در ساحت اندیشه باید مراقب التقاط باشیم!

حجت الاسلام قنبریان

شب اول مراسم عزاداری دهه دوم محرم ۱۴۴۶

جمعه، ۲۹ تیرماه ۱۴۰۳
مسجد دانشگاه تهران
هیأت دانشجویی اصحاب الحسین(ع)

جبهه حسین!

جبهه مقابل دشمن، مرز می خواهد…
هر واجب و حرامی مرز جبهه علیه دشمن نمی شود!
تعیین مرز، شرایط زمان و مکان دارد لذا ولیّ امر می خواهد!
درون جبهه گناه، گناه است اما گناهکار متدین به امام جبهه حق، لایق عفو است بخلاف صالح متعلق به جبهه باطل!

برشی از سلسله جلسات «جبهه حسین(ع)» در محرم ۱۴۰۳
برای قضاوت درست فایل کامل جلسه را بشنوید

حجت الاسلام قنبریان

حاکمیت مال مردمه یا مال ولایت فقیه؟

تفاوت های اصل ۵ و ۵۷ با اصل ۶ و ۵۶ در چیست؟

پیش نویس اصل پنجم (اصل مربوط به ولایت فقیه) آیت الله شهید بهشتی نوشتن پس قرائت ایشان از تفاوت اصل پنج و شش بسیار مهم است.

برشی از صحبت های حجت الاسلام والمسلمین قنبریان در چهاردهمین جشنواره فیلم عمار

سخنرانی/ عاشورا و نظام دین

سخنرانی «عاشورا و نظام دین» ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در ماه محرم ۱۴۰۳ ش به همت هیأت منتظران حضرت مهدی (عج) بهبهان منتشر می‌شود. این سخنرانی در ۵ شب دوّم دهه اوّل برگزار شده است.

  1. دانلود شب ششم سخنرانی «عاشورا و نظام دین» | “دانلود از پیوند کمکی

  2. دانلود شب هفتم سخنرانی «عاشورا و نظام دین» | “دانلود از پیوند کمکی

  3. دانلود شب هشتم سخنرانی «عاشورا و نظام دین» | “دانلود از پیوند کمکی

  4. دانلود شب نهم سخنرانی «عاشورا و نظام دین» | “دانلود از پیوند کمکی

  5. دانلود شب دهم سخنرانی «عاشورا و نظام دین» | “دانلود از پیوند کمکی

جبهه حسین(ع)

یکی از مباحث دهه محرم امسال حجت الاسلام قنبریان بحث جبهه حسین(ع) بود.

برخی موضوعات طرح شده در این بحث:

  • ضرورت قرآنی جبهه سازی مقابل اربابان زمین
  • جبهه علوی سر مرز شیعه و سنی نبود جبهه ای علیه طاغوت اموی بود؛ درون خود سنیان بسیار داشت
  • اقلا ۴نفر وقت ملحق شدن به جبهه حسین(ع) سنّی اند! اگر یک نما از مختارنامه نحوه ی نماز اینان را نشان می داد…
  • واجبات و محرمات مهم اند امر و نهی هم دارند اما همه مرز جبهه برای تقابل نیستند…
  • فاسقان و شل دینداران درون جبهه حق چه می شوند؟
  • تشیع عقیدتی و مناسکی در زمان صادقین(ع) مرز هویتی شد اما مرز جبهه تقابل نه! کماکان جبهه علیه ارباباً من دون الله ماند!
  • در ماجرای امپراطوری عثمانی و صفویه، شیعه و سنی مرز جبهه تقابل شد یا باز همان ارباباً من دون الله!
  • امروز غزه مرز جبهه است ولی حجاب واجبی قابل پیگرد؛ لکن مرز جبهه برای تقابل نیست!
  • تعیین مرز ولی امر می خواهد…
لینک هر ۷ جلسه را از اینجا گوش یا دانلود نمایید.

چند نکته ظریف به دکتر ظریف!

