بایگانی برچسب: s

خط انقلاب را از متحجرین جدا کنید!

 انقلاب اسلامی از ابتدای شکل‌گیری، با دو رقیب گفتمانی روبرو بوده: جریان تحجر و جریان غرب‌گرایی؛

در مقابل آنها انقلاب اسلامی با یک حرف نو روی کار آمد. این حرف نو جمع بین ارزش‌های الهی و اراده مردم بود. یعنی هم اسلام، هم مردم. یعنی جمهوری اسلامی؛

اما ملاحظه‌کاری با جریان تحجر در این چند دهه، باعث شده حرف متحجرین به عنوان حرف انقلاب اسلامی قالب شود! یعنی ما الان نمی‌توانیم دقیقاً بگوییم درباره زن و حجاب، دیدگاه انقلاب اسلامی کدام است و حرف متحجرین کدام؟!

نخواستیم حرف انقلاب را از هم لباسی‌های خودمان متمایز کنیم، بگوییم مطهری و بهشتی و طالقانی و خمینی اینجوری می‌اندیشیدند اما فلانی‌ها الان دارند جور دیگه‌ای می‌اندیشند. پای هم نوشته شدیم!

وقتی اینجا قفل شد واضح است که درِ غرب‌گرایی باز می‌شود؛ و هر کسی فکر می‌کند همین راه درست است؛ چیزی که الان با آن مواجه هستیم.

تحجر جاده صاف کن غربزدگی جوانان

امام خمینی استفاده از فضای آزاد کشور پس از انقلاب توسط جوانان و بیان اندیشه های شان را خوش بینانه تحلیل و بخاطر تپیدن دل آنها برای اسلام می شمارد و از انگ زنی به آنها (التقاطی و منحرف خواندن) منع می کند.

تصحیح انحرافات احتمالی آنها باید توسط روحانیت با الفت و پدری کردن و دوری از پرخاشگری و کنار زدن آنها باشد. حتی اگر قبول نکردند، هم مایوس نشوند و از خطاها و اشتباهات کوچک آنها بگذرند.

– یکبار یکی از فقهای شورای نگهبان یکی از همین جوانان را کمونیست خواند، امام نه برای او، بلکه برای کل شورای نگهبان نامه زد و این کار را مغایر شأن شورای نگهبان خواند و از منبری پرخاشگوی شدن آقایان حذر داد[۱].

امام رعایت نکردن این تذکر از سوی علماء و روحانیون را موجب اتفاقی بدتر از التقاط می داند: افتادن در دام لیبرالها و ملی گراها و یا چپ و منافقین!

اگر درصدی از جوانان‌مان به دام غربزدگی افتادند حق نداریم بپرسیم سهم پرخاشگری برخی روحانیون تریبون‌دار و مناصب خاص در کنار زدن و انگ زدن چقدر است؟!

وقتی رسانه‌های معاند برخی تعابیر ناسزا و غیر دقیق را ضریب داده از برخی علماء، منبری پرخاشگوی به جامعه معرفی کرده و شکاف با جوانان را می‌افزاید؛ آیا نباید تذکرات (حتی از متعلقین به بیت رهبری) در تصحیح رویه‌ها اثر کند؟!

محسن قنبریان

[۱] عدم ورود فقهای شورای نگهبان در مسائلی که موجب وهن است‌

سه اصل مهم درباره زن و آزادی از امام خمینی و تاکید بر راهبرد انقلاب اسلامی!

  1. کرامت زن یک اصل است نه تشریفات. کرامت زن هم به آزادی اوست، نه محترمانه دستگیر یا جریمه شدنش!
  2. بین آزادی غربی زن، با آزادی الهی او، رابطه آلاکلنگی است. هرچه بیشتر در مقدرات اساسی مملکت دخالت داده شود، به مقام زن نزدیکتر و بالتبع از عروسک و ملعبه شدن فاصله می گیرد.
  3. قوانین محدودیت بخش اسلام در جانب آزادی غربی، برای تحقق بیشتر مقام زن و افزایش حضور در مقدرات اساسی است.

