نقد
بسم الله الرحمن الرحیم
پیرو یادداشت اخیر جناب حجت الاسلام حاج اقا قنبریان
استاد بزرگوار علم حیات بخش است. فضلای حوزوی در همه اعصار و امصار به غرض عرضه فهم نو یا دقیقتر و یا طرح ابواب کمتر پرداخته شده در یک شهر درس خارجهایی برگزار میکردند و میکنند. اولین انحراف از کلام حضرتعالی شروع میشود که مفروض گرفته اید که یک کرسی خارج فقه اگر برای ماندن یا نماندن طلاب در اهواز یا با نگاه به استاد کردن شاگردان در مدارس استان تاسیس شود مبارک و دلگرم کننده است. خیر بزرگوار درس خارج یک سلوک علمی معنوی است و در آن فقط و فقط حد وسط های گزاره های علمیفقه و اصول و فلسفه و … به تیغ نقد و بررسی بی پروا و بدون غرض ثانوی کشیده میشوند و عوارض و لواحق درس خارج هم مثل عوارض و خوارج عدالت طلبی کسانی که از عدالت خواهی علمی و مستدل شما (لااقل در خیلی از موارد) فقط افراطهایش را یاد گرفته اند نیست.!
هر چه گفتید و خواندیم محمولات بالضمیمه ای بود که بر یک درس خارج توسط یک نماینده معزز ولی فقیه در یک استان بار کردید لکن السنخیه عله الانضمام و وقتی جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج اقا موسوی فرد به شهادت پابرهنگان و مستضعفین و دردکشیدگان سنخیتی با صفات مورد اشاره شما ندارند انضمام و محمولاتش به طریق اولی منتفیست.
با شناختی که از حضرتعالی هست بعید میدانیم از سیره ایشان اطلاعاتی غیر از آنچه گفته شد داشته باشید و سیاق نوشته تان زید بر علت است که خواننده به مخاطب خاص داشتن این نوشته از باب به در گفتن و دیوار را به چالش چند باره کشاندن پی ببرد.
اما استاد عزیز حوزوی و فاضل مکرم این عین بی عدالتی و عدالتخواری است که مجموع نقدهایی که سالیان سال بر مجموعه های متعددی در خوزستان داشتید و داشتند را با ابزار کردن درس خارج فقه سید بزرگوار که به حق هدیه رهبر معظم انقلاب به مردم دردکشیده خوزستان است و به صورت مبهم بدون ذکر صریح بیان بفرمایید.
هم بی عدالتی در حق ایشان و هم ناعدالتی در گرفتن فرصت دفاع از مخاطبان اصلی شماست. اتفاقا طرح نویی که بنا بود راه اندازی کنند در این درس خارج همین باز کردن درهای گفتگوی صریح با موضوعات علمی حوزوی و آموزش تحمل نقد و بررسی بود که با مانیفستی که برای درس خارج پیچیدید قطعا سرعت این کار در مرحله اول قدری گرفته شد.
در یکی از درسهای اخلاق رهبر معظم انقلاب از جمله گناهان زبان جسارتا حرف بی جا شمره میشود. نقد شما شاید فی نفسه حرف بی جا نباشد لکن با توجه به هژمونی رسانه ای و چالشهای چندوجهی و هیبریدی امروز انقلاب قطعا هیچ سودی برای هیچ کدام از اطراف مورد بحثتان جز دلسرد کردن و یادآوری مسیرهای بی ثمر و بن بست قبلی در رفع مشکلات استان محروم خوزستان ندارد. مطالب شما را چندین سال است دنبال میکنم و درس هایی گرفته ام و ممنونم لکن اینکه خطاب بفرمایید “جناب آقای موسوی فرد” بنده جز عدم رعایت ادب و ضعف عرفیات برداشت دیگری نذارم. یک جمله هم در تناقضات فرمایش حضرتعالی اینکه از طرفی تمحض و تضلع در درس خارج و مایتعلق به را منجر به تعطیلی کارهای جهای و بازدیدهای شبانه از مناطق محروم میدانید و از طرفی پیشنهاد میدهید باب العداله را که هنوز مراجع عظام تقلید و ستونهای حوزه های علمیه به طور مستوفی به آن نپرداخته اند را در اهواز راه اندازی کنند! این هم ناشی از مشاهده ضعیف صحنه استان و بالتبع تحلیل افراطی در اولویت دادن به عدالت ولو در اصول دین هست. همین مقدار نقد هم برای جنابتان در خصوصی میفرستم ان شاالله
پاسخ به نقد رسیده
سپاس از نقد و خیرخواهی ایشان
بین نکات متعدد طرح فرموده، دوتا اوْلی به پاسخ اند:
- یادداشت را با عنوان “آیت الله موسوی فرد” نوشتم بعد از ملاحظات سلسله مراتب درعرفیات آنجا -که درش زندگی کرده ام- و دیدن عنوان کانال خودشان، به “حجه الاسلام و المسلمین” تنزّل دادم.
اگر بخاطر محدودیت کلمات در یک ستون ایتا، یکبار بکار بردن “جناب آقای” بجای “حجه الاسلام والمسلمین” بی ادبی است؛ از ایشان و آن عزیزان عذرخواهم.
عرفیات آنجا را میشناسم که با عرف دستبوسی و آقا، آقا کردن(برای اعاظمی اما نه منحصر)، “جناب آقای” خلاف عرف میشود. فقط در محدودیتِ کلمات، بهتر از “حجه الاسلام” دیدم.
عزیزان! توجه دارید همین اشکال و جواب مان، مؤید لازمه اول شمارش شده در یادداشت است؟!
پس موارد از باب قضیهٍ فی واقعهٍ و اَعراض مُفارق و نادر نیست!
- اینکه همه گفته ها را “بار شده بر یک درس خارج، توسط یک نماینده معزز ولی فقیه، در یک استان” دیده اند؛ و”از باب به در گفتن و دیوار را به چالش چندباره کشاندن” خوانده اند؛ ریشه و خاستگاه نقدشان شده است.
حکم “بی عدالتی” و “ناعدالتی” و “عدالتخواری” و… در آن درک و دریافت البته منطقی میشود.
اما از یادداشت بنده اگر هم کسی به فرد اکملی در این آسیب ها نظر گرفته، از باب “مابه یُنظر” و نگاه آلی بوده است نه “مافیه یُنظر” و نگاه استقلالی.
این لوازم و لواحقِ خارج از “سلوک علمی معنوی” محض، در کشور دارد “رویه” میشود!
اشاره به برخی حوزه های علمیه مشاهیر (در پست های سابق حکومتی) در دادگاه های مفاسد اقتصادی، شنیده میشود و نماینده دادستان وعده شکایت به دادگاه ویژه می دهد!
بنظر مخاطب منصف اگر تصرف بنام حوزه علمیه در اراضی عمومی، برخی معادن، جنگلها و… پدیده شاذ و نادر و کالمعدوم بود، رهبر انقلاب اسلامی درباره اش هشدار می دادند؟ آنهم در “هژمونی رسانه ای و چالشهای چند وجهی و هیبریدی امروز انقلاب”!
«اجازه ندهید به این جنگلها دست درازی بشود(…)با بهانه های مختلف از شهربازی درست کردن و جذب گردشگر و هتل داری و مانند اینها بگیرید تا مدرسه علمیه و حوزه علمیه، همه اینها بهانه هایی میشوند “و شده تا کنون”؛ که جنگلهای ما دست بخورد. به آنها تعرض بشود. به جنگلها تعدی بشود…» (۹۳/۱۲/۱۷)
با این حساب می بینید محمول مِن صمیمه درس خارج فقه، در حال رویه شدن به برخی یا همه آن ضمائم شمارش شده است(بنده فقط برای خوزستانِ فاقد جنگل، خوانش استان نفتی کردم).
اگر خبر از یک رویه جدید است، آنوقت تذکرات از باب به در گفتن نیست. از باب النصیحه للائمه المسلمین است که پیامبرمان فرمود: هیچ مومنی نباید در آن خیانت کند.
- در آن یادداشت از حضرت حجه الاسلام والمسلمین موسوی فرد با عناوین:”زاهد”، “مردمی”، “انقلابی”، “با اخلاص”، “عالم جهادی”، “مطالبه گر”، “بی تکلف”، “خاک نشین” ؛ خواسته شده است همانطور که در امامت جمعه سبک نویی گذاشتند، در درس خارج هم سبک نویی بدون این لواحق بگذارند .
آیا این جسارت به ایشان است؟! این “ذم” ایشان است یا “مدح”؟! عمل دیگران بر ایشان بار شده، یا الگوی دیگران شدن، طلب شده است؟! ماییم و آن یادداشت و فهم عمومی مخاطبان!
- از همین جا معلوم میشود تناقضی هم در یادداشت نیست. “مایتعلق به” درس خارج(که شمارش شده)، با کار جهادی و…نمی سازد؛ نه هویت لیسیده ی درس خارج که سلوکی علمی و معنوی است. لذا جسارت شده ناظر به روحیه و صفات کمالی آن عزیز، پیشنهاد موضوع درس هم شده است.
- در آخر بسیار متاسف شدم اگر این پیشنهاد و بیان آن مواضع عبرت و طلب سبکی نو از انسانی وارسته، سرعت طرح موضوعِ تحمل نقد را گرفته باشد!!!
اگر چنین باشد، چقدر بیشتر روشن میکند ما از تعالیم امامین انقلاب دوریم. رهبرانقلاب در جواب درخواست کرسی های آزاد اندیشی در حوزه بود که فرمود: «آزادی بیان، مقید به منطق و اخلاق و حقوق معنوی و مادی دیگران “ونه هیچ چیز دیگری”، تبدیل به فرهنگ اجتماعی و حکومتی گردد» (۸۱/۱۱/۱۶)
و در جای دیگر: «نباید…نقد و انتقاد را به “کالای قاچاق” یا “امر تشریفاتی” تبدیل کرد» (۹۶/۱۰/۶)
بنده نظارت مردمی و “خیرخواهی پیشینی” و نقد و “انتقاد پسینی” را عامل اصلی مصونیت از آن آسیب ها دیده ام که اینگونه یادداشتها را می نویسم.
برنتابیدن “خیرخواهی پیشینی” برای بزرگان، ضربه اش همانجا می خورد که برخورد با “نقد و انتقاد پسینی”!(دقت کنید)
- باور کنیم سجایای عالی امام جمعه وزین اهواز، تنها عامل مصون ماندن ایشان در همه دهه های آینده نیست؛ چشمان ناظر و خیرخواه مردم و فضلا هم نقش بی بدیل دارد. از اینروست که سزاوار است سود و زیان این خیرخواهی های پیشینی و مراقبتهای ضمنی را پس از مدید شدن دوره زعامتها ببینیم؛ و در اعلان سود نداشتنش عجله نکنیم.
از خداوند تمنا دارم از قصور و تقصیراتم در گذرد.محتاج راهنمایی و نصیحت همه خوبان هستم.
محسن قنبریان۹۹/۸/۱۰