بایگانی برچسب: s

فرصتِ قطر

طرح انقلاب اسلامی برای مهار و حذف اسرائیل از «احیای امت اسلامی» می گذشت.

«همکاری کشورهای منطقه اسلامی» تنها راه نجات کشورهای منطقه از شرّمطلقِ اسرائیل است.

 

از همین جا پروژه های «ایران هراسی» از سوی دشمنان کلید خورد. تلاش هایی در دیپلماسی رسمی و عمومی و تبلیغات و سوژه یابی ها برای موجّه سازی این ایده آغاز شد.

تا حدودی اتهام «احیای امپراطوری ساسانی» یا «دولت صفوی» و تهدید بودنِ ایران، برساختِ افکار عمومی عربی شد!

 

در مقابل، خیرخواهی های ایران برای کشورهای منطقه معمولا بدون پیوست افکار عمومی انجام شد!

 

برای نمونه مرکز پژوهش‌ها و مطالعات سیاسیِ «العربی» از مردم سوریه پرسیده: «سیاست‌های کدام‌یک از قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، تهدیدکنندۀ امنیت و ثبات منطقه است؟»

چنانچه در نمودار ۱ می بینید: ایران با تفاوت اندک(۴٪) بعد اسرائیل، تهدید کننده امنیت منطقه است!(جمع دو گزینه اول)

 

نظر سنجی موسسه واشینگتن از مردم عربستان در تیر و مرداد۱۴۰۴:

باوجودی که ۸۶٪ نظر منفی درباره پیمان ابراهیمِ ترامپ دارند!(نمودار۳)

یا ۵۰٪به شهادت رساندن سید حسن را منفی می دانند!(نمودار۴)

اما ۸۷٪هم رابطه با ایران را مهم نمیدانند!(نمودار۲)

 

در این وضعیت، فرصت پیش آمده اخیر در منطقه می تواند، موازنه ساز باشد.

تجاوز رژیم صهیونی به قطر در زنجیره ای از تحرکاتی است که ذیل «پروژه اسرائیل بزرگ» جا می گیرد.

تحرّک بیشتر دیپلماسی رسمی و عمومی و جهت دهی های نقطه زن تبلیغاتی می تواند افکار عمومی عربی را به ایران نزدیکتر و از دشمنان منطقه اسلامی دور کند!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۶/۲۲

راویِ قدرت و امکانات؛ نه وعده‌های توخالی!

قطعاً از بیانیه گام دوم به اینسو رهبر انقلاب مشکل را “محاصره تبلیغاتی” و جهاد را “امید آفرینی” خوانده‌اند.

واضح است بدون امید، هیچ تحولی به سامان نمی‌رسد و جز ریزش و انسداد نتیجه‌ای نمی‌دهد.

لذا این سال‌ها بیش از گونه‌های تحول خواهی بر جهاد تبیین و امید تاکید کرده‌اند.

 

سیاه نمایی و بزرگ کردن ضعف‌ها، البته تذکر همیشگی ایشان به گویندگان و نویسندگان بوده؛ اما عنصرِ مغفول دیگری در ناامیدی و احساس ضعف در مردم موثرتر است و در کلمات ایشان هم با “نهی از وعده‌های غیر عملی” منعکس است.

 

“اگر یک ملت یا مسئولان آن، چگونگی برخورد با شعارها [آرمان‌ها] را درست ندانند، به خسارت‌های بزرگی دچار خواهند شد” (۷۵/۸/۹)

وعده‌های توخالی در قبال آن آرمان‌ها، اندازه بیان نقایص و کمبودها یأس آفرین است!

 

مثلاً نشست رئیس جمهور با اصحاب رسانه و توئیت دبیر شعام درباره گروسی، دو روی یک سکه‌اند!

اظهار فلاکت و بدبختی / خط و نشان‌هایی که انجام نمی‌شود دو روی القاء ضعف و زاینده ناامیدی در جامعه است!

همین‌ها هم سوژه‌های آن نویسندگان می‌شوند!

 

ما پیرو امیرالمومنین (ع) هستیم که مرامش این بود: کُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً وَ أَعْلَاهُمْ فَوْتاً

یعنی: در وعده و ادعا صدایم کوتاه‌ترین اما در سبقتِ انجام و تحقق، از همه برتر بودم (خ۳۷)

 

“روایت قدرت موشکی” با “خط و نشان‌ها”یی که در تزاحمات سیاسی نمی‌شود، تفاوت دارد!

“روایت پیشرفت” با “وعده رفاه عمومی و عدالت” تفاوت دارد!

“روایت اقتدار” با “شعارهایی که در عمل تعقیب نمی‌شود” ، تفاوت دارد…

 

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۶/۱۹

سازش با بیرون، جنگ در درون!

فرض کنید راهبرد شراکت اقتصادی با غرب (با برجام و مثل برجام) جواب داد و جنگ و تحریم رفت؛ این کوتاه آمدن در نظم و سلطه موجود در درون هم بین طبقات فقیر و غنی، سازش می‌سازد یا جنگ فقر و غنا؟!

پاسخ را ببینید!

حجت الاسلام والمسلمین قنبریان؛ شب پنجم روضه آخر صفــــــــــر

 

برای قضاوت بهتر  صوت کامل جلسه پنجم را بشنوید.

«شراکت اقتصادی با تجزیه» یا «جنگ؟!»

راهبرد شراکت اقتصادی در نظم موجود به جای جنگ، قبل از غرب، راهبرد ابوسفیان و مامون عباسی هم بود!

 

اما نظم آمریکایی شما را در همین نظام سلطه، حتی شریک هم نمی‌کند! تجزیه به مقیاس امارات بعد شرکت!

مردم ایران انتخاب کنند!

طیف مقابل پذیرش سازش هم باید جمله دوم پیامبر (ص) را محقق کنند!

 

حجت الاسلام والمسلمین قنبریان

شب پنجم روضه آخر صفــــــــــر

 

برای قضاوت بهتر  صوت کامل جلسه پنجم را بشنوید.

چرا بین این همه تصویر سینمایی، انفاق علی (ع) در رکوع، برای نشان ولایت برگزیده شد؟!

فقط ۴ امام شمشیر زدند اما ۱۲ امام درباره فقر جامعه حساس اند! در زمان حاکم بودن جوری، در خانه نشینی جور دیگر!

حجت الاسلام والمسلمین قنبریان
شب سوم روضه آخر صفــــــــــــر

جنگ ؛ سر کفرشان نبود سر ظلمشان بود!

مسیحیان و یهودیان مدینه هر دو در کفر و عدم پذیرش رسالت ، یکسان بودند؛ چرا کار اولی با مباهله تمام و کار دومی به جنگ کشید؟!

حجت الاسلام والمسلمین قنبریان
شب دوم روضه آخر صفــــــــــــر

استراتژی‌های قرن۲۰، نوین نیست!

رئیس جمهور اسبق آقای حسن روحانی نزدیک دوماه بعد از جنگ، نطق ۳۵دقیقه ای ارائه داد که ۲۰دقیقه اش روایت رسمی از جنگ و عدم پیروزی اسرائیل و آمریکا، ۱۰-۱۲دقیقه اش توصیه‌هایی تکراری از سوی ایشان یا دیگران بود.

 اما چنان که حدس می‌زدم جان کلامش در ۳دقیقه آخر است؛ چنانچه روزنامه‌های اصلاح طلب هم همان را برجسته کردند: توسعه و تکمیل استراتژی ملی یا استراتژی نوین ملی!

در شرایط خاص منطقه و آنچه بر هسته‌های مقاومت می‌گذرد این ۳دقیقه معنای جدی‌تری دارد.

 البته تغییر استراتژی ملی هم در بیان ایشان جدید نیست و اقلا از سال۸۵ بدان پرداخته‌اند.

این ۳دقیقه بدون بیانات قبل، خوب فهم نمی‌شود.

بیان ایشان در ماهنامه راهبرد شماره۳۹:

«قدرت یا ثروت؟!

یکی از مباحث مهم و زیربنایی در کشور ما -و سایر کشورها- این است که آیا استراتژی ملی باید مبتنی بر تأمین قدرت ملی و به دست آوردن قدرت و تأمین آن و یا ثروت ملی باشد؟ بسیاری از اختلافات در داخل کشور و میان جناح‌ها، به همین مسئله زیربنایی برمی گردد. یکی از مشکلات ما در طول این ۲۷سال، این بوده که نتوانسته‌ایم در زمینه «استراتژی ملی» به اجماع نظر برسیم که یکی از مباحث مهم آن این است که آیا اولویت با «ثروت ملی» است و یا «قدرت ملی»؟ آیا می‌خواهیم فضای ایران در روابط بین الملل همچنان فضای امنیتی باشد یا روزی می‌خواهیم به فضای سیاسی و فضای اقتصادی تبدیل کنیم؟

ایامی که تیم مذاکره کننده هسته‌ای اول با اروپا مذاکره می‌کرد،  یکی از اهدافش این بود که در کنار حفظ و نگهداری فناوری هسته‌ای، به روابط جامع اقتصادی با اتحادیه اروپا برسد و فضای امنیتی را به تدریج به فضای سیاسی اقتصادی تبدیل کند. امروز هر قراردادی که بخواهیم با یک شرکت خارجی منعقد نماییم، بحث ریسک مطرح است. اگر بحث سرمایه گذاری خارجی مطرح است و با مشکل مواجه ایم، به این دلیل است که جهان، فضای کشور ما را امنیتی می‌بیند. ما همواره هزینه بسیار بالایی را از لحاظ اقتصادی پرداخت می‌کنیم. سؤال این است که بخش اقتصادی ما تا کی می‌خواهد برای بخش سیاسی و امنیتی یارانه پرداخت کند؟!»

اما انتخاب یکی از اینها برای استراتژی ملی، فرع بر پاسخ به یک سؤال بنیادی‌تر است که ایشان در ذیلش طرح می‌کند:

«انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی؟!

یکی از مباحث مهم و زیربنایی در این زمینه، همان بحثی است که کم و بیش هنوز در فضای ذهن نخبگان ما خلجان می‌کند، اینکه آیا می‌خواهیم «جمهوری اسلامی ایران» باشیم یا می‌خواهیم «انقلاب اسلامی» باشیم؟!

 اگر بناست انقلاب اسلامی باشیم، رسالت بسیار بزرگی بر دوش داریم. یعنی ما انقلاب اسلامی هستیم و می‌خواهیم این فرهنگ را در سطح منطقه و جهان نشر بدهیم و قاعدتاً قدرت و ثروت خودمان را هم در سایه آن می‌بینیم. بر این مبنا هر مقدار انقلاب اسلامی بسط و گسترش پیدا کند، به طور طبیعی بر قدرت و حتی ثروت ما افزوده خواهد شد. اما اگر می‌خواهیم «جمهوری اسلامی ایران» باشیم، رسالت اولیه و اولویت ما جمهوری اسلامی ایران است. پس باید مسیر دیگری را بپیماییم و با اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران در سایه تأمین قدرت و ثروت به استحکام آن برسیم و هدف محوری ما هم حفظ و تکامل این نظام خواهد بود. از این دیدگاه بسط انقلاب اسلامی نیز منوط به پیشرفت کشور و قدرت نظام و الگوسازی آن خواهد بود. در واقع انقلاب کردیم تا به جمهوری اسلامی برسیم و دیگر نباید به گذشته رجعت کنیم. پس ما هنوز در مورد برخی مسائل اساسی اختلاف نظر داریم.

ما به صدها نشست و تحقیق و بررسی و همفکرهای گسترده نیاز داریم تا به نظر واحدی برسیم. همه ما مسلمان و ایرانی و دلسوز این کشور و نظام هستیم و باید کوتاه‌ترین راه را انتخاب کنیم. زمان و فضای زیادی در اختیار ما نیست که اختلاف نظرها را ادامه دهیم. ما در یک میدان مسابقه هستیم. یا همپای دیگران می‌دویم یا دیگران جلو می‌زنند و ما در آینده نیازمند به آنها خواهیم بود.

