می کند تا بجای تبیین، آرمانهای انقلاب و ارکان نظام و دستاوردها را تحریف کند و…
عرض عریض میدان تبیین عرصه های مختلف اقتصادی، حکمرانی و… است.
اگر بجای رفع ابهام های واقعی، صرفا از تبیین و ضرورت آن و حواشی آن سخن گفته شود انگار بجای پختن قرمه سبزی با گوشت و سبزی، دعوای قرمه با غین است یا قاف، راه انداخته ایم؛ هرچه بشود قرمه سبزی نمیشود!
بسیاری از تبیینی ها گرفتار این تله نیستند؟!
وضعیت معیوب تبیین!
وضع معیوب این است که رسانه ها و مسئولین:
- اصلا حق تبیین و تعیین موارد ابهام را برای مردم به رسمیت نشناسند! همه ابهامها را پیش پا افتاده و نگاهشان عاقل اندر سفیه شود!
- تازه بجای همان تبیین پیش ساخته و آماده(اقلا آمار دستاوردها و مقایسه ها و…) فقط “تبیین! تبیین!” کنند! “واجب!”، “فوری!” بکنند؛ اما عملا و واقعا هم هیچ ابهامی را رفع نکند!
این رویکرد شکاف اجتماعی را می افزاید! اکثریت جامعه را دارای ابهام هایی می بیند که “تبیین!”،”تبیین!” ها هم برای مردم رفع ابهام نمی کند! ناگزیر سؤال ها و ابهام ها، مخرج مشترک با دشمن تلقی میشود تا خود را راحت کنند!
وضعیت مطلوب تبیین!
وضعیت مطلوب این است که حق و تکلیف تبیین به شکل مشاع و طرفینی بالای سر همه ایرانیان دور بزند!
هرکه ابهامی دارد، حق توضیح شنیدن و تبیین پذیری دارد و مسئول یا مطلع مربوطه به تکلیف تبیین درباره او عمل کند.
این گونه در مدت زمانی بدنه فعال جامعه همه تبیین گر و در عین حال پرسشگر میشوند.
این تعاطی اجتماعی جایی برای جلوان موثر دشمن نمی گذارد.
مخرج مشترک همه: حفظ و تعالی ایران می شود.
مخرج مشترک با دشمن و تحریف و ایران ستیزی او به صفر میل می کند!
پسا تبیین!
از رفع ابهامهای متکثر باید به حرف اساسی و نوی جمهوری اسلامی رسید و دلها را به آن قانع کرد:
“**مردم و ارزشهای الهی**؛ این دوتا باهم توأم بشوند و حرکتها و جوامع را شکل بدهند، این را بایستی تبیین کرد” (۱۳۹۰/۱۰/۷)
حالا اگر “فرصت سازی انتقاد برای تبیین” و “حق بودن تبیین برای مردم” در مواردی از ابهامات، جواب نداشت، یعنی اشکال وارد بود، چه؟!
زمین و آسمان برای توجیه بافته شود یا مسئول برگردد عیب را رفع کند؟!
رهبرانقلاب تبیین های دهه۶۰ خود را اینگونه توصیف می کند:
“یک جاهایی هم بود که اشکال پاسخ نداشت، ما می فهمیدیم که بایستی بریم یک کاری بکنیم” (۱۴۰۱/۲/۶)
محسن قنبریان ۱۴۰۱/۲/۳۱
[۱] رهبر انقلاب: “تبیین اساس کار ماست. ما با ذهنها مواجهه ایم با دلها مواجه ایم. باید دلها قانع شوند. اگر دلها قانع نشد، بدنها راه نمی افتد”(۹۵/۴/۱۲)
[۲] رهبر انقلاب: “اگر چنانچه یک انتقادی به کسی بشود، این فرصت است برای او که بتواند ذهن ها را روشن کند، تبیین کند، حقیقت را بیان کند، خیلی چیز خوبی است”(۸۸/۳/۲۹)