در یادداشت قبل بیان شد ولایت دو رو دارد: مُطاع بودن/ ضامن اجتماعی بودن.
مواردی از ضمانت اجتماعی آن در روایات و قانون اساسی ج.ا.ا بیان شد.
سؤال اساسیاین است:
چرا باز در جامعهایراناین همه فقر و بیکاری هست؟!
بخصوص که ولی فقیه دراینباره مبسوط الید است و چنانچه گذشت، منابع مالیاین مصارف، “مستقلاً” و “مستقیماً” در اختیارایشان قرار گرفته است!
پاسخ اجمالیاین است:
چون ساختار اقتصادی و سیاستهای توسعهای یا نحوه اجرای آنها، “فقر ساز” است!
آنچه امروز گروههای جهادی مردمییا وابسته به ستاد اجرائی امام و کمیته امداد و بهزیستی و… با آن دست به گریبانند، عمدتا فقر مانده از رژیم سابق نیست! آن فقر(اقلا در سطح واکنش سریع یادداشت قبل) با کارهای جهادی نهادهای انقلابی و دولتهای اول انقلاب تا حدودی برطرف شد؛ اما ساختار معیوب و سیاستهای اقتصادی نادرست دولتهای ج.ا.ا فقر زائی کرده است!
صرفا برای تقریب به ذهن: یک سیاست ارزی در سال ۹۷(ماجرای دلار) ظرف ۹ماه: ۷۴۷هزار نفر را بیکار و ۶۲۰هزار نفر را تحت پوشش برده است!
باتوجه بهاین واقعیت است که اگر ولایت بخواهد همان شأن ضمانت اجتماعی را خوب تأمین کند و دائم با درهسازی جدید فقر مواجه نباشد؛ باید از شأن دیگر(ولی مطلق و مطاع بودن) بهره ببرد. راهبری کلان نظام را در مسیر عدالت و تأمین طبقات محروم برعهده گیرد.
از همینروست که قانون اساسی ج.ا.ا رهبری را ما فوق قوای سهگانه و هماهنگ کننده آنها معرفی و “ابلاغ سیاستهای کلان” را برعهدهایشان(به کمک مجمع تشخیص) نهاده است[۱].
یک نمونه مهم:
-اصل۴۴ قانون اساسی کلیه صنایع بزرگ و مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری و بیمه و… را “مالکیت عمومی” اما “در اختیار دولت” معرفی میکند.
-وقتی دستهای از نخبگان و کارشناسان پس از جنگ، برای تنظیم سند چشمانداز ۲۰ساله، صد معضل موجود اداره کشور را رصد کردند، از جمله به راهبرد کاهش تصدیگری دولت در بخش اقتصاد -به تبع موج جهانی آن پس از فروپاشی شوروی- اصرار ورزیدند.
-این راهبرد بازنگری در اصل۴۴ را لازم میکرد. بجای رفراندم یا تفسیری متناسب با شرایط جدید جهانی از آن اصل، پیشنهاد استفاده از اختیارات ولایت مطلقه طرح و قبول شد؛ تا با اجازه ایشان بخشی از آن صنایع از تملک و تصدی دولت درآید؛ که به “سیاستهای کلی اصل۴۴” معروف شد. طرح، بررسی، قبول و ابلاغ آن سرجمع ٨سال(از۷۷تا٨۱) طول کشید.
-این سیاستهای کلی ۵بند اصلی داشت[۲].
چون اصل۴۴ قانون اساسی، نظام اقتصادی را بر پایه سه بخش “دولتی”، “تعاونی” و “خصوصی” استوار کرده؛ بند(ب) سیاستهای کلی اصل۴۴ هم مربوط به بخش تعاون شد.
-در سیاستهای ابلاغی این بخش برای مثال:
“افزایش سهم بخش تعاونی در اقتصاد کشور به ۲۵درصد تا آخر برنامه پنجم”!
“اقدام موثر دولت در ایجاد تعاونیها برای بیکاران در جهت اشتغال مولد”!
“تاسیس تعاونیهای فراگیر ملی برای تحت پوشش قرار دادن سه دهک اول جامعه به منظور فقر زدائی”! دیده میشود. یعنی از شأن ولی مطلق و مطاع هم برای واگذاری عادلانه منابع و تولید اشتغال طبقه محروم استفاده شد.
-توجه کنید سیاستهای کلی خود را در برنامههای ۵ساله توسعه که با پیشنهاد دولتها به مجلس میایند نشان میدهد و با رأی نمایندگان و موافقت شورای نگهبان قانون میشود.
-ما الان در برنامه ششم توسعهایم:
آیا ۲۵درصد از اقتصاد کشور به تعاونیهای مردمیدر جهت اشتغال بیکاران قرار گرفته یا کارگران شاغل بنگاهها هم با خصوصی شدن بیکار شدهاند؟!
آیا چیزی از تعاونیهای فراگیر ملی برای سه دهک فقیر جامعه برای فقر زدائی(بیشتر از طرح ناقص سهام عدالت) سراغ دارید؟!
همه اینها در برنامههای چندگانه توسعه، دیده شده و فقط دولتها از انجام آن طفره رفتهاند؟! یا اصلا در برنامههای توسعه هم رشد مناسبی نداشته است؟!
در صورت اخیر شورای نگهبان چرا با آن موافقت کرده است؟! گروههای سیاسی تا حالا، جز برای رد صلاحیت و نظارت استصوابی با شورای نگهبان چالش داشتهاند؟!
آیا اهمیت تأیید برنامههای توسعه که ظرف ۳۰سال چنین فاصله فقیر و غنیای موجب شده از رد صلاحیت فلان چهره اصلاحطلب یا فتنهگر کم اهمیتتر است؟!
شاید یکی از دلایل بیشتر اجرا شدن (و البته فاسد و رانتی اجرا شدن) بند(ج) سیاستهای کلی -که مربوط به واگذاری بنگاههای دولتی به بخش خصوصی و حاکمیتیِ غیر دولتی است-این است که این بخشها دارای لابیهای قوی در مجلس و دولتاند اما بخش مردمی(۲۵درصد تعاونی) بیکس و کار ماندهاند. مجلسهای با رأی آنها میایند اما در خدمت آن دو بخش دیگر در میایند!
محسن قنبریان
۹۸/۱۰/۳
مطالب مرتبط:
[۱] درفقاهت شیعی نیز شأن مطاع بودن، “مقدم” بر مطاعهای دیگر(پدر و شوهر و…) است اما شأن ضامن بودن، “مؤخر” از ضامنهای دیگر(عاقله، ولاء عتق،ولاء ضمان جریره) است یعنی اگر اینها-یا بیمه امروز- تأمین نکرد نوبت به ولیّ میرسد(ر.ک:تحریر الاحکام ج۵ص۳٨/سادهتر مجموعه آثار مطهری ج۲۰ص۳٨۱الی ص۳٨۴.)
[۲] بند الف: سیاستهای کلی بخشهای غیر دولتی و جلوگیری از بزرگ شدن بخش دولتی/بند ب: سیاستهای کلی بخش تعاون/بند ج:سیاستهای کلی توسعه بخشهای غیر دولتی از طریق خصوصیسازی فعالیتها و بنگاههای دولتی/بند د: سیاستهای کلی واگذاری بخشهای غیر دولتی به بخش خصوصی/ بند ﻫ : سیاستهای کلی اعمال حاکمیت و پرهیز از انحصار