در مقام امتثال، همان نظم و نسبت باید رعایت شود:

 آزادی سیاسی بیشتر زن، آلترناتیو(جایگزین) آزادی جنسی او و راه حل انقلاب اسلامی در تقابل با فرهنگ برهنگی غرب است!

گزینه متحجرین، خانه نشینی زن و حداکثر فعالیت های مذهبیِ صرف او بوده است!

گزینه روشنفکری درون نظام هم حضورهای اجتماعیِ ویترینی زن با تم حجاب بوده است!

دشمن اینبار می خواهد با آزادی جنسی  (کشف حجاب یا اعتراضِ برهنه) از زن معاصر ایرانی مداخله سیاسی در مقدرات اساسی (مثل نفی اسلام فقاهتی و…) بگیرد! این یعنی مصادره راه جایگزین انقلاب اسلامی برای هدف خود!

بازی او به لحاظ راهبردی با افزایش کرامت و آزادی سیاسی زن در طُرق عقلایی(ظرفیت های قانون اساسی) و انسانی(نه جنسیتی) شکست می خورد.

رها گذاشتن این راهبرد به هر بهانه، و صرفاً توجه به تاکتیک های ویترینیِ جمع کردن کشف حجابهای اخیر، عملیات ناقص متحجرین؛ و کارهای نمایشی با زن ورزشی و هنری هم پدافند ناقص جریان روشنفکرِ درون نظام است!

محسن قنبریان

به میر حسین!

میرحسین موسوی نوشته: “بوی ستم شاهی به مشام می رسد. می گویند اگر سایه آقا نباشد بحمدالله فرزندانی تربیت کرده اند که با رای اکثریت خبرگان، رهبری شیعیان جهان را برعهده خواهند گرفت. زبانشان لال. مگر سلسله های ۲۵۰۰ ساله باز گشته اند که فرزندی پس از پدرش به حکومت برسد؟! «اگر شاهنشاهی هستید بگویید» این جمله عتاب آمیز از مرحوم امام است. آن جان بیدار اگر امروز حضور داشت چه واکنشی نشان می داد؟”(مقدمه بر چاپ عربی بیانیه های جنبش سبز)

آقای موسوی! جنبش سبز شما به “آن جان بیدار”(امام خمینی) هم تهمت قصد موروثی کردن حکومت یا سکوت و سازش با چنین قصدی زد! چگونه عتاب او را می خواهید؟!

دو نمونه:

