بایگانی برچسب: s

خامنه ای بقیه السلفی که صدای خدا و زن بودند!

بلا شک امر درست به حجاب، صدای خداست؛ لکن خدا صداهای دیگری هم دارد!

زن، مظلوم همیشه تاریخ -که به تعبیر شهید مطهری “دنیای گذشته او را انسان نمی دید” و “دنیای متجدد او را زن نمی بیند”- هم باید در بین “بلندگوهای خدا در جامعه”، صدایی داشته باشد.

اگر بلندگوهای خدا، به هر دلیل فقط صدای “احکام خدا” شدند نه صدای “حق زن”، طولی نمی کشد که صدای خدا در جامعه غیر از صدای زن میشود.

گله نباید کرد که شیاطین صدای زن شوند و دوگانه های کاذب “حکم خدا_حقوق زنان” و “صدای خدا_صدای زن” بسازند و با دین و حکومت دینی صف بندی بسازند!

آیت الله خامنه ای از بازماندگان کسانی است که این دو را باهم جمع داشتند.

 در بیت اش بارها از حکم حجاب گفته، اما همزمان اعتراض تند زنی ناقص الحجاب را شنیده و از نزدیک تفقد کرد!

از نادر روحانیونی است که نقشه شیاطین برای “نقش های فیک و مبتذل” برای حضور اجتماعی زن را خوانده است؛ بجای “حکم متحجرانه پرده نشینی”، در کنار صدای الهیِ حکم حجاب و عفاف، “نقش های موثر و متعالی اجتماعی زن” را تمجید می کند. “زنِ عرصه کتاب” و “زن ورزشکار با استانداردهای جمهوری اسلامی” را به حضور می پذیرد و در راهبری به سمت انطباق بیشتر حکم خدا و حق زن می کوشد.

نقطه ای ندیده و متجزی نمی اندیشد و با تدبیر به راهبری زن معاصر به سمت احکام الهی با لحاظ حقوقش می کوشد.

 او بهتر می داند: “فی حمل عبادالله علی احکام الله، استیفاء الحقوق و کل الرفق”(غرر الحکم): بردن مردم به سمت احکام الهی، لحاظ همه حقوق آنها و رفق می خواهد.

محسن قنبریان

روز شهید را به یاد متفکران شهید انقلاب گرامی می دارم!

نه فقط بخاطر “مداد العلماء افضل من دماء الشهداء”! به جهتی دیگر…

 

بعضی قائل اند: کاش مطهری و بهشتی شهید نشده بودند!

قصدشان این است که بودن آن دو در کنار نادر مصلحانِ انقلابی بازمانده(مثل رفیقشان آیت الله خامنه ای و…)، طرح نوی انقلاب اسلامی را در همه ابعاد محقق می کرد!

 

اما به نظر بنده: خوب شد که شهید شدند! نه بخاطر اینکه از تخریب ها و کارشکنی ها راحت شدند!

واقعاً خطا بر قلم صنع نرفت!

آن نادر مصلحانِ اصیل اگر می ماندند در “فکر” و “عمل” چه می شد؟!:

– “به لحاظ فکری”، به نظرم الزاماً فکر رقیب خود در دو قطب “حوزه” و “دانشگاه” را منزوی نمی کردند!

ای بسا خود به اتهام هایی از حوزه و به اتهامات ضدش از تحصیلکردگان رانده می شدند!

مواجهه با مطهری در حوزه سنتی و حسینیه ارشادِ روشنفکران شاهد این پیش گویی است! کمی از آراء بهشتی را در کلاس های درس بخوانید و واکنش استاد و شاگرد را ببینید!

– “به لحاظ عملی” هم خدای نکرده اگر دچار رسوب و سایش برخی هم دوره ای های زندان دیده خود می شدند، چه می کردیم؟! رسید عصمت که نداشتیم!

 

اما شهادت، خصلت ذاتی ای و وعده ای الهی دارد: حیات همیشگیِ شهید!

– حیات هم در انسان دو رکن دارد: درک و اندیشه/ تحرّک و عملکرد.