البته در جنگ هشت ساله، فضاهای امنیتی و نظامی بر ما تحمیل شد و ضرورت داشت که مقاومت و ایستادگی کنیم. بعد از پایان جنگ هم غرب همچنان فشار خود را بر ما ادامه داد تا ما هم وادار به عکس العمل شویم و فضای امنیتی کشور ادامه یابد. آیا در شرایط فعلی ما نباید تلاش کنیم تا به اتفاق نظر برسیم؟ آیا ما نباید ببینیم که در چه مقطعی باید ثروت ملی را به عنوان اولویت مدنظر قرار دهیم؟»

چنانچه می‌بیند در تلقی ایشان:

  1. انقلاب و نظام، ترتب زمانی دارند، انقلاب تمام شده و نباید بدان برگشت، حالا ماییم و جمهوری اسلامی؛ یک “انقلاب دائمی” نیست! تقدم با نظام و جمهوری اسلامی «ایران» است نه انقلاب اسلامی!
  2. با این انتخاب بنیادین حالا نوبت به آن پرسش می‌رسد؛ استراتژی قدرت ملی یا ثروت ملی؟!
    جواب ایشان اینجا هم ثروت ملی است.
    ساده‌اش پیروی سیاستِ نظام از روابط جامع اقتصادی با اروپا؛ چیزی که آنها «تغییر با تجارت» می‌نامند!

نقد:

  1. «انقلاب اسلامی» با «جمهوری اسلامی ایران» دو چیز هم عرض در زمان که یکی تبدیل به دیگری شده، نیست. رابطه‌ای طولی و بمثابه روح و بدن است.
    اصالت با «جمهوری اسلامی ایران» است اما وقتی -به تعبیر بیانیه گام دوم- «نظامی انقلابی» است نه وقتی «انقلاب زدایی» از آن شده باشد.
    اصالت با جمهوری اسلامی ایران بود که به صرفِ دشمن مشترک داشتن با صدام، وارد جنگ طوفان صحرا علیه آمریکا نشدیم!
    حتی با دوست و دشمن مشترک، بعد از طوفان الاقصی، رسماً وارد جنگ با اسرائیل نشد و فقط به تجاوزات علیه خود جواب داد!
    اما جمهوری اسلامی ایران، در همین وقت نظامی انقلابی ماند؛ که براساس قانون اساسی خود، هسته‌های مقاومت را یاری کرد و آنها را مقابل مظلوم رها نکرد. (دقت کنید)
    روحِ انقلاب اسلامی، برای جسمِ جمهوری اسلامی ایران، مثل صُور متبدّله صدرایی است؛ آنرا صورتی بعد صورتی رشد می‌دهد از کودکی تا جوانی و کمال l؛ تا به همه اهداف و آرمان‌هایش برساند. در همه این تبدّلات، «جمهوری اسلامی ایران» است؛ یعنی مردم سالاری دینی و ملی دارد.
    نه «روحِ بلا بدن» می‌شود که بی خیال نظام برآمده از اراده ایرانیان در جهان کاری بکند؛ و نه به «پیکر بی روح» تنزل می‌کند که ژاپن اسلامی و مالزی شیعی شود؛ یکی در کنار همه و البته درون نظم ظالمانه‌ای که «قدرت جهانی» ساخته و اجازه داده ذیل آن قدرت هژمونیک، فقط ثروت ملی و gdp خود را افزایش دهند و چرخش و آقایی دلار را بیفزایند و هر وقت قدرت جهانی نخواست مثل مالزی یک شبه فقیر شود!
  2. قدرت و ثروت ملی هم جدای از هم نیست!
    تجربه تاریخی ایرانیان برای اصلاح سیاسی (مشروطیت) و اصلاح اقتصادی (ملی کردن نفت) به آنها آموخت هیچ یک بدون قدرت ملی در مقابل بیگانگان ممکن نیست.
    طرح منطقه‌ای قدرت‌های جهانی معاصر هردو جنبش چیز دیگری بود، مصلحان ملی یا از قدرت ملی غفلت داشتند یا فاقد ابزار آن بودند لذا از درون مشروطیت، دیکتاتوری رضاخان در آمد و علیه نهضت ملی، قدرت جهانی کودتای ۲۸مرداد را رقم زد!
    هم اکنون هم در نقطه عطف منطقه اسلامی قرار داریم؛ قدرت‌های جهانی طرحی دارند که پیشرانی آن را نه فقط کریدورهای اقتصادی بلکه جنگ‌های بزرگ از ۲۰۰۱ به این سو برعهده دارند. تجاوزات اسرائیل به کشورهای همسایه در این پازل دیده می‌شود.
    از اینجا «ایران قوی» جزء هویت ملی ایرانیان شد. آخرین پیمایش‌ها هم نشان می‌دهد ملت ایران حفظ قدرت موشکی را حتی از انرژی هسته‌ای لازم‌تر می‌دانند.
  3. دوگانه قدرت یا ثروت، ایده قرن بیستمی است و دیگر از کار افتاده است.
    به دو شاهد بسنده می‌کنم:
    جوزف بورل نماینده عالی اتحادیه اروپا در سخنرانی اش در دانشگاه آکسفورد، دقیقا همین الگوی دهه هشتادی آقای روحانی را -که اروپا پایه گذارش بود- ناکارآمد خواند:
    «ما مدلی ساختیم -‌مدل اروپایی‌- براساس همکاری و وابستگی متقابل اقتصادی در درون خود که موفقیت چشمگیری بوده است؛ ۷۰سال صلح در میان ما. ما معتقد بودیم وابستگی متقابل از طریق چیزی که آلمانی‌ها آن را «تغییر از طریق تجارت» می‌نامند، همگرایی سیاسی ایجاد می‌کند. این مساله در روسیه و حتی چین منجر به تغییر سیاسی می‌شد.
    خب، اشتباه بودن این باور ثابت شده است. این اتفاق نیفتاده است. در مواجهه با اقتدارگرایی روسیه، وابستگی متقابل، صلح به ارمغان نیاورد. برعکس، به وابستگی به‌ویژه به سوخت‌های فسیلی تبدیل شده و بعدا این وابستگی تبدیل به یک سلاح شد.»
    شاهد دوم از کتابِ امپراتوری زیرزمینی: آمریکا چگونه اقتصاد جهانی را تبدیل به سلاح کرد؟ نوشتۀ هنری فارِل و آبراهام نیومن است.
    این کتاب ثابت می کند اقلا از ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ به این سو تجارت بمثابه سلاح استفاده شده است.
    «داده» و «دلار» دیگر نه فقط ثروت ملی بلکه قدرت آمریکا را می سازد.
    جالب اینجاست که این در اقتصاد به هم تنیده عصر جهانی سازیِ اقتصاد صورت می گیرد.
    چنانچه می بینید «روابط جامع اقتصادی با اروپا» اولا ابداع خود آنها برای تغییر در انقلاب ها و نظام ها از طریق تجارت است.
    ثانیا در مقابل قدرت ملی -اگر باشد- شکست خورده است؛ چنانچه درباره روسیه بیان شد.
    یا آمریکا داده و دلار را قدرت ملی خود کرده، روابط گسترده و به هم تنیده اقتصادی را هم با تحریم ضربه می زند.
  4. استراتژی ملی دشمن صهیونیستی کدام است؟!
    تقدم قدرت ملی یا ثروت ملی؟!
    استراتژی ملی او دو رکن اساسی دارد:
    الف) از بین بردن هر تهدید وجودی قبل از شکل گیری (قدرت ملی)!
    همین، عامل عملیاتهای گسترده پیش دستانه‌اش و نقض مکرر آتش بس‌هایش شده است.
    با قدرت نظامی و امنیتی اش موازنه منطقه‌ای درست کرده و اراده نامشروعش را بر نظام‌های سیاسی عرب تحمیل می‌کند.
    ب) توسعه اقتصادی مبتنی بر نوآوری‌های علمی و فناوری‌های جدید و دانش بنیان (ثروت ملی)!
    از طریق فروش محصولات نرم افزاری و اینترنتی، تحریم کالاهای صهیونیستی و محدودیت حضور در بازارهای جهان اسلام و حتی مشکل حمل و نقل را دور زده است.
    صادرات محصولات نرم افزاری اش ۱۶میلیارد دلار در سال و حدود ۳۰٪ کل صادراتش شده است!
    ما نیز در بند۲ سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی (بهمن۹۲) به این مهم در دوره تحریم‌ها پرداختیم:
    «پیشتازی اقتصاد دانش بنیان، پیاده‌سازی و اجرای نقشه جامع علمی کشور و ساماندهی نظام ملی نوآوری به منظور ارتقاء جایگاه جهانی کشور و افزایش سهم تولید و صادرات محصولات و خدمات دانش‌بنیان و دستیابی به رتبه اول اقتصاد دانش‌بنیان در منطقه.»
    آقای روحانی خود باید از میزان تحقق آن گزارش دهد.
    خام فروشی و مونتاژ در روابط جامع اقتصادی با غرب هم مصونیت بخش نیست و جلو افتادن در علم و فن آوری به همراه قدرت بازدارنده نظامی حتی در روابط تحریمی می‌تواند توسعه ملی به بار آورد.
  5. دست برتر قدرت نرم افزاری
    صحنه جهانی دارد نشان می دهد سهم قدرت نرم افزاری و فرهنگی از قدرت نظامی و ثروت اقتصادی بیشتر است.
    سیطره غرب قبل از اشغال نظامی و طرح های توسعه اقتصادی وابسته اش، مدیون غربزدگی ای است که در نخبگان جهان درست کرده است.
    انقلابی که طرح نویی در عالم آورده، رقیب نرم افزاری او تلقی می شود و قابل مقایسه با رقبای نظامی(کره شمالی)، اقتصادی(چین) و سیاسی(روسیه) نیست.
    فقط مظلومیت غزه توانسته سیطره پروپاگاندای غرب را بشکند.
    ۵۱٪ جوانان آمریکا راه حل نهایی فلسطین و اسرائیل را انحلال اسرائیل و واگذاری آن به حماس می دانند! (نظر سنجی هاروارد)
    ۶۳ تا ۷۰٪ مردم کشورهای (بریتانیا ، آلمان، فرانسه، دانمارک، ایتالیا، اسپانیا) نظری منفی به اسرائیل دارند (نظر سنجی یوگاو)
    و…

نخبگان شرقی و اسلامی جای استفاده از این قدرت نرم افزاری برای آفریدن نظم عادلانه‌تر بین المللی، به علت غربزدگی، درون همان نظام سلطه دنبال جایابی ملی اند!

  ترجیح می‌دهند انقلاب مردمی و حرف نوی آن را با تغییر از طریق تجارت، سایش و سازش دهند به جای اینکه آموزه‌های فطری و جاودانه‌اش را جهانی کنند!

در حالیکه آقای روحانی خود تصریح کرد:

(در صورت تقدم انقلاب اسلامی هم) بر این مبنا هر مقدار انقلاب اسلامی بسط و گسترش پیدا کند به طور طبیعی بر قدرت و ثروت ما افزوده می‌شود!

مشکل این است که احیای امت و اتحاد اسلامی را ممتنع‌تر از گرفتن احترام متقابل از غرب مستکبر می‌بینند!

 لذا برای ایده‌هایی مثل بازار مشترک و پول مشترک اسلامی و هم پیمانی نظامی مشترک تلاش جدی ای نمی‌کنند.

از قدرت نرم افزاری و تمدنی خود برای خلق قدرت و ثروت ملی ابتکاری نمی‌کنند.

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۵/۲۶

اعتراض لفظی استانداران موقت اسرائیل بزرگ!

نتانیاهو در مصاحبه‌ای با شبکه «i۲۴» گفت: «من در یک مأموریت تاریخی و معنوی هستم و از نظر احساسی به رؤیای اسرائیل بزرگ پیوند خورده‌ام.»

او توضیح داد که این ماموریت نسلی و فراتر از زمان حاضر است و شامل آرزوهای گذشته و آینده جامعه یهودی می‌شود!

اسرائیل بزرگ شامل بخش‌هایی از اردن و لبنان و مصر و سوریه و… و همان نیل تا فراتِ معروف است! اسطوره‌ای توراتی که کاندیدای احیای پادشاهی بنی اسرائیل(!) حالا خود را پیوند خورده با آن می‌خواند!

جوک ماجرا اینجاست که سران مرتجع عرب – که فعلاً مثل استانداران موقتی در سرزمین رویاییِ نتانیاهو سرکارند و به زودی در معرض تجاوزند- بعد از این سخنان، بیانیه‌های محکومیت دادند!

یاد امام عزیز گرامی که می‌فرمود:

«ما شکایت از این حکومت‌ها را به کجا ببریم جز به ساحت مقدس خدای تبارک و تعالی؟ ما چطور شکایت کنیم از آنهایی که ایران را که ایستاده است و می‌خواهد در مقابل همۀ قدرت‌ها بایستد و اسلام را محقق کند در دنیا، در مقابل این، طرح جهاد می‌دهند و اسرائیل، که به جنگ با اسلام برخاسته است و باصراحت می‌گوید که از نیل تا فرات مال من است و حرمین شریفین را از خود می‌داند، سکوت کرده‌اند؟ ما این دردها را کجا ببریم؟» ‏‏۶۱/۳/۲۳

 ‏‏«باید بگوییم که دشمنهای اسلام، ممالکی که به اسلام سلطه پیدا‏‎ ‎‏کردند و به مسلمین، آنها مرد عمل بودند، نه حرف، و مسلمین در‏‎ ‎‏این، بعد از صدر اول، مرد حرف بودند نه عمل.»۵۸/۴/۱۹

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۵/۲۳

سلطانیزم نقاب‌دار!

رئیس‌جمهورِ محترم بهتر می داند که «حوزهٔ حکمرانی» در یک نظامِ مردم‌سالار جای بحث و نقد و سؤال و استیضاح(گیردادن!) است و هماهنگی با رهبری، نافیِ این‌ها نیست!

پیش‌ترها برخی احزابِ اصلاح‌طلب از حاکمیتِ دوگانه سخن گفته و در سند راهبردیِ خود آنرا تئوریزه می‌کردند تا نهادهای انتخابی را مقابل انتصابی و رهبری قرار دهند!

خدا را شکر که شما آن‌طور نیستید و با رهبریِ نظام هماهنگی می‌خواهید. این، «هماهنگیِ خوب» است.

 اما آن هماهنگی که درعمل تعطیلیِ ارکانِ مردم‌سالاری را متوقع باشد، بدْ و یک سلطانیزمِ نقاب‌دار است!

 شما سلطان نیستید؛ مردمی هستید، مردم‌سالار هم بمانید.

 رهبری در ایران، خود مدافع جدّیِ مردم‌سالاریِ دینی بوده است.

در مردم‌سالاری دینی: مجلس در رأس أمور است -نه حتی شوراهای خاص-،

دستگاه قضائی‌اش، بی‌مسامحه،

و دولت‌ آن بابرنامه است.

 تازه ارکانِ دیگرِ مردم‌سالاری، از نهادهای مدنیِ مستقل تا مطبوعاتِ آزاد هم ناظر عمومیِ مسائل حکمرانی‌اند؛ باید منصفانه نقد و حتی بتوانند اعتراض و تجمّع کنند!

 جمهوریِ اسلامی از اسرائیلِ پوشالی کم‌تر نیست که در شرایط جنگی، نخست‌وزیرش به دادگاه احضار و هرروز علیه‌اش تجمّع و راهپیمایی برگزار می‌شود!

 اهلِ نهج‌البلاغه اید و این سخن را بهتر تحویل می‌گیرید:

 خَورُ السُّلطانِ أشدُّ على الرَّعیَّهِ مِن جَورِ السُّلطانِ.

سستی (و بی‌تصمیمی) حاکم و حکمرانی بر مردم، سخت‌تر است از جور و ستمِ سلطان!

 فقط «جور» و استبداد نیست که مجلس و عدلیه می‌خواهد؛ «خور» و سستیِ حکمرانی هم درمانی دارد به نام مردم‌سالاری!

 محسن قنبریان