  1. مهدی خزعلی دوست میرحسین و حامی جدی جنبش سبز او درباره سیداحمد آقا همین اتهام را تکرار می کند که ایشان قرار بود جانشین امام شود بخاطر عدم آمادگی [علمی و…] قرار شد آیت الله خامنه ای رهبر موقت باشد تا ایشان آماده شود!(ویدئو پیوست)
    آقای موسوی! این خوانش نائب السطنه ای از رهبری را قبول دارید؟!
    اگر واقعاً چنین بوده چرا در جایگاه نخست وزیر، مطلع و ذی نفوذ، اعتراض امروزتان را بیان نکردید؟! اگر اینها تهمت به امام و یادگار مرحومشان است، چرا دوستانتان را نهی نمی کنید و بعنوان یک مطلع شهادت بر کذب نمی دهید؟!
  2. احمد منتظری از حامیان جنبش سبز در کینه آشکارش با سید احمد آقا به تفصیل بیشتر این اتهام را تکرار می کند.
    وقتی از او پرسیده میشود: شما در صحبت هاتون گفتید که مرگ زود هنگام آیت الله خمینی باعث شد که برنامه سید احمد خمینی برای جانشین شدن او به هم بریزه؛ مثلا حالا اگر آیت الله خمینی چند سال بیشتر زنده بود قرار بود چه اتفاقی بیافته که احمد خمینی جانشین او بشه؟!
    پاسخ احمد منتظری: در محافل اون وقت گفته می شد به صورت متواتر که اون ائمه جمعه مشخصا از سراسر کشور چون که در ارتباط با بیت حرف شنوی داشتند، آنها قرار بود که نامه هایی بنویسند به امام خمینی و مطرح کنند که حالا که رهبری آینده مشخص نیست بهترین شخص و عزیزترین شخص به تعبیری که نوشته بودند و گفته بودند، احمد خمینی هست. همانطور که امام جواد(ع) در جوانی به امامت رسیدند، هیچ اشکالی نداره که در جوانی کسی امام مسلمین باشه و این متن رو گفت وگو می شد که چیزهایی در حال تنظیم و ارسال بودند و چون امام خمینی را معالجه می کردند اونها فوت ایشان را شهریور۶۸ پیش بینی کردند بعد این رخ داد و در واقع نقشه ای که بود، نقش بر آب شد”(رادیوفردا۹۶/۱۱/۲۵)
    اگر این ادعاهای بی سند، راست است؛ آقای موسوی می تواند ادعا کند از آن بی خبر بوده؟!
    ائمه جمعه در حال گفت وگو و تنظیم نامه به امام برای رهبرشدن سیداحمد بوده اند آنوقت نخست وزیر و نزدیک به بیت امام و سید احمد از کل ماجرا بی خبر بوده است؟!
    اگر راست بوده چرا درباره آن موروثی سازی، دیروز سکوت کرده؟! و اگر دروغ است چرا از امام و سید احمد آقا در مقابل این حامیان، امروز سکوت می کند؟!
    اینکه انحاء انتقال قدرت در حین تسلط و قدرت از پدر به پسر؛ چه به شکل ولایتعهدی و سلطنت موروثی و چه به شکل بازتولید شوراهای گزینشی و مهندسی شده(مثل شورای ۶نفره) در شریعت اسلام نا مشروع است محل تردید نیست.
    شهادت سید مظلومان اول مقابل بدعت ولایتعهدی بود، بعد ولیعهد فاسق!
    اما جرم رهبر انقلاب در اینباره چیست؟جرمش غیر از این بود که در ۸۸ مقابل بدعت ابطال انتخابات -که اصرار شما بود- ایستاد؟!
    برکناری جمهور مردم و تحمیل کسی بر آنان، استبداد است؛ چه با ولایتعهدی و جانشینیِ موروثی باشد چه تحکم بر ابطال انتخابات!
    فعلا آیت الله خامنه ای برای این مردم، مدافع رای جمهور مردم مقابل استبداد شماست!

ادعای دوستان سبزی شما درباره قصد سید احمد آقا برای جانشینی امام، که هیچوقت ثابت نشد؛ اما این سخن سید احمد قابل تکذیب نیست که: پس از انتخاب آیت الله خامنه ای عده ای خواستند مرا مقابل ایشان قرار دهند که به دهن آنها زدم[۱]!

 منظور از مقابله کردن با ولایت فقیه توسط فرزند امام، لابد نفی رهبر منتخب و بعد اثبات خود به جای او بوده است.

امیدوارم شما(با سابقه اختلاف دیرین تان با آیت الله خامنه ای) جزء آن عده نبوده باشید، و الا علیرغم قصد سید احمد آقا، دنبال موروثی کردن حکومت در فامیل خمینی بوده اید!

در آنصورت شما در جایگاه متهم هستید نه مدعی! متهم نه فقط بخاطر مقابله با ولی فقیه مشروع و مقبول، بلکه متهم به ایجاد خط ولایت موروثی علیرغم مخالفت امام و فرزندش خواهید شد!

به امید آنکه انقلاب اسلامی و ضد استبدادی مردم ایران هیچوقت بخاطر گندم رأی در انتخاباتها یا جانشینی در رهبرها دچار استبداد و تحکم نشود!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۵/۱۹

[۱] می‌خواستند مرا در مقابل ایشان قرار دهند!

مردم‌سالاری دینی، از نهضت حسینی تا نهضت خمینی

  • امام حسین در نه گفتن به یزید و قیام علیه طاغوت منتظر کسی نمی‌ماند؛ اما در تشکیل حکومت، خواست اکثریت جامعه را شرط می‌کند.
  • امام خمینی با همین الگوست که جمهوری اسلامی را شکل می‌دهد: هم خدا گفته باشد؛ هم مردم خواسته باشند.

برشی از سخنرانی حجت الاسلام قنبریان، شب اول محرم

اسلام به قرائت امام خمینی!

برشی از گفتگوی حجت الاسلام قنبریان با برنامه گرا خبرگزاری دانشجو/ ۷خرداد۱۴۰۱

اسلامِ خمینی چه تمایزاتی با سایر خوانش ها داشت که توانست انقلاب اسلامی کند؟!

  1. در حوزه دانش: جامعیت اسلام و علوم اسلامی و عینیت آموزه ها با توحید
    جداشدن از تکفیر و نؤمن ببعض نکفر ببعض
  2. در حوزه بینش: امتدادگیری اجتماعی از آن دانش ناب در اساسی ترین مسائل بشر معاصر (آزادی، عدالت، مردم سالاری و…)
    جدا شدن از تحجر و تجددهای غیر اصیل
  3. در حوزه گرایش: تحقق بخشی به آن آرمانها با قیام لله و انقلاب مردمی
    بی نظیری امام در این خصوص!

نباید سه گانه: اسلام ناب، آمریکا، اسلام آمریکایی را به دوگانه کاست!

در این بخش گفتگو با برنامه گرا به خط روشنی بین مصلحان انقلاب اسلامی پرداختم که غیر از دشمن خارجی و اسلام ناب، یک اسلام تقلبی و غیر اصیل هم می شمردند. امام آنرا “اسلام آمریکایی” نامید(۱۱فروردین۶۷).

این سالها فقط سازشکاران در جناح های سیاسی + تشیع انگلیسی در جریان های مذهبی، مصداق اسلام آمریکایی خوانده میشوند. فقط رهبر انقلاب اسلام منهای مردم سالاری درون کشور و حوزه ها را هم متهم میکند[۱]!

امام اینها را اسلام آمریکایی می خواند: اسلام مرفهین بی درد، اسلام فرصت طلبان(صحیفه امام ج۲۱ص۱۱) / اسلام اشرافیت، اسلام مقدس نماهای حوزه های علمیه و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها(همان ص۸۰)/ اسلام سرمایه داری مدرن و کمونیسم خون آشام، اسلام رفاه و تجمل(همان ص۱۴۵)

در “اقتصاد” کمتر از “سیاست” خط اسلام آمریکایی متهم است! اسلامِ حاکمیت سرمایه و تقدم سرمایه داران بر پابرهنه ها را کمتر کسی جرأت می کند اسلام آمریکایی بخواند! چون دهها روحانی و دانشگاهی موجه و حزب اللهی یا اصل مساله را انکار و یا برایش تئوری اقتصادی می سازند! به آدمهایش کار نداریم مهم آن خط است.

هنوز به روز ترین حرفها، همان حرفهای امام است!

نامه مورد اشاره در ویدئو را می‌توانید از این نشانی مشاهده بفرمایید.

[۱] سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سی‌ودومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)

جنگ فقر و غنا یعنی چه؟!

امام بعد از پذیرش قطعنامه تازه بر جنگ دائمی فقر و غنا تاکید کرد! این چه جنگی است؟!

  • جنگ فقر و غنا به این معنا نیست که مثلا اگر کسی ثروتمند است، اسید بپاشیم روی ماشینش یا برج او را خراب کنیم، نه، باید تبعیض را از بین برد. یعنی آن عامل فقر و غنا ساز باید از بین برود.
  • در سطح جهان آن کلونی حاکم و کانون سرمایه داری!

* توصیه میشود در اینباره حتما “الهیات جنگ دائمی فقر و غنا” را ببینید.

حجت الاسلام قنبریان

 

سخنرانی/ اسلامی که انقلاب کرد

کارگاه آموزشی «اسلامی که انقلاب کرد» یا به تعبیری دیگر، اسلام به قرائت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)، ماه رمضان سال ۱۴۰۱، توسط حجت الاسلام قنبریان در شهرستان بهبهان برگزار شد. در همان زمان این کارگاه پخش مستقیم می‌شد و اکنون نسخه صوتی جلسات این کارگاه جهت استفاده علاقه مندان منتشر می‌شود.

جلسه نخست «اسلامی که انقلاب کرد» | “دریافت از پیوند کمکی

جلسه دوّم «اسلامی که انقلاب کرد» | “دریافت از پیوند کمکی

جلسه سوّم «اسلامی که انقلاب کرد» | “دریافت از پیوند کمکی

جلسه چهارم «اسلامی که انقلاب کرد» | “دریافت از پیوند کمکی

جلسه پنجم «اسلامی که انقلاب کرد» | “دریافت از پیوند کمکی

جلسه ششم «اسلامی که انقلاب کرد» | “دریافت از پیوند کمکی

جلسه هفتم «اسلامی که انقلاب کرد» | “دریافت از پیوند کمکی

جلسه هشتم «اسلامی که انقلاب کرد» | “دریافت از پیوند کمکی

جلسه نهم «اسلامی که انقلاب کرد» | “دریافت از پیوند کمکی

جلسه دهم «اسلامی که انقلاب کرد» | “دریافت از پیوند کمکی

انقلابی گری و حقوق مخالف ما!

با آنکه مخالفش هستیم کدام برخورد، اسلامی و انقلابی است؟!

