بایگانی ماهیانه: مرداد 1399

استقبال رهبر انقلاب از شفافیت/ مطالبه رهبری برای تهیه طرحی به منظور ایجاد شفافیت در دفتر ایشان

احمد توکلی نماینده سابق مجلس و  رئیس هیات‌مدیره دیده‌بان شفافیت و عدالت در مصاحبه با روزنامه اعتماد(۹۹/۵/۲۶):

من آذر ماه ۹۷ خدمت رهبری رسیدم و به ایشان گفتم که شما درباره شفافیت بالاترین و برترین حرف را زدید و هیچ‌کس بالاتر از شما حرفی نزده و نمی تواند هم بزند. شما فرمودید که مردم از همه‌ چیز جز مسائل امنیتی و دفاعی باید مطلع باشند ولی امروز ما شاهد آن هستیم که حدود ۹۰ درصد این نامه‌ها که روی آن مُهر محرمانه زده می شود، بی خود است و توهم افراد است که باعث شده که فکر کنند مردم نباید از این مسائل مطلع شوند. من در آن دیدار به رهبری عرض کردم حالا که شما همچین حرفی زده‌اید، برای شفافیت از دفتر خودتان شروع کنید، آن‌وقت سازمان و نهادهای مثل بنیاد مستضعفان هم دیگر نمی توانند از این مساله پیروی نکنند. ایشان آن زمان به من فرمودند که طرح شما چیست. من هم گفتم طرحی را تهیه کرده و تقدیم شما خواهیم کرد تا شفافیت از دفتر شما شروع شود که ایشان از گفته من استقبال کردند.

پس از آن دیدار من با همراهی جمعی از کارشناسان زبده که عمده آنان را جوانان تشکیل می‌دادند، طرحی تهیه کرده و آن را تقدیم دفتر رهبری کردم. اتفاقا آن زمان جوانانی را که در تهیه این طرح ما را کمک کرده بودند هم خدمت رهبری معرفی کردم تا ایشان بدانند که چه نیروهای خوبی در همین گوشه و کنارها پیدا می شوند ولی متاسفانه در دفتر رهبری از این مساله و طرح ما برای شفافیت استقبال نشد و حقیقت اینکه من هم دیگر نرسیدم تا این مساله را با رهبری در میان بگذارم اما حتما آن را پیگیری خواهم کرد. حرف من این است که رهبری از این مسائل استقبال می کند ولی نیروهایش به هر دلیلی این‌ کار را نمی‌کنند البته نیت بدی هم ندارند؛ چراکه دو فرد خیرخواه می توانند نظرهای مخالف هم داشته باشند.

در اینباره یادداشت «آیا بیت رهبری سخنگو لازم ندارد؟!» را بخوانید

توضیحی درباره پست قبل!

این کانال، خبری نیست که اخبار و تکذیب را انعکاس دهد.

رسالت خود را بازگفتن مبانی انقلاب از زبان رهبران و متفکرانش به بهانه حوادث جاری تعریف کردیم.

عامه و بعضا بسیاری از خواص حوصله کارهای تجریدی و گذراندن مبانی اصیل انقلاب اسلامی را ندارند و فضای ساندویچی مجازی روز به روز بیشتر سراغ حادثه محوری می رود. هرچه عکس ندارد شانس اینستا ندارد و هرچه خبر اول این دنیا نیست شنیده نمی شود. لذا ناچارا از برخی اخبار و حوادث به مبانی انقلاب -به اندازه بضاعت اندک خود- پل می زنیم.

از اینرو مثال ها، بهانه طرح اند و موضوعیت ندارند.

اگر روزی خواندن جملات کلیدی امامین انقلاب درباره موضوعاتی مهم، ظن تخریب در گمان برخی درست کند ؛ آنروز روز اسف و افسوس خواهد بود و معلوم میشود دیر خواندن آن بیانات کار را سخت کرده است.

“شرایط حساس کنونی” برای کشوری که دشمن دارد، چهل سال است تمدید میشود و هرروز جلوه نویی دارد. وقتی رهبری معظم انقلاب در نظیر همین شرایط آن فرامین را فرموده؛ دیگر عذری برای پندارهای کوچک نیست که به بهانه تخریب شدن و… اینها خوانده نشود.

