جلسه چهاردهم درسهایی از نهج البلاغه به کلام حجت الاسلام قنبریان، به شرح نامه ۵۳ نهج البلاغه پرداخته است. این جلسه مورخه ۱۴ بهمن ماه ۱۴۰۱ برگزار شده است. صوت این جلسه منتشر میشود.
حسن ظن حاکم بر مردم چگونه حاصل می شود؟!
– چرا حسن ظن حاکم نه مردم؟!
- احسان کردن و رعایت کرامت مردم
- کاهش هزینه های زندگی مردم
- عدم اجبار مردم در اموری که بر عهده شان نیست
حتی در اموری که برعهده شان هست، اصل بر مدارای فعال است
دستورات حاکمیتی با مدارای فعال محقق میشود
نمونه ها در سیره امیر المومنین
دریافت سخنرانی «۱۴/ درسهایی از نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی“
نمای کلی فراز
در حوزه ارتباط وثیق حاکم و مردم است. حسن ظن یابی حاکم از مردم چگونه حاصل می شود؟!
نکته جالبش این است که به حاکم سه دستور می دهد تا درباره مردمش رعایت کند تا خودش درباره مردم حسن ظن یابد!
یعنی روی سخن به حسن ظن مردم نیست نمی فرماید چه کن که مردم، حسن ظن داشته باشند؟! می فرماید چه کن تا خودت حسن ظن به مردم بیابی؟! آنها را برانداز و توطئه گر گمان نکنی! و…
این حسن ظن حاکم به مردم، رنج و زحمت طولانی را از حاکم برمی دارد. بسیاری از اقدامات پیشگیرانه و هزینه ها و… را کاهش می دهد.
آن سه دستور:
می فرماید: واعلم اَنَّه لیسَ شیء بِاَدعی الی حُسنِ ظَنِّ راع بِرَعیَّتِه مِن:
بدان هیچ چیزی بیش از اینها موجب حسن ظن حاکم بر مردمش نمی شود:
- اِحسَانِه اِلَیهِم
اول: احسان کردن حاکم به مردم.
احسان کردن چگونه موجب حسن ظن حاکم می شود؟!
احسان کردن، رضایت مردم، خاطر تختی و حسن ظن حاکم از جانب آنها
یعنی احسان حاکم به خودش برمی گردد.
حضرت امیر(ع) در اینباره در غرر الحکم می فرماید: مَن وَثَقَ بِاِحسانِکَ اَشفَقَ علی سُلطانِکَ : هرکس از احسان تو(حاکم) اطمینان یافت، دلسوز حکومتت می شود.
– در روایت دیگر می فرماید: ضادّوا الاِساءَهَ بِالاِحسان: اسائه و بدی را با احسان کردن نابود کنید(غرر)
– در روایت دیگر: هنگام قدرت گذشت کن، هنگام دولت داری احسان کن(اَحسِن مع الدوله) تا سیادت و بزرگی برایت تکمیل شود.(غرر)
– در مقابل: هرکس در دولتش احسان نکرد در گرفتاری و بدبختی، خوار و ذلیل می شود(غرر)
احسان یعنی چه؟!
احسان، پول پاشی نیست. آن به شکل درستش دستور دوم است. احسان، مواجهه نیکو با مردم در اقوال و افعال و وعده ها و... است؛ طوری که موجب تامین کرامت مردم شود. در کلمه جامعی می فرماید: نظامُ الکَرَم مُوالاهُ الاحسان: نظام و سازمان کرامت، پی در پی کردن احسان است(غرر)
یک مملکت چند ده میلیونی، احسان را با اسائه و تحرک علیه حکومت جواب نمی دهند از اینرو با احسان و رعایت کرامت مردم، حاکم می تواند با حسن ظن به مردمش صبح و شام کند و نگران بدرفتاری یا براندازی آنها نباشد. - تَخفِیفِه المئوناتِ علیهم
دوم: مخارج و هزینه های زندگی مردم را کاهش دهد.
باز روشن است: کاهش هزینه های زندگی موجب رضایتمندی مردم و بالتبع خیال راحتی حاکم از جانب مردم می شود.