ایشان بعنوان سخنگوی شورای راهبردی کابینه دکتر پزشکیان در رسانه ملی گفتند:

“اگر از اکثریت -حالا ما که در ایران اکثریت اقلیت نداریم[!] ما همه مجموعه هایی هستیم از چیزهای مختلف- [باشند امتیازی ندارند] اگر از ادیان و مذاهب رسمی[!] باشید امتیازی می گیرید؛ اگر از مذهب رسمی(مسلمان شیعی) باشید امتیازی نمی گیرید! بخاطر اینکه می خواهیم امتیازی دهیم تا از اقوام و گروه هایی که امتیاز کمتر داشته اند…”

  1. بر اساس قانون اساسی و مذاکرات آن، ادیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی “تنها اقلیت های دینی شناخته شده اند”(اصل۱۳) و مذاهب دیگر اسلامی(حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی) “دارای احترام کامل” می باشند ولی فقط اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری، رسمی است(اصل۱۲)
    سر کلمه “رسمی” در مشروح مذاکرات بسیار بحث شد و حتی بعضی مختص شیعه دانستن آنرا، انحصار طلبی خواندند!(ص۴۵۹)
    اما پاسخ گرفتند که: “مساله نوشتن مذهب رسمی شیعه، امتیازی برای شیعه نیست؛ بلکه واقعیتی برای جلوگیری از هرج و مرج است”(ص۴۶۴)
    منظور از رسمی بودن را توضیح دادند که قانون گذاری و مطابقت و عدم مغایرت با اسلام بر اساس یک مذهب می تواند باشد. در جایی که اختلاف بین مذاهب هست یک ضابطه لازم است چون قانون متضاد نمی توانیم تنظیم کنیم، یک قانون واحد باید باشد و الگو هم از اکثریت گرفته شده است به همان دلیلی که شما می گویید نظام ما جمهوری اسلامی است برای اینکه اکثریت به آن رای داده اند و غیر مسلمان، اقلیتی است محترم؛ اما نظام جمهوری “اسلامی” است؛ اگر آن اکثریت احترام دارد این اکثریت(شیعه) هم احترام دارد. در آنجاهایی که تفاوتی بین مذاهب هست بعنوان یک ضابطه بعد از بیان اسلام نوشته می شود: مذهب شیعه اثنی عشری است(ر.ک: ص۴۶۲)
    البته همانجا رسمیت مذاهب دیگر فقط در آزادیِ انجام مراسم مذهبی و تعلیم و تربیت دینی بیان می شود. فقه این مذاهب  در “احوال شخصیه” (ازدواج و طلاق و ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاه ها رسمیت دارند. در هر منطقه ای که پیروان هریک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، “مقررات محلی” در حدود اختیارات شوراها بر طبق مذهب خواهد بود با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب(اصل۱۲)
    آقای ظریف به این میزان رسمیت محدود توجه نکرده و همه را رسمی می خواند و حتی منکر بودن اکثریت و اقلیت می شود!
  2. پیش نویس اصل۱۱۵ قانون اساسی از جمله شرایط رئیس جمهور را “معتقد به مذهب رسمی و مروج آن” بیان می کرد. قید مروج مذهب تشیع در قانون اساسی قبل از جمهوری اسلامی هم بود.
    مخالفین این قید از جمله کسانی بودند که قید را زاید و تحصیل حاصل می خواندند و می گفتند وقتی اکثریت مردم ایران شیعه اند واضح است رئیس جمهور از آنها و مروج مذهب رسمی خواهد بود (ص۴۶۴و۴۶۵و ۴۶۶/ص۱۷۷۰)
    آنها فکر نمی کردند روزی رئیس جمهوری با تظاهر بیشتر به تشیع و نهج البلاغه و امام حسین(ع) و محرم سرکار بیاید که سخنگوی شورای راهبردی او جای مروج مذهب بودن، امتیاز نداشتن شیعه برای عضو کابینه شدن را طرح کند!
    مقصود از این سنجه را تبعیض مثبت به نفع اقوام و مذاهبی که کمتر امتیاز داشته اند طرح می کند.
    تبعیض مثبت به نفع اقوام و مذاهب(غیر رسمی)، وقتی عادلانه است که اندازه نسبتشان به اکثریت باشد نه اینکه در شرایط مساوی تخصص و تعهد، فرد منتسب به اکثریت(شیعه) مطلقا فاقد امتیاز و اقلیت دارای امتیاز مثبت باشند!
    این در تقابل روشن با ترویج مذهب تشیع است که حتی شرط شاهان ایران در قانون اساسی از مشروطه به بعد بوده است.

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۴/۲۹

به استاد عالی:

  1. حکومت ولایی -اقلا در اندیشه رهبری- با مردمسالاری دینی مطابق و فقط همین حکومت، شرعی است.
    حکومت ولایی یک “جعل الهی” و یک “بیعت آزادانه و رضایت عمومی” دارد؛ پس ولائی بودن یا نبودن با توجه به هردو عنصر باید سنجیده شود.
    اقلا در اندیشه رهبری دو جا انتخاب مردم مطرح است:
    – زمان غیبت
    – جایی که به نص عمل نشده، مثل حکومت علوی (بخوانید)
    چنان بیعتی با امیر(ع) در آن روزگار قطعاً بی نظیر بود؛ حالا انتخاب مستقیم و عمومیِ امام خمینی بدان شبیه است.
  2. فرق ولایت معصوم و فقیه در این است که لحاظ عنوانِ “از طرف خدا بودن” ، برای معصوم در قبول و صحت اعمال، “موضوعیت” دارد؛ اما این لحاظ در فقیه “طریقیت” دارد.
    یعنی همه احکام باید با لحاظ پذیرش ولایت معصوم انجام شود تا مقبول باشد اما درباره فقیه، “صرف مطابقت اعمال با فتوای ایشان” و “عدم تخلف عملی از احکام ولایی ایشان” کفایت می کند و اعتقاد به ولایتِ از جانب خدا در قبول، شرط نیست.
  3. طبق آیه۴۱ نحل، مجتمع اسلامیِ بر اساس ولایت و پرستش خداوند وقتی متعهد به “عدالت و احسان” باشد، “حسنه دنیا” [بهترین نعمت] است (بخوانید).

سابقا “عدالتخواهی” از سوی برخی وعاظ محترم به “ولایت خواهی” تأویل برده و دوگانه ولایت-عدالت ساخته می شد، اخیرا ولایت به حیثیت عنوانی و اعتقادی تأویل برده می شود و حیثیت ظاهری (بیعت عمومی و آزادانه مردم) و کارکردی (ساخت مجتمع صالحه مبتنی بر عدل و احسان) مغفول می ماند.

در حالیکه اعتقاد در ولایت فقیه شرط نیست اما رضایت مردم(۷۷/۱۲/۱۴) و کارآمدی(۸۳/۶/۳۱) شرط است.

محسن قنبریان

توضیح حجت الاسلام والمسلمین مسعود عالی درباره سخنان اخیر:

ولایت دو جنبه دارد ۱) جنبه ثبوتی و نفس الامری که اهلبیت علیهم السلام آنرا از جانب خدا داشته و دارند و ربطی به پذیرش مردم ندارد ۲) جنبه اثباتی و برای دیگران که تحقق آن منوط به پذیرش دیگران هست و با زور و تحمیل نیست (مثل الامام مثل الکعبه اذ توتی ولا تاتی) در زمان حضرت امیر علیه السلام این اتفاق نیفتاد که به عنوان ولی خدا و امام معصوم او را بپذیرند (تا چه برسد به سایر امامان معصوم) بلکه حضرت را به عنوان خلیفه چهارم پدیرفتند

(لم یمتثل امر رسول الله فی الهادین بعد الهادین)

ما که عرض کردیم حکومت ولایی نبوده نه ولایت ثبوتی خود حضرت امیر که از طرف خدا به او داده شده بلکه ولایت اثباتی برای دیگران که منوط به پذیرش مردم هست منطور بود که این عنصر تحقق نیافت ولی در زمان ما ولایتی که برای فقیه به اجماع فقها( با اختلاف در محدوده آن) بنا به نصب معصومین به عنوان نیابت عامه جعل شده توسط مردم پذیرفته شد

لذا ثبوتا و اثباتا نظام به عنوان نظام ولایی هست

نپذیرفتن ولایت معصومین بی لیاقتی و عدم رشد مردم آن زمان بوده و هیچ کسر شان اهلبیت نیست

وپذیرش در زمان ما رشد و بلوغ شیعه هست که زمینه های حکومت ولایی مهدوی هست انشاالله

کتاب “اهالی تپه‌ی ندبه” منتشر شد

دومین اثر مکتوب حجت الاسلام محسن قنبریان

از کودکی داستان کربلا را برایمان اینگونه تعریف کرده اند که سپاه بزرگ یزید به فرماندهی عمر سعد با آن وضعیت یا سپاه کوچک امام حسین(ع) قتال کرد و همه را کشت و…

اما کمتر کسی از گروه سومی که در کربلا حاضر بودند و جمعیتشان کم هم نبود گفته است. اصحاب تلّ، یا همان اهالی تپه ندبه…

کتاب اهالی تپه ندبه نوشته حجت الاسلام محسن قنبریان به صورت اختصاصی به این گروه سوم پرداخته است.

در واقع این کتاب مجموعه بیانات و تحلیل های عاشورایی پیرامون ویژگی های نهضت اباعبدالله و ویژگی های مردم کوفه و روانشناسی سیاسی این جریان است.

جهت سفارش اینترنتی کتاب میتوانید از سایت نشر معارف اقدام کنید.

ایده مولف در این کتاب:

معمولا هر کدام از ما توصیفات زیادی از دو گروهی که در عاشورا صف‌آرایی داشتند شنیده‌ایم اما کمتر کسی به این موضوع توجه دارد که صف سومی هم در کربلا وجود داشت. این جماعت کثیر که بعدها به «اهالی تپه ندبه» معروف شدند نه به یاری فرزند رسول خدا شتافتند و نه خواستند دستشان به خون آن حضرت آلوده شود در تپه‌ای جمع شدند و با گریه دعا می‌کردند: «اللهم أنزل نصرک!» (خدایا پیروزی ات را نازل کن).

این گروه به دلیل نداشتن معرفت کافی نسبت به امام زمانشان، اجتهاد احمقانه و درک نادرستشان از مسائل آن روز، رهاوردی جز روسیاهی و ننگ دنیا و آخرت برایشان به دنبال نداشت. بلاذری می‌نویسد از هر هزار اعزامی ۳۰۰ یا ۴۰۰ نفر به کربلا می‌رسیدند و بقیه از سر کراهت فرار می‌کردند. با یک محاسبه معلوم می‌شود جمعیت فراری‌ها بیش از حاضران میدان بودند. اگر آنها به امامشان می‌پیوستند، کار تمام بود اما بازمانده الهیات قعود با خصلت‌های جمعی کوفه مانع شد.

اهالی تپه‌ی ندبه در صف سومی قرار داشتند که معادله جنگ را با خروج از میدان نبرد و بی طرفی خود به نفع یزید رقم زدند. بنا بر این می‌توان گفت گناه اهل آن تپه اگر بیشتر از گناه لشکریان عمر بن سعد نباشد، کمتر نیست. برای اینکه گناه بزرگ و نابخشودنی اهل تپه‌ی ندبه بهتر درک شود در ادامه به یک نمونه از این صف سوّمی ها اشاره می‌کنیم.

این کتاب با این افراد کار دارد! می‌رود یقۀ این‌ها را می‌گیرد و محاکمۀ تاریخی می‌کند که «شما که بودید؟ چه بودید؟ از کجا آمده بودید؟ چه فکر و اندیشه‌ای داشتید؟ چه اتفاقی در درون شما افتاد که این‌گونه عمل کردید؟ و بعد عبور کنیم به زمان خودمان و بیندیشیم که چه ضمانتی هست من چنین نشوم؟

در این کتاب  تمرکز بر ماجراهایی است که در کوفه رخ دادند و واقعۀ عاشورا را رقم زدند. سال‌های ۱۷ تا ۶۱ هجریِ شهرِ کوفه بررسی می‌شود و در این روایت، دو نهضت و سه نظام مورد بررسی قرار می‌گیرد. بی‌شک این روایت جذاب و خواندنی می‌تواند در فهم اهداف قیام عاشورا بسیار مورد استفاده قرار بگیرد…