بایگانی برچسب: s

خمینی را از آموزه‌های مهدوی کودکان حذف نکنید!

بقیه الله -لقب انحصاری امام دوازدهم- نه یعنی باقیمانده خدا؛ بلکه بمعنای “وجه باقی” پروردگار است.

نزدیکترین اصطلاح به آن “اولوا بقیه” در قرآن است:

فَلَوْلَا کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُو بَقِیَّهٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْنَا مِنْهُمْ ۗ وَاتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِیهِ وَکَانُوا مُجْرِمِینَ(۱۱۶ هود): پس چرا از نسلهاى پیش از شما صاحبان بقائی نبودند که [مردم را] از فساد در زمین باز دارند؟ جز اندکى از کسانى که از میان آنان نجاتشان دادیم. و کسانى که ستم کردند به دنبال ناز و نعمتى که در آن بودند رفتند، و آنان بزهکار بودند.

– “اولوا” مثل “ذو” دلالت بر مصاحبت می کند اما مصاحبتی متصل تر و پیوسته تر. اولوا العلم یعنی صاحبان علم و اولوا بقیه یعنی صاحبان بقاء، کسانی که “وجه رب” شده و باقی اند (علماء باقون ما بقی الدهر)

این “اولوا بقیه” -که نزدیکترین به بقیه الله هستند- کتاب بیشتر و شاگرد بیشتر نداشته اند؛ به نص قرآن: “ینهون عن الفساد فی الارض” کرده اند. مقابل “ظالمین” و “مترفین” ایستاده اند. فقط همین خط است که توسط بقیه الله(عج) تکمیل و “یملا الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً” می شود.

به تحقیق عَلَم بلند اولوا بقیه با این نص صریح قرآنی در دوره غیبت، شخص امام خمینی بوده است و هیچ عالم و عارفی از این حیث با او قابل مقایسه نیست.

سرود سلام فرمانده در ورژن اول خود نشان داد ابزاری مناسب برای انتقال مفاهیم مهدوی به کودکان است؛ اما صد حیف که برای بار دوم هم نام خمینی بزرگ -این نشان ممتاز راه مهدوی- در آن نیست! امام خمینی اندازه شیخ احمدکافی بلکه ابن مهزیار و میرزا کوچک، حضور در این سبد فرهنگی نداشته است! عجیب اینکه علیرغم اعتراضات بار اول، در سرود دوم هم غایب است!

 امام عزیز محتاج یک سرود برای فهمیده شدن نیست؛ لکن بقیه اللهِ قرآن بدون او از مهدویت های مرتجع و متحجر، سازشکار و اهل قعود و مُترف و اشرافی قابل شناسایی نیست. شیخ کافی و کوچک خان و ابن مهزیار ذیل آن عَلَم بلندِ ینهون عن الفساد فی الارض نشان میشوند ؛حتی همت و سلیمانی ها بدون او صفرهای بدون یک اند!

آموزش خمینی به فرزندان را یک فریضه بدانیم!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱۲/۱۳

مراقبت از ظرفیت کودکان برای حال خوب جامعه!

سلام فرمانده بازتولید گروه آباده در دهه۶۰!

سیدعلی سابقاً دهه پنجاهیا را فراخوانده بود!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۲/۲۶

  • دهه ۶۰ در اوج دفاع مقدس، در کنار تصنیف های حماسی ای از مثل آقای گلریز و قالب گیری مضامین دفاع مقدس در سبکی از نوحه خوانی توسط حاج صادق آهنگران، گروه سرود آباده پاسخ به یک نیاز در رفع تبعات روحی-روانی جنگ شد.
  • آیت الله خامنه ای از کنار آن پدیده عادی نگذشت! بار اول که آنرا در برنامه کودک دید، گفت: “دلم می خواهد اینها را ببینم”!
    وقتی برای اعزام سپاهیان محمد(ص) در سفر شیراز بودند، آن گروه را از نزدیک دیدند اما به اجرایشان در مراسم اکتفا نکرده و گفتند: “اینگونه فایده ندارد اینها را به دفتر اقامت من بیاورید”! به آن هم بسنده نشد و آنها به دفتر ریاست جمهوری در تهران هم دعوت شدند( ویدئو) و زمینه اجرای اولین سرود با اُرگ در جماران در حضور امام خمینی در عید مبعث را ایشان برای آن گروه فراهم کرد.
  • توجه ویژه ایشان به این پدیده (که: ظرفیت کودکان برای حال خوب جامعه می نامم) وقتی معنادار می شود که ایشان در مضمون سرود جدید آنها تصرف کردند و گفتند: “شعر و آهنگش خوب است اما حزنش زیاد است خانواده شهدا خودشان به اندازه کافی غم و غصه دارند شما باید کاری کنید که برای اینها تسلی خاطر باشد. جنبه های حماسی این سرود کم است”!
    گروه سرودی که معجزه انقلاب بود
    این سطح از ورود به پدیده خود جوشِ فرهنگی از یک شهرستان، کاشف از یک راهبرد فرهنگی در حکمرانی فرهنگی برای تلطیف فضای آن روز جامعه؛ تسلی بخشی و امید آفرینی در اوج تبعات طبیعی جنگ بود.
  • اگر اثر بخشی این ظرفیت را تئوریزه کنیم؛ می توان گفت: چون نسل نو بطور طبیعی، نتایج نسل قدیم است؛ وقتی آنها را آئینه آرمانها، امیدها، آرزوها و اهدافی ببینیم که دنبال کرده ایم، اثر تسلی بخشی، تحمل پذیری، امید آفرینی برایمان دارد.
  • چنانچه برعکس، اگر نسل جدید را تمثالی از شورش و سرکشی علیه هنجارهای پذیرفته پدران و مادران جامعه دیدند، ناامیدی و گله مندی شکل می گیرد.
    – والدین آمریکایی بر همین اساس نگران هنجارهای موسیقی و حواشی خواننده نوجوان جاستین بیبر شدند و بیش از ۲۷۰ هزار امضاء برای اخراج او جمع کردند.