حضرت در روایاتی می فرماید: اَحسنُ الملوک حالاً مَن حَسُنَ عیشُ الناسِ فی عِیشه وعُمَّ رَعیتَّه بِعدله: بهترین حال و وضعیت پادشاهان(و حاکمان) را کسی دارد که زندگی مردم در دوره او نیکو شده باشد و عدالتش بر رعیت فراگیر باشد(غرر)
تخفیف مؤونه و هزینه ها به پول پاشی به هرکه برسد نیست. به جلوگیری از احتکار منافع است(در جلسات بعد خواهد آمد) به توزیع عادلانه منابع کسب ثروت است و… - تَرکِ اِستکراهِهِ ایّاهُم علی مالیسَ له قِبَلَهُم
سوم: ترک اجبار و اکراه در اموری که بر عهده مردم نیست(یا در قدرت آنها نیست)
این هم روشن است که: اجبار و اکراه کردن مردم آنهم در اموری که وظیفه آنها نیست یا از دستشان برنمی آید، موجب ازدیاد نارضایتی می شود و از آن پس دیگر حاکم نسبت به مردمش حسن ظن نخواهد داشت. نگران آشوب و تحرکات براندازی است. ️
یک نکته مهم:
در همان جایی که آن خواسته، برعهده مردم و اصلا وظیفه شرعی آنها هست هم اصل بر رفق و مدارای فعال است نه اجبار و اکراه؛ چه رسد به چیزی که اصلا برعهده آنها نیست!
در روایتی حضرت امیر(ع) می فرماید: فِی حَملِ عبادِاللهِ علی احکامِ الله، استیفاءُ الحقوقِ و کُلُّ الرفق: تمام رفق و مدارا در حمل کردن مردم بر احکام الهی (بردنشان به سمت انجام تکالیف الهی) است.
این حمل کردن، همان سیاست ورزی و ساسه العباد بودن است که می فرماید با رفق (مدارای فعال نه تلورانس) است.
– نکته ی استیفاء الحقوق:
اغلب اینگونه معنا کرده اند که با حمل کردن مردم بر احکام الهی، حقوق همه استیفاء و حاصل می شود. اما به نظر می رسد به قرینه عطف به “کلُّ الرفق”) معنا چنین شود: بردن مردم به سمت انجام تکالیف الهی بدون استیفاء حقوق آنها نمی شود. یعنی آنها حق هایی هم در جامعه و بخصوص بر عهده حکومت اسلامی دارند تا این حقوق استیفاء نشود آن حمل کردن و بردن به سمت احکام صورت نمی گیرد.
شاهد این برداشت کلمه” کُلُّ الرفق” است. آیا آنرا چنین معنا می کنید که: بردن مردم به سمت احکام علی موجب رفق میشود؟! یا بعکس می گویید تمام رفق در آن حمل کردن لازم می آید! به همین سیاق فراز “استیفاء الحقوق” هم معنا می شود: با رعایت و تحقق کامل حقوق کردن، حمل جامعه به احکام الهی انجام می شود. (دقت کنید)
نتیجه اینکه حکومت اول باید حقوق انسانی مردم را رعایت کند و با مدارای فعال جامعه متشرع بسازد نه بالعکس (جامعه شرعی مرادش باشد بدونی که استیفاء حقوق کند یا رعایت مدارای فعال)
– این بدان معنا نیست که اسلام هیچ حکم الزامی ندارد (قبلا مفصل در اینباره بحث شده است[۱]) بلکه سخن سر حمل عمومی جامعه است که با رفق و مدارای فعال می شود نه اجبار؛ بله اندک متخلفان باقی مانده برایشان احکام دیگری هست
– باز این سو نباید رفق را با تساهل و بیطرفی در جهت ارزشها یکی دانست. حکومت اسلامی نسبت به ارزشهای اسلامی متعهد است لکن بردن جامعه با رفق و مدارای فعال(=مدارایی که با تدبیر تحقق آن ارزش را نشانه گرفته است) است.
در این دو سو افراط و تفریط داریم: عده ای دنبال تحقق طالبانی ارزشهایند و عده ای لیبرال مسلک دنبال پاک کردن و دلخواه کردن ارزشهای دینی اند.
