بایگانی برچسب: s

هو الحسین امامنا!

کلمات کوتاه این پیرمردِ خادم اربعین، صدای فطرت و ترجمان میراث و کاملترین بیان است!

جای اینکه بگوید چون حسین، سید “الشهداء” یا سید “الاحرار”(آزادگان) یا پناه “مستضعفان” و … است یک کلمه می گوید: “امام ماست! امام بشر! او بشر را بالا برد”!

امام در فرهنگ شیعه کلمه جامع برای صاحب همه فضائل است. امام یعنی عدالت یعنی آزادی یعنی امنیت یعنی…

«…امام مانند آفتاب در عالم طلوع کند و بر افق قرار گیرد که دست و دیده مردم بدان نرسد، امام ماه تابنده، چراغ فروزنده، نور بر افروخته و ستاره رهنما در تاریکى شبها و بیابانهاى تنها و گرداب دریاها است، امام آب گوارائى است براى تشنگى و رهبر بحق و نجات بخش از نابودى است، امام چون آتشى است بر تپه براى سرمازدگان و دلیلى است در تاریکى‏ها که هر که از آن جدا شود هلاک است. امام ابرى است بارنده، بارانى است سیل آسا، آفتابى است فروزان و آسمانى است سایه بخش و زمینى است گسترده و چشمه‏اى است جوشنده و غدیر و باغى است، امام امینى است یار و پدرى است مهربان و برادرى است دلسوز و پناه بندگان خدا است در موقع ترس و پیشآمدهاى بد، امام امین خداى عز و جل است در میان خلقش و حجت او است بر بندگانش و خلیفه او است در بلادش و دعوت‏کننده به سوى خداى عز و جل است و دفاع‏کننده از حقوق خداى جل جلاله است…»

متن کامل روایت زیبای امام رضا(ع) درباره امام را اینجا بخوانید!

نه تفسیر امامت را از این درونمایه های اصیل انسانی خالی کنیم و نه مفهوم و بدیلی جای آن بنشانیم!

محسن قنبریان / ۵شهریور۱۴۰۳

نماز و پرواز

امیرالمومنین(ع) فرمود: بالصلاه یبلغ العبد الی الدرجه العلیا
با نماز بنده به برترین درجات می رسد.

نماز و پرواز ، همذات (بیشتر از همزاد) هستند.

 احمد خطیری، سیمای فطرت را در این عکس زیبا شکار کرد! دخترک زیبا، فرشته روح نمازگزاران است که تقلای پرواز و درجه علیاء دارد.
مدال طلایش مبارک

 

رایزن سیاسی انتخابات!

مردم قبل از برچسب چپ و راست و اصولگرا و اصلاح طلب، معلم و کارگر و کاسب و دانشجو هستند؛ و همه ایرانیِ مسلمان.
اینبار -که به هر دلیل اقلا تا الان- جَنگ احزاب، انتخابات را رقابتی نکرده؛ جُنگ* اصناف، شاید بتواند تعاونی اش بکند! :

جهش تولید به همراه توزیع عدالت برای کارگران،
آموزش رایگان به همراه حفظ کرامت معلمان،
آینده روشن به همراه آزادی جنبش برای جوانان،
ودهها مثل اینها، می تواند قطعات آلبومِ منتظم رویای ایرانی اسلامی مان باشد؛ که به کمک هم آنرا بسازیم.

جوانان فعال و امیدوار باید حلقه اتصال این واحدها با کاندیدای ایده دار باشند.
برای مطالبات کارگر و معلم و… می خواستی کاری بکنی! وقتش الان است!
رایزن سیاسی بین کاندیدهای باقیمانده میدان، و واحدهای انسانیِ معطل، چند هزار جوان فعال است. در رقابت احزاب از ستادانتخاباتی به سمت معلم و کارگر و کاسب می رفتی حالا برعکس!

*جُنگ، کشکول و آلبوم ادبی-هنری است که یک یا چند نفر جمع آوری کرده باشند.

برای ایران، تو هم پارلمانت را بخواه!

(ادامه از ۸): ۴دهه جناح ها و احزاب را تجربه کردی اینبار -که…- هم صنف ات را تجربه کن!

انگار پیام زودتر به تاجرها رسیده بود! وقت ثبت نام، بسته پیشنهادی پارلمان بخش خصوصی برای رئیس جمهور آتی آماده شده و روز اول تبلیغات هم با شانس دارترها دیدار کردند!

بسته پیشنهادی پارلمان معلمان و پارلمان دانشجویان کجاست؟!
_: در اصل معطل ۲۶ قانون اساسی!
بسته پیشنهادی پارلمان کارگری کشور؟!
_: در اصل معطل ۱۰۴!(فقط ۳٪کارگاه های متوسط و بزرگ شورای کارگری دارند!)
تاجرها محاسبه گرند، لابد بسته سیاستی و جلسه قرار گذاری را برای اقتصاد خصوصی و حقوقشان موثر دانسته اند که سبقت گرفته اند!

پارلمان بیش از ۱۱میلیون کارگر، ۱میلیون معلم و ۳/۵میلیون دانشجو هم می شد بسته سیاستی برای رویای ایرانی-اسلامی خود در عرصه اقتصاد و فرهنگ و آموزش داشته و در ضمن آن، مطالبه حقوق مادی و معنوی جامانده خود را آنطرف میز با کاندیدها قرار بگذارند!

اینبار فقط آزادسازی اصل ۲۶و۱۰۴ را بخواه!

سیاستمدار باش اما نه منافق!

*قرن ها یهودیت مخفی، منافقانه خود را در اروپا، کاتولیک و در جهان اسلام، مسلمان جا میزد و در مناصب کلیدی قرار می گرفت و برای قوم خود کار می کرد.
*اصلاح طلبان در۹۲ -به هر دلیل- کاندید اجاره ای را بر نماینده خود(آقای عارف) ترجیح دادند و حتی رحم اجاره ای نامیدند!
فرقش را که می دانی؟!!

فرض می کنم مخاطبم یکی از قاطبه مردم گله مند و قهر کرده با صندوق است که هیچ یک از کاندیدای باقیمانده را نماینده خود و توانا برای درخواستهای طبقه خود نمی بیند!
بلکه اصلاً مشکل خود را با رئیس جمهور قابل حل نمی داند؟!!

می گویم:
*چرا به کمک مثل خودت، یکی را اجاره نکنی؟!
* دور از شأن، آن یهودی هم شاه کشور نمی شد؛ گاه دبیر ساده و حداکثر یک وزیر بود، اما قوم یهود از خیرش نمی گذشت!

مشکل این طرف قرار است!
طبقه بزرگ مردم(کارمند و کارگر و دانشجو و معلم و…) نه سازمانِ قوم یهود را دارند و نه شبکه حزبیِ اصلاحات و سرانی که بتوانند با کاندید نیابتی یا اجاره ای قرار بگذارند؛ و الا شاید در میدان، نماینده نسبی ای هم پیدا شود!
(ادامه در ۹ !)

یوسف و سیاوش!

یوسفِ قرآن و سیاوشِ شاهنامه با همه شباهتها، یک تفاوت اساسی دارند:
یوسف پیِ تحقق رویای خود است ولی سیاوش، فراری از کابوس هاست!
رویا، کنعان زاده را شاه ؛ و کابوس، شاهزاده را تنها و منفرد، قربانی کرد!

کابوس اجتماعی یادت هست؟!
خیانت، قدرناشناسی و نامردمی، از آنها که انتظارش را نداری ؛ اگر قهرت داد و مِلک و مُلک را رها کردی، با تو همان میشود که با سیاوش شد!

اما اگر رویایت را رها نکردی و تسلیم کابوسهای موقت نشدی؛ برده هم که باشی، دربند هم که باشی؛ در مِلک و مُلک بیگانه هم احساس مسئولیت می کنی، یوسف می شوی و عزیز آن مصر!

تو دربند و پیرامونت فرعونی نیست ؛ در مِلک و مُلک خودت قهر نکن ، اثر کن ولو کوچک!

عالیجنابِ خواب گزار!

خواب گزار، همه توان و تدبیر صاحب رویا را جهت می دهد.
رویایت توازن زیبای آزادی با استقلال؛ پیشرفت با عدالت بوده!
او که: آزادی اش را با “وطن فروشی”؛
او که: استقلالش را با “همه دشمن” و سرکوب؛ تعبیر می کند؛
او که: پیشرفت را خلعت فاخر و عدالت را و “صله کردن” پارگی ها؛
او که: عدالت را “کارت شارژ” نه رشد و آبادانیِ همگانیِ متوازن؛ می بیند؛
خواب گزار خوبی برای رویایت نیست؛ اضغاث احلامش می کند!
خواب گزارِ پریشان، چه رویاها که کابوس نکرده!
خواب گزار مهم است!

به رویایت برگرد!

۳۰سال پیش امپراتور ژاپن به رئیس جمهور ایران گفت: ماتحولات انقلاب شمارا دنبال می کنیم! ولی برای برخی از سئوالات خود پاسخ روشنی نداریم!”
از ۳پرسش او یکی این بود:”ما مدتی است روی سازمانی در کشور شما بنام جهاد سازندگی مطالعه می کنیم؛ چطور این نهاد توانسته در مدت کوتاهی مناطق محروم را با خود همراه کند و بسیاری از آن مناطق را توسعه بدهد؟!”(رسم جهاد ص۱۳)
امپراتور با وجود وجدان کاری بالای ژاپنی ها دنبال چه چیزی در سازمان جهاد بود؟!

۳۰سال بعد پرودی(دکترای اقتصاد و توسعه و نخست وزیر اسبق ایتالیا) گفت:”۳۰سال است مسائل ایران را مطالعه می کنم؛ ایران فقط مقاومت نکرده، پیشرفت هم کرده است! اگر این فشارها بردولت ما وارد شده بود، ۶ماه نمی توانستیم دوام بیاوریم!”(امواج اراده هاص۱۸۶)

تازه در این ۳۰سال جای جهادی کردن وزارتخانه ها، جهاد را وزارتخانه کردیم!
ژاپن دنبال کشف مدیریت مردمی، منطقه ای، پایین به بالای جهاد بود اما ما سراغ الگوی ژاپن اسلامی رفتیم!

به رویایت برگرد!

عکسهای سلفیِ مشکوک یوسف!

مهر و آبان۵۷ یک فیلسوف فرانسوی(فوکو) برای مشاهده و تحلیل انقلاب ایران بعنوان خبرنگار روزنامه ایتالیایی، ایران آمد. تهران تا آبادان را گشت. در مجموعه یادداشتهای خود برای آن روزنامه، از “رویا یی که ایرانیان در سر دارند” نوشت.

اراده عمومی مردم ایران را به روح واحدی تشبیه کرد که در خیابانهای تهران آنرا دید؛ رهبر آن مردم را هم اسطوره ای که پهلو به افسانه می زند، خواند!

این سالها که خودمان در کف همان خیابانها کابوس گرانی و نامردمی می بینیم؛ یک استراتژیست واقع گرای آمریکایی(کسینجر) باز برای سران غرب از شروع تعبیر شدن آن رویای ایرانی می گوید و البته به فهم ناقص و ادبیات استکباری خود چنین تعبیرش می کند:”ایران می تواند به یک امپراطوری تبدیل شود”!

عکس سلفیِ یوسف در چاه و بازار و زندان اگر از او رویایش را می گرفت؛ یوسف، عزیز مصر نمی شد! والله غالب علی امره!

 

محسن قنبریان

امیدهای راست و دروغ!

اگر امید، آفریدنی است؛ نباید راست و دروغ داشته باشد.

آن روایت و خبر است که راست و دروغ دارد! پس چرا روایات اسلامی از رجاء صادق و کاذب می گویند؟!

امید، مبتنی بر آرزوست. آرزویی که هم مسیر با تقدیر خداوند نباشد، دروغ است! مثلا تقدیر خداوند بر اجل داشتن همه است؛ آرزوی دراز را اجل، تکذیب می کند!

اگر خداوند برای قومی، برگزیدگی و نشان داری، تقدیر کرده؛ آرزوی جمعیِ آن قوم در آن مسیر برگزیدگی را تقدیر الهی، تصدیق می کند.

آیات الهی را بخوان شاید تو همان قوم باشی!

 

محسن قنبریان