پس شهادت اینها، حیات “درک آنها” و “سبک عمل آنها” از دین و زمانه را به جامعه انقلابی ارمغان داد!

اگر روزی مصلح انقلابی شدیم قدر این ارمغان را می یابیم؛ و الا صرف شهید دوستی و مزار گردی، زنده ی آنها را ترجیح می دهد!

 

شهادتتان “مبارک”! رزقنااللهم

 

محسن قنبریان

خامنه‌ای پس از محمد(ص)

کاریکاتور، هنر است؛ مثل شعر. اما همانجور که “هجو”، شعر را فحش می کند؛ اغراض سیاسیِ شارلی ابدو هم کاریکاتور را فحش می کند.

فحش بطور معمول فرمان مقابله و دشمنی از سوی آدم زبون و بی چاره است.

 وقتی دست با چکش کوبیده شود، فرمان مقاومت و مقابله با سوزشِ درد را آدم بی ادب با فحش بروز می دهد.

ناتوانی مقابل یک رقیب قویِ پیروز هم با فحش تسلی می گیرد!

ظاهراً ملاها، جهان جدیدی بنیان نهاده و از مرزهای کشورشان صادر شده است و ظاهرا بدجور ارزشهای منافقانه انقلاب فرانسه و حقوق بشر دروغین را به چالش کشیده که به کاریکاتور هجو روی آورده اند!

آیا شارلی ابدویِ احمق دانست بعد از چند بار اسلام هراسی اش با کاریکاتورِ هجو علیه پیامبر اسلام(ص)، حالا با فراخوان کاریکاتور علیه آیت الله خامنه ای، باصدای بلند گفت: اسلامِ خامنه ای ادامه اسلام محمد(ص) است؟!

این موجب اتحاد بیشتر جهان اسلام حول اسلامِ انقلاب اسلامی خواهد شد.ان شاءالله

محسن قنبریان

مراقبت از ظرفیت کودکان برای حال خوب جامعه!

سلام فرمانده بازتولید گروه آباده در دهه۶۰!

سیدعلی سابقاً دهه پنجاهیا را فراخوانده بود!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۲/۲۶

  • دهه ۶۰ در اوج دفاع مقدس، در کنار تصنیف های حماسی ای از مثل آقای گلریز و قالب گیری مضامین دفاع مقدس در سبکی از نوحه خوانی توسط حاج صادق آهنگران، گروه سرود آباده پاسخ به یک نیاز در رفع تبعات روحی-روانی جنگ شد.
  • آیت الله خامنه ای از کنار آن پدیده عادی نگذشت! بار اول که آنرا در برنامه کودک دید، گفت: “دلم می خواهد اینها را ببینم”!
    وقتی برای اعزام سپاهیان محمد(ص) در سفر شیراز بودند، آن گروه را از نزدیک دیدند اما به اجرایشان در مراسم اکتفا نکرده و گفتند: “اینگونه فایده ندارد اینها را به دفتر اقامت من بیاورید”! به آن هم بسنده نشد و آنها به دفتر ریاست جمهوری در تهران هم دعوت شدند( ویدئو) و زمینه اجرای اولین سرود با اُرگ در جماران در حضور امام خمینی در عید مبعث را ایشان برای آن گروه فراهم کرد.
  • توجه ویژه ایشان به این پدیده (که: ظرفیت کودکان برای حال خوب جامعه می نامم) وقتی معنادار می شود که ایشان در مضمون سرود جدید آنها تصرف کردند و گفتند: “شعر و آهنگش خوب است اما حزنش زیاد است خانواده شهدا خودشان به اندازه کافی غم و غصه دارند شما باید کاری کنید که برای اینها تسلی خاطر باشد. جنبه های حماسی این سرود کم است”!
    گروه سرودی که معجزه انقلاب بود
    این سطح از ورود به پدیده خود جوشِ فرهنگی از یک شهرستان، کاشف از یک راهبرد فرهنگی در حکمرانی فرهنگی برای تلطیف فضای آن روز جامعه؛ تسلی بخشی و امید آفرینی در اوج تبعات طبیعی جنگ بود.
  • اگر اثر بخشی این ظرفیت را تئوریزه کنیم؛ می توان گفت: چون نسل نو بطور طبیعی، نتایج نسل قدیم است؛ وقتی آنها را آئینه آرمانها، امیدها، آرزوها و اهدافی ببینیم که دنبال کرده ایم، اثر تسلی بخشی، تحمل پذیری، امید آفرینی برایمان دارد.
  • چنانچه برعکس، اگر نسل جدید را تمثالی از شورش و سرکشی علیه هنجارهای پذیرفته پدران و مادران جامعه دیدند، ناامیدی و گله مندی شکل می گیرد.
    – والدین آمریکایی بر همین اساس نگران هنجارهای موسیقی و حواشی خواننده نوجوان جاستین بیبر شدند و بیش از ۲۷۰ هزار امضاء برای اخراج او جمع کردند.

    – داوران عصر جدید هم به نمایندگی از حضار همین نکته را درباره گروه سرود رسا به زبان آوردند؛ بی خیال فرم و مسائل فنی، شیفته انرژی مثبت آن شدند.

    اگر همین مضمون را حرفه ای تر و هنری تر یک استاد موسیقی اجرا می کرد چنین انرژی مثبتی نمی داشت!

  • شاید یکی از علل اقبال عمومی به سرود سلام فرمانده همین نکته روانی-اجتماعی باشد. واقعا ما خود را در آئینه فرزندانمان جستجو می کنیم. اگر اهداف، آرمانها و آرزوهای مشترک خود -که حتی با هزینه ها یا طولانی شدن بازه زمانی تحققش، خسته مان هم کرده- را به زبان هنر و ادبیات نو از فرزندان بشنویم، تسلی دهنده و انرژی بخش می شود!
  • این نظریه ریشه قرآنی هم دارد! قرآن به دهان پدران و مادران مومن می گذارد که فرزندان و نتایج خود را هبه الهی دانسته و از خداوند قره عین شدن آنها را بخواهند.(۷۴فرقان)
    – انتخاب کلمه “قره العین” حاوی بار مفهومی خاصی است که حال نسل قدیم را خوب می کند.
    – به حسب لغت این کلمه یا جایی استعمال میشود که حرارت چشم در اثر درد، خنک شود! یا موجب “قرار” و آرامش چشم نگران و پریشان شود!(ر.ک:تفسیرالمیزان ذیل آیه)
    وقتی در نسل نو، بازتولید اهداف و آرزوها و هنجارهای نسل قدیم دیده شود، برای نسل قدیم تسلی بخشی و آرامش و نشاط می آفریند.

چند مراقبت این ظرفیت:

  1. مضمون اصلی، باور و آرمان و هنجار درصد بالاتری از جامعه باشد؛ تا مردم بیشتری خود را در آیینه آن ببینند! مضامین انتظار، عاشورا، وطن دوستی، آرمانهای انقلاب۵۷ (آزادی، عدالت، جمهوریت، پیشرفت، استقلال) و… چنین اند.
  2. گریزهای احتمالی از مسائل جاری و سیاسی به مضمون اصلی، بیّن و معقول و دارای مقبولیت نسبی باشد، نه شاذ و نادر و بحث انگیز؛ یا تطبیق های محافظه کارانه و ایستا!
  3. ورود حکمرانی به سرایت دادن و شیوع آن، فرهنگی باشد نه سیاسی و حاکمیتی و از بالا به پایین! تسهیل در عرضه برای تقاضای طبیعی جامعه را موجب شود نه بشکل پروپاگاندا یا تسری دادن های هژمونیک.
  4. در سرایت و تسرّی به اکناف جامعه، آلوده کانونهای ثروت و جناح های قدرت نشود! برندینگی برای اغراض دیگر نشود؛ تا کالایی سیاسی و جناحی را قالب کند و مصرف تبلیغاتی و پوششی شود!
  5. استفاده ابزاری کودکان برای دنیای بزرگسالان نباشد به گونه ای که به هنجارها و سطح دید و تلقی کودکان آسیب بزند! در همین سالها دیده ایم ترانه هایی با مضامین و حتی ملودی های دنیای بزرگسالان که در برخی برنامه های کودک از زبان بچه ها بازتولید میشود.(مثل برخی مضامین عاشقانه)

شطح!