جان کلام در پست قبلی، این فرمایش متین رهبر انقلاب بود که:

“از مطالب دیگری که گفته شد، مسئله حضور مسئولان در دانشگاه است. این اشکال کاملا وارد است. من عقیده ام این است که مسئولین باید در دانشگاه ها شرکت کنند؛ روسای سه قوه، مسئولین میانی، رئیس صداوسیما، مسئولین سپاه و نیروهای مسلح؛ اینها بروند با دانشجوها جلسه بگذارند و حرفهای گفتنی دانشجوها را بشنوند”(۹۱/۵/۱۶)

آنچه زمینه خوانش این فرمان مهم شد، مثالهایی از آقای فتاح درباره املاک بنیاد نزد نیروهای مسلح بود.

حتی اگر سخن ایشان تکذیب هم شود آن سخن محوری رهبری سرجای خود هست(بگذریم که آنچه اتفاق افتاد کمتر تکذیب اساس حرف بودو بیشتر در چگونگی های تحویل و… بود)

وجه طرح آن فرمان هم این است که این نیروها در شهرهای کوچک هم فروش برخی املاک دارند هم تهیه برخی املاک برای مسکن پرسنل و… و اینها گاه ابهاماتی در افکار عمومی می سازد که بهترین مواجهه با آن روشن کردن مساله و توضیح است.

در سطح ملی نیز این نیروها بعضا کار اقتصادی یا فرهنگی یا سیاسی ای دارند که صرفا نظامی و در طبقه بندی محرمانه نیست و دقیقا همین ها مشمول فرمان فرمانده کل قوایند که: سخن دانشجویان[پرسشگران] را بشنوید و با آنها سخن بگویید.

والحق و الانصاف به این فرمان به ندرت عمل شده است!

حالا بفرمایید مطالبه عمل به فرمان فرمانده کل قوا(در ۸سال قبل) از سوی بهترین نیروهای انقلاب، تضعیف آن نیروها در شرایط حساس کنونی است؟!

  • طبیعتا از مطلب و تیتر و هشتگ خودمان پاسخگوییم نه دخل و تصرف و تیتر زنی کانال های دیگر براینگونه مطالب.

آقای فتاح در تصرفات املاک بنیاد از خاتمی تا مجمع و موسسه مطالعات زنان و احمدی‌نژاد و تا نیروهای مسلح و سپاه را شمردند که فراگیری و غیر جناحی بودنش ستودنی است و ما هم امیدواریم مصرف ۱۴۰۰ نداشته باشد.

دراین بین نیروهای مسلح و سپاه را بعنوان جایی که حریف نمی‌شویم، یاد کردند؛ چون قانونا نمی‌توانند شکایت هم کنند! لذا اینجا با خواهش سخن گفتند!

بنظر می‌آید علت العلل این بن‌بست‌ها درباره نیروهای مسلح (چه منع‌های قانونی و چه انجام نشدن قانون) بخاطر این است که فرماندهان این نیروها خود را از پاسخگویی به مردم معاف فرض کرده‌اند!

کانه همیشه پرسش از اینها از سایت‌های موشکی و استراتژی‌های عملیاتی است که باید محرمانه بماند! در حالیکه عملکرد آنها در مثل تصرف اراضی، تغییر کاربری، داخل کردن در محدوده برای پرسنل و ده‌ها مساله شهری دیگر (حتی نحوه عملکرد انتظامی‌شان)، هرگز مساله‌ای نظامی نیست؛ و باید پاسخگوی عملکرد باشند.

عجیب‌تر اینکه فرمانده کل قوا نیز درباره پاسخگویی اینان به دانشجویان فرمان صریح دارند که کمتر نمونه‌ای از اجابت در خاطرها وجود دارد. می‌فرمایند:

“از مطالب دیگرى که گفته شد، مسئله‏‌ى حضور مسئولان در دانشگاه‏ است. این اشکال کاملا وارد است . من عقیده‏‌ام این است که مسئولین باید در دانشگاه‏ها شرکت کنند؛ رؤساى سه قوه، مسئولین میانى، رئیس‏ صدا و سیما، مسئولین سپاه و نیروهاى مسلح؛ اینها بروند با دانشجوها جلسه بگذارند و حرف‌هاى گفتنىِ دانشجوها را بشنوند.» (۹۱/۵/۱۶دیدار دانشجویی).

 

 

رعیت و ولیّ امر در فرهنگ غدیر:

«حکومت در نهج­البلاغه هیچ نشانه­ای و اشاره­ای از سلطه­گری ندارد. هیچ بهانه­ای برای امتیازطلبی ندارد. از آن طرف مردم در تعبیر نهج‌البلاغه رعیت‌اند. رعیت یعنی آن کسانی، آن جمعی که رعایت آنان و مراقبت آنان و حفاظت و حراست آنان بر دوش ولیّ امر است.

البته مراقبت و حفاظت یک وقت نسبت به یک موجود بی جان است این یک مفهوم پیدا می‌کند.

یک وقت مربوط به حیوانات است، این یک معنا پیدا می‌کند.

اما حراست و حفاظت یک وقت مربوط به انسان‌هاست. یعنی انسان را با همه ابعاد شخصیتش با آزادی‌خواهی با افزایش‌طلبی معنوی‌اش با امکان تعالی و اوج روحی‌اش با آرمان‌ها و اهداف والا و شریفش؛ اینها را به عنوان یک مجموعه در نظر بگیرید؛ این باید با همه این مجموعه مورد رعایت قرار بگیرد این همان چیزی است که در فرهنگ آل محمد در طول زمان مورد ملاحظه بوده؛ کمیت اسدی (درباره‌شان) می‌گوید: سیاستمدارانی که مراعات انسان‌ها را مانند مراعات حیوانات در نظر نمی‌گیرند.

یعنی انسان با انسانیتش باید مراعات شود .این مفهوم رعیت و تعبیری از مردم در نهج‌البلاغه است»

( بیانات حضرت آیت الله خامنه‌ای در اولین کنگره بین المللی نهج‌البلاغه ۶۰/۲/۲۹با عنوان «حکومت در نهج البلاغه»)

پ.ن:

ایشان در آن بیانات رعیت در «عرف نهج‌البلاغه» را از رعیت در «عرف سلطانی» اینچنین متمایز می‌کند. رعیت یعنی کسی که باید رعایتش کرد. اما رعایت انسان با آزادی‌خواهی و عدالت‌خواهی و معنویت‌خواهی اوست. رعایت اینچنینیِ انسان‌ها بر دوش ولیّ امر و حکومت اسلامی است.

از اینرو همه راهبردهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی حکومت باید با چنین رعایتی باشد؛ تا رعیت، از فرهنگ نهج‌البلاغه و نرخ امیر غدیر تنزل نکند. (دقت شود)

در روایت مفصلی که در کتاب خصال به نقل از حضرت صادق علیه السلام ذکر شده، ایشان پس از آنکه بر «لزوم توجه به ظرفیت مردم» تاکید می‌کنند، می‌گویند: «حکومت بنی امیه دارای سه خصوصیت بود: شمشیر، بی تدبیری و ظلم! اما شیوه حکومت ما اهل بیت، بر مدارا، دلجویی، وقار، تقیه، خوش اخلاقی، ورع و کوشش است. پس مردم را به این دینی که دارید، ترغیب کنید.

الخصال، ج‏۲، ص۳۵۵

کمک مومنانه غیر ایدئولوژیک

  • آیا در فرهنگ قرآنی و سیره معصومان رفع نیاز محتاجان، را می‌شود وجه الهدایه آنها به مذهب حق قرار داد[۱]؟!
  • آیا معصومین از خدمات‌رسانی اجتماعی، شیعه کردن آن نیازمندان را قصد می‌کردند؟!
  • آیا می‌توانیم کارهای جهادی و خدماتی را برای جذب محرومان به انقلاب اسلامی “مهندسی” کنیم؟!
  • سبک خودی در این خدمات چیست؟ سبک رقیب چگونه است؟

 ممکن است بلافاصله آیه ۶۰توبه برای جواب مثبت به سه سؤال اول آورده شود: از ۸سهم صدقه‌ی واجب، یکی “المولفه قلوبهم” است. یعنی زکات (و به تبع صدقات مستحب) را می‌توان برای جلب قلوب به اسلام و مذهب حق هزینه کرد[۲]!

اما از قضا همین آیه بهترین دلیل منع است!

توضیح اینکه: پرسش از “رفع نیاز محتاجین” است. آیا اسلام رفع نیاز ضروری (خوراک و پوشاک و بهداشت و مسکن و…) را در ازای مسلمان شدن یا شیعه شدن یا انقلابی شدن، گرو بر می‌دارد؟! یا به طرز گروه‌های تبشیری مسیحی بشکل نرم بین این خدمت‌رسانی و مسیحی‌سازی پیوند می‌آفریند؟!

پاسخ، منفی است. آیه ۶۰توبه ۸صنف را برای صدقات می‌شمارد. “شرط در تقسیم هم این است که تداخل در قسم‌ها نباشد”. یعنی وقتی میفرماید: صدقات برای فقرا و کارگزاران زکات و بدهکاران و… ؛ باید “فقرا” غیر از “کارگزاران” و غیر از “بدهکاران ” باشد. از همین جا فقهاء در تمایز “فقرا” و”مساکین” در آیه بحث کرده‌اند. چون تعدد سهم را دال بر تعدد صنف گرفته‌اند. پس فقیر غیر از مسکین است[۳]. از همین جا معلوم می‌شود “المولفه قلوبهم” هم غیر از فقرا و مساکین و بدهکاران است (مساله ما).

یعنی آنکه پولی از صدقات برای جلب قلبش به اسلام یا جلب حمایت و یاری‌اش هزینه می‌شود، صدقه نباید رفع کننده نیاز ضروری‌اش باشد؛ والا او فقیر و مسکین است که بدون تالیف قلب هم باید به او داد. (دقت شود)

مؤید اینکه روایات صحیح السند، گیرندگان سهم مولفه قلوبهم را “رؤسای عرب از قریش” معرفی می‌کنند[۴]. معلوم است رؤسای عرب جزء محتاجین به نیازهای ضروری نیستند. در کلمات فقهایی که بر بقاء این سهم بعد از رسول الله معتقدند هم تعابیر “اشراف” استعمال شده است که با این کمک‌ها نیت‌شان برای یاری اسلام تقویت می‌شود (و قبیله خود را به یاری می‌آورند[۵]).

پس حتی اگر دادن هدایا و امتیازات به برخی زعماء برای جلب یاری‌شان جایز باشد؛ رفع نیاز فقرا و مساکین برای این منظور جایز نیست. نیازهای اساسی انسانی، گرو برای به دین خاص یا راه خاصی درآوردن نیست.

 در سیره معصومان این اصل به خوبی پیداست:

در روایت صحیح السند معلی بن خنیس درباره امام صادق(ع) آمده که امام شبانه وقتی غیرمذهبان فقیر در سایبان بنی‌ساعده خواب بودند، امام سراغشان می‌رفت…[۶]

در صحیحه هشام‌بن‌سالم باز امام ناشناس سراغ نیازمندان مدینه می‌رفت (و هم لایعرفون[۷]).

در صحیحه‌ای امام باقر(ع) از تعمّد و داب امام سجاد(ع) می‌گوید:”کان یُغطی وجهه اذا ناول فقیرا لئلا یعرفه” هر وقت به فقیری کمک می‌کرد صورت را می‌پوشاند تا شناخته نشود[۸].

از مثل این روایات گرچه در افضلیت صدقه سرّی و مخفی استفاده شده است؛ لکن این سؤال را هم پیش می‌آورد که امام “شخص خود” را می‌پوشاند، چرا “شخصیت خود” -یعنی امامت خود- را معرفی نمی‌کند؟! آیا آن غیر مذهبان بنی‌ساعده یا اهل حاجت و نیازمندان عامه مدینه اگر امام را دیده و می‌شناختند، مایل به مذهب حق نمی‌شدند؟! و آیا جلب به امامت، افضل از ثواب صدقه سرّی نیست؟! پس چرا امام(ع) چنین نمی‌کند؟!

چون امام (ع) سبک اصیل اسلامی برای هدایت را می‌خواهد نه سبک‌هایی مثل تبشیری‌های مسیحی که با رفع نیازهای پزشکی و غذایی عملا آفریقا را مسیحی کردند!

امام(ع) آدمی که نیازهای ضروری‌اش -بخاطر انسان بودن- رفع شده را مخاطبِ هدایت قرار می‌دهد؛ نه اینکه به شکل سخت یا نرم و تبلیغاتی رفع آن نیازها را وجه الهدایه افراد قرار دهد.

در این روایات عمدتا پس از رحلت امام(ع) مردم شهر و نیازمندان متوجه خدمت‌رسانِ ناشناس می‌شدند. حالا اگر قلوب جلب شود، “نتیجه”ای است که حاصل شده است؛ نه “غایتی” که تحصیل شده باشد و بین این دو فرق بسیار است.

محسن قنبریان ۹۹/۵/۱۳

[۱] این غیر از مساله گزارش دهی از خدمات و تبلیغات است که خود فروضی دارد.

[۲] در نسخ شدن این سهم بعد رسول الله یا بقاء آن بین محدثین و فقهاء اختلاف است .

[۳] ر.ک:نهایه الاحکام ج۲ص۳۷۹و۳۸۰

[۴] الکافی ج۲ص۴۱۱و تفسیر البرهان ج۲ص۷۹۵و۷۹۶(شمارش برخی از آن روسای عرب)

[۵] تحریر الاحکام ج۱ص۴۰۴تا۴۰۶

[۶] الکافی ج۴ص۹وص۸

[۷] همان

[۸] وسائل الشیعه ج۹ص۳۹۷