بایگانی برچسب: s

۳_توحید و توحّد قائمین بالقسط

گفته شد هر ولیّ مرشدی به اندازه وسعت ولایتش می تواند به حقائق تأویل دهد. ولیّ مطلق، مؤوّل به حقیقت مطلق است. یعنی تأویل به حقیقت توحید واسماء حسنای الهی.
توحید و توحّد:
توحید، یگانه “دانستن” یا یگانه “یافتن” خداست. اما توحّد، “یگانه شدن با او و مظهر الهی شدن” است.
از غرر کلمات امیرالمومنین(ع)یکی این است:”من عرف الله توحّد” (غررالحکم). هرکس خدا را شناخت(او را به وحدانیت یافت)به توحّد و مظهر او شدن می رسد.
گوشه ای از توحید ولیّ مطلق در دعای افتتاح:”الحمدلله الذی یؤمن الخائفین ویُنجّی الصالحین ویَرفع المستضعفین ویَضع المستکبرین ویهلک ملوکا و یَستخلف آخرین والحمد لله قاصم الجبارین ،مُبیر الظالمین، مّدرک الهاربین…
اینها را همه میدانیم که خدا مستضعفین را بالا و مستکبرین را پایین میکشد ،شاهان را هلاک می کندو…؛ اما “قائمین به قسط” از اهل سلوک می یابند.
سالکی که قائم به قسط است اگر با ولیّ مرشدِ اهل قیام، به توحّد رسد؛ فقط این جلوات خاص توحید را نمی یابد بلکه مظهر این اسامی در عالم میشود. لذا همان جلوات توحید دعای افتتاح را در توحّد دعای ندبه می بینید حالا ولیّ خدا را به همان صدا میزنید:” أین قاصم شوکه المعتدین…”
مثلا موسی(ع)فقط نمی یابد یهلک ملوکا را؛ خودش مظهر مهلک میشود با یک عصا زدن به نیل صالحین را نجات و ملوک را هلاک می کند.این توحّد است که اسم منجی و مهلک پروردگار از آستین او ظهور در عالم کند.
پهنای کلاس امیرالمومنین:
او چون تأویل برنده قرآن است؛مؤول “الا لله الدین الخالص”(۳زمر)است یعنی می برد به توحیدناب.
-برترین دین با افضل پیامبران می آید ، با سختی های بسیار گسترده میشود(تنزیل)؛ حالا دربین پیروان این بهترین دین وبرترین پیامبر باید دین خالص جدا شود. لذا علی(ع)همه گرایشهای ممکن از توحیدرا در کلاس تأویل خود جمع می کند تا خضر آن شود.چه در دوره بعدپیامبر چه دوره حاکمیت، سه گرایش قاسطین ومارقین وناکثین” تحت ولایت او “در تصرف شیطان قرار می گیرد!تا او-ولیّ مطلق- در آن سالکان را أُو٘ل و رجوع دهد به:”ألا لله الدین الخالص”(دقت شود)
این ولیّ مطلق به ما خبر می دهد که حوادث و فتنه ها در تاریخ برهم استوارند!”یتوارثها الظلمه بالعهود” ظالمین با عهد وپیمان از هم ارثش می گیرند.”أوّلهم قائد لأخرهم واخرهم مقتد بأوّلهم”اولین فتنه گر ،فرمانده ورهبر آخری ها و آخری ها هم به او اقتدا می کنند.(خ ۱۵۱نهج البلاغه)!
ولیّ مطلق خود با سرسلسله وقائد آنها درگیرمی شود و توحید خالص را نشان می دهد.
ادامه سلسله فتنه ها وانحراف از توحید خالص، در زمانهای بعد محقق میشوند وادامه کلاس امیر(ع)میشود؛ تا سالکانِ قائم به قسط، درگیر شوند ؛در جملها وصفین ها ونهروان ها با ولیّ خود واقعا وعملا سیر کنند نه تاریخ بخوانند. ونتیجه این شود که باز برخی مارقین شوند واین سالکین، ملازم وهمراه مولای خود شوند(فالراغب عنکم مارق واللازم لکم لاحق)
امیرالمومنین(ع) حتی امامی کنار امامان نیست؛ “امام ائمه” است. دوره او هم دوره ای کنار ادوار واطوار امامت نیست،”مادر دوران” است.چون مادر فتنه ها را تحت ولایت خود بروز داده، وخود -سیدالاوصیاء- حقیقت توحید را در آنها عیان کرده تا مثالها و مصداقهای بعدتکلیفشان معلوم شود.

(بخاطر ظرافت وباریک بودن بحث ،لطفا در دریافت مطالب دقت وترجیحا فایل صوتی را گوش دهید)

دریافت قسمت سوّم سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط» حجم: ۱۱MB

۲_توحید و توحّد قائمین بالقسط

توحید و توحّد قائمین بالقسط/ چکیده جلسه دوم:

کلاس خضر:
سه حادثه اجتماعی نسبتا کوچک می سازد برای رشد موسی.
مثلا برای حقیقت “فخشینا أن یرهقهما طغیانا وکفراً”، حادثه کشتن پسر بچه را می سازد تا از آن حادثه تلخ، موسی را به حقیقت رحمت پروردگار به والدین ببرد.
پسربچه یک مصداق است. دهها مورد ومصداق دیگر از این حقیقت جاری است. بسیاری از مرگ ومیر بچه ها وسقطها -که ظاهرا با اسباب طبیعی ویروس وبیماری وحادثه انجام میشود- تأویلش همین حقیقت است که ما بی خبریم![خضر هم اینجا “دست تکوین” است “مأمور تشریع” نیست که متشرعی مثل موسی اشکال کند قصاص قبل از جنایت چرا؟!]
برای این حقائق سه گانه در گذشته وآینده موسی هم مصداق هست:
-آن قبطی که در تظلم سبطی توسط موسی ناخواسته کشته شد؛موسی وهم فرعون آنرا ذنب وگناه خواندند اما خدا آنرا گناه نگرفت موسی را برگزید واز “مخلَصین” قرارش داد شاید تأویلش همان حقیقت است.[خدا میخواست او کشته شود ولو سزای تشریعی آن دعوا این نبود. جای تقدیر یک حادثه برای مرگ او، خدا مشت موسی را خطائاً عامل مرگ او قرار داد. سزای قتل خطائی تا قبل ازشریعت محمدی ۷سال تبعید بود که آن هم برای موسی تقدیر شد!]
-دستور”فاقتلوا انفسکم” بعد از گوساله پرستی شاید مصداق دیگر آن تأویل است.وسرّ برخی احکام شریعت موسی را روشن می کند.
می بینید این کلاس چه ثمرات زیاد برای موسی دارد او را مفسر حوادث و آگاه به اسرار می کند.
این حقائق میتواند مصداق اکمل هم داشته باشد.به حسب روایت امام صادق(ع)، امام مجتبی(ع)صلح خود با معاویه را مصداقی از سوراخ کردن کشتی مسکینان توسط خضر می خواند(…کما عاب العالم السفینه لتبقی لأصحابها…)[تحف العقول].
کلاس امیرالمومنین(ع):
کلاس ولیّ مرشد وسعتش اندازه وسعت ولایت اوست. ولیّ مطلق، حقیقت برتر وبیشتر وپیچیده تری را می تواند در تور تأویل آورد وسالکان را در آن سلوک دهد.
علی(ع) فرمود:رسول الله(ص)برای “تنزیل” جنگید و من برای”تأویل”!
پس تأویل حقایق نازل شده در قرآن با اوست.
-مثلا جمل وصفین اش به حسب روایات ، تأویل “قاتلوا ائمه الکفر انهم لا أی٘مان لهم” است…
امیر(ع) بجای ماجراهای کوچک و محدود خضر، جمل را رقم می زند وتأویل به حقیقتش را می آموزاند. نه فقط مومنین معاصرش بلکه مومنین تاریخ در پیش رو را به شاگردی می پذیرد وبه شهود این حقیقت بار می دهد(فقد شهدنا…).حالا چگونه این کلاس برای آیندگان برپاست ،خواهد آمد!
(تفصیل را در فایل صوتی بشنوید)

دریافت سخنرانی « ۲_توحید و توحّد قائمین بالقسط » با لینک مستقیم | حجم: ۱۰MB

۱_توحید و توحّد قائمین بالقسط

توجه:
سه جلسه اول، پیش درآمد برای بحث است.”ولیّ مرشد” ،”معلم تأویل بودنش”،”تأویل همه حقایق و حوادث توحید است” ،” موقعیت منحصر بفرد امیرالمومنین در تأویل “،”ام واصل بودن او ودورانش برای همه تأویلات” و”چگونگی امکان سلوک با این خضر طریق در دوران های متأخر از او” و…
محور سخن بوده است.

نکاتی از جلسه اول:

مروری بر سلوک شاخص موسی با خضر:

-موسی چله نشینی ها را کرده، تکمیل وکسب علم تأویل او را نزد خضر میفرستد.

-تأویل؛برگرداندن حوادث به حقایق است.

-موسی قطعا افضل از خضر است. هم اولوالعزم بودنش وهم روایات ذیل این پاره آیات گویای این واقعیت است.

خضر کشتی مساکین را از دست شاه غاصب سوراخ کرد، موسی شاه غاصب را در نیل غرق کرد.این کجا و آن کجا؟!
اما فرستاده شده تأویل بیاموزد با سلوک عینی وعملی.ورود وخروج متفاوت خضر به او درسها بدهد!

نمونه معاصر:

-شاه آبادیِ بزرگ هم ولیّ مرشد امام عزیز ما بود. بخلاف برخی عرفای معاصر او در عین مقامات توحید وعرفان، کاملا سیاسی و اجتماعی است. ۱۱ماه علیه پهلوی اول تحصن کرد!اما شاگرد سلوکی او ،دودمان پهلوی را به باد داد .افضل از استاد شد چنانچه موسی بر خضر!

امیرالمومنین خضرِ همه خضرها!

-فتنه های پیچیده وچند بعدی عصر او قابل مقایسه با نمونه های خضر سوره کهف نیست.

-کلاس او هم برای چند سالک محدود معاصرش نیست.باید کسانی با او طی طریق کنند برای حوادث آینده.

-در خطبه ۱۲میفرماید:”…لقد شهدنا فی عسکرنا هذا اقوام فی اصلاب الرجال و ارحام النساء. سیرعف بهم الزمان ویقوی بهم الایمان”!

نباید سطحی ازاین کلام گذشت! شاگردان سلوکی اش را که در زمانهای بعد متولد میشوند وبا درسی که گرفته اند ایمان را بهتر از معاصرین امام تقویت می کنند؛همراه او درجمل بوده اند!!!

“فقد شهدنا”نه یعنی بعدا از تاریخ ما درس میگیرند.نه!آنها با سلوک باطنی کلاس ما راشهود می کنند و همراه من اند!…

 

نشانی دریافت قسمت نخست سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط» | حجم: ۹MB