پاره تخته‌ی کشتی نجات باش!

خدا می‌داند گاهاً به پاره تخته‌های کشتی نوح غبطه می‌خورم و خود را از آن چوب‌ها پَست‌تر میدانم!

ولیّ خدا چار پاره تخته را -“بِٲَع٘یُنِنَا وَ وَح٘یِنا”- طوری بهم دوخت که چوب‌ها به اخلاص رسیدند: بِس٘مِ اللهِ مَج٘راها وَ مُر٘ساها(روان شدن و لنگر انداختنش با نام خداست)!

اما من و مثل من آنقدر چموش و خودخواه‌ایم که ولیّ خدا هم نتوانسته ازمان بلمی کوچک برای نجات چند بنده خدا بسازد. نه ایست‌مان و نه حرکت‌مان بسم الله نیست!

چه بد به حال ما که بلم کوچکی برای امام زمان(ع) در یک شهر کوچک و دهات نشدیم که بسم الله مجراها و مرساها.

دوست عزیزم! همچنان که مراقبی کسی و کسانی را تسخیر برای دنیای خود نکنی مراقب باش تسخیر برای دنیای مثل منی هم نشوی.

به آدم‌های بی هوی بپیوند! پاره تخته‌ی کشتی ولیّ خدا شو که همه غرقند!

بخشی از حدیث نفسی با رفیقی عزیز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *