حجتالاسلام قنبریان
وقتی از کالاییسازی صحبت میشود ما با یک پدیده مدرنی روبهرو هستیم که به سمت کالایی کردن همه ارزشهای ذاتی در حال پیشروی است. ارزشهایی که قبلا به چشم کالا به آنها نگاه نمیشده است. ارزشهای ذاتی از جمله شعر گفتن و برخی افتخارات شخصی و خانوادگی وامثال آن که در این دنیا به سمت کالاییتر شدن آمدند. بهخصوص عوامل اصلی اقتصاد زودتر از رشتههای دیگر شروع به کالایی شدن کردند بهنحوی که میتوان این عصر را عصر کالایی شدن نامید.
کالای عمومی عبارت است از کالا و خدماتی که بهطور اعتباری یا ذاتی سهم هرکسی به قدرت خرید و توان مالی و امثال اینها بستگی ندارد. برعکس، کالا و خدمات خصوصی، کالاهایی هستند که قدرت خرید افراد، توانایی و طبقه اجتماعی و تمایل آنها در آن اثر دارد.
مایکل سندل در کتاب «آنچه با پول نمیتوان خرید» تعبیر خوبی به کار میبرد و میگوید که اگر با پول فقط نمیشد قایق لوکسی یا ماشین پورسی داشت، آن وقت پول نداشتن یا نابرابری در ثروت خیلی آزار دهنده نبود، اما وقتی همه چیزهای خوب را فقط با پول میتوان داشت، از جمله بهداشت بهتر و آموزش بهتر، آنوقت پول نداشتن و یا تبعیض در جامعه یا نابرابری جدیتر خود را نشان میدهد. از این رو منظور از کالایی شدن این است.
آموزشی که امروز هست یعنی نظام آموزش و نهاد مدرسه، چند خصوصیت اصلی دارد که باید به آن توجه داشته باشیم: اولا برعکس دنیای گذشته اجباری است؛ یک دستگاه رسمی و همگانی است و…
وقتی از کالاییسازی صحبت میکنیم ما با یک پدیده مدرنی روبهرو هستیم که به سمت کالایی کردن همه ارزشهای ذاتی در حال پیشروی است. ارزشهایی که قبلا به چشم کالا به آنها نگاه نمیشده است. ارزشهای ذاتی از جمله شعر گفتن و برخی افتخارات شخصی و خانوادگی وامثال آن که در این دنیا به سمت کالاییتر شدن آمدند.
حجتالاسلام قنبریان، استاد حوزه و دانشگاه در گفتوگویی به بررسی مسئله کالاییسازی آموزش و تبعیض بین نسلی پرداختند و در این خصوص اظهار داشتند: در ابتدا مفردات بحث خیلی اجمالی، سریع و گذرا معرفی میشود. مفردات بحث، نخست شامل این است که کالا و خدمات را همانطور که در دستهبندی مشهور هست به عمومی و خصوصی تقسیم میشود. کالای عمومی عبارت است از کالا و خدماتی که بهطور اعتباری یا ذاتی سهم هرکسی به قدرت خرید و توان مالی و امثال اینها بستگی ندارد. برعکس، کالا و خدمات خصوصی، کالاهایی هستند که قدرت خرید افراد، توانایی و طبقه اجتماعی و تمایل آنها در آن اثر دارد.
وقتی از کالاییسازی صحبت میکنیم ما با یک پدیده مدرنی روبهرو هستیم که به سمت کالایی کردن همه ارزشهای ذاتی در حال پیشروی است. ارزشهایی که قبلا به چشم کالا به آنها نگاه نمیشده است. ارزشهای ذاتی از جمله شعر گفتن و برخی افتخارات شخصی و خانوادگی وامثال اینها تا خیلی از امور دیگر که در این دنیا به سمت کالاییتر شدن آمدند. بهخصوص ابزار اصلی تولید و ابزارها و عوامل اصلی اقتصاد زودتر از رشتههای دیگر شروع به کالایی شدن کردند بهنحوی که میتوان این عصر را عصر کالایی شدن نامید.
مایکل سندل در کتاب «آنچه با پول نمیتوان خرید» تعبیر خوبی به کار میبرد و میگوید که اگر با پول فقط نمیشد قایق لوکسی یا ماشین پورسی داشت، آن وقت پول نداشتن یا نابرابری در ثروت خیلی آزار دهنده نبود، اما وقتی همه چیزهای خوب را فقط با پول میتوان داشت، از جمله بهداشت بهتر و آموزش بهتر، آنوقت پول نداشتن و یا تبعیض در جامعه یا نابرابری جدیتر خود را نشان میدهد. از این رو منظور از کالایی شدن این است.
