بایگانی برچسب: s

فقیرسازی-مترف سازیِ همزمان ؛ دولبه ی یک قیچی

ادعا: فقیر سازی طبقه پایین دست، تمهید “استبداد” و مترف سازی طبقه بالادست و افزایش طبقه متوسطِ خواهان رفاه زمینه پذیرش “استعمار” است! باهم جمع شدن این دو سیاست هشدار جدی بر آگاهان دردمند است.

  1. فقیرسازی و استبداد!پیامبر(ص) در وصیت واپسین لحظات عمر خود خدا را بر حاکمان مسلمین شاهد گرفت و هشدار داد: “مردم را فقیر نسازند تا به کفرشان بکشند”!(لم یُف٘قِر٘هُم فَیُک٘فِرَهُم).
    – اولا: سخن از فقر ساختگی و تحمیلی است که حاکمیت ها و دولتها بر گُرده مردم بار می کنند.(با فعل متعدی یُفقِر٘هم).
    – ثانیا: سیاست فقیر سازی به منظور منکِر و ناباور ساختن مردم نسبت به آرمانهای اسلام و حقانیت آموزه های آن است.(با فاء تفریع فیُک٘فِرَهم).
    مرگ آرمانها و آرمان خواهی ها با آموزه های اسلام، بهترین بستره برای جولان و صدر نشینی مستبدین بی شرف و بی کرامت است. تاریخ گذشته مسلمین بهترین سند تحقق این فرمایش است.
  2. افزایش مرفهین و استعمار!استعمار برای تحمیل الگوی سرمایه داری به جوامع دیگر از جمله از مدل انگلیسی دمکراسی خواهی استفاده می کند: طبقه اشراف با طبقه متوسطِ خواهان رفاه بیشتر(بورژوا) همدست شده، مشروطیت انگلیسی را پدید می آورند. از “ثروت”، قدرتی در مقابل “اقتدار سیاسیِ” سلطان می سازند و بعد با او در حکمرانی بر مردم شریک می شوند!
    طبقه ی متوسطی که سودایِ زندگی اشراف را دارد، منافع و خواست خود را در آزادی های اجتماعی-سیاسی و اخلاقی جدیدی می بیند. قرائتی گشاده تر از دین را طلب می کند. پی قانون اساسی جدیدی می افتد و…
    آنها همدیگر را پیدا و از طریق احزاب و نهادهای مدنی، برنامه اقدام مشترک برای گذار به رژیم سیاسی متناسب تر با آن خواستها را می چینند!

دو لبه ی قیچی!

بهترین راه جهت خاموش کردن موتور محرکه ی انقلاب -که پابرهنگان اند- این است که:

  • درصد ناچیزی از آنها را به طبقه متوسطِ خواهان رفاهِ بیشتر، ترقی دهند.
  • درصد بیشتری را در فقر و نداری بگذارند یا وادارند؛ به امیدی که محرومینِ انقلابیِ دیروز حالا به آرمانهای انقلاب پشت کرده(کافرشده) و به حقانیت حرکت شک کنند و دیگر همراهی نکنند!
    طبقه متوسط جدید هم با اشراف، منافع مشترک یافته؛ آرمانها و شعارها و روش های انقلاب را سدّ راه زندگی مترفانه خود ببینند و به دنبال ژاپنی مسلمان و دگردیسی انقلاب بیافتند.
    به مرور سهم مشارکت در میادین سیاسی و انتخاب سرنوشت، از عموم ملت و طبقات متوسط٘ به پایین، به طبقات متوسط٘ به بالا تغییر یابد. به تدریج “نظام اسلامی” به غیر مسمای راستین خود استحاله یابد و فقط اسم آن(برای مصرف داخلی) بماند چنانچه “خلافت اسلامی” چنین شد!
  • حاکمیت برآمده از این تقسیم کار ممکن است در تعاملی نیمه آزاد بین قطب های پولی شکل گیرد؛ که دیروز در شوراهای اشراف قبایل و امروز در توافق نیمه پنهان نخبگان اقتصادی-سیاسی و از صندوقهای خلوت از رأیِ طبقات محروم شکل می گیرد!
  • این حاکمیت جدید سیاسی اما نسبت به عموم رعایا و بخصوص طبقات فرودست، جبّار و مستبد خواهد بود!کوچکترین مطالبه گری آنها سرکوب و با جرم احتمالی آنها -بخلاف جرائم توانگران و متنفذان- شدید برخورد می شود!آن روزها هرگز مباد!

٭شاید از برخی برنامه ها و سیاستهای مشکوک در این راستا سخن گفتم(شاید)!

محسن قنبریان
۹۸/۳/۳۰