بایگانی برچسب: s

کف و سقف تاب‌آوری

  1. کف تاب‌آوری؛ مقاومت در برابر تحمیلِ ارادهٔ بیگانه و تسلیم‌کردن از بیرون است.
    یک ملّتِ آزاده و رشید این مقدار تاب‌آوری را حتماً دارد.
    «تبرّی» از دشمنِ بیّن، برای این سطح از مقاومت کافی‌ است.
    اشتباه بزرگ اسرائیل؛ بالفعل و #جنبشی‌ کردنِ این سطح از مقاومت در ملت ایران بود.
    یک رژیم کریه و متجاوزی که به هیچ قاعدهٔ بین‌المللی و عقلایی پای‌بند نیست، هم‌زمان با مذاکراتِ ملّت ایران؛ به تأسیساتِ زیر نظرِ آژانس حمله می‌کند و دانشمندان و فرماندهان و مردم را در خانه‌های‌شان می‌کُشد؛ درحالی‌که خودْ بمب اتم دارد و وزرایش تهدید به استفاده علیه غزه هم کرده‌اند!
    هیچ‌کس بهتر از او، نمی‌توانست پیوستگی و #هم‌جبهه‌گیِ مبتنی بر «تبرّی از دشمن» را برای ملت ایران بسازد.
    اسرائیل، جریانات و جناح‌ها و گروه‌هایی را هم‌صف کرد که اختلاف‌شان، امیدِ براندازان برای لحظهٔ حساس در
    حتی ذخایر براندازی برای آشوب در موقع حساس را با عنوان «ایادیِ اسرائیل» بیرون ریخت!
    در وضعیتِ هم‌جبهه‌گی و اتحاد ملّیِ ایران، خود مردم برای آنها کافی‌اند و می‌بینید خاطرات دههٔ شصت تکرار شده؛ مردم آنها را شناسایی و حتی دستگیر می‌کنند!
    براندازان هرگز گمان نمی‌کردند که آشوب‌طلبی‌ِ ایشان روزی این‌جور به سدّ مردم بخورد.
    این، تجربه‌ای بی‌نظیرتر از فتنه‌های گذشته در این سال‌هاست.
    این‌بار مردم نه‌فقط از آنها کنار می‌کشند، بلکه در حرکتی
  2. سقف تاب‌آوری؛ تحقّق عزم ملّی و تحققّ خواستِ خود ملّت است.
    یک ملت رشید فقط به نفیِ ارادهٔ دشمن فکر نمی‌کند، بلکه به تحقّق ارادهٔ خود هم می‌اندیشد.
    تجمّع این ارادهٔ ملی، سطح دیگری از هم‌جبهه‌گی است که «تولّی» نام دارد.
    این سطح از تاب‌آوری «ولایت» می‌خواهد:
    اراده‌های آحاد به هم می‌پیوندد (ولاء عرضی) و آگاهانه و اختیاری، به رهبر و حاکمی می‌پیوندد (ولاء طولی) و از آن پس؛ ارادهٔ جمعی و عمومی خود را تحقق می‌دهد.

دهه‌های گذشته، تلاش‌های بسیاری برای شکستنِ این «قائمه» (ولاء عرضی و طولی) شده است؛ هم برخی فسادها و ناکارآمدی‌ها در حکومت، و هم تفرقه‌افکنی در تودهٔ مردم (نژادی و سیاسی و غیره)، پروژه‌هایی در این مسیر بوده است.

اینکه در تهدیدات، فرصت و ظرفیتی هست که در خودِ فرصت‌ها نیست؛ یکی همین‌جاست.

باید بیاندیشیم چگونه دوباره وحدت کلمه حول ولایت اجتماعی و سیاسی مثل روزهای پیروزیِ انقلاب شکل گیرد!

که این هم‌جبهه‌گیِ حاصل از تبرّی، به هم‌جبهه‌گیِ تولّی هم بیانجامد!

طرح ولیّ؛ نه فقط در مقابله با تجاوز دشمن، بلکه در حکمرانیِ همهٔ عرصه‌ها، مبتنی بر پیشرفت و عدالت و آزادی و مردم‌سالاریِ دینی تکمیل شود.

درونِ این تهدید، و در شیرینیِ هم‌جبهه‌گیِ مردم ایران، خوب است برای این تعالی بیشتر بیاندیشیم!

شاید دوباره نوشتم!

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۳/۲۷

و من کلام له (علیه السلام) لما خُوفَ من الغیله:

 

وَ إِنَّ عَلَیَّ مِنَ اللَّهِ جُنَّهً حَصِینَهً، فَإِذَا جَاءَ یَوْمِی انْفَرَجَتْ عَنِّی وَ أَسْلَمَتْنِی، فَحِینَئِذٍ لَا یَطِیشُ السَّهْمُ وَ لَا یَبْرَأُ الْکَلْمُ.

سال آخر وقتی حضرت امیر(ع) را از #ترور ترساندند فرمود:

من از سوى خدا سپر محکمى دارم که مرا از حوادثِ (خطرناک) حفظ مى کند و هنگامى که اجلم فرا رسد، این سپر الهى از من دور مى شود و مرا تسلیم حوادث مى کند; در آن هنگام نه تیر خطا مى کند و نه زخم بهبودى مى یابد.(خطبه ۶۲)

 

پ.ن:

شهادت، کرامت رهبران دینی است؛ لکن شهادت علوی با حسینی این فرق را دارد که اولی با وجود نظام و لشکر و امت است و دومی در نهضت و پس از شهادت یاران.

شهادت با ترور رهبران، برای آنها کرامت؛ اما برای مردم و نظامشان ننگ است!

مردم و سپاهیان ایران چنین اجازه ای نمی دهند.

 

برای مقابله با این تهدید باید چاره ای مردمی و نظامی کرد…

 

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۳/۲۶

شهید بهشتی:

 

ما همیشه فریاد می‌کردیم که زن در اسلام زنده، سازنده و رزمنده است.

شهید بهشتی اسطوره‌‌ای بر جاودانه تاریخ، ص۱۰۸۵

نتانیاهو آدرس این زن را می خواهی؟! عاشورا را بخوان!

 

این زن متولد عاشوراست!

حق داری او را نشناسی چون از جنس او پیرامونت نمی بینی!

رب نوعش، زینب نامی است؛ دختر فاطمه(س)!

اشتباه ابن زیاد را نکن؛ هنرش سَجاعت و سخن وری اش نیست!

 

آن لعین هم افشاگری زینب را برنتافت در مقابل سلحشوری زینب کبری(س) گفت:

هذه سجاعه ولعمری لقد کان أبوک شاعرا وسجاعا : این سجاعت(به سجع و قافیه سخن گفتن) است به جان خودم پدرت نیز شاعر و سخن به سجع می گفت!

 

از سوز دل برای مظلوم البته زیبا سخن می گوید؛ اما هنرش شجاعت اوست!

این زن را دوباره خمینی(ره) احیاء کرد.

 

محسن قنبریان

عرب های خوزستان اینطور پای میهن ایستادن

میدان هوسه/ شهرک طالقانی ماهشهر

دفاع مقدس مقابل یک جنگ تحمیلی است؛ نه وعده صادق!

اولین قدم برای مواجهه درست، واقع بینی و غافلگیر نشدن است. تمایز این مرتبه با وعده های صادق را همه دارند عیان می بینند.

مردم ایران در درون یک دولت اصلاح طلب (که متهم به تندروی نیست!) و درون روند مذاکرات (ولو به نظر برخی پوششی) با تجاوز اسرائیل مواجه شد!

خباثت اسرائیل در افکار عمومی بالاترین رتبه (حتی بیش از آمریکا) را دارد.

لذا مقابله با او، مورد اجماع ایرانیان است؛ حتی مخالفین و منتقدین سرشناس جمهوری اسلامی هم در این مساله هم نظرند.

رهبری هم در فرمان حمله روی همین نقطه ایستادند تا با اراده و عزم عمومی دفاع رقم بخورد.

قدر این مزیّت بزرگ را باید دانست و واقع بینانه باید با مردم حرف زد:

  1. ممکن است وضعیت جنگی روزها و شاید هفته ها طول کشد و باید برایش آماده بود.
    دشمن هم می داند شیعیان آمادگی بیشتری نسبت به یهودیان در تحمل و تاب آوری دارند.
  2. گویندگان روی متیقن های عزم ملی حرف بزنند:
    – نه اقلا پیش از رسیدن به بازدارندگی جدی، حمله ها پایان گیرد!
    – و نه مطالبه گشودن جبهه های دیگر شود و موجب تشتت صفوف شویم (مگر اینکه عزم عمومی را همراه کنیم)
  3. یادآوری صفات انسانی اباء از ضیم(ننگ ناپذیری) تا وطن دوستی تا الهیات اسلامیِ مقاومت این روزها برای مردم ضروری است.

ایجاد حُسن تعاون (مثل ماجرای سیل ها و زلزله ها و کرونا) در دفاع از میهن، همراهی بیشتر ملت را در پی دارد.

تعاون و خدمت رسانی به مردم در پناهگاه ها و امنیت خانه ها (در صورت نیاز) و آرامش بخشی از اهم وظایف حلقه های میانی است.

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۳/۲۵

اُحد دیده ها!

شرایط ما هنوز به مرحله دوم اُحد نرسیده؛ غافلگیر شدیم اما نه اندازه اُحد!

یکبار دیگر طرح صهیونی با حزب الله تکرار شد: پیجرها و ترورهای هدفمند و ضربه سخت به فرماندهان رده اول، بعد حمله به زیر ساخت های موشکی و…!

در اُحد خیمه و موقف رهبری هم زیر حمله رفت و شایعه شهادت پیامبر(ص) پیچید!

جولان سریع دشمن و سردرگمی مردم، روحیه سوز است؛ در اُحد بدتر از این شد، جنگ ترکیبی موجب شد پیامبر(ص) را وانهند و فرار کنند!

خداوند تشر زد:

أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ ۚ:

پس آیا اگر او [پیامبر] بمیرد یا کشته شود، به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی گردید؟!

 

در یک نظام امت_امامت در چنین شرایطی چه می شود؟

یک انسجام و “نظم ایمانیِ خودکار” رخ می دهد تا وقتی بازسازی رده های فرماندهی صورت بگیرد، حتی تکلیف رهبری (در شرایط اُحد) معلوم شود.

 

همانطور که دسته بزرگ ماهیان یا پرندگان در حمله مهاجمان، غریزی عمل کرده و زود کُلنی خود را باز می یابند؛ جامعه ایمانی هم به یک قانون ساده عمل می کند:

ایستادن سر بیّنات و انسجام یابی با همان!

بیّنات مثل برحق بودن، وطن دوستی، مثل دشمنی آمریکا و اسرائیل!

 

ضربه سخت بوده و شاید روزها و حوادث سخت و روایت سازی های وحشت زایی در پیش باشد؛ تا بازیابی کامل فرماندهی، امت باید انسجام را حفظ کند!

سر حق بودن خود و پشتیبانی الهی و مقابله با دشمن تردید نکند!

 

محسن قنبریان ۲۳خرداد۱۴۰۴

غزه و مقاومت، و معرفى ویژه‌نامه فلسطین نامه‌جمهور

سخنرانی حجت الاسلام قنبریان پیرامون مسئله غزه و مقاومت، و معرفى ویژه‌نامه فلسطین نامه‌جمهور

فاطمیه دوم هیات الزهراء(س)
دانشگاه شریف
۱۱ آذر ۱۴۰۳

شهداء؛ نه خون‌شان هدر رفت، نه جایشان پُر می‌شود!

برآیند دو باور یک نقطه تعادل می سازد:

  1. خون شهید هدر نمی رود!
    خداوند باید همواره بشارتی در پشت سر آنان داشته باشد تا “یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ” (به سبب مؤمنانی که هنوز به آنها نپیوسته‌اند، همواره بشارت داده می شوند) صادق باشد.
    کسی نگوید خون حاج قاسم و مدافعان حرم چه شد؟!!
    بفرض که حکومت اسد سقوط هم بکند، آن خون ها هدر نرفته؛ از قضا ثابت می شود برای اسد نبود برای حرم و مقاومت بود.
    تفاوت داعش دیروز با مسلحین امروز، ای بسا تفاوت داعش با طالبان شود!
    اینبار اغلب سوری اند، ناگزیر به رعایت حق شهروندان سوری از جمله شیعیان و حرم های مطهرند! (نگرانی از مقاومت مفروغ)
    آن خون ها، پیروان بسیار ساخت؛ که شاهدیم.
  2. جای آنان پُر نمی شود!
    آنچه در روایات برای “عالم” آمده را امام کاظم(ع) برای “مومن” هم فرمود: “اذا ماتَ الْمُؤْمِنُ… ثُلِمَ فی الْاسلامِ‏‎ ‎‏ثُلْمَهً لایَسُدّها شَیْءٌ…” (وقتی مومنی بمیرد در [دژ] اسلام شکافی پدیدار خواهد شد که‏‎ ‎‏هیچ چیز آن را ترمیم نمی کند).
    کسی نگوید شهید فرق می کند!
    چون آن عالمی هم که روایات چنین تعبیری درباره اش داشت، کسی است که فرمود: باقون مابقی الدهر (در تمام روزگار باقی اند)!
    عجیب که معصوم بفرماید: رخنه نبود مثل حاج قاسم و سید حسن، پُر نمی شود؛ اما ما بخواهیم با عرفان بازی، ثلمه فقدانشان را هیچ کنیم!
    عرفان، واقع بینی است.

از ایندو تقاطع بگیریم و در تعادل بایستیم!

بدون آنها هم می شود پیروز شد؛ اگر “من خلفهم” باشیم!

محسن قنبریان

جنگ وجودی‌ای که جبهه حق جدی‌اش نمی‌گیرد!

مواجهه مقاومت (با همه طیف های مذهبی اش) با رژیم صهیونی پس از طوفان الاقصی به جنگی رسید که طرفین به وجودی بودنش اذعان کردند!

در جانب اسلام گرایان -که طیف وسیع تری از جبهه مقاومت مقابل اسرائیل هستند- اختلافات نسبتاً عمیقی در بنیانها و راهبردها وجود دارد اما مظلومیت عجیب غزه مانع بروز جدی آن می شد!

حتی اگر برخی از گروه های اسلام گرا مقابل اسرائیل هم حاضر نشدند اما نتوانستند علیه جبهه مقاومت، جبهه تازه ای باز کنند؛ تا اینکه لحظه آتش بس رسید…!

طیفی از اسلام گرایان سوری (به همراه طیف های دیگر ملی و…) در دهه قبل علیه حکومت بعثی بشار اسد غیر از مخالفت سیاسی، کارشان به خروج مسلحانه رسیده بود. در دوره داعش برای اهداف خود همراستا با داعش شدند. در پایان داعش، طبق مذاکرات آستانه اینها ماندند!

دولت نجات سوریه با رویکردی سلفی (نزدیک به احکام طالبان) را در ادلب تشکیل دادند.

در سالهای اخیر به کمک برخی کشورها آمادگی های خود را افزون کردند.

برخی اسلام گرایان فلسطینی و اخوانی در سالهای درگیری داعش هم به این طیف اسلام گرایان سوری حق می دادند لذا می دیدیم بعضا موضع همراهی با مقاومت در جبهه مقابل داعش نداشتند!

ساکنان سلفی ادلب در اکتبر سال قبل تصمیم بر خروج دوباره علیه اسد داشتند که طوفان الاقصی اتفاق افتاد و زمینه برایشان از دست رفت.

از همین جا مثل الجولانی، طوفان الاقصی را ایرانی و برای نا امنی منطقه می شمارد!

متقابلا اینها هم با مقاومت (لبنان، عراق، یمن، ایران) علیه رژیم همراهی نکردند!

لحظه آتش بس بین لبنان و رژیم، لحظه قضای عملیاتشان علیه اسد شد!

توافقات آستانه در جانب اسد هم در تمام این سالها خوب انجام نشده بود (این را عراقچی هم تلویحاً در عراق اذعان کرد)!

جبهه النصره که از سوی سازمان ملل تروریستی قلمداد می شد از سوی الجولانی منحل و با ادغام ۵گروه مسلح، تحریر الشام تاسیس شد؛ که به حسب ظاهر رویکرد و اهداف و روشی غیر داعش از خود نشان می دهد. خود را سوری جلوه می دهد که هدفش ساقط کردن بشار اسد است! (لقب الجولانی را از جولان سوریه گرفته).

به تصریح، دشمنی با اسد، حزب الله و داعش در برنامه داشته است. سابقه درگیری با داعش هم دارد؛ اما دیگر با پایان داعش دو هدف دیگر مانده است؛ بعد از اسد نوبت حزب الله است!

اسرائیل هم متقابلا در اقدامی گذرگاه های لبنان-سوریه را بمباران کرده تا حزب الله نتواند علیه اینها ورود فوری کند!

سابقه الجولانی نشان می دهد جابجایی های او از داعش به القاعده، از النصره به تحریر الشام، وجوه متغیر و ثابتی دارد.

پس از آزادی از زندان بوکای آمریکایی ها احتمال سرمایه گذاری دراز مدت بر سر او وجود دارد. جایزه ۱۰میلیون دلاری برای دستگیری او در این احتمال بیشتر برای برجسته سازی اوست که امروز نتایجش را می بینیم!

او دیگر عدم تعرض به آمریکا و غرب را ضمانت داده و سابقه درگیری با اسرائیل هم ندارد؛ اما پس از اسد، حزب الله و گروه های همسو اهداف او هستند!

بدین گونه جنگ وجودی ای -که برخی از طرح نگرانی هایش در جانب جبهه حق بیزارند- به مرحله جدیدی رسیده است:

  1. اینبار خروج اسلام گرایان سلفی و بعضاً تکفیری، با مرحله داعش علیرغم شباهتهایی در بنیان، تفاوت هایی دارد. مقابله به شکل داعش با آنها هم -بعد از آستانه و ژنو- محذورات بین المللی خاص خود را دارد!…
  2. کانون توجه مقاومت، فلسطین و غزه است؛ اما خود مبارزان فلسطینی مثل بار قبل باز معلوم نیست اقدام علیه این اسلام گرایان مسلح را حمایت کنند!…
  3. تغییرات و اصلاحات لازم در سوریه طبق مذاکرات آستانه انجام نشده است. از این رو حمایت از اسد با سختی بیشتری در بین الملل و منطقه اسلامی مواجه است؛ اما رفتن او و افتادن سوریه دست تحریرالشام هم تهدید جدی برای حزب الله و خط مقدم مقاومت است…
  4. جبهه مقابله با داعش -حتی به احتمال زیاد مرجعیت اعلای عراق- هم در مقابله با اینها درون مرزهای سوریه، وحدت نظر ندارند؛ که صدایش در عراق شنیده می شود!
  5. بنیادی تر اینکه بپسندیم یا نپسندیم، “نزاع اسلام ها” جدی تر از کارهای شعاری با وحدت و تقریب، دارد جلو می آید! هرچه هم از آنچه در ادبیات انقلاب اسلامی، نزاع اسلام سفیانی_اسلام محمدی نامیده شده فرار کنیم، او سراغ ما را می گیرد!

سخت ترین راهبرد، طراحی درست و دقیقی است که در جبهه واحد امت اسلامی علیه صهیونیزم و استکبار چگونه این اسلام رو به انزوا و شکست گذارد؟ و جایگاه خود را در بین مسلمین(غیر شیعی) از دست دهد!

در وضعیت های جاری کشور سیاسیون عمل گرا، اسلام های سکولار را برای تعامل بهتر می دانند و آرمانگرایان، اسلام های سیاسی(که این سویه ها را لابد در خود دارند)!

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۹/۱۶