۳٫ پرسش و پاسخی درباره نقد موضع آیت الله جزایری درباره حرم امام

سؤال:
با خواندن نقد آقای قنبریان حدس میزدم مخالفین قسمت اول(حرم معصوم) را بهانه کنند و بحث را به حاشیه کشند و بقیه حرفها که اصل نقد است را نبینند. امروز پستی از آدم محترمی می خواندم که متلک های تقویت وهابیت به نقد ایشان زده بود(…) و به بقیه حرفها هم اصلا نپرداخته بود! سؤالم از آقای قنبریان این است با این وضعیت فکر نمیکنند طرح کردن قسمت اول به صلاح نبود؟ واقعا بیان کردن نظرات بعضی فقها اشکال کننده به طلاکاری، همراستایی با وهابیت نیست؟

جواب:
۱. منقول است در محاجه اخباری-اصولی ، علیرغم بحث های علمی و دقیق بین محققان طرفین، بعضی سر زبان عوام انداختند که اخباری ها چون (به حسب برخی روایات) آهن را نجس می دانند پس ضریح حضرت عباس(ع) را هم نجس می دانند!
این شبهه در گستره اجتماعی بیش از نقدهای محققانه اصولیون، بر جمع شدن اخباریون کارگر افتاد! حالا قصه ماست.

۲. اگر متعرض قسمت اول (حرم معصوم) نمی شدم با موج سؤال مواجه بودم که پس حرم ائمه(ع) چرا طلاکاری و مجلل است؟! در مساله قرآن مطلا مواجه شده بودم.
بنده فقط در مقابل این بیان آیت الله در تشبیه که: “کسی بگوید حرم امام رضا(ع) چرا اینقدر طلا دارد؟ استغفرالله!” ، چند کلامی آورده ام که مطلب ضروری مذهب (غیر اجتهادی) نیست که منکرش گناهکار باشد!

۳. اما درباره همراستایی با وهابیت واقعا انسان تعجب میکند! به اجمال عرض کنم: “مساله وهابیت اصل بناء بر حرمهاست نه طلاکاری آنها!”
الف) از ابن تیمیه (منهاج السنه ج۲ص۴۳۷) تا بن باز (تحفه الاخوان ص۱۵) بناء بر قبور را شرک و غلو میخوانند. در مقابل -چنانچه در نوشته بنده هم اشاره هست- اصل بناء بر قبور معصومین استحباب و جوازش مورد اجماع فقهاء شیعه است.
ب) اولین حملات وهابیت و غارت حرمهای عراق در زمانی بود که هنوز گنبد و بارگاه طلایی نبوده است و همان عمارت های گلی یا گچی بوده است. پس مساله شان اصل بناء است که از اساس مساله ما نبوده است.
ج) همه فقهایی که نام برده ام با این کج اندیشی درجهان اسلام مواجه بوده اندـ شهید اول خود معاصر ابن تیمیه و افکار او و هم نامه او به سلطان وقت برای کشتن شیعیان است. شهید اول و ثانی خود شهدای این کج اندیشی اند. فقهای متاخری هم نام برده ام همه پس از تشکیل وهابیت و حملات آنها به مزار معصومان بوده اند اگر مثل آقایان طرح نظرشان را تقویت وهابیت می دیدند طرح نمیکردند. بخاطر نقد این حقیر مفاخر شیعه را همراستا با وهابیت کاش نکنند.
د) بنده در مقاله، نظریه مشهور کنونی مبنی بر جواز طلاکاری را باطل نکرده ام و فقط اشاره ای به نظرات دیگر کرده ام. و الا درحد خود به نظرات اشراف دارم و میدانم حتی جناب صاحب جواهر علیرغم آن نظر درباره گچ کاری، در جلد ۱۴ جواهرالکلام طلاکاری حرم معصوم را از شعائر میشمارد.
جالب اینکه وهابیت خود امروز حرمهای طلا دارد!(برای نمونه قبر بخاری صاحب اصلی ترین جامع روایی اهل سنت👇).
ه) بدترین مغالطه همین برچسب زنی به یک نظریه برای خارج کردنش از توجه علمی است. برچسب همراستایی با وهابیت -مثلا- مخاطب را چنان بترساند که به اصل حرف توجه نکند ولو آن حرف نقل قول از کسی باشد که خود شهید ناصبی ها باشد! همان ترفند ضریح حضرت عباس(ع)!

۴. بنده قول برخی فقهاء در وجوب زیارت -اقلا یکبار در عمر- را مستدلا قبول دارم و ساخت حرم و توسعه آن برای زیارت حداکثری شیعیان را بیش از مستحب قائلم و بر آن ادله قوی دارم. اما وجوب محتمل توسعه حرم را مساوی با مطلا سازی نمی دانم. ممکن است کسی آن دو را واجب اما مطلاسازی را راجح یا مستحب نداند و حتی در جوازش تأمل داشته باشد.
۹۷/۱/۲۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *