بایگانی ماهیانه: خرداد 1400

سیاستمدار باش اما نه منافق!

*قرن ها یهودیت مخفی، منافقانه خود را در اروپا، کاتولیک و در جهان اسلام، مسلمان جا میزد و در مناصب کلیدی قرار می گرفت و برای قوم خود کار می کرد.
*اصلاح طلبان در۹۲ -به هر دلیل- کاندید اجاره ای را بر نماینده خود(آقای عارف) ترجیح دادند و حتی رحم اجاره ای نامیدند!
فرقش را که می دانی؟!!

فرض می کنم مخاطبم یکی از قاطبه مردم گله مند و قهر کرده با صندوق است که هیچ یک از کاندیدای باقیمانده را نماینده خود و توانا برای درخواستهای طبقه خود نمی بیند!
بلکه اصلاً مشکل خود را با رئیس جمهور قابل حل نمی داند؟!!

می گویم:
*چرا به کمک مثل خودت، یکی را اجاره نکنی؟!
* دور از شأن، آن یهودی هم شاه کشور نمی شد؛ گاه دبیر ساده و حداکثر یک وزیر بود، اما قوم یهود از خیرش نمی گذشت!

مشکل این طرف قرار است!
طبقه بزرگ مردم(کارمند و کارگر و دانشجو و معلم و…) نه سازمانِ قوم یهود را دارند و نه شبکه حزبیِ اصلاحات و سرانی که بتوانند با کاندید نیابتی یا اجاره ای قرار بگذارند؛ و الا شاید در میدان، نماینده نسبی ای هم پیدا شود!
(ادامه در ۹ !)

تفسیر رهبر انقلاب از رعیت در نهج البلاغه

ایشان در تفسیر ولیّ امر و رعیت در نهج البلاغه مطالب عالی ای در اولین کنگره بین المللی نهج البلاغه در سال۶۰ دارند که این روزها به بهانه سوء فهم چند جوان اینستاگرامی از کلمه رعیت در روایت پشت سر رهبری، بازخوانی اش را برای برخی مشاهیر حوزوی لازم دیدم. عین جملات ایشان:

«تعبیر دیگر تعبیر والی است، والی از کلمه‌ی ولایت است و با مشتقات دیگر والی که از وِلایت با وَلایت گرفته میشود می توان به بُعد مورد نظر در این کلمه توجه کرد. ولایت در اصل معنای لغت به معنای پیوند و به هم جوشیدگی دو چیز است. لغت میگوید اتصال دو شیء به همدیگر به طوری که هیچ چیزی میان آن دو فاصله نشود. در تعبیر فارسی به هم جوشیدگی، به هم پیوستگی، ارتباط تام و تمام، این معنای ولایت است. البته برای ولایت در تعبیرات مختلف معانی مختلفی ذکر شده، ولایت به معنای محبت، ولایت به معنای سرپرستی، ولایت به معنای آزاد کردن برده، ولایت به معنای بردگی یا ارباب برده بودن، نوع ارتباطاتی که در معنای ولایت ذکر میشود به نظر میرسد که کلاً مصادیق همان پیوند و پیوستگی هستند. والی امت و والی رعیت آن کسی است که امور مردم را به عهده دارد و با آنها پیوسته است، این بُعد خاصی از مفهوم حکومت را از نظر نهج‌البلاغه و امیرالمؤمنین روشن میکند.
ولی امر. ولی امر یعنی متصدی این کار، هیچ امتیازی توی کلمه‌ی متصدی این کار خوابیده نیست. جامعه‌ی اسلامی مانند یک کارخانه‌ی عظیم تشکیل شده از بخشها، از پیچها، از مهره‌ها، از قسمتهای کوچک و بزرگ، پرتأثیر و کم‌تأثیر؛ یکی از این بخشها، یکی از این قسمتها آن قسمتی است که مدیر جامعه آن را تشکیل میدهد. او هم مانند بقیه‌ی قسمتهاست، او هم مانند بقیه‌ی اجزاء و عناصر مشکله‌ی این مجموعه است، ولی امر است، متصدی این کار است. متصدی این کار هیچگونه امتیازی را طلب و توقع نمیکند و عملاً هیچگونه امتیازی به او تعلق هم نمیگیرد؛ از لحاظ وضع زندگی، از لحاظ برخورداری‌های مادی. اگر بتواند وظیفه‌ی خودش را خوب انجام بدهد به اندازه‌ای که این وظیفه و انجام آن برای او جلب حیثیت معنوی بکند به همان اندازه حیثیت متعلق به او میشود؛ بیش از آن نه. این مفهوم حکومت در نهج‌البلاغه است. حکومت بنا بر این تعبیر در نهج‌البلاغه هیچ نشانه‌ای و اشاره‌ای از سلطه‌گری ندارد، هیچ بهانه‌ای برای امتیازطلبی ندارد.
از آن طرف مردم در تعبیر نهج‌البلاغه رعیت‌اند، رعیت یعنی آن کسانی، آن جمعی، که رعایت آنان و مراقبت آنان و حفاظت و حراست آنان بر دوش ولی امر است. البته مراقبت و حفاظت یک وقت نسبت به یک موجود بیجان است این یک مفهوم پیدا میکند، یک وقت مربوط به حیوانات است این یک معنا پیدا میکند. اما حراست و حفاظت یک وقت مربوط به انسانهاست، یعنی انسان را با همه‌ی ابعاد شخصیتش، با آزادیخواهیاش، با افزایش‌طلبی معنویش، با امکان تعالی و اوج روحیاش، با آرمانها و اهداف والا و شریفش، اینها را به عنوان یک مجموعه در نظر بگیرید. این باید با همه‌ی این مجموعه مورد رعایت قرار بگیرد. این همان چیزی است که در فرهنگ آل محمد در طول زمان مورد ملاحظه بوده و کمیت اسدی میگوید «ساتتٌ لا تمن یرا رعیته الناس سواءً و رعیه الانعامی»، سیاستمدارانی که مراعات انسانها را مانند مراعات حیوانها به نظر نمیگیرند. یعنی انسان با انسانیتش باید مراعات بشود، این مفهوم رعیت و تعبیری از مردم در نهج‌البلاغه است.»

بیانات در اولین کنگره بین‌المللی نهج‌‌البلاغه

 

محسن قنبریان ۱۴۰۰/۳/۸

مراقب سوء استفاده دشمن باشیم!

همانقدر که تحریک به انصراف مورد سوء استفاده دشمن است، با ادبیات تکفیر سخن گفتن از تحریم کنندگان انتخابات هم مورد سوء استفاده اوست.

تعرض به نهاد قانونی پس از تصمیم، چشم داشت دشمن است؛ سلطانی تفسیر کردن انتخابات هم خواست ۴۰ساله اوست.

رهبر انقلاب تحریم کنندگان را مشرک و کافر نخواند؛ فرمود دلسوز مردم نیستند!

مردم و انتخابات را هم هیچوقت در ادبیات فرمانبری و فرمانروایی تفسیر نکرده اند.

اعتراض ها به شورای نگهبان را هم تحامل خواند و سه قسم کرد…

امام خمینی:

«همه ملت رهبرند و بیدار شده اند… من با کمال مباهات از رشد سیاسی و تعهد اسلامی ملت شریف ایران تشکر میکنم… من در ایام آخر عمر با امیدواری کامل و سرافرازی از نبوغ شما به سوی دار رحمت حق کوچ میکنم.»

«…من از همه شما، منت میکشم، من خادم شما هستم، من نمیتوانم شکر این نعمتی را که به ما داده است و آن غیرتمندان سرتاسر ایران است، نمیتوانم از عهده شکر برآیم.»

«اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده و ما همه مفتخریم که در چنین عصری و در پیشگاه چنین ملتی می‌باشیم.»