بایگانی برچسب: s

نامه طلاب جوان به ظریف

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

️ چند قرن زودتر از خانه طلاب جوان، مبلغان مسیحی این روش را -البته برای تبلیغ مسیحیت و هم پیشبرد استعمار- برگزیدند!

جلودار استعمارگران، همیشه مبلغانی مسیحی به همراه پزشک و معلم مسیحی بودند.

فکر میکنید آفریقا چگونه مسیحی شد؟! به گونه‌ای که پاپ ژان پل دوم سال۱۹۹۳ آرزو میکرد تا ۲۰۰۰ کل آفریقا، مسیحی شده باشد؟!

گروه‌های تبلیغی دقیقا بر فقر غذایی، بهداشت و آموزش می‌نشستند! مجمع جهانی امور تبلیغ مسیحیت در ۱۹۱۰ اعلام کرده بود: مراقبت‌های پزشکی، بخش درست و ضروری کار تبلیغ است!

در ایران خودمان، زمان استقرار انجمن تبلیغی کلیسا(سالهای ۱٨۳۵تا۱٨۶۱) مصادف با شیوع بیماری‌های واگیر (وبا، حصبه، ذات الریه) و قحط سالی‌ها بود! در اولین گام تبلیغی، رسیدگی به بیماران و قحطی زدگان را برعهده گرفتند! در برخی مناطق از ۶صبح تا٨شب با بیماران کار می‌کردند. برخی -مثل دکتر کار- پس از مداوا یک انجیل به بیمار هدیه می‌داد!

️اشتباه نکنید! طلاب جوان، روش تبلیغ انسانی اسلام را با استفاده‌ی ابزاری از خدمت‌رسانی(مثل مبلغان مسیحی) اشتباه نگرفته‌اند.

اما انسانیت موجود در نامه آن‌ها، انسانیتی دئیستی -که عقیده و باور، خارج از انسانیتِ انسان است- هم نمی‌باشد.

 نمی‌توان مخفی کرد که این پیشنهاد در ذات خود، نوعی دیپلماسی عمومی و صدور انقلاب با وجه نرم و حتی غیرتبلیغی را دارد؛ لذا مستکبران و غربزدگان کمک کارش نمیشوند.

چهل سال گذشته سازمان‌های عریض و طویل تبلیغی و حوزوی در فرصت‌های متعدد میتوانستند میدان‌دار چنین دپیلماسی‌های عمومی شوند.

محسن قنبریان
۹۹/۱/۷

کرونا و علوم انسانی(۱)

در روانشناسی اقلا از ۳مفهوم درباره مرگ می‌توان سخن گفت:

۱٫      مرگ‌اندیشی(فکر کردن درباره مرگ خود)

۲٫      مرگ‌هراسی(وحشت از پدیده مرگ)

۳٫      مرگ پویائی(تعامل با مرگ و تجربه فعال از آن)

 

درباره “مرگ‌اندیشی”:

·         اول فروید آنرا علامت بیماری روانی خواند.

·         ارنست بکر ثابت کرد، نشانه سلامت روانی است.

·         کتاب راهنمای سلامت روانی از انجمن روانشناسی آمریکا آنرا شاخصه سلامت روانی دانست.

·         جنبش آگاهی از مرگ در روانشناسی شکل گرفت که توصیه میکرد از کودکی، مرگ‌اندیش بار بیاوریم.

ثابت شد: مرگ‌اندیشی با مرگ‌هراسی نسبت معکوس دارد. هر چه مرگ‌اندیش‌تر، هراس از مرگ(اختلال روانی) کمتر!

نیچه، “مرگ پویائی” را هم چنین توصیه کرد: فرشته مرگ را تصور کردی، فرض کن فقط فرصت نوشتن یک جمله دو پهلو برای سنگ قبرت داده است: آرمان زندگی‌ات چه بود؟/ واقعیت چه شد؟!

حالا دست سر واقعیت بکش و فکر کن مرگ به تو فرصت داده، از حالا با آرمانت زندگی کن!

 دو کارخواست:

۱٫      از فرصت پیش آمده، مشاورین و وعاظ متبحّر برای، “افزایش این شاخصه‌ی سلامت روانی جامعه” کمک بگیرند.
جامعه بعد کرونا می‌تواند، “جامعه پویاتری” باشد. غنای تراث دینی‌مان در اینباره بی نظیر است.

