بایگانی برچسب: s

جنبش دانشجویی، سکاندار فرهنگ سیاسی

برشی از گفتگوی حجت الاسلام و المسلمین محسن قنبریان و آقای محمدصالح ترکمان در برنامه جنبش دانشجویی و دیدار با رهبری

برنامه کنشگر
️ کنشـگر؛ محفل اندیشه‌ورزی جنبش دانشجویی

جنبش دانشجویی و دیدار با رهبری

طرح بحث حجت الاسلام و المسلمین محسن قنبریان در برنامه کنشگر

برخی از محورهای مطرح شده در بحث:

دیدار عمومی حاکم اسلامی با اصناف مردم یک اصل اساسی در حکومت علوی است که در نامه ۵۳ بیان شده است، که دیدار رهبری با مردم نیز طبق این قائده است.

جنبش دانشجویی باید از دیدار دو استفاده نفسی و غیری داشته باشد، هم به عنوان دانشجو مسائلش را مطرح سازد و هم به نمایندگی مردم ایران شرکت کند و به افق های رابطه مردم و ولی بپردازد.

موضوع این برنامه: *جنبش دانشجویی و دیدار با رهبری*

هرکس مبانی انقلاب و ولایت فقیه را قبول دارد، برادر شماست

اینکه: “هرکس مبانی انقلاب و ولایت فقیه را قبول دارد، برادر شماست”؛ را در حد قاعده اش، شاید غلط گیرترین و برچسب زن ترین ها هم همراه باشند و تکرار کنند. لکن در تطبیق و کشفِ “برادران”، باز چنان تنگ بگیرند که هیچ کس جز خودشان نماند!

حضرت آقا این مبنای ارزشی را سالهاست دارند؛ لکن تطبیق ایشان ظاهرا با ما بسیار متفاوت است!

 مثلا سال۷۷ (پس از ماجرای ۲خرداد و فضای آن روز تشکل ها) دانشجویی از ایشان می پرسد:

میخواستم نظر حضرتعالی را درباره گروه های حامی ولایت بدانم!

می فرماید: “به نظر من همه گروهها حامی ولایتند(!) یعنی در کشور گروه قابل توجهی که ولایت را قبول نداشته باشد، نمی شناسم(!). همه ولایت را قبول دارند؛ حالا ممکن است بعضی عشق و اخلاص بیشتری داشته باشند، بعضی کمتر داشته باشند؛… همه گروه های دانشجویی با من ارتباط دارند، پیش من می آیند؛ چه گروه های دانشجویی،چه افراد دانشجویی؛ همه شان اظهار ارادت به ولایت می کنند همه قبول دارند، نمیشود قبول نداشته باشند، معلوم است که قبول دارند؛ من هم همه شان را به یک معنا حمایت می کنم…”(۷۷/۲/۲۲)

این صرفاً یک نمونه است که تطبیق خود را با ایشان چک کنیم!(شر نشود!!!)

آیا ما همه گروه های (اقلا دانشجوییِ) سالهای۷۶و ۷۷ را حامی ولایت می دانستیم؟!!

 جبهه انقلاب امروز بیشتر محتاج مهارت تطبیق این قاعده زرین است.

 اگر در مهارتِ اثبات و کشف، به مذاق بهشتی ها و خامنه ای ها نباشیم، مترقی ترین اصول برای جبهه بندی را هم دچار ساده لوحی بعضی و دگم و تنگ نظری بعضی دیگر می کنیم.

محسن قنبریان / ۸ آذر ۱۴۰۲

جبران پولی!

اینکه مقایسه آقای وزیر از اساس خیالی و کاریکاتوری است بماند.

جبران پولی برای سنوات تحصیل(مدرک) را از دو حیث “عدالت” و “کرامت” میشود بررسی کرد؛ فقط سه اشکال از حیث کرامت:

  1. اگر مدرک تحصیلی، معیار جبران مادیِ خدمت نمی بود، آن ۱۵سال تحصیل -که او هنوز دکتر نام نگرفته بود- هم شأن مناسب به نحوی برایش تدارک میشد، تا بعد از ۱۵سال نیاز به جبران تفاضلی نباشد!
  2. حالا که استاد شده، می تواند در کنار تدریس، علمِ حامل ثروتش را به صنعت پیوند زند، در شرکت دانش بنیادی ایده پردازی کند و در دنیای مالکیت فکری از اینجا درآمد کسب کند. اما سالاریِ پول و بدیل شدنش برای همه چیز(چقدر حقوق دهیم جبران شود؟!) موجب میشود بعد از باخت از جوان دیپلم (البته به روایت وزیر) یکبار دیگر از صاحب سرمایه ببازد! سود ارزش افزوده دانش بنیادها بیشتر به جیب صاحبان سرمایه برود و استاد، کارگری فکری تلقی شود!
  3. اگر او استاد علوم انسانی شده است، کرامت او به منزلت اجتماعی اوست (که بدیل ریالی و دلاری ندارد) : او اکنون باید در ساخت و تعدیل قدرتِ سیاسی به انحاء فردی و تشکلی نقش آفرین باشد. در ترتیبات نهادیِ اجتماعی هم جزو سلسله مراتب اولیاء (در فقه) قرار گرفته باشد. یعنی مثلا کفالت او برای دانشجویانش در برخی آسیب های اجتماعی و سیاسی پذیرفته و اصلاح و تربیت بدو سپرده شود!

اگر این علوم هم سرتاسر الحادند -که استادش برای این کارها نااهل است- پس چرا با بدیل ریالی، مدرک و ارتقائاتش را قلاده و بیت المال را هرز می دهید؟!!

محسن قنبریان

فاطمه(س)؛ دخترِ نظام! ۵

  • حق، نباید کالا شود!
    آموزشِ حامل فرهنگ، بهداشت، امنیت، حق است نباید کالا شود!
  • اقتصادِ مجانی (خیریه، وقف و…) به کمک بیت المال برای تامین این حق هاست.
    این منبر و جلسه اگر جای خیّر، اسپانسر پیدا کرد…!
  • (قاعده مهم): اقتصاد مجانی، کوچک شود، حق ها کالا میشود؛ اینها را کالا کنی، اقتصاد مجانی کوچک میشود!
تفصیل را در فایل صوتی بشنوید.

 

 

فاطمه(س)؛ دخترِ نظام! ۴

  • منتسبین ارزشی و با “سین” و “صاد” نظام باید در غرامت ها جلوی همه، در غنیمت ها آخر صف باشند! تا یدخلون فی دین الله افواجاً شود!
  • در فتنه ها چرا آقازاده ها ساکت اند؟! در آب نمک خوابانده شده اند برای کِی؟!!
  • سران دیروز راست و اصلاح طلب که خود را بین مردم و حکومت می دانند و بعضی نامه به رهبری هم می نویسند؛ چرا بین مردم نمی آیند؟!!
  • چون فقط در سیاست برکنار شده اند اما موقعیت اقتصادی شان برقرار است!
تفصیل را در فایل صوتی بشنوید.

فاطمه(س)؛ دختر نظام! ۳

  • شناسنامه تسبیحات حضرت زهرا(س)!
  • یک ذکر و ورد تنها نیست؛ سرتاسر سیاست است؛ منشأش پتک زدن بر سر آقازادگی است!
  • نه او سودای آقازادگی دارد نه آقای حکومت جائی برای آقازادگی باز می کند!
  • توجیه آقازادگی در مجلس شورای اسلامی یا رسانه جمهوری اسلامی چه عیبی دارد؟!
* تفصیل را در فایل صوتی بشنوید.

فاطمه(س)؛ دخترِ نظام! ۲

  • مهریه فقیرانه علی(ع) برای فاطمه(س) پس از رد کردن مهریه های بزرگ ثروتمندان توسط بانو
  • نزد او “درهم”، “دار هَمّ” است او مهریه دیگری می خواهد…
  • دختر نظام باشی و اینجور بیاندیشی میشوی مصداق: ان کُنتُنَّ تُردنَ اللهَ و رسولَهُ و الدّارَ الاخره!
* تفصیل را در فایل صوتی بشنوید.

فاطمه(س)، دخترِ نظام! ۱

 

  • دوره نهضت، دوره غرامت ها و دوره نظام، دوره غنیمت است؛ فاطمه(س) الگوی این دوره هم هست.
  • آیه ۲۸ و۲۹ احزاب تکلیف منتسبین حاکم در دوره نظام را بیان می کند(قاعده)
  • دانشجو، باید بر اساس قواعد دیده بان این ارزشها باشد.
* تفصیل را در فایل صوتی بشنوید.

سه الگو در مواجهه با کشف حجاب دانشجویی

  1. الگوی دکتر زاکانی: برجک زنی!
    در این الگو دختر دانشجو بخاطر کشف حجاب از حرف زدن منع نمیشود و تریبون می گیرد اما جایش در مضمون حرف، گیر می افتد. در پاسخ با تیکه و طعنه جبران می شود که: ولش کنید شاید بخواهد نماینده داعش باشد! فقط بدانند اگر گیر داعش می افتادند چه بلایی سرشان می آمد!
    این الگو را:
    – حزب اللهی های سیاسی تر بیشتر پذیرفتند. با بی حجابی او کنار آمده بودند اما تعرضش به رهبر انقلاب را هو کردند!
    – مذهبی ترها تریبون دهی به بی حجاب را رسمیت شماری و مشروعیت بخشی به کشف حجاب خواندند!
    – برخی هم بخاطر شرایط شریف ترجیح اش دادند!
    این الگو، تهاجمی و بیش از حفاظت از ارزشهای خود به فکر زدن ارزشهای طرف است؛ نتیجه اش روکم کنی است نه اقناع یا جذب و…!
    لذا در شرایطی که دوماه گذشته در شریف شکل گرفته بود، این الگو نزد برخی یک پاسخ تلقی شد.
  2. الگوی برادر خضریان: منع گفتگو!
    در این الگو با ادب و متانت شرط گفتگو را احترام به قانون و اسلام می خواند و از اول پرسش دانشجو بی حجاب را منوط به حجاب سر کردن می کند!
    این الگو را:
    – مذهبی ترها ترجیح دادند چون کشف حجاب را به رسمیت نشناخت؛ حتی اگر این دانشجو و مثل او سالن را ترک می کردند و دیگر هم در چنین جلساتی شرکت نکنند!
    این الگو بر حفاظت از ارزشهای خود بیش از درگیری مستقیم با طرف مصرّ است‌. می خواهد سر خطوط قرمز بایستد؛ مهر تایید بر کشف حجاب نخورد و کوتاه آمدن از حجاب برداشت نشود. اگر بتواند در گام بعد بی حجاب را به سالن هم راه نمی دهد.
    نتیجه اش جدا کردن صف از بی حجابها با فشار غیر مستقیم برآنهاست. البته بسته به تعداد طرفدار، یا به غلبه ظاهری می رسد و یا بخاطر رعایت نشدن ارزش حجاب توسط اکثر حضار، دیگر خود در آن محیط ها حاضر نمی شود؛ مثل حاضر نشدن در جشنواره های رسمی هنری یا برخی مراکز خرید و…
    شرایط افول اغتشاشات خیابانی به همراه  باقی ماندن کشف حجاب ها و عادی شدنش، این الگو را نزد برخی موجّه می کند.
  3. الگوی سوم: گفتگوی مشروط! (نمونه ندارم!)
    در این الگو مقام مسئول پاسخ خود را مشروط می کند به اینکه: من پاسخ سؤال شما را می دهم یا اگر اشکالتان وارد بود می پذیرم به شرطی که شما هم سؤال و اشکال بنده را جواب دهید!
    اگر دانشجو حاضر نشد و رفت ؛ چیزی از جنس الگوی۲ قابل صورت بندی است. اگر پذیرفت، پس از پاسخ به سؤالش یا قبول اشکالش، از کشف حجاب او سؤال و به آن اشکال می شود!
    الگوی۳ گرچه ژست الگوی۲ را ندارد لکن کشف حجاب را جای ندید گرفتن، پاسخگو می کند. به نوعی بین رسمیت نشمردن کشف حجاب و پاسخگو کردنش جمع می کند.
    – بعضی همین قدر را عقب نشینی از قانون و انفعال می دانند و الگوی۲ را ترجیح می دهند.
    – پاسخ طرفداران این الگو یک کلام است: در همه جاهایی که امر به معروف واجب است، قانونی (آن هم قانون خدا) نقض شده است! در همه باید راه اثر بخشی را باز کرد.
    مغزای اصلی این الگو بر ولایت طرفینی همه افراد جامعه و بالتبع امر و نهی های متقابل(۷۱/توبه) است؛ وقتی او حق دارد به مسئول اشکال کند، مسئول هم حق دارد به کشف حجاب او اشکال کند. منطقاً “به تو چه؟” از دو طرف رخت بر می بندد و عادتاً راه برای تاثیر و تأثر باز می شود.
    هسته سخت کشف حجاب در ماه های اخیر، آنرا یک سلیقه و سبک زندگی شخصیِ غیر قابل گفتگو گرفت و دست به کشف حجاب زد. امیدش این بوده بتواند زنان زیادی را با خود همراه کند تا برخورد را پرهزینه و سخت کند.
    الگوی ۱و۲ بیشتر روی فاصله ها می ایستد. تحقیر او یا رعایت ویترین رسمی (ولو به یک شال عقب افتاده) برایش مهمتر از تاثیر و تأثر طرفینی است.

هریک از سه الگو به “لحاظ ذاتی” و به “لحاظ موقعیت و شرایط” قابل ارزش گذاری است.

هریک مبتنی بر درکی از ارزشها و روش تحقق آن و هم مبتنی بر محاسبه ای از وضعیت حجاب و کشف حجاب در جامعه است.

با همین دو می توان سه الگو را ارزش گذاری یا در موقعیت های متفاوت تجویز یا منع اش کرد.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۹/۲۲