به بهانه شعار چند باره علیه سید حسن خمینی

  1. ضدیت با ولایت فقیه با “مخالفت نظری” با ایشان محقق نمیشود [۱] اما با “مخالفت عملی” با ولیّ مشروع و مقبول قطعا حاصل میشود[۲]
    پس از دوبار نهی صریح رهبر انقلاب از شعار دادن علیه سید حسن خمینی (و برخی مسئولان دیگر) در تاریخ ۱۴خرداد۸۹ و ۲۸بهمن۹۱، اینبار(۱۴خرداد۱۴۰۱) دوباره مرتکب شدن، قطعاً مخالفت عملی با ایشان است. از قضا لحن ایشان را هم تندتر کرد!
  2. اینجا سؤال اساسی پیش می آید:
    نیروهای انقلابی -که معمولا بینش خود را از ایشان می گیرند- با کسی که زاویه دار می پندارند، چگونه برخورد کنند؟!
    بطور عامتر: گروه های اجتماعی و سیاسی وقتی با “نظر” یا “عمل” کسی مخالف اند، چگونه مخالفت کنند تا نقض ارزشهای اخلاقی، مردم سالاری، قانون مداری نشود؟!
    (از بایسته می گویم نه تحلیل صحنه که چرا این سالها، چنان نشده و نمیشود!)
  3. در پاسخ می توان آنانکه مخالف شان هستیم را سه درجه کنیم:
    1. کسانی که با “اندیشه و نظرشان” مخالفت داریم (دگر اندیشان یا صاحبان تحلیل متفاوت از دستگاه رسمی)
      واضح است “مخالفت نظری و تحلیلی” با ما(یک گروه انقلابی یا یک جناح سیاسی) و حتی مخالفت نظری با ولی فقیه، کسی را فاقد حقوق شهروندی(حق بیان و…) نمی کند. مخالفت با چنین کسانی باید “نظری” و از طریق بیان و نقد و مناظره باشد.
      فراموش نکنیم انقلابی بودن در اینجا به هتک و جلسه به هم زدن و شعار دادن نیست؛ به محاجه علمی و نظری کردن مثل سلف صالح است. در نهایت ساختن تقاضای عمومی برای مواجهه نظری و مناظره با اساتید انقلابی، کاری انقلابی در عین تامین حقوق مخالف است.
    2. کسانی که با “عملکرد” آنها مخالفیم و آنها را در غیر مسیر انقلاب می پنداریم و آنها جزیی از دایره مدیریت و کارگزاری نظام هستند؛ از رئیس یک قوه تا وزیر یا تولیت یک حرم و…!
      واضح است مخالفت درجه قبل با بیان و روشنگری هیچ ایرادی ندارد اما اگر در این روشنگری ها، ادله مکفی برای اثبات عدم صلاحیت آنها یافت شد چه؟!
      آیا راهش تخریب و شعار دادن علیه آنها و ترور شخصیت است؟! یا طی راه قانونی عزل و تعویض؟!
      – “انتخابی ها” که عزلشان به پس گرفتن رای مردم است؛ نه نشاندن گروه خود جای همه مردم! یعنی باید مردم را قانع کرد که دیگر به او رای ندهند یا اکثریت نمایندگان مردم او را در مجلس شورای اسلامی استیضاح کنند.
      – “انتصابی ها” هم عزلشان از طریق دستگاه نصب کننده است. جای تخریب و شعار علیه منصوبین، باید مرکز نصب کننده را قانع به عدم صلاحیت او کرد و از آن نهاد نصب کننده مطالبه کرد.
      تمجید نهاد نصب کننده و همزمان تخریب منصوب، نه کاری انقلابی است و نه مطابق با ارزشهای انسانی.
    3. کسانی که از دو درجه قبل حادتر تشخیص داده شده و اصلا “سلب حقوق شهروندی” آنها را مطالبه داریم! مثلا به فساد یا جاسوسی و… قائل شده ایم و نه فقط عزل بلکه حبس و مجازات می خواهیم!
      واضح است در اینجا راهش “تقاضای محاکمه در دادگاه صالحه”، آن هم با کیفر خواست مستند و حقوقی و دادگاه علنی با داشتن حقوق قانونی برای متهم می باشد.
      در مواردی امکان شکوائیه توسط خود مخالفان و مدعیان هست(دیوان عدالت و کمیسیون اصل۹۰ و…) و در مواردی مدعی العموم باید چنان کند. باز حق تخریب و ترور شخصیت قبل از حکم دادگاه نیست.
  4. توجه:
    1. رعایت کردن درجات سه گانه با راه حل های انقلابی اش، انقلابی گری تراز است: “مواجهه نظری با مخالف نظری”/ “پس گرفتن رای مردم با طریقی مردمسالار”/ “سلب حقوق شهروندی از طریق دادگاه صالحه با تمام حقوق قانونی برای متهم”، انقلابی گری کردن در ارزشهای انقلاب۵۷ و منشور قانون اساسی و مثل فرمان ۸ماده ای امام و تذکرات یاد شده رهبری است.
      راه کج رفتن با تخریب مخالفِ نظری، ندید گرفتن رای مردم و سلب حق شهروندی بدون دادگاه یا با دادرسی ناقص، تنزل دادن انقلابی گریِ مثل مطهری و بهشتی به گروه فشار است.
    2. رعایت مراتب و درجات یاد شده، منافاتی با فرمایش انقلابی امام خمینی در ۱۲فروردین ندارد که فرمود: “اگر چنانچه[ملت] دستگاه جابری را دید که می خواهد به آنها ظلم کند، باید شکایت از او بکنند و دادگاه ها باید دادخواهی بکنند و اگر نکردند خود ملت باید دادخواهی بکند، برود توی دهن آنها بزند[۳]
      چون اولا فرمایش ایشان پس از مطالبه از دستگاه قانونی است.
      ثانیا یک ملت به دهان آن جبار می زند نه یک جمع یا گروهی با تشخیصی خاص.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۳/۱۶

[۱] برای نمونه؛ رهبر انقلاب: “هیچ نظر کارشناسی ای که مخالف با نظر این حقیر باشد، مخالفت با ولایت نیست دیگر از این واضح تر؟!”(۹۱/۵/۱۶)

[۲] برای نمونه ر.ک: اجوبه الاستفتائات س۶۵

[۳] صحیفه امام ج۶ص۴۶۱ /۱۲فروردین۵۸