۲٫      با پاندمیک شدن کرونا، کاوشگران علوم اجتماعی، می‌توانند نقش این پارامتر را در مقاومت جوامع سنجش کنند. جوامع معاد باور و مرگ‌اندیش، در شرایط برابر بهداشتی، آسان‌تر و کم هزینه‌تر از این هراس جهانی گذر می‌کنند.

باور به معاد و واعظ بودن مرگ، فقط برای بهبود آخرت انسان نیست؛ آرامش و پویائی دنیایی او را هم تأمین می‌کند.

 

محسن قنبریان
۹۸/۱۲/۲۳

کرونا، قم، روحانیت؛ چقدر ایوب؟ چقدر یونس؟!

 سیبل کردن قم و روحانیت برای “منشأ” و بخصوص “شیوع” کرونا در کشور، گرچه از شبکه‌های بیگانه شروع شد؛ اما از زبان نمایندگان مجلس و مقامات مسئول و شخصیت‌های اجتماعی تعقیب شد. در بسیاری از شهرها نسبت به ماشین پلاک قم و لباس روحانیت حساسیت درست شد. در مواردی هم تعرّض و توهین اتفاق افتاد!

هر چه بگوئی: روحانیت درصدی از اصناف موجود قم است و تازه قم هم منشأ ویروس در ایران نبوده؛ فعلا این ابتلاء برای قم و روحانیت پابرجاست!

اگر “هویت جمعی صنف روحانیت” را در یک “تشخّص تاریخی” لحاظ کنیم؛ این پرسش موجّه جلوه می‌کند:

روحانیت دچار ابتلاء ایوب شده یا یونس؟!

 ابتلای ایوب(ع):

دچار مسمومیت و بیماری‌ای شد که بدنش نطقه نقطه شد[۱] از او عیب‌جویی شد [۲]از مردم جدایش کردند در حالیکه قومش به او می‌گفتند: هیچ کس را به چنین بلیه‌ای ندیده‌ایم، جز به سوء سریره‌اش! شاید تو هم برعکس آنچه آشکار می‌کردی، باطنت، زشت بوده که چنین شدی[۳]!

در حالیکه او “بی‌گناه”، مبتلا شده بود. رشک و حسادت شیطان بر او موجب شد عامل بیماری توسط شیطان در او دمیده شود[۴]. (انی مسّنی الشیطان بنصب و عذاب).

صبر ایوب، موجب رفع ابتلاء و عزت دوباره‌اش شد. امام صادق(ع) به شیعیان فرمود:”خدای تبارک و تعالی ایوب را بدون گناه، مبتلا کرد؛ پس صبر کرد تا جایی که عار مردم شد! شما بر تعییر و عارشدن صبر نمی‌کنید[۵]“.

 ابتلای یونس(ع):

یونس هم دوره‌ای در شکم ماهی محبوس شد و با بیماری به بیابانی خالی انداخته شد[۶].

اما ابتلای او بدان خاطر بود که چون انبیاء دیگر، مردم را راهبری و سیاست نکرده بود[۷]. غضبناک، از مردمش بود[۸]. “کاظم” نبود که کدورت‌هایش را نابود کند[۹]؛ “مکظوم” بود[۱۰] مثل مشکی پر از خشم؛  البته سربسته و ساکت. قرآن او را مثل “عبدی فراری” خطاب می‌کند [۱۱]که مورد ملامت بود[۱۲]. لذا با وجود عصمتش، خداوند، پیامبر اسلام را از الگوگیری از او منع می‌کند[۱۳]. یونس گمان نمیکرد از این ترک مأموریت -با وجود هویدا شدن آثار عذاب- توبیخ شود و براو سخت گرفته شود[۱۴]. اما خداوند او را زنده ولی بیمار در شکم ماهی، حبس کرد[۱۵]. دوره لبث و قرنطینه‌ی سختش در شکم ماهی، او را از “صاحب الحوت”(همراه ماهی) -که با غیض فروخفته‌اش بود- به “ذالنون” (صاحب اختیار ماهی) رساند. و این وقتی بود که در آن ظلمات، تسبیح حق می‌گفت و هر عیب و نقص از حکمت خداوندی تنزیه می‌کرد. خداوند هم، او را استجابت و از غم و غصه-مثل دیگر مومنان- نجاتش داد[۱۶]. دوباره به رسالتی جدید مبعوث شد. اینبار برای قومی صد هزار نفری یا بیشتر[۱۷]. پیامبری شد با دو بعثت؛ یکی بهتر از قبلی!

ابتلای روحانیت:

تعییرها و عیب تراشی‌هایی که باوجود این همه طلبه جهادی و خدوم واقعا سزاوارشان نیست!

 هر روز که می‌گذرد بیشتر معلوم میشود این ویروس پراکنی در دنیا از “شیطان اکبر” است[۱۸].

شاخه رسانه‌ای او می‌خواهد این صنف در تشیع را، “سامری” و الان دچار مرض “لامساس”(کسی نزدیک نشود!) معرفی کند! حال آنکه “اسلام منهای روحانیت، خیانت است”. هزار سال است منصب آنان در غیبت، “منصب هارون” بوده مقابل “سامری‌ها”.

اما بوده و هستند آحادی در این لباس که چهره “مغاضباً” یونس شدند! به تعبیر امام عزیز، “منبری پرخاشگر” شده‌اند[۱۹]. کمی از زیّ تواضع و لباس مستضعفین در آمده، شوکت و شاهی پسندیدند! از بار رسالت سنگین “فریاد بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم”، شانه خالی و بعضا ساخت و پاخت کردند! و…

قرنطینه‌ی نگاه‌ها، مکافات و کفاره‌ی پاک شدن این صنف شریف از آن سلول‌های بیمار است. فعال‌تر شدن بدنه پاک روحانیت در ابتلائات دیروز و امروز مردم، ذوب کردن “نامردمی‌ها” در بین خودشان به همراه دارد. دیگر او که برای مردم مریض نشود و در تعب نیافتد، روحانی نیست!

اینگونه دوباره مبعوث میشوند؛ کامل‌تر و  بهتر.

مطالب مرتبط:

محسن قنبریان
۹۸/۱۲/۲۱

[۱] تفسیر برهان ج۴ص۶۶۲و۶۶۳

[۲] همان

[۳] همان

[۴] همان

[۵] همان

[۶] ۱۴۵/صافات

[۷] ر.ک:ادب فنای مقربان ذیل شرح ساسه العباد

[۸] ۸۷/انبیاء

[۹] اخیرا وزارت دفاع روسیه اعلام کرده: پنتاگون مسئول انتشار ویروس‌ها با پهبادهای حامل حشرات آلوده به ویروس به نقاط هدف است!

[۱۰] ۴۸/قلم

[۱۱] ۱۴۰/صافات

[۱۲] ۱۲/صافات

[۱۳] ۴۸/قلم

[۱۴] ۸۷/انبیاء

[۱۵] ۱۳۹تا۱۴٨صافات

[۱۶] ۸۸/انبیاء

[۱۷] ۱۴۷/صافات

[۱۸] تصنیف غررالحکم ۵۰۶۰

[۱۹] http://www.shafaf.ir/fa/news/345850

چرا از تکذیب دروغ شاخدار اسکان ۵۰خانواده روحانی مهاجر از قم، استنکاف می‌کنم؟!

هنوز برخی دوستان و دلسوزان پس از گذشت دو روز و تکذیب و حتی شکایت صاحب هتل رضا از شایعه پردازان، باز پیام می‌دهند که چرا شما تکذیب نمی‌کنید؟!

از این اصرار و دلسوزی متعجبم!

مگر هر کذبی، ارزش تکذیب دارد؟!

بنده دو وطن شرعی دارم: بهبهان(که زادگاهم است) و قم(البته با وجود حدود۳۰سال عمر طلبگی، سه سال است که در قم قصد توطن کرده‌ام!).

بهبهان شهر سردار شهید دقایقی و قم شهر سردار شهید زین‌الدین است!

زین‌الدین ۱۰۰نفر از جوانان قم را بسیج کرد تا مقابل اشغال استان من(خوزستان) و غارت ناموس مثل شهر من بجنگد. آن صد نفر بعدا، تیپ علی‌بن‌ابیطالب قم شد. آنها برای ما جنگیدند و برخی شهید شدند.

دقایقی، شهید بی‌مرز بود. در قم یگان حفاظت را عهده‌دار و در تیپ علی‌بن‌ابیطالب آنجا هم درخشید. بعد پایه لشکر بدر را نهاد که جوانه حشد‌الشعبی الان عراق شد. برای اسلام و ایران در راه خدا شهید شد. حالا چند جا یادمان دارد: بهبهان(زادگاه)، امیدیه(مدفن)، قم(محل خدمت)، عراق(بخاطر فرماندهی سپاه بدر).

بنده امروز شرمنده‌ام که چرا جوانان جهادی بهبهان را برای کمک به قم و جبران فداکاری زین‌الدین و ادامه راه دقایقی بسیج نمی‌کنم!؟

تکذیب کردن دروغ شاخدار اسکان ۵۰خانواده روحانیِ مهاجر از قم، کذبی را از سر من شاید دور کند؛ اما نیت شومی را در دل سناریو نویسانی، تصدیق می‌کند که: قم برای خود، ما هم برای خود!

این “ایده‌ی شوم” در مثل بندرعباس با شایعه‌ای مشابه، آتش‌افروزی کرد و درمانگاه را سوزاند!

اگر بهبهان، کرونا پیدا شود، آن ایده‌ی شوم، علیه همشهریان هم میشود: فروشگاه‌ها را غارت، ماسک را احتکار و قرنطینه‌های درمانی را تهدید می‌کند!

بگویم من هیچ قمی را اسکان نداده‌ام، راست گفته‌ام و دروغ‌پرداز را تکذیب کرده‌ام؛ اما این انفعال را پذیرفته‌ام که ما چکار به قم و گلستان و کاشان و… داریم! و این مسلمانی‌ام را تکذیب می‌کند که: “هرکس صبح کند و اهتمام به امور مسلمین نداشته باشد، مسلمان نیست”!

حالا که ابتلای وطنم، ویروس است و بیشتر محتاج کار تخصصی است و مانند سیل و زلزله نیست؛ اقلا اهتمام به همّ و غم آنها را برای خود نگهداریم. و از اعضای بنی آدم بمانیم.

از بابت گرفتن وقت شریفتان برای حواشی کم ارزش عذرخواهم حلال کنید.

محسن قنبریان
۹۸/۱۲/۱۱

فحش اش برای طلاب انقلابی؛ کامش برای…!

مدرسه علمیه‌ای درس می‌دادم که برخی روزها نهار فردای طلاب را نداشتیم تا مگر عقیقه‌ای جور شود! ده‌ها هزار طلبه و معمم زیر خط فقر زندگی می‌کنند! اما حواشی بودجه برخی موسسات و شعارهای تند خیابان سر همین طلاب خراب می‌شود!

شورای عالی حوزه ساخت مدرسه را در قم ممنوع و در شهرستان اندازه یک دبستان اجازه داده است[۱]

پس کیست که طلاب و روحانیت را بدنام می‌کند؟

اشرافیت‌های مذهبی مدارس و موسسات و کارهای بدتر از آن عمدتا از دوجاست:

  1. آقازادگان و نوادگان برخی مراجع ماضی که نام نیکو پدر یا جد را به ارث برده‌اند اما نه علم آنها را دارند نه زهد آنها.
  2. برخی مسئولین سابق و لاحق در نظام: رؤسای روحانی قوای مجریه، قضائیه و مقننه؛ سابق‌ها یا اسبق‌ها. برخی ائمه جمعه مراکز و نمایندگان خبرگان و…

پسر یک کشاورز متدین از دوستان بنده طبق وظیفه سازمانی‌اش سراغ یکی از آن آقازاده‌ها رفت. گفت بابای من کشاورز بود و فقیر؛ بخاطر فتوای بابای عالم و وارسته تو، راضی نشد از زمین‌های مصادره‌ای اول انقلاب ۱۰۰متر برای ما بخرد! حالا تو جای آن آقای وارسته نشسته‌ای و ۱۹۰هکتار [اگر عدد را اشتباه نکنم] اراضی ملی را تصرف کرده‌ای!

با ‌این نمونه‌ها طرفیم!

آقای روحانی(رئیس جمهور) کلا یک مدرسه برای حوزه علمیه قم ساخت؛ مدرسه‌ای که خود آنجا درس خوانده بود را انتخاب و خانه‌های اطراف را اضافه کرد؛ بعد مثل دفتر ریاست جمهوری آنرا با استخر و سونا ساخت!

این اشرافیت که مختص او نیست و رئیس مقننه و قضائیه سابق(و مقامات دیگر) هم دارند. ‌اینهاست که مردم را از همه روحانیت زده می‌کند. منع جدی و فشار خود روحانیت لازم است.