کالایی شدن آموزش در کشورهای مختلف یک طیف متکثری دارد. از این حیث که شرکتهای خصوصی-دولتی عهدهدار بشوند تا اینکه کلا آموزش مانند کارخانجات واگذار بشوند. منظور از آموزش هم این است که امروز موجود است و جلوی چشم ماست، نه الزاما آن چیزی که باید باشد. چون ممکن است از حیثهای دیگر به نظام آموزشی موجود نقدهایی باشد. بهعنوان نمونه نقد محتوایی یا نقد ساختاری داشته باشیم و یا اینکه آموزش خوب است که در اختیار نهاد دولتی باشد یا اینکه بهتر است به نهادهای اجتماعی مثل گذشته برگردد.
آموزشی که امروز هست یعنی نظام آموزش و نهاد مدرسه، نه به مفهوم لغوی آن و نه بهمعنای چیزی که در دنیاهای گذشته بوده است، چند خصوصیت اصلی دارد که باید به آن توجه داشته باشیم: اولا برعکس دنیای گذشته اجباری است؛ یک دستگاه رسمی است؛ همگانی است و مخصوص طبقه خاصی نیست؛ دوره کودکی را بهعنوان محل کار خود قرار داده است؛ و مهمترین خصوصیت این است که وظیفه آموزشی سازی را بر عهده گرفته است به این معنا که مفاهیم بسیاری را در جامعه و فرهنگ عمومی بر عهده آموزش رسمی گذاشتهایم که آنها را آموزشی سازی و در جامعه نهادینه کند. از این حیث یکی از ابزارهای اصلی فرهنگ و عامل فرهنگ است. از مبارزه با چاقی تا آموزش زلزله تا کمربند ایمنی تا بحث مقاومت و مسائل ملی و تفاخرهای میراث ملی و امثال اینها و مسائل دینی، همه را در برگرفته است و وظیفه بزرگ و سنگینی به نام آموزشی سازی را برعهده خودش قرار داده و پذیرفته است.
از این رو باید حتما توجه داشته باشیم که باید یک دستهبندی را بپذیریم که در این نظام بزرگ آموزشی، که در دنیای ما هم وجود دارد، نحوه آموزش ابتدایی تا متوسطه با آموزش عالی متفاوت است. آموزش ابتدایی و متوسطه خود دارای دو ارزش شامل ارزش آلی و غیری یعنی ابزاری و برای دیگری است که درواقع مقدمهای بر شغلها و آینده اجتماعی افراد است. لذا یک ارزش استقلالی و نفسی دارد که فی نفسه خودش ارزش دارد و حامل فرهنگ و سبک زندگی است. وقتی بخواهید در سبک زندگی مردم کشوری تغییر ایجاد کنید، یکی از اصلیترین مکانهایی که به آن توجه میشود نهاد آموزش و مدرسه است که حامل فرهنگ است که از این حیث هم کالای عمومی میشود. از این جهت در اصطلاح فقهی نظام معیشت عباد بر سر آن استوار است. به تعبیر امروز اگر کسی این آموزشهای ابتدایی تا متوسطه را فرانگرفته باشد نه میتواند آدرسی را یاد بگیرد، نه میتواند پولی را از بانک بگیرد و نمیتواند هیچیک از امورات معمولی زندگیاش را برعهده بگیرد و مثل دنیای گذشته نیست.
در حالی که در دنیای گذشته، اینقدر زندگی بر سواد ابتنا نداشت. بعضی باسواد بودند و از فضیلت آن هم بهرهمند بودند. اما اینطور نبود که هرکسی باسواد نیست از همه حیّض انتفاع بیفتد. امروز پایینترین و کف سطح معاش بشر و معاش عباد مبتنی بر این سواد است. همین سوادی که متدوال است و میشناسیم و در دوره ابتدایی تا متوسطه با آن سر و کار داریم. از این حیث است که میتوان از آن بهعنوان یک واجب نظامیه سخن گفت. بهعنوان چیزی که نظام معیشت عباد بر آن ابتنا دارد. این تفاوتی است که آموزش این دوره با آموزشهای دورههای گذشته دارد.
آموزش در آموزش عالی متمایز از آموزش دورۀ ابتدایی تا متوسطه است. آموزش عالی ارزش نفسی و استقلالی ندارد اما ارزش عالی آن برقرار است که برای صناعات، شغلها و درآمدها مقدمه میشود و از این حیث حامل قدرت است. پس به این دستهبندی توجه کنید که آموزش ابتدایی و متوسطه حامل فرهنگ است اما آموزش عالی بیشتر حامل قدرت و ثروت است و از این حیث مقدمه واجبات نظامی، صنایع و شغلهای متعدد است. به همین دلیل نمیتوان از آن بهعنوان واجب یاد کرد زیرا مقدمه واجب، واجب نیست.
منظور از تبعیض هم خاصتر از جور است. جور در جایی است که ما عدالت نمی ورزیم اما تبعیض در جایی است که حق کسی را به کسی بدهیم و همان حق را در مورد مشابه به شخص دیگر ندهیم. دو دانشآموز، دو استعداد، دو سن تحصیلی، به دو صورت متفاوت آموزش ببینند. این معنای تبعیض است. مفرد پنجم هم تبعیض بین نسلی است. منظور ما از تبعیض بین نسلی این است که ثروت در یک نسلی به ثروت و قدرت در نسلی دیگر تبدیل بشود. به عبارت دیگر شخصی که اکنون ثروت دارد، آموزش بهتری را میبیند و مدرسه بهتری را طی می کند و این باعث میشود که در آینده رزومه بهتر و قدرت برتری هم داشته باشد. او مدیر برتر آینده هم خواهد بود که آمار این را تأیید میکند. به عنوان مثال ۸۵درصد از قبولیهای کنکور در ایران متعلق به چند استان برخوردار است یا ۶۳ درصد از دانشجویان دانشگاههای برتر از سه دهک بالای جامعه و فقط ۸ درصد از سه دهک پایین جامعه هستند. یک گزارشی را هم مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری در تاریخ ۶ آبان ۹۹ منتشر کرده است که پژوهش دو تن از محققان خارجی است. در این گزارش همین مسئله تأیید میشود که در سطح دنیا و در کشورهای در حال توسعه اگرچه وقتی آموزش خصوصی میشود و کالا میشود، بهرهوری آن بیشتر میشود و به اصطلاح سطح آموزش بالاتر میآید اما از طرف دیگر نابرابری و تبعیض اتفاق میافتد.
بنابراین مقوله آموزش در ابتدایی تا متوسطه در مقایسه با آموزش عالی با هم دو تفاوت اصلی دارند. آموزشها در دورههای ابتدایی تا متوسطه، حامل فرهنگ هستند و یک ویژگی اساسی دارند که تمام مفاهیم و سبک زندگی را آموزشیسازی میکنند و غیر از آنکه ارزش غیری هم دارند و مقدمه شغلها میشوند. حال حکم این مسئله در فقه و قانون ما این است که اگر آموزش حامل فرهنگ بود و نظام معیشت العباد بر آن مبتنی بود ( که توضیح اجمالی آن را عرض کردم که سواد در دوره ما حتی سواد رسانهای و امثال اینها، ابزار زندگی است و نمیشود بدون آن زندگی کرد) آن وقت تکسّب از آن و کالا کردن آن در فقه اسلامی محل منع است و بحثها و استدلالهایی میتوان علیه آن کرد که نمیشود آن را خصوصی کرد و به شکل یک کالای سرمایهای درآورد و از آن سود برد و تکسّب کرد و اجرت گرفت و در قوانین بازار آورد. در آن صورت وقتی به این شکل نباشد کارمندان و خدام این نظام آموزش باید از بیت المال در دنیای ما یا از سایر بخش ها در دنیای گذشته مثل اوقاف و امثال اینها ارتزاق کنند. اما اگر آموزش حامل قدرت و ثروت بود، مثل آموزش عالی که عمدتا به این صورت هستند و مقدمه صنایع، حرفه ها و شغل ها میشوند، در این صورت تکسّب از آن ممنوع نیست و می توان از آن اجرت گرفت و این اجرت را یا باید دانشجویان بدهند یا کارخانجاتی که این آموزشها برای آنها هست یا اینکه دانشجویان بورس آن کارخانجات و صنایع شوند و یک نظام جدیدی اتفاق بیفتد که هزینه آن به دوش کارفرمایان بیفتد و به عهده دولت نباشد.
ادامه دارد …..
پیوست:
ارائه کالایی سازی آموزش و تبعیض بین نسلی(۱)
خصوصیسازی آموزش در کشورهای در حال توسعه – شواهد و پیامدها