بایگانی برچسب: s

وقتی مذاکره نمی‌کنیم؛ آیا مقاومت می‌کنیم؟!!

کف خیابان می پرسند:

– اوضاع چه می شود؟!

– شما که می گویید مذاکره با ترامپ نه! گزینه جایگزینتان چیست؟!

– این سالها بدون مذاکره جدید وضع بهتر نشده؛ بدون مذاکره وضع تغییر می کند؟!

– با وضعیت فرسایشی مواجه ایم یا فعالیت موثر؟!!

 

در جهاد تبیین، جایگزین مذاکره با ترامپ عهد شکن را “مقاومت” می شماریم و ثابت می کنیم: “هزینه سازش از مقاومت بیشتر است”!

 

ولی آیا وقتی مذاکره نمی کنیم، واقعاً مقاومت می کنیم؟! یا بیشتر شعارش را می دهیم؟!

وضعیت جاری به دید برخی نه مذاکره است و نه مقاومت؛ وضعیتی است فرسایشی!!!

 

مقاومتِ واقعی، علی القاعده ثمره دارد: خنثی سازی اثر تحریم ها نه حتی دور زدن آن!

به تعبیر رهبر انقلاب: خنثی سازی تحریم، راهبرد است و دور زدن آن تاکتیک!

اثر تحریم ها چقدر خنثی شده است؟

اجمالا تفاوتی در دولتها در اینباره قابل مشاهده است؛ الان در چه وضعیم؟!

فلسفه وجودی شورای سران مقابله با تحریم و نشستن مقابل اتاق جنگ اقتصادی آمریکایی ها  در وزارت خزانه داری بود(رهبری ۱۴۰۱/۱/۲۳)؛ جلسات سران در این مسیر چقدر رو به جلوست؟!

 

چون تحریم ها مردم پایه است؛ مقاومت هم باید مردم پایه باشد!

به تعبیر رهبر انقلاب: “تحریم گروگان برداشتن معیشت مردم است”(۱۴۰۲/۶/۸)/ “مقاومت هم مساله عمومی و یک حرکت جمعی است” (۹۹/۱۲/۴)

مقاومت مردم پایه یک پیوست سیاسی ضروری دارد: حضور حداکثری مردم در صحنه ها!

به تعبیر رهبر انقلاب: “به معنای واقعی کلمه یک نسبت معکوسی دارند: اگر چنانچه ما در کشور افزایش حضور مردم را کم داشته باشیم، از آن طرف افزایش فراوان فشار دشمنان را خواهیم داشت”.(۱۴۰۰/۳/۲۶)

هسته سخت مقاومت چقدر سینه چاک مشارکت سیاسی حداکثری و انتخابات رقابتی است؟!

فقهای نگهبان، ائمه جمعه و جهادگران تبیین و… چقدر بر ساخت و افزایش این عنصر مقاومت مصرّ هستند؟! انتخاباتهای اخیرمان چه نشان می دهد؟!

 

مقاومت در برابر تحریم اقتصادی، حتماً هسته مرکزی اش مقاوم سازی اقتصاد است.

مقاوم سازی اقتصادی بسته ای ضروری دارد:

۱. حداکثر رساندن مشارکت آحاد جامعه در فعالیت اقتصادی

۲. پیشتازی اقتصاد دانش بنیاد

۳. رشد بهره وری با تقویت عوامل تولید/ تقویت رقابت پذیری اقتصاد (مبارزه با انحصار و رانت)

۴. هدفمندی یارانه در دو جهت:

– افزایش تولید و اشتغال

– ارتقاء شاخص های عدالت اجتماعی

۵. سهم بری عادلانه عوامل زنجیره تولید تا مصرف به ویژه کارگران

۶. افزایش تولید داخلی کالاهای اساسی

۷. تامین امنیت غذا و درمان

۸. مدیریت مصرف

۹ تا ۲۴ را اینجا بخوانید!

حال بر این اساس جواب دهید:

  1. عموم مردم در خصوصی سازی و مولد سازی سهمی دارند؟!
  2. دانش بنیادها نزد رهبری چه گلایه ای دارند؟! دانشمندان چقدر در معرض مهاجرت اند؟!
  3. انحصارات و رانت ها بیشتر است یا رقابت های آزاد؟!
  4. بنگاه های تولید ناچار به سود وام + سود مضاعف بانکی + گرو گذاشتن بنگاه دست بانک نیستند؟!
    در مقابل بانکهای خصوصی علیرغم بدهکاریهای بزرگ به بانک مرکزی کماکان آزادانه خلق پول می کند یا نه؟!!
  5. با سرکوب دستمزد کارگری در کنار حقوق نجومی شرکت های زیان دهِ دولتی و درآمدهای دلاری مدیران خصوصی،  بیش از ۴۰ میلیون ایرانی را می توان در موقف استقامت نگه داشت؟!
  6. سیب زمینی (جای مرغ عید برخی سالها) از کالاهای تحریمی بود یا مصادیق بی تدبیری؟! و…

کاش با مقاومت -این کلمه مقدس- شوخی نکنیم؛ یا به تمامه به کارش بندیم یا اینقدر دستمالی اش نکنیم! تا وضعیت های منفعل و فرسایشی پای مقاومت گذاشته نشود و مقاومت در افکار عمومی شکست نخورد!

آری سازش نکرده ایم!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۲/۴

 

مطلب مرتبط: الزامات مقاومت مردم پایه

دولتِ بازار!

هیچوقت “نظریه دولت” در دنیا به این خفت نرسیده بود!

 

در دوره تجارت دریایی، بازار برای امکان تجارت [ : استعمار] نیازمند پول واحد، رانت صادرات و واردات و ایمنی راه ها و… بود پس به ساخت “دولت مرکزی” روی آورد؛ لویاتانش را هم پدید آورد!

 

بعد از شکل گیری تجار بزرگ بین المللی، دولت مرکزیِ مداخله گر، مزاحم تلقی شد. دولت ناچار باید بخاطر امنیت جامعه، برای سرکوب دستمزد کارگری توسط بازار هم کاری می کرد و این هزینه تولید [ : کاهش سود سرمایه] را افزایش می داد پس به لسه فر حکم شد؛ “جدایی دولت از بازار”!

 

بازار در مرحله بعد به خدمات عمومی و  حق ها دست دراز کرد، بهداشت و آموزش و… کالا شد! بعد بانک خصوصی نوبت “پول خصوصی” شد! و…

شهروندان دیدند چیزی نمانده که دولتها برایشان حفاظت کنند؛ حالا [از ریگان و تاچر] دیگر بازار، دولت می ساخت!

 

بازار، سیاستهای بین المللی، جنگ و صلح ها را هم در پوشش دولت دست گرفت. “تجارت جنگ” سهم بازار و “جنگ تجاری”[تحریم] هم هزینه بازار بود!

از تجارت بمثابه جنگ، دولتها به اندازه ای میتوانستند استفاده کنند که بازار آسیب نبیند!

 

ترامپیسم را باید مرحله نو “بازار دولت” خواند. رسما “معامله” (بجای “مذاکره”) گفتمان ترامپ و شرکای الیگارش بازاری اش هست: خرید جزیره گرینلند و کانال پاناما، معامله حمایت از اوکراین در مقابل واگذاری معادنش و از همه بدتر تسلط بر غزه با مهاجرت اجباری برای یک سرمایه گذاری بزرگ تفریحی در کنار مدیترانه؛ چیزی که ترامپ رسما “یک معامله املاکی” می خواند!

دیگر پوششی هم در کار نیست خود بازار دولت است!

 

محسن قنبریان

از قرآن تا انجیل تا ترامپ: صلح از طریق قدرت!

ترامپ در پیام تازه اش برای آتش بس غزه نوشته:

We will continue promoting PEACE THROUGH STRENGTH throughout the region

“ما به ترویج صلح از طریق قدرت در سراسر منطقه ادامه خواهیم داد”!

در ادامه: “و بر اساس نیروی حرکت این آتش‌بس، توافق‌های تاریخی ابراهیم را گسترش خواهیم داد.”

 

صغرویا واضح است تجاوز و تحمیل نظم آمریکایی است که صلح خطاب میشود؛ اما مهم کبرای ادعاست که: صلح با قدرت شکل می گیرد؛ نه هیچ چیز دیگر.

این قاعده، آموزه ای وحیانی در قرآن و انجیل هم هست!

 

در قرآن در ۶۱انفال:

“و إنْ جَنحوا لِلسَّلْم فَاجْنَحْ لها…: اگر به صلح گراییدند، تو [نیز] بدان گراى”!

اما در ۳۵محمد:

“فَلا تَهِنوا وتدعوا إِلَى السَّلْم وَأنتمُ الْأعْلَوْنَ واللَّهُ مَعَکُمْ وَلَنْ یَتِرَکُمْ أَعمالَکم: پس سست نشوید و به آشتی و صلحی [که برای شما خفّت بار است] دعوت نکنید، در حالی که شما برتر هستید و خدا با شماست و هرگز از اعمالتان نمی کاهد.”

یعنی صلح از سر قدرت، آری؛ سر سستی، نه!

 

در انجیل هم در متّی ۵، ۹ آمده: “خوشا به حال صلح جویان زیرا آنان فرزندان خدا خوانده خواهند شد”.

اما در متّی ۱۰، ۳۴ آمده: “گمان مبرید که آمده ام تا صلح به زمین بیاورم. نیامده ام تا صلح بیاورم بلکه تا شمشیر بیاورم”!

در الهیات مسیحی از آن تعبیر به صلح زیر شمشیر می کنند.

 

تعجب از مسلمانی است که حتی به انجیل و ترامپ(!) هم مومن نیست و صلح را منهای قدرت نظامی می خواهد و حتی از قبول خلع سلاح حرف می زند!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۰/۲۷

أَنا أَکثَرُ مِنکَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفسِهِۦ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَداً

«… پس به رفیق خود که با وى گفتگو مى کرد گفت: من از جهت مال از تو بیشتر و به عده از تو نیرومند ترم. و به باغ خود شد در حالى که ستمگر به نفس خویش بود گفت گمان ندارم که هیچ وقت این باغ نابود شود. گمان ندارم رستاخیز به پا شود، و اگر به سوى پروردگارم برند سوگند که در آنجا نیز بهتر از این خواهم یافت.

رفیقش که با او گفتگو مى کرد گفت: مگر به آنکه تو را از خاک آفرید و آنگاه از نطفه و سپس به صورت مردى بپرداخت کافر شده اى. ولى او خداى یکتا و پروردگار من است و هیچ کس را با پروردگار خود شریک نمى کنم.

چرا وقتى به باغ خویش در آمدى نگفتى هر چه خدا خواهد همان شود که نیرویى جز به تأیید خدا نیست، اگر مرا بینى که به مال و فرزند از تو کمترم؛ باشد که پروردگارم بهتر از باغ تو به من دهد، و به باغ تو از آسمان صاعقه ها فرستد که زمین بایر شود.

یا آب آن به اعماق فرو رود که جستن آن دیگر نتوانى و میوه هاى آن نابود گشت و بنا کرد دو دست خویش به حسرت آن مالى که در آن خرج کرده بود زیر و رو مى کرد که تاکها بر جفته ها سقوط کرده بود، و مى گفت اى کاش هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نپنداشته بودم.

و او را غیر خدا گروهى نباشد که یارى اش کنند، و یارى خویش کردن نتواند.

در آنجا یارى کردن خاص خداى حق است که پاداش او بهتر و سرانجام دادن او نیکتر است …»

هُنَالِکَ ٱلوَلَٰیَهُ لِلَّهِ ٱلحَقِّ

 

آیات الهی ۳۲ تا ۴۴ کهف را اینجا بشنوید!

غزه و مقاومت، و معرفى ویژه‌نامه فلسطین نامه‌جمهور

سخنرانی حجت الاسلام قنبریان پیرامون مسئله غزه و مقاومت، و معرفى ویژه‌نامه فلسطین نامه‌جمهور

فاطمیه دوم هیات الزهراء(س)
دانشگاه شریف
۱۱ آذر ۱۴۰۳

شهداء؛ نه خون‌شان هدر رفت، نه جایشان پُر می‌شود!

برآیند دو باور یک نقطه تعادل می سازد:

  1. خون شهید هدر نمی رود!
    خداوند باید همواره بشارتی در پشت سر آنان داشته باشد تا “یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ” (به سبب مؤمنانی که هنوز به آنها نپیوسته‌اند، همواره بشارت داده می شوند) صادق باشد.
    کسی نگوید خون حاج قاسم و مدافعان حرم چه شد؟!!
    بفرض که حکومت اسد سقوط هم بکند، آن خون ها هدر نرفته؛ از قضا ثابت می شود برای اسد نبود برای حرم و مقاومت بود.
    تفاوت داعش دیروز با مسلحین امروز، ای بسا تفاوت داعش با طالبان شود!
    اینبار اغلب سوری اند، ناگزیر به رعایت حق شهروندان سوری از جمله شیعیان و حرم های مطهرند! (نگرانی از مقاومت مفروغ)
    آن خون ها، پیروان بسیار ساخت؛ که شاهدیم.
  2. جای آنان پُر نمی شود!
    آنچه در روایات برای “عالم” آمده را امام کاظم(ع) برای “مومن” هم فرمود: “اذا ماتَ الْمُؤْمِنُ… ثُلِمَ فی الْاسلامِ‏‎ ‎‏ثُلْمَهً لایَسُدّها شَیْءٌ…” (وقتی مومنی بمیرد در [دژ] اسلام شکافی پدیدار خواهد شد که‏‎ ‎‏هیچ چیز آن را ترمیم نمی کند).
    کسی نگوید شهید فرق می کند!
    چون آن عالمی هم که روایات چنین تعبیری درباره اش داشت، کسی است که فرمود: باقون مابقی الدهر (در تمام روزگار باقی اند)!
    عجیب که معصوم بفرماید: رخنه نبود مثل حاج قاسم و سید حسن، پُر نمی شود؛ اما ما بخواهیم با عرفان بازی، ثلمه فقدانشان را هیچ کنیم!
    عرفان، واقع بینی است.

از ایندو تقاطع بگیریم و در تعادل بایستیم!

بدون آنها هم می شود پیروز شد؛ اگر “من خلفهم” باشیم!

محسن قنبریان

جنگ وجودی‌ای که جبهه حق جدی‌اش نمی‌گیرد!

مواجهه مقاومت (با همه طیف های مذهبی اش) با رژیم صهیونی پس از طوفان الاقصی به جنگی رسید که طرفین به وجودی بودنش اذعان کردند!

در جانب اسلام گرایان -که طیف وسیع تری از جبهه مقاومت مقابل اسرائیل هستند- اختلافات نسبتاً عمیقی در بنیانها و راهبردها وجود دارد اما مظلومیت عجیب غزه مانع بروز جدی آن می شد!

حتی اگر برخی از گروه های اسلام گرا مقابل اسرائیل هم حاضر نشدند اما نتوانستند علیه جبهه مقاومت، جبهه تازه ای باز کنند؛ تا اینکه لحظه آتش بس رسید…!

طیفی از اسلام گرایان سوری (به همراه طیف های دیگر ملی و…) در دهه قبل علیه حکومت بعثی بشار اسد غیر از مخالفت سیاسی، کارشان به خروج مسلحانه رسیده بود. در دوره داعش برای اهداف خود همراستا با داعش شدند. در پایان داعش، طبق مذاکرات آستانه اینها ماندند!

دولت نجات سوریه با رویکردی سلفی (نزدیک به احکام طالبان) را در ادلب تشکیل دادند.

در سالهای اخیر به کمک برخی کشورها آمادگی های خود را افزون کردند.

برخی اسلام گرایان فلسطینی و اخوانی در سالهای درگیری داعش هم به این طیف اسلام گرایان سوری حق می دادند لذا می دیدیم بعضا موضع همراهی با مقاومت در جبهه مقابل داعش نداشتند!

ساکنان سلفی ادلب در اکتبر سال قبل تصمیم بر خروج دوباره علیه اسد داشتند که طوفان الاقصی اتفاق افتاد و زمینه برایشان از دست رفت.

از همین جا مثل الجولانی، طوفان الاقصی را ایرانی و برای نا امنی منطقه می شمارد!

متقابلا اینها هم با مقاومت (لبنان، عراق، یمن، ایران) علیه رژیم همراهی نکردند!

لحظه آتش بس بین لبنان و رژیم، لحظه قضای عملیاتشان علیه اسد شد!

توافقات آستانه در جانب اسد هم در تمام این سالها خوب انجام نشده بود (این را عراقچی هم تلویحاً در عراق اذعان کرد)!

جبهه النصره که از سوی سازمان ملل تروریستی قلمداد می شد از سوی الجولانی منحل و با ادغام ۵گروه مسلح، تحریر الشام تاسیس شد؛ که به حسب ظاهر رویکرد و اهداف و روشی غیر داعش از خود نشان می دهد. خود را سوری جلوه می دهد که هدفش ساقط کردن بشار اسد است! (لقب الجولانی را از جولان سوریه گرفته).

به تصریح، دشمنی با اسد، حزب الله و داعش در برنامه داشته است. سابقه درگیری با داعش هم دارد؛ اما دیگر با پایان داعش دو هدف دیگر مانده است؛ بعد از اسد نوبت حزب الله است!

اسرائیل هم متقابلا در اقدامی گذرگاه های لبنان-سوریه را بمباران کرده تا حزب الله نتواند علیه اینها ورود فوری کند!

سابقه الجولانی نشان می دهد جابجایی های او از داعش به القاعده، از النصره به تحریر الشام، وجوه متغیر و ثابتی دارد.

پس از آزادی از زندان بوکای آمریکایی ها احتمال سرمایه گذاری دراز مدت بر سر او وجود دارد. جایزه ۱۰میلیون دلاری برای دستگیری او در این احتمال بیشتر برای برجسته سازی اوست که امروز نتایجش را می بینیم!

او دیگر عدم تعرض به آمریکا و غرب را ضمانت داده و سابقه درگیری با اسرائیل هم ندارد؛ اما پس از اسد، حزب الله و گروه های همسو اهداف او هستند!

بدین گونه جنگ وجودی ای -که برخی از طرح نگرانی هایش در جانب جبهه حق بیزارند- به مرحله جدیدی رسیده است:

  1. اینبار خروج اسلام گرایان سلفی و بعضاً تکفیری، با مرحله داعش علیرغم شباهتهایی در بنیان، تفاوت هایی دارد. مقابله به شکل داعش با آنها هم -بعد از آستانه و ژنو- محذورات بین المللی خاص خود را دارد!…
  2. کانون توجه مقاومت، فلسطین و غزه است؛ اما خود مبارزان فلسطینی مثل بار قبل باز معلوم نیست اقدام علیه این اسلام گرایان مسلح را حمایت کنند!…
  3. تغییرات و اصلاحات لازم در سوریه طبق مذاکرات آستانه انجام نشده است. از این رو حمایت از اسد با سختی بیشتری در بین الملل و منطقه اسلامی مواجه است؛ اما رفتن او و افتادن سوریه دست تحریرالشام هم تهدید جدی برای حزب الله و خط مقدم مقاومت است…
  4. جبهه مقابله با داعش -حتی به احتمال زیاد مرجعیت اعلای عراق- هم در مقابله با اینها درون مرزهای سوریه، وحدت نظر ندارند؛ که صدایش در عراق شنیده می شود!
  5. بنیادی تر اینکه بپسندیم یا نپسندیم، “نزاع اسلام ها” جدی تر از کارهای شعاری با وحدت و تقریب، دارد جلو می آید! هرچه هم از آنچه در ادبیات انقلاب اسلامی، نزاع اسلام سفیانی_اسلام محمدی نامیده شده فرار کنیم، او سراغ ما را می گیرد!

سخت ترین راهبرد، طراحی درست و دقیقی است که در جبهه واحد امت اسلامی علیه صهیونیزم و استکبار چگونه این اسلام رو به انزوا و شکست گذارد؟ و جایگاه خود را در بین مسلمین(غیر شیعی) از دست دهد!

در وضعیت های جاری کشور سیاسیون عمل گرا، اسلام های سکولار را برای تعامل بهتر می دانند و آرمانگرایان، اسلام های سیاسی(که این سویه ها را لابد در خود دارند)!

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۹/۱۶

مرگ و زندگیِ حق..!

محسن قنبریان؛
استاد سطح عالی حوزه علمیه

ما در انقلاب اسلامی به یک خوانش صحیح از رابطه دولت_ملت رسیدیم و اگر در این جنگ پیروز نشویم، در واقع این خوانش را از دست می‌دهیم و در محدوده ملت مدرن، محصور می‌شویم.

دوگانه دولت – سرزمین

محسن قنبریان؛
استاد سطح عالی حوزه علمیه

دوگانه دولت_سرزمین پاشنه‌آشیل موجودیت اسرائیل است که سعی دارد با تاکید بر ارض موعود، خوانشی مدرن از الهیات سیاسی یهود ارائه دهد و این دوگانه را تلفیق کند.

سخنرانی/ غزه؛ روایت تعلّم بجای ترحم!

ارائه ای متفاوت درباره مقاومت غزه با تاکید بر کودکان توسط حجت الاسلام قنبریان / رویداد الف تای مقاومت/ ۲۳آبان۱۴۰۳

روایت توصیف و روایت تبیین

این چگونه کودکی است که در غزه می بینیم؟! چگونه تربیت شده که زیر بمباران هم آیه می خواند؟! و…

روایت تبیینِ علمی

زیر ساخت و تطور این نحوه تربیت در کلمات منیر فاشه (نظریه پرداز مسیحی حوزه تعلیم و تربیت در فلسطین)

مقاومت غزه را مثل موکب اربعین عراقی از دور نمی شناسیم؛ نزدیک شوید!

یک جور سبک زندگی و کنشی غریزی شده است!

ایدئولوژیک نیست بدونی که ایدئولوژی زدا باشد!

سازمان یافته نیست؛ نهادی و خود جوش و خود اتکاست…

اشاره به تبیین ایمانی و معرفتی

بیان فاشه از حضرت امیر(ع)

تجلی یدالله مع الجماعه/ جماعت را باید از نو شناخت هم جمع و جامعه ای جماعت نیست!

دانلود سخنرانی «غزه؛ روایت تعلّم بجای ترحم!» | “دانلود از پیوند کمکی

* اگر پسندیدید به دیگران پیشنهاد دهید

تقریری از بحث “غزه، روایت تعلّم بجای ترحم”

 مقاومت غزّه همانند مقاومتی است که در ایران و انقلاب اسلامی تجربه کردیم، اما در غزّه این مقاومت به یک غریزه تبدیل شده است. گویی که این مقاومت جزئی از غریزه انها شده است.

 این مقاومت، نشان‌دهنده‌ی یک نوع بازگشت به اصول انسانی و دینی است که در آن، هر فرد مسئولیت اجتماعی خود را به‌طور مستقیم بر عهده می‌گیرد و از سازمان‌های بزرگ و بی‌روح فاصله می‌گیرد. در غزه فردی که وظیفه خد را گم کرده باشد نداریم.

 در غزّه، به‌جای ساختارهای دولتی، نهادهای اجتماعی خودجوش مانند خانواده‌ها و محله‌ها مسئولیت‌ها را بر عهده گرفته‌اند. آموزش و ارتباطات از طریق مجاوره و محاوره به‌طور غیررسمی انجام می‌شود، برخلاف کشورهای مدرن که در آن‌ها این وظایف توسط سازمان‌های دولتی انجام می‌شود.

این مقاومت شگفت‌انگیز که هم‌اکنون به یک الگوی جهانی تبدیل شده نه تنها در برابر اشغالگری اسرائیل، بلکه در برابر فرهنگ سلطه‌گری جهانی نیز ایستادگی می‌کند…

 برخی نکات که شاید در جهت و میزان الگو برداری مخاطب ایرانی مهم است را در فایل صوتی بشنوید.