هم‌اندیشی عدالت‌پژوهان

حجت الاسلام والمسلمین محسن قنبریان استاد سطوح عالی حوزه در هم‌اندیشی عدالت‌پژوهان چه گفت؟

از تلاش‌هایش در اصلاح نظام حقوق عادلانه و پیوست عدالت تا نگرانی‌اش از فروکاستن عدالت اجتماعی به یک مسأله دانشی…

چرا نمیگویید: «یملأ اللَّه به‌الارض دیناً»؟!!

شما که آرزومند و مشتاق ظهور خورشید مهدویّت در آخرالزّمان هستید و الان حدود هزارودویست سال است که ملت اسلام و شیعه در انتظار ظهور مهدی موعود عجل‌اللَّه‌تعالی فرجه‌الشریف و جعلنااللَّه فداه است، چه خصوصیتی برای آن بزرگوار ذکر میکنید؟

 

«الذّی یملأ اللَّه به الارض قسطاً و عدلاً». نمیگویید که «یملأ اللَّه به‌الارض دیناً». این، نکته خیلی مهمّی است. چرا به این نکته توجّه نمیکنیم؟

اگر چه قسط و عدل متعلّق به دین است، اما هزار سال است که امّت اسلامی برای قسط و عدل دعا میکند.

 

این نظام اسلامی به وجود آمده است؛ اوّلین کارش اجرای قسط و عدل است. قسط و عدل، واجبترین کارهاست.

ما رفاه را هم برای قسط و عدل میخواهیم. کارهای گوناگون -مبارزه، جنگ، سازندگی، توسعه- را برای قسط و عدل میخواهیم؛ برای این‌که در جامعه عدالت برقرار شود، همه بتوانند از خیرات جامعه استفاده کنند و عدّه‌ای محروم و مظلوم واقع نشوند.

 

در محیط قسط و عدل است که انسانها میتوانند رشد کنند، به مقامات عالی بشری برسند و کمال انسانی خودشان را به دست آورند.

قسط و عدل، یک مقدّمه واجب برای کمال نهایی انسان [هم] است.

 

چطور میشود به این قضیه بی اعتنایی کرد؟ دنیا انصافاً دنیایی است که به قسط و عدل بی اعتناست.

(رهبر انقلاب اسلامی ۲۵تیر۷۶)

نقشه راه بقیه الله!

آیه ۱۱۶ هود نقشه راه رسیدن به بقیه الله است!

گلایه می کند چرا در نسلها اولوا بقیه کم است؟!

“چرا در قرون قبل از شما، صاحبان بقائی نبودند که از فساد در زمین جلوگیری کنند؟ مگر اندکی از آنها، که نجاتشان دادیم و آنان که ستم می‌کردند، از اتراف و کامجوئی پیروی کردند؛ و بزهکار بودند!”

اولوا بقیه یعنی چه؟!

در ادبیات عرب “اولوا” و “ذو” هردو برای مصاحبت است اما اولوا برای شدت مصاحبت است. صاحبش، جزء یا حالت و شأن متصل و ملازمی است (اولوالعلم، اولوالالباب…) بخلاف “ذو” که اعم است: “ذامال و بنین” می گویند؛ نه اولوالمال!

“بقیه”: اسم از بقاء و ضد فناء است. “اولوا بقیه” یعنی صاحبان بقاء.

 بقیه الله هم یعنی: حالت باقیه از خدا، “ما ابقی”؛ نه یعنی باقیمانده و ذخیره و مانند اینها.

در فرهنگ قرآن، “باقی” فقط “وجه رب” است (یبقی وجه ربک).

 پس “اولوا بقیه” یعنی وجه رب ها. همانها که باقی اند مابقی الدهر.

اولوا بقیه کیان اند؟!

آیه وصف آنها را این جمله قرار داده است:  “ینهون عن الفساد فی الارض”: نهی از فساد در زمین می کنند!

مقابلشان جریان ظالمین و مترفین (نازخواران) هستند!

عارفان اهل حماسه ای که هم وجه رب شده اند و هم نهی از فساد در زمین می کنند.

قله و اوجشان بقیه الله است که با آنان زمین را پر از عدل و داد می کند.

 حدیث لوح نیز یاران دوره غیبت حضرت را اهل مبارزه ، کشتن و کشته شدن و سوزانده شدن معرفی می کند که زمین از خونشان رنگین می شود!

هر آدرسی جز این، غلط است و به بقیه الله نمی رساند!

درود بر خمینی و شهدایش که راه را نشان دادند!

محسن قنبریان

ارتجاع بانکی!

بازرگان (نخست وزیر موقت):

“هموطنان عزیز از آنجایی که بانک‌های خصوصی #وضع_نامساعد زیان‌باری پیدا کرده بودند، دولت لازم دانست برای حفظ حقوق و سرمایه‌های ملی و به منظور تضمین پس‌اندازهای مردم و جلوگیری از اتلاف سپرده‌ها مدیریت کلیه بانک‌های خصوصی را بر عهده گیرد. به این وسیله به اطلاع عموم می‌رسانم که با تصویب شورای انقلاب اسلامی کلیه بانک‌های کشور از تاریخ ۱۷خرداد۵۸ ملی اعلام گردید، به این ترتیب کلیه بانک‌ها در اختیار دولت و متعلق به ملت بوده، سپرده‌ها و پس‌انداز‌ها تضمین می‌شود”.

قانون ملی شدن بانکها/‌ مصوب۵۸.۳.۱۷:

 برای حفظ حقوق و سرمایه‌های ملی و به کار انداختن چرخهای تولیدی کشور و تضمین سپرده‌ها و پس‌اندازهای مردم در بانکها ضمن‌قبول اصل مالکیت مشروع مشروط و با توجه به:

– نحوه تحصیل درآمد بانکها و انتقال غیر مشروع سرمایه‌ها به خارج

– نقش اساسی بانکها در اقتصاد کشور و ارتباط طبیعی اقتصاد کشور با مؤسسات بانکی

– مدیون بودن بانکها به دولت و احتیاج آنها به سرپرستی دولت.

– لزوم هماهنگی فعالیت بانک‌ها با سایر سازمانهای کشور

– لزوم سوق دادن فعالیت در جهت اداری و انتفاعی اسلامی

‌از تاریخ تصویب این قانون کلیه بانکها ملی اعلام می‌گردد و دولت مکلف است

بلافاصله نسبت به تعیین مدیران بانکها اقدام نماید.

پ.ن:

یکبار “با توجه به:…” را بخوانید!

حال امروزمان نیست؟!

بانک خصوصی را نه انقلابی های تحت تاثیر کمونیست(!) که راست ترین دولت ج.ا ملی کرد! اما بعد، از دنده چپِ انقلابی، راست گرایانی برخواستند و ارتجاع به گذشته را رقم زدند!

محسن قنبریان

دولتِ بازار!

هیچوقت “نظریه دولت” در دنیا به این خفت نرسیده بود!

 

در دوره تجارت دریایی، بازار برای امکان تجارت [ : استعمار] نیازمند پول واحد، رانت صادرات و واردات و ایمنی راه ها و… بود پس به ساخت “دولت مرکزی” روی آورد؛ لویاتانش را هم پدید آورد!

 

بعد از شکل گیری تجار بزرگ بین المللی، دولت مرکزیِ مداخله گر، مزاحم تلقی شد. دولت ناچار باید بخاطر امنیت جامعه، برای سرکوب دستمزد کارگری توسط بازار هم کاری می کرد و این هزینه تولید [ : کاهش سود سرمایه] را افزایش می داد پس به لسه فر حکم شد؛ “جدایی دولت از بازار”!

 

بازار در مرحله بعد به خدمات عمومی و  حق ها دست دراز کرد، بهداشت و آموزش و… کالا شد! بعد بانک خصوصی نوبت “پول خصوصی” شد! و…

شهروندان دیدند چیزی نمانده که دولتها برایشان حفاظت کنند؛ حالا [از ریگان و تاچر] دیگر بازار، دولت می ساخت!

 

بازار، سیاستهای بین المللی، جنگ و صلح ها را هم در پوشش دولت دست گرفت. “تجارت جنگ” سهم بازار و “جنگ تجاری”[تحریم] هم هزینه بازار بود!

از تجارت بمثابه جنگ، دولتها به اندازه ای میتوانستند استفاده کنند که بازار آسیب نبیند!

 

ترامپیسم را باید مرحله نو “بازار دولت” خواند. رسما “معامله” (بجای “مذاکره”) گفتمان ترامپ و شرکای الیگارش بازاری اش هست: خرید جزیره گرینلند و کانال پاناما، معامله حمایت از اوکراین در مقابل واگذاری معادنش و از همه بدتر تسلط بر غزه با مهاجرت اجباری برای یک سرمایه گذاری بزرگ تفریحی در کنار مدیترانه؛ چیزی که ترامپ رسما “یک معامله املاکی” می خواند!

دیگر پوششی هم در کار نیست خود بازار دولت است!

 

محسن قنبریان

کارنامه‌ای حکومتی از امیرالمومنین(ع)

شیعه یک “نهضت مقدس”(عاشورا) دارد و یک “دولت مقدس“(حکومت علوی). مقدس یعنی خالی از عیب و نقص و دارای همه ارزشهای انسانی و اسلامی.

با این دو خط کش می تواند قیامها و نهضت ها، نظامها و حکومت ها را ارزیابی کند.

در قسمتی از خطبه ۸۷ حضرت امیر(ع) کارنامه ای از حکومتش ارائه می دهد؛ به گونه ای که جامعه ی دچار فتنه ها و جنگ ها هم علیه او حجتی ندارد:

اعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّهَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَا

 معذور دارید کسى را که شما را بر او حجت و دلیلى نیست؛ و او منم!

این اوج افتخار یک حکمران است که واقعا معذور باشد و علیه او حجت و دعوی قابل اثباتی نباشد!

أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَ أَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ؟

آیا من در میان شما به «ثقل اکبر» [یعنى قرآن] عمل ننموده ام آیا «ثقل اصغر» [یعنى عترت] را در میان شما نگذاشتم؟

یعنی براساس قرآن حکم کردم و عترت پیامبر(ص) -حسن و حسین- را هم برایتان نگه داشتم. غیر بقای ظاهری عترت از لزوم پیروی از آنها در همین خطبه هم می گوید؛ گرچه خودش این کارنامه حکومتی اش را منهای قبول امامتش از سوی همه امت عرضه می کند!

 به تعبیر دیگر در حد خلافتی کنار خلفاء به چنین کارنامه ای رسیده است نه امامتی کامل و پذیرفته شده توسط همه مملکت!

قَدْ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَهَ الْإِیمَانِ

پرچم ایمان را در میان شما برافراشتم.

به زبان امروز، “ایمان”  گفتمان رایج و سخن غالب جامعه علوی شد.

و این به دستور العمل و آیین نامه نبود چنانچه در فراز آخر خواهد آمد.

وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ

و بر حدود حلال و حرام آگاهتان کردم.

حکومت اسلامی در احکام و ارزشها بی طرف نیست و آموزش آنرا وظیفه خود می داند. علی(ع) به آن به خوبی عمل کرده است. معاویه به برخی زنان این جامعه گفت: پسر ابوطالب شما را فقیه پرورانده است!(بلاغات النساء ج۱ص۷۲)

أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَهَ مِنْ عَدْلِی

و از عدالت خویش جامه عافیت بر تنتان پوشاندم .

بدون عدالت، عافیت در زندگی نیست و احکام هم برپا نمی شود (العَدلُ حَیاهُ الأحکامِ).