نکته دیگر:
وقتی در تکالیفی که گردن مردم است، رفق لازم است در بقیه درخواستهای حاکمیتی و موقعیتی به طریق اولی این رفق و مدارا لازم است.
گاهی سیاست ریاضت اقتصادی لازم میشود گاهی سیاست کاستن مصرف یا محدودیت های اجتماعی و… در اینها اجبار و اکراه گاه موجب شورش و نارضایتی و بالتبع زوال حسن ظن حاکم میشود.
حضرت در روایتی می فرماید: مَن کان رفیقاً فی امرِهِ نالَ ما یُریدُ مِن الناس: هرکس در امرش(حکومتش) رفق بورزد، به آنچه از مردم میخواهد نائل می شود(کافی ج۲ص۱۲۰)
– در روایت دیگر به روشنی همین معنا را بیان می کند: مِن علاماتِ الاقبال: سِدادُ الاقوال و الرفقُ فی الافعال: از علامتهای اقبال عمومی (مقبولیت حکومت)، سنجیده سخن گفتن و با مدارا رفتار کردن(حاکمان) است(غرر)
گاهی می بینیم وقتی رهبران ما می خواهند به این سیره عمل کنند صدای برخی در تندروی و سخت گیری بیشتر بلند می شود (نمونه اش مواجهه با معترضان پاییز۱۴۰۱ بود که از حکم قتل حاضر و مجرم می گفتند!چنانچه در مقابل عده ای جانیان و آدمکشها را برایشان عفو می خواستند!)
این سه دستور تا کجا انجام شود؟!
در ادامه فراز مورد بحث می فرماید: فلیَکُن منک فی ذلک امر یَجتمعُ لک به حُسنُ الظَّن بِرعیّتک: باید در این امور در جانب تو به جائی برسد که حسن ظن به رعیت برایت جمع شود.
پس انجام موردی و کار نمایشی کافی نیست باید اینقدر احسان کنی در کاهش هزینه ها بکوشی و مدارا کنی که دیگر خودت خیالت راحت باشد که اکثریت علیه تو اقدامی نمی کنند.
بعد می فرماید: چنین حسن ظنی، رنج طولانی از تو برمی دارد.
یعنی دیگر نگرانی ها از اقدامات براندازانه و… کم می شود.
شاهد تفسیر ما
در جمله آخر این فراز شاهد ما برای تفسیر است. اینکه آن سه دستور برای حاکم چگونه موجب حسن ظن خود او می شود؟ را چنین تفسیر کردیم که چون این کارها موجب رضایت عمومی مردم می شود و سوداهای براندازی و تحرک علیه حاکم شکل نمی گیرد و بالتبع خود حاکم خیالش راحت و با حسن ظن به مردم صبح و شب می کند.
دو جمله آخر شاهد بر درستی این تفسیر است.
می فرماید: سزاوارترین فرد به خوش گمانی تو کسی است که از نیکی و احسان تو برخوردار بوده و سزاوارترین فرد به بدگانی ات کسی است که از تو به او بدی رسیده است!
– در غرر هم می فرماید: مَن خاف سوطِک تَمنّی موتک: هرکس از تازیانه (و شدت ات) بترسد، تمنای مرگت را می کند.
نمونه هایی از مدارای فعال در سیره امیرالمومنین(ع)
آزادی دادن در بیعت نکردن
مواجهه با خوارج از آزادی دادن در شهرک ۱۲۰۰۰نفری حروراء با وجود نماز جدا و حتی انتخاب امیر جدا! / و خط نشان برای آنها بعد از کشتن خباب و همسرش؛ که اگر همه زمین بر چنین جنایتی اقرار کنند و توان قصاص داشته باشم همه را قصاص می کنم(شرح ابن ابی الحدید ج۲ص۲۸۲)
مواجهه با جملی ها و مردم بصره (خطبه۱۶۹ و نامه۲۹)
مواجهه با قاسطین؛ عزل و جنگ با معاویه اما مدارای بیش از یکساله برای ریخته نشدن خون مسلمانان…
تفصیل این سیره و نکات و تطبیقات این جلسه مهم را در فایل صوتی بشنوید!