    – داوران عصر جدید هم به نمایندگی از حضار همین نکته را درباره گروه سرود رسا به زبان آوردند؛ بی خیال فرم و مسائل فنی، شیفته انرژی مثبت آن شدند.

    اگر همین مضمون را حرفه ای تر و هنری تر یک استاد موسیقی اجرا می کرد چنین انرژی مثبتی نمی داشت!

  • شاید یکی از علل اقبال عمومی به سرود سلام فرمانده همین نکته روانی-اجتماعی باشد. واقعا ما خود را در آئینه فرزندانمان جستجو می کنیم. اگر اهداف، آرمانها و آرزوهای مشترک خود -که حتی با هزینه ها یا طولانی شدن بازه زمانی تحققش، خسته مان هم کرده- را به زبان هنر و ادبیات نو از فرزندان بشنویم، تسلی دهنده و انرژی بخش می شود!
  • این نظریه ریشه قرآنی هم دارد! قرآن به دهان پدران و مادران مومن می گذارد که فرزندان و نتایج خود را هبه الهی دانسته و از خداوند قره عین شدن آنها را بخواهند.(۷۴فرقان)
    – انتخاب کلمه “قره العین” حاوی بار مفهومی خاصی است که حال نسل قدیم را خوب می کند.
    – به حسب لغت این کلمه یا جایی استعمال میشود که حرارت چشم در اثر درد، خنک شود! یا موجب “قرار” و آرامش چشم نگران و پریشان شود!(ر.ک:تفسیرالمیزان ذیل آیه)
    وقتی در نسل نو، بازتولید اهداف و آرزوها و هنجارهای نسل قدیم دیده شود، برای نسل قدیم تسلی بخشی و آرامش و نشاط می آفریند.

چند مراقبت این ظرفیت:

  1. مضمون اصلی، باور و آرمان و هنجار درصد بالاتری از جامعه باشد؛ تا مردم بیشتری خود را در آیینه آن ببینند! مضامین انتظار، عاشورا، وطن دوستی، آرمانهای انقلاب۵۷ (آزادی، عدالت، جمهوریت، پیشرفت، استقلال) و… چنین اند.
  2. گریزهای احتمالی از مسائل جاری و سیاسی به مضمون اصلی، بیّن و معقول و دارای مقبولیت نسبی باشد، نه شاذ و نادر و بحث انگیز؛ یا تطبیق های محافظه کارانه و ایستا!
  3. ورود حکمرانی به سرایت دادن و شیوع آن، فرهنگی باشد نه سیاسی و حاکمیتی و از بالا به پایین! تسهیل در عرضه برای تقاضای طبیعی جامعه را موجب شود نه بشکل پروپاگاندا یا تسری دادن های هژمونیک.
  4. در سرایت و تسرّی به اکناف جامعه، آلوده کانونهای ثروت و جناح های قدرت نشود! برندینگی برای اغراض دیگر نشود؛ تا کالایی سیاسی و جناحی را قالب کند و مصرف تبلیغاتی و پوششی شود!
  5. استفاده ابزاری کودکان برای دنیای بزرگسالان نباشد به گونه ای که به هنجارها و سطح دید و تلقی کودکان آسیب بزند! در همین سالها دیده ایم ترانه هایی با مضامین و حتی ملودی های دنیای بزرگسالان که در برخی برنامه های کودک از زبان بچه ها بازتولید میشود.(مثل برخی مضامین عاشقانه)

“دهه هشتادیا” ساخت سازمان های پرطمطراق حزب اللهی با پشتیبانی های فراوان بیش از یک هفته دوام نیاورد؛ اما “سلام فرمانده” از متن جامعه و خودجوش رویید و سرود ملی شد!

این یک اتفاق نیست و مثل دو سبک معماری در متصدیان فرهنگی است و جای تامل بسیار دارد:

دهه هشتادیا، نماد:

  • – طبقه مرفه حزب اللهی و لاکچری لایف آنور آبی!
  • – با پذیرش “دین عصری”: با لوکیشن گیم نت و دیگر نمادهای جهانی سازی آمریکایی، صرفاً با چاشنی تمِ محرمی! تزریق شهوت شهرت و سلبریتی بازی و…!
  • – تنزّل از تشیع نهضتی به تشیع لمپنی: استفاده از تمِ امام حسین(ع) برای حال کردن! تولّی در حد پروفایل و تبری در حد بلاک! حتی تنزل دادن “انتقام سخت” به گل جبرانی فوتبال!

سلام فرمانده، نماد:

  • – متن مردم و اکثریت شهر و روستای ایران!
  • – دنبال “عصر دینی”: لوکیشن جمکران و انتظار امامی که بدون او “دنیا معنایی نداره” و با او “دنیامون بهاره”! ارزش “مثل سربازای گمنام خادمت بشم”! و…
  • – تشیع نهضتی، با زبان فطرتی که کهنه نمی شود. سخن از “عهد”، “قیام”، “تفدیه”، آرزوی سرداری و سربازی و علی بن مهزیارِ قدیمی!

محسن قنبریان