کسی از حاضران منکر این مقدار تحقق عدالت از سوی علی(ع) نیست و حجتی علیه ایشان آورده نمی شود.

و فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی

و معروف را با گفتار و کردارم، در میان شما، گسترش دادم.

غیر از آموزش احکام، واجبات باید “معروف” در جامعه شود. یک هنجار شناخته شده و پذیرفته شده در عموم گردد؛ تا “امر به معروف” آسان باشد.

کارنامه حضرت دراینباره هم درخشان است می فرماید: معروف را مثل فرش برایتان گستراندم.

این قطعا با عدالت و عافیت بخشی به معاش هم نسبتی دارد.

وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی

و اخلاق کریمه را با رفتار و منش خود به شما نشان دادم.

این فراز در نسبت مستقیم با برافراشتن پرچم ایمان در جامعه است.

رهبر انقلاب اسلامی دربیانیه گام دوم درباره نسبت معنویت امام خمینی -در رأس- با رشد معنویت در متن جامعه سخن حقی دارند که تمثال اعلای آن امیرالمومنین(ع) است:

“[انقلاب اسلامی] عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونه‌ای چشمگیر افزایش داد. این پدیده‌ی مبارک را رفتار و منش حضرت امام خمینی در طول دوران مبارزه و پس ‌از پیروزی انقلاب، بیش ‌از هر چیز رواج داد؛ آن انسان معنوی و عارف و وارسته از پیرایه‌های مادّی، در رأس کشوری قرار گرفت که مایه‌های ایمان مردمش بسی ریشه‌دار و عمیق بود. هرچند دست تطاول تبلیغات مروّج فساد و بی‌بندوباری در طول دوران پهلوی‌ها به آن ضربه‌های سخت زده و لجنزاری از آلودگی اخلاقی غربی را به درون زندگی مردم متوسّط و بخصوص جوانان کشانده بود، ولی رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دلهای مستعد و نورانی بویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد. مجاهدتهای جوانان در میدانهای سخت از جمله دفاع مقدّس، با ذکر و دعا و روحیه‌ی برادری و ایثار همراه شد و ماجراهای صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد.”

محسن قنبریان ۱۹بهمن۱۴۰۳

امام دنبال حزب بزرگ مستضعفین بود!

حجت الاسلام قنبریان

تمام تر شنیدن به این مقدمات از امام خمینی است:

  1. بزرگ ترین منکر را سنی یا مسیحی بودن نمیدانست:
    “بزرگترین منکر، غلبه اجانب بر ماست. این منکر را باید نهی کنید. حکومتها را نهی کنید از مخالفتی که با هم دارند و با ملت دارند، و با دشمنان اسلام -که خدا فرموده مراوده نکنیم- محبت می‌کنند. الآن منکری بالاتر از این نیست که مصالح مسلمین را به خطر انداخته است. این وظیفه همه شماست که می‌خواهید برای خدا کار کنید. همه ما باید این دشمنی را نهی کنیم، و وحدت اسلامی را شعارمان کنیم. با وحدت، و بودن زیر پرچم «لا اله الاالله» پیروز می‌شویم.” (+)
  2. وحدت همه ادیان و مذاهب باهم علیه این منکر بزرگ را می خواست:
    الف) به خود بزرگان ادیان و مذاهب:
    “هان! ای پدران کلیسا و روحانیان تابع حضرت عیسی، به‌پاخیزید و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستکبران پشتیبانی کنید و برای رضای خدا و پیروی دستور حضرت مسیح یک بار هم ناقوس‌ها را در معابدتان به نفع مظلومان ایران و محکوم نمودن ستمگران به صدا درآورید.” (+)
    ب) درباره سران و کشورهای اسلامی:
    “ان شاء الله ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همه عالم منعکس سازد و آوای توحید را طنین اندازد، صدای #سازش با امریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته شود. و از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.”(+)