از موءوده تا محرّره!

چکیده‌ای از جلسات ایام فاطمیه دوم برگزار شده در هیات صاحب العصر اراک به مورخه دی ماه ۱۴۰۱، ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان منتشر می‌شود.

(بخاطر استقبال مومنین از جلسه اول فاطمیه اول در مسجد دانشگاه تهران ، این بحث به تفصیل بیشتر در سه جلسه فاطمیه دوم تعقیب شد. چکیده مطالب تکمیلی):

جعل تشریعی آزادی برای انسان

حضرت امیر(ع) در نامه۳۱ نهج البلاغه با دستور شرعی می فرماید: لا تَکُن عبدَ غیرِک و قد جَعلکَ الله حُراً: خود را برده دیگری قرار نده که خداوند برایت آزادی قرار داده است.

این غیر از جعل تکوینی و سرشت آزاد آدمی است. این آزادی در حوزه تشریع و قانونگذاری است. اگر منظور این بود که تو تکویناً مختار یا آزاد هستی، دستور نمی داند عبد دیگری نشو! چون تکوین و سرشت که قابل سلب نیست. معلوم است این حریت مقابل آن رقیت و عبدیت است و هردو در نظام ارزشی رخ می دهد.(دقت کنید)

پس آزادی کلمه نحسی نیست، خانه زاد امیرالمومنین(ع) و تشریع خداوند و دین الهی است.

دو بردگی بر سر راه آزادی!

  1. بردگی ظاهری: ادبیات دینی آنرا “رقیّت” می خواند.
    این بردگی بخاطر نبودِ عدالت شکل می گیرد! فرعونها و نمرودها عده ای را برده خود می کنند! قارونها عده ای را برای بردگی می خرند!
    در دنیای جدید هم وجود دارد فقط “بردگی سیاه”(سیاهپوستان) شده “برده سفید”(برده های جنسی/ زنان)! یک سرچ ساده اعداد و رقم های حیرت آور آنرا جلوی چشمتان می آورد.
  2. برده مناسبات جاهلی!
    این کمی توضیح می خواهد:
    – آزادی ملازم مسئولیت است؛ آزادی بیشتر، مسئولیت بیشتر طلب می کند.
    بچه ای که والدین دارد آزادی عمل کمتری از بچه خیابانی دارد اما همه مسئولیت بچه خیابانی هم با خودش هست!
    شما وقتی شریک اقتصادی می گیرید، آزادی تان کم میشود اما مسئولیتتان هم نصف می شود!
    – مقداری از این محدودیت ها و مسئولیت ها طبیعی زندگی اجتماعی ماست. ما فرزند کسی، همسر یا شوهر کسی، همسایه و همکار کسی هستیم و از این حیثیت های ضروری زندگی اجتماعی، متعهد با آنها میشویم و از آزادی مطلق در می آییم.
    – اما برخی از محدودیت ها، صناعی و ساختگی است. ضرورت زندگی اجتماعی ما نیست، منفعت طبقه ای خاص است. وقتی در گذشته، فرزندان طبقاتی از اجتماع از تحصیل منع می شدند ضرورت اجتماعی مثل مورد قبل نبود، منافع یک طبقه برخوردار در وسط بود!
    در جامعه ای که زن، عار و نقطه ضعف بود؛ نوزاد دختر توسط پدرش کشته میشد! این سلب آزادی و گرفتن حیات، چه اش از بردگی قبل کمتر است؟!
    بطور کلی رسوم و مناسبات جاهلی که زن و دختر ظاهراً آزاد را مثل برده رقّ می کرد، بردگی صناعی بود.

اسلام برای آزادی زن

اسلام مقابل آن دو بردگی، دو آزادی داشت:

  1. عِتق: آزاد کردن برده ظاهری (مقابل رقیّت).
    اغلب راه های برده شدن را بست و راه های آزادی برده را باز کرد. کفارات خود را آزاد کردن برده قرار داد. بر آزاد کردن برده بعنوان یک ارزش پا فشرد. امیرالمومنین با مزد کار دستش به تنهایی ۱۰۰۰برده خرید و آزاد کرد…
    – کسانی مثل صعصعه بن ناجیه در زمان بعثت بودند که نوزادان دختر را از زنده به گور شدن نجات می دادند به پدران فریه می دادند و آنها را می خریدند. در خانه اش ۱۰۴دختر نجات یافته از زنده به گوری بود! قبل از او عمر بن نفیل هم چنین بود!
    اما آیا بعثت و پیامبر اسلام(ص) برای این سطح از کار آمده بود؟!
    نه! اسلام بیشتر از این را نشانه کرده بود! امیرالمومنین درباره پیامبر فرمود: خداوند اورا به حق مبعوث کرد تا بندگان را از عبادت بندگان دیگر خارج کند و به عبادت خدا برساند. از تعهد بندگان دیگر خارج و به تعهد الهی برساند…(الکافی ج۸ص۳۸۶) یعنی مرتبه دوم آزادی را موجب شود:
  2. آزاد کردن آزاد! آزاد کردن از مناسبات و رسوم جاهلی (آنرا تحریر می نامیم)
    یضع عنهم اصرهم و اغلال التی کانت علیهم: (مبعوث شد که) بار گران و احکام پر رنج و زنجیرهایی که بر آنها بود را بردارد.
    پس پیامبر(ص) هم “مُعتِق” (آزاد کننده برده ظاهری) است؛ هم “مُحَرِّر” (آزاد کننده ی آزاد از رسوم و مناسبات اسیر کننده) است.
    – در آیه۳۵ آل عمران مادر مریم نذر می کند نوزاد خود را برای خدا آزاد کند(ربِّ انّی نذَرتُ لک ما فی بطنی مُحَرَّراً) همسر عمران، مریم را از مناسبات و تعهدات طبیعی (فرزند-مادری) آزاد می کرد او در کنیسه می رفت و جای خدمت به مادر و در خانه، به کنیسه خدمت می کرد. در این آیه مریم، مُحَرَّر (آزاد شده) و همسر عمران، مُحَرِّر (آزاد کننده) نام می گیرد. مریم، برده نبود؛ آزاد بود. آزاد کردنِ آزاد، تحریر است.

اسلام برای زن،تحریر آورد:

– رسم زنده به گوری را با آیات انقلابی خود برانداخت:”واذ الموءوده سُئلت بأیِّ ذنب قُتلت”(۸و۹تکویر)

موءوده از “وَاد” است (مقلوب آد/ یئود/ اوداً/ لا یَوُدُه حفظُهما: یعنی حفظ آسمان و زمین بر خدا سنگین نمی شود) یعنی ثقل و سنگینی است. چون خاک بر دختر بچه می ریختند و زیر سنگینی خاک(یک خروار خاک) خفه می شد خداوند واژه “موءوده” برای او ساخت! با بیانی انقلابی که: از این دختر بچه زنده به گور شده روز قیامت سؤال می شود به چه گناهی کشته شدی؟!

این آیات در آن جاهلیت، انقلاب می کرد.

فاطمه دختر پیغمبر کوثر لقب گرفت و زن و دختر محترم شد.

از کالای غارتی،به تشخّص رسید. دیگر بخاطر عار، کشته یا درخانه حبس نمی شد. حجاب برای تامین آزادی حضور اجتماعی او بود.

فاطمه(س)، مُحَرِّر زن

زن در جاهلیت دچار دو بردگی و اسارت صناعی میشود:

  1. کالای غارتی
    وقتی زن عار و عورت (نقطه ضعف) است؛ یا زنده به گور می شد یا در خانه حبس می شد!
    فاطمه(س) به او تشخص داد. حجاب فاطمه فقط چادر سر کردن نیست. چادر میتوانست از خاستگاه عار و خانه نشین کردن باشد. او حجاب را ابزاری برای تامین آزادی حضور اجتماعی زن کرد.
    به تنهایی حفظ میراث و ارزشهای دفاع مقدس را تامین می کرد. هفته ای دوبار از مدینه، به اُحد می رفت و سید الشهدای بعثت(حضرت حمزه) را زیارت می کرد تا خط شهادت در جامعه ارجمند بماند. فعالیتهای اجتماعی سیاسی دیگر را کم و بیش شنیده اید
  2. کالای مصرفی
    در جاهلیت اُولی زنی که در معرض تهدید غارت نبود، دختر رئیس قبیله (مثل امّ زمل) بود و حامی داشت، تبرّج می کرد. یعنی با جلوه های زنانه اش در جامعه جولان می داد.
    تبرج در جاهلیت مدرن بیشتر است. زن جای حبس در خانه، ویترین می شود. کالای مصرفی است. هم خودش متاع قیمتی است و از آن درآمد کسب می شود. از سر و سینه او صفحات پورن تهیه و درآمد هنگفت میشود. از فیلمهای پورن بیشتر!
    هم برای مصرف بیشتر، تبلیغات اجناس دیگر بر عهده زن می شود!
    – حضرت امیر(ع) در خطبه۱۷۲ به زیبایی تبرّج را هم کنیزی و کالای مصرفی معرفی می کند. درباره زنی که آیه۳۳ احزاب او را از تبرّج جاهلی حذر داده بود فرمود: فَخَرجوا یَجُرُّونَ حُرمهَ رسولِ الله(ص) کَما تُجَرُّ الاَمَهُ عندَ شِرائِها: (اهل جمل) خروج کردند، حریم و ناموس رسول الله را می کشیدند همانطور که کنیز را وقت فروش می کشند!
    به حسب ظاهر آن همسر پیامبر محترم بود روی جمل سوار و دهها نفر افسار می کشیدند و از کُرک و بول شتر تبرک می بردند؛ اما امیرالمومنین این تبرّج را مثل همان کنیز فروشی توصیف می کند!
    فاطمه(س) از این دربند شدن صناعی با کالای مصرفی شدن هم زن را آزاد کرد!
    همان حجاب، زن را اجتماعی می کرد اما از تبرج باز می داشت.

چیزی که به چشم مایکل کوک آمد!

مایکل کوک مستشرق و اسلام شناس انگلیسی وقتی خبر تجاوز به یک زن در متروی شیکاگو جلوی چشم مردم را در روزنامه نیویورک تایمز خواند به فکر فرو رفت که چرا حاضران به او کمک نکردند؟!

کایلز و چند نفر دیگر هم بعد از اتمام کار و فرار متجاوز و کمک خواهی قربانی، سراغ متجاوز رفتند و او را به دست پلیس سپردند!

جالب برای کوک این بود که کایلز، به قربانی کمک نکرده بود و متجاوز را به سزایش رسانده بود اما در مصاحبه گفت باید به قربانی کمک می کرد!

کوک نتیجه مهمی گرفت: فرهنگ غربی، مفهوم امداد و نجات را می شناسد اما حسی که کایلز برای تعقیب متجاوز کرد امداد نبود چیزی بود که غرب برایش واژه نداشت!

کوک آنرا در مفهوم نهی از منکر و امر به معروف اسلام دید و بیش از ده سال وقت گذاشت تا تحقیقش درباره این فریضه را بشناسد. محصول آن دو جلد کتاب شد که الان به فارسی هم ترجمه شده است.

غربزدگی برخی در جامعه ما دارد دفاع از زن را در حد، امداد و نجات مقابل متجاوز و زورگیر تقلیل می دهد! شاید از یک متفکر غربی بپذیرد که راه نجات غرب را هم بیشتر از امداد می داند: امر به معروف و نهی از منکر!

مایکل کوک، کم دیده بود!

امر به معروف و نهی از منکر، حافظ آزادی جامعه از جمله زنان هست اما ریشه آن جای دیگری است که از دید کوک مخفی مانده است: ولایت طرفینی همه افراد جامعه!
آیه ۷۱توبه زنان را هم دارای این ولایت اجتماعی می شمارد (المومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض) این ولایت، ریشه امر و نهی کردن افراد به هم است که نه فقط قربانی هارا امداد می کند بلکه منکراتی که با رضایت طرفین هست را هم جلوگیری می کند.
اسلام -بخلاف غرب- فرهنگ را پیشران سیاست و اقتصاد می کند. بجای اینکه زن بعنوان کالای لوکس و تبلیغات، پیشران اقتصاد و بالتبع پیشران سیاست و فرهنگ شود؛ زن با ولایت اجتماعی اش، پیشران فرهنگ می شود و سیاست و اقتصاد را تحت تاثیر فرهنگ قرار می دهد! (تفصیل در فایل صوتی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *