درسهای نهج البلاغه
جلسه اول / ۲آذر۱۴۰۳
حجت الاسلام قنبریان
نمای کلی خطبه
خطبه ۵ بخش اصلی دارد
- حق و فلسفه آن
- بزرگترین این حقوق
- حالت خروج از اعتدال در روابط میان والی و مردم
- توصیه ها
- مواجهه با مدح والی
گلایه از جبهه انقلاب
دانلود سخنرانی «شرح خطبه ۲۱۶» | “دانلود از پیوند کمکی“
این خطبه مکمل نامه مالک اشتر (مربوط به کارگزاران) و به روابط متقابل حاکم و مردم می پردازد.
در کافی ج۸ ص۳۶۲ تا ۳۶۰ هم آمده
که ۲نفر توثیق ندارد.
خطبه پنج بخش اصلی دارد
- حق و فلسفه آن
نسبت من له الخق و من علیه الحق
و رابطه حق و تکلیف:
لاَ یَجْرِی لِأَحَدٍ إِلاَّ جَرَى عَلَیْهِ وَ لاَ یَجْرِی عَلَیْهِ إِلاَّ جَرَى لَهُ
حق در ذات خودش نوعی مساوات دارد. - بزرگترین این حقوق:
حق متقابل مردم و والی
البته در فقه ما سهم چندانی ندارد
در حالی که باید همواره خوب، موشکافی و بهروزرسانی شود.
وَ أَعْظَمُ مَا اِفْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْکَ اَلْحُقُوقِ حَقُّ اَلْوَالِی عَلَى اَلرَّعِیَّهِ وَ حَقُّ اَلرَّعِیَّهِ عَلَى اَلْوَالِی فَرِیضَهٌ فَرَضَهَا اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لِکُلٍّ عَلَى کُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِینِهِمْ فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ اَلرَّعِیَّهُ إِلاَّ بِصَلاَحِ اَلْوُلاَهِ وَ لاَ تَصْلُحُ اَلْوُلاَهُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَهِ اَلرَّعِیَّهِ
قدرت در آن نه از بالاست نه از پایین؛
بلکه رابطه کاملا متقابل است.
حتی کلمه “قدرت” خیلی گویا نیست و ادبیات خاصی را میطلبد.
وقتی از فرض و واجب خدا میگوید، چرا از آثار و کارکردش هم سخن میگوید؟
با اینکه در خطبه قاصعه میفرماید خدا عمدا فلسفه احکامش را معلوم نکرده تا بنده را از غیر بنده مشخص کند.
ایمان اسلامی: علم قطعی پیشین + ابهام پسین در متعلقات.
ایمان مسیحی: از اول ابهام است. عقل پذیر نیست چنانچه نزد ایمان گرایانی مثل کی یررکگارد اخلاق پذیر هم نیست! ایمانش عقلستیز و علمستیز نیست.
حالا کسی که استاد آموزش بندگی است، اینجا کارکردهای این حکم مهم اجتماعی سیاسی را بیان میکند. - حالت خروج از اعتدال در روابط میان والی و مردم
عهدنامه بیشتر زبان توصیه و هنجاری است
اما اینجا بیشتر توصیف، که نشاندهندهی اهمیت روایت در تشخیص مسئله از نامسئله است. - توصیهها:
فَعَلَیْکُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِی ذَلِکَ وَ حُسْنِ اَلتَّعَاوُنِ عَلَیْهِ فَلَیْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اِشْتَدَّ عَلَى رِضَا اَللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِی اَلْعَمَلِ اِجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِیقَهَ مَا اَللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ اَلطَّاعَهِ لَهُ
قلب رآکتور اینجاست؛ که از تحلیلهای قبلی گرفته و در جای خود توضیح خواهم داد. - مواجهه با مدح والی:
اینجا کسی مفصل حضرت را مدح میکند:
فَأَجَابَهُ علیهالسلام رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ بِکَلاَمٍ طَوِیلٍ یُکْثِرُ فِیهِ اَلثَّنَاءَ عَلَیْهِ وَ یَذْکُرُ سَمْعَهُ وَ طَاعَتَهُ لَهُ
و حضرت مدح والی را دردی میداند که درمانش میکند:
فَلاَ تُکَلِّمُونِی بِمَا تُکَلَّمُ بِهِ اَلْجَبَابِرَهُ وَ لاَ تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِمَا یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَادِرَهِ وَ لاَ تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَهِ …
فَلاَ تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَهٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْلٍ …
در این موارد شکسته نفسی، اغراء به جهل مخاطب است؛ حضرت علیرغم عصمت دارد سبک حکمرانی بیان می کند.
گلایه از جبهه انقلاب
موقف هیچ یک از بزرگان این جبهه با حضرت آقا، موقف خود آیت الله خامنه ای با امام نیست!
امام با آنها می اندیشید و اینها فهم و درک خود را به تفکر امام عرضه می کردند، تصحیح و رشد می کردند.
وقتی شدیم فقط شارحان لفظی، شارحان خوبی هم نمی شویم!
لذا هرکس کنجی از حرف را می گیرد و فصل الخطاب بودنش را از دست می دهد و از قضا محل اختلاف ها می شود!
روضه
نامه ۲۸ – جواب نامه معاویه
وَ قُلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ اَلْجَمَلُ اَلْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَایِعَ وَ لَعَمْرُ اَللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ
و گفتهاى که مرا چونان شتر مهار کرده به سوى بیعت مىکشاندند. سوگند به خدا! خواستى نکوهش کنى، امّا ستودى، خواستى رسوا سازى که خود را رسوا کردهاى
وَ مَا عَلَى اَلْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَهٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِی دِینِهِ وَ لاَ مُرْتَاباً بِیَقِینِهِ وَ هَذِهِ حُجَّتِی إِلَى غَیْرِکَ قَصْدُهَا وَ لَکِنِّی أَطْلَقْتُ لَکَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِکْرِهَا
مسلمان را چه باک که مظلوم واقع شود، ما دام که در دین خود تردید نداشته، و در یقین خود شک نکند، این دلیل را آوردهام حتّى براى غیر تو که پند گیرند، و آن را کوتاه آوردم به مقدارى که از خاطرم گذشت.