واکسن ریسک داشت و دوستان نگران آن جان عزیز، اما این جلوداری رهبر انقلاب فقط کووایران را مفتخر نکرد، آرمان پیشرفت را جهش داد. بیشتر از همه جلسات غیر رسمی و جملات آتشین (“در دفاع از حرکت علمی کشور تا نفَس دارم ذره ای کوتاه نخواهم آمد”) این کارِ عملی با ریسک و نگرانی اش، آرمان پیشرفت را جان داد.

داشتم فکر میکردم حضرت آقا برای آرمان عدالت، آزادی و جمهوریت در این تراز چه هزینه ای می تواند بکند؟! تا آنها هم جان بگیرند، عقب ماندگی شان از “پیشرفت” جبران شود!

سخنان آتشین و جلسات آزاد گفتگو و تحمل مخالف و امثال آن البته داشته و دارند اما هنوز “آزادی نقد” و “عدالت خواهی از هرجا” و “جمهوریت” واکسینه نشده است!

تصور میکردم مثلا اگر بیت امام در بدو امر، امام را از شکایت شهروند خرمشهری از ایشان مطلع می کرد و علیرغم ایراد حقوقیِ شکایت، اجازه حضور در دادگاه  به امام داده میشد[۱]؛ بنظرتان مصونیت نابجای مسئولین برای همیشه برچیده نمی شد و اصل برابری واکسینه نمی شد؟! اتفاقی که در حکومت علوی افتاد!

به جایی نرسیدم! اما می دانم عمل یک رهبر کار یک لشکر می کند مثل واکسن امروز!

محسن قنبریان

[۱]  ماجرای یک شکایت

آیت الله سیستانی و مبارزه با آمریکا

سؤال این روزها این است که چرا مرجع عالی عراق مثل داعش با آمریکایی‌ها برخورد نمی‌کند؟! نه حکم جهاد که حتی حکم حرمت به ماندن آنها -چنانچه آیت الله سید کاظم حائری داد- را نمی‌دهد!

در شهادت ابومهدی و سردار سلیمانی به تسلیت بسنده کردند! نه چیزی از انتقام و نه چیزی از اخراج آمریکا نگفتند! حتی به تظاهرات ضد آمریکایی جمعه بغداد، فراخوان نکردند! در این ایام بیش از پیش بر برخورد مسالمت آمیز تأکید می‌کنند!

در مقابل آمریکایی‌ها -از جمله پمپئو- برای سلامتی او توئیت شکرگزاری میزند! چنانچه ۲۰۰۴ کالین فریمن -نویسنده آمریکایی- ایشان را برای جایزه صلح نوبل پیشنهاد می‌کرد!

 مروری بر مواضع آیت الله درباره اشغالگران:

مرجعیتشان اواخر دوره صدام و تحت کنترل شدید او پس از انتفاضه شروع شد. با سقوط صدام و اشغال عراق توسط آمریکا اولین امکان‌ها برای حضور سیاسی اجتماعی فراهم شد:

  1. وقتی حاکم آمریکایی عراق می‌خواست با گزینش افرادی خاص، قانون اساسی عراق را بنویسند، آیت الله با آن مخالفت و بر انتخابات عمومی تأکید کردند. به همه گروه‌ها، حتی افراد منسوب به خود برای کاندید شدن، تأکید کردند؛ تا قانون اساسی توسط خود عراقی‌ها و متناسب با اسلام نوشته شود. البته در قانون اساسی چیزی بعنوان نظارت مرجعیت یا فقهاء و مانند آن تعبیه نشد و در واقع نظارت موثر کنونی آیت الله در خطوط کلی، مشخصه منحصر به فرد ایشان است نه منصبی قانونی برای مرجعیت‌های آتی!
  2. مطلقا اشغالگران را به حضور نپذیرفته است. از اصرارهای پل برمر -حاکم آمریکایی عراق- تا نامه‌های بدون جواب بوش و بلر به استناد قوانین بین‌المللی نیروهای بیگانه را اشغالگر دانست.
  3. وقتی جریان صدر از عدم مبارزه مستقیم ایشان با آمریکا از او ناراحت و بدگویی می‌کردند؛ سخنگوی ایشان در نماز جمعه کربلا می‌گفت: “مرجعیت به روش‌های مسالمت آمیز در جهت سرعت بخشیدن به بازگرداندن سلطه و سیادت در عراق به عراقی‌ها و فراهم کردن زمینه اداره کشور به دست خود آنان بدون تسلط اجانب معتقد است”.
  4. در ماجرای درگیری نظامی‌آمریکایی‌ها با صدری‌ها(۲۰۰۴) که احتمال از بین رفتن آنها می‌رفت با نامه و سفارش آیت الله خامنه‌ای، برای نجات مقتدی و جیش المهدی مداخله کردند. در این نامه آیت الله خامنه‌ای به ایشان نوشتند بخاطر ایشان است که خود مستقیما دخالت نمی‌کنند[۱].
  5. خروج اشغالگران انگلیسی و آمریکایی پس از چند سال اشغال و تشکیل دولت عراقی را برخی نزدیکان ایشان محصول سیاست سکوت و مبارزه منفی ایشان خواندند[۲].
  6. پس از فتوای دفاع در مقابل داعش و شکست داعش، درباره نیروهای ائتلاف و پایگاه‌های آمریکا همان موضع سابق را ادامه دادند. در جریان جنایت آمریکایی‌ها در فرودگاه بغداد و کشتن فرمانده حشدالشعبی و مهمان نخست‌وزیر عراق (سردار سلیمانی) ضمن تسلیت باز به رفتار مسالمت آمیز دعوت کردند! در بیانیه اخیر(۴بهمن) هم تأکید کردند: “مرجعیت دینی بر موضع ابتدائی و اصولی خود مبنی بر لزوم احترام به حاکمیت عراق، استقلال سیاسی آن و وحدت تمامیت ارضی و وحدت ملی آن و مخالفت قاطع با تعرض به اصول ملی آن از سوی هرطرفی و تحت هر بهانه‌ای تأکید می‌کند[۳]

عملا با کارهای تلافی جویانه چه در عراق و چه از سوی ایران روی خوشی نشان ندادند.

تحلیل:

درباره این رویکرد مرجعیت عراق در قبال اشغالگران دو تحلیل عمده وجود دارد:

  1. تفاوت مکتب نجف و مکتب قم:

مکتب فقهی مراجع نجفِ معاصر، بر ولایت فقیه و قیام علیه جائر وتشکیل حکومت اسلامی و مبارزه با طاغوت‌های عصر مبتنی نبوده است. حفظ جامعه شیعی سقف خواست آنهاست. مباحثه امام خمینی در مهرماه۱۳۴۴ با آیت الله حکیم در نجف مثالی گویا از این رویکرد است؛ لذا دخالت آیت الله خوئی در انتفاضه علیه صدام و دخالت آیت الله سیستانی در جهاد علیه داعش، به یک گونه تحلیل می‌شود. هردو دفاع و برای نجات شیعیان از دست ستمگران بود که نتیجه یکی شکست و نتیجه دیگری پیروزی شد.

شهید محمدباقر صدر و صدر ثانی(پدر مقتدی) و شاگردان شهید صدر مثل آیت الله سید کاظم حائری جور دیگر می‌اندیشیده‌اند. لذا هم در مقابل صدام و هم اشغالگران فتاوای دیگری داشته‌اند (برای نمونه فتوای اخیر آیت الله حائری در ۷جمادی الاولی ۱۴۴۱را ببینید). البته مرجعیت اعلای عراق دست اینان نبوده است.

  1. تمایز ایران و عراق:

تحلیل دیگر بیش از اینکه این روش مسالمت جویانه و در حد نظارت و ارشاد را به مبانی فقهی و ویژگی‌های شخصیتی این مراجع برگرداند [۴] به موقعیت متمایز عراق نسبت به ایران بر می‌گرداند. ایران از زمان صفویه جامعه‌ای یک پارچه و با مذهب رسمی شیعه بوده و مرجعیت در آن از اول با دخالت در مسائل سیاسی شکل گرفته است. قیام‌ها و نهضت‌های ایرانیان در چند قرن اخیر عمدتا به رهبری مراجع یا فقهای تراز اول خود در ایران یا مقیم سامراء و نجف بوده است. اینها پیوند مردم و مرجعیت را بسیار وسیق و جایگاه آنرا تثبیت کرده است. اما عراق اکثریت شیعی کوچکتری نسبت به ایران(۶۴٪) داشته؛ تکثرهای آن موجب شده روند ایران را نداشته باشد. خطر تجزیه هنوز هم جدی است. شکست نهضت علماء در ثوره العشرین و انزوای آنها و محرومیت شیعیان پس از ساختن رقبا با اشغالگران تجربه دیگر است. سه دهه سرکوب توسط دیکتاتوری صدام، جایگاه مرجعیت را ضعیف‌تر کرد؛ طوری که حتی دولت‌های شیعی(مثل نوری مالکی) یا جریان‌های شیعی(مثل صدری‌ها) نیز گاه به مرجعیت توجه نکرده و حتی در مواردی بر او فشار هم آورده‌اند(  مثل محاصره بیت در ۲۰۰۴). اینها موجب شده مرجعیت در حد پدری کردن برای همه گروه‌ها و عدم دخالت تفصیلی در تصمیمات وارائه کلیات بسنده کند. اصلاحات اساسی در عراق و دولتی قدرتمند و برآمده از اکثریت مردم که بتواند حافظ امنیت و استقلال عراق باشد به همراه ارتقاء موقعیت مرجعیت، اولویت بر درگیری با آمریکائی‌ها یابد.

 توجه:

  1. راهپیمایی میلیونی و کم‌نظیر جمعه مردم عراق علیه اشغالگران در سال‌های ارتفاع موقعیت مرجعیت در عراق، در گذرگاه اراده‌های سیاسی و راهبری مرجعیت است که می‌تواند به ثمره اخراج کامل اشغالگران بیانجامد؛ و الا ماهیت استکباری آمریکا، “خروج طبیعی نیروهایش از عراق” را نامفهوم کرده است. استقلال و وحدت ملی عراق به اندازه ژاپن هم بشود، خروج طبیعی اتفاق نمی‌افتد.
  2. کاریزمای شخصی آیت الله سیستانی و فقدان جایگاه قانونی برای منصب مرجعیت و نظارت فقهاء در قانون اساسی عراق این نگرانی را افزون می‌کند که در صورت فقدان این رهبر معنوی ۹۰ساله این روند کُند به کجا می‌انجامد؟ آیا فقیهی دیگر بدون جایگاه قانونی و صرفا متکی به داشته‌های شخصی میتواند زود این خلأ را پر کند؟!

محسن قنبریان
۹۸/۱۱/۶

[۱] https://fa.shafaqna.com/news/429815

[۲] ۱. ر.ک: مصاحبه مجله اندیشه پویا اسفند۹۶با حجت الاسلام والمسلمین شهرستانی نماینده آیت الله سیستانی در ایران

[۳] https://www.tabnak.ir/fa/news/954113

[۴] مثلا آیت الله خوئی حتی جهاد ابتدائی با کفار را در عصر غیبت مشروط به تشخیص اهل خبره وامکان پیروزی واجب می‌داند!(منهاج الصالحین ج۱ص۳۶۶). در جنگ شش روزه اعراب هم دستورجهاد علیه اسرائیل دادند