پاسخ به یک پرسش در جلسه
۹۸/۹/۱۵

[۱] https://www.rouydad24.ir/fa/news/145317

مهاجرانی راست می گوید یا ازغدی؟

موضوع برنامه پرگار شبکه بی بی سی، نسل دوم روحانیت حاکم در جمهوری اسلامی بود. پرسش محوری، نسبت نسل دوم با نسل اول و آرمانهای انقلاب بود.
قضاوت دکتر مهاجرانی شنیدنی بود که نمره مثبت به جمهوری اسلامی و شخص رهبری در نهاد سازی و کادرسازی برای نسل دوم انقلاب داد.(ویدئو را ببینید)

جالب اینکه سه مثال مهاجرانی (جامعه المصطفی، دانشگاه مفید و ادیان) در داخل کشور کم مورد نقد نیروهای انقلابی و عدالتخواه نیست:

  • انقلابی ندانستن دانشگاه مفید و ادیان بلکه حتی پایگاه فتنه گران خواندن مفید توسط انقلابیون و انتقاد از هیأت امنای فامیلی آن توسط عدالتخواهان!
  • گیردادن سالانه در ایام بودجه به جامعه المصطفی با پرسش از هزینه -فایده کردن آن!

برمبنای سخن مهاجرانی شاید بتوانیم فهرست بلندتری تنظیم و نمونه های انقلابی تر از مثال های او در تربیت روحانیون نسل دوم برای جمهوری اسلامی بیاوریم: موسسه امام خمینی، دانشگاه امام صادق، مدرسه عالی شهید مطهری، مراکز تخصصی قم و شاگرد پروری برخی آیات عظام و هم فقهای شورای نگهبان و…

اما به همین ها هم نقد داریم:

  • تبارگزینی در دانشگاه امام صادق!
  • برخی امتیازات دولتی و حاکمیتی برای اداره مدارس عالی تهران و قم!
  • ساختمان تجملاتی مدرسه امام کاظم(آیت الله مکارم) و موسسه اسراء(آیت الله جوادی)و…!
  • بالاتر، غیر انقلابی خواندن حوزه و سکولار بودن دروس خارج توسط سخنرانهای انقلابی در همایش طلاب انقلابی فیضیه!
  • هشدار چند باره رهبری درباره خطر انقلاب٘ زدایی از حوزه!

کدامیک درست است؟!

مهاجرانی منصف تر است یا انقلابیون منتقد؟!

او -که یکی از اعضای اتاق فکر جنبش سبز بود- دستاوردهای ۴۰ساله انقلاب و موفقیت رهبری در نهاد سازی و کادرسازی برای آینده انقلاب را می بیند اما خودمان از نزدیک نمی بینیم؟!

یا مهاجرانی هم مثل رقیبش در بحث(شریعتمداری) نگاه از دور دارد و قم به این گل و بلبلی نیست؟!

یا با مثال گزینشی اش قصد سیاسی خاصی دارد که مثلا گرایش های دگر اندیشانه را استمرار تفکر نسل اول انقلابیون (مطهری وبهشتی و…)جا بزند؟!

به نظر می آید هردو نظر درست است!

هم دستاوردهای ۴۰ساله انقلاب در ساخت مراکز پژوهشی و محققان درجه اول واقعیت غیرقابل انکار است هم دغدغه های طلاب و دانشجویان انقلابی در مطالبه انقلابی ارزشها از همین نهادها بجاست.

خواستی بگو این هم ترجمان دیگر بیانیه گام دوم است. هم دستاوردها غیر قابل انکار است و هم بایسته ها غیر قابل اغماض. درکنار ستایش دستاوردها، باید خطاها را تصحیح کرد:

  • موسسه امام بتواند مثل خود آیت الله مصباح تحویل دهد.
  • دانشگاه های اسلامی بدون تبارگزینی یا هیأت امناهای فامیلی، بهتر هم اداره میشود.
  • در مدرسه های غیر مجلل، طلاب و روحانیون صالح تر برای ارزشهای انقلاب تربیت میشود.
  • موضوع پایان نامه ها و رساله ها بیش از این سراغ نیازهای واقعی و عینی یک نظام انقلابی بیاید.
  • مراجع انقلابی و شاگردان امام بیش از طرح مسائل مستحدثه، برای ریل گذاری مسائل اساسی انقلاب بر فقاهت با پدید آوردن آثار فاخری مثل عروه و جواهر تلاش کنند؛ طوری که تا دهه های متمادی هر مجتهد ناچار به حاشیه و تعلیقه برآنها باشد.
  • و…

مطالب مرتبط

محسن قنبریان
۹۸/۳/۲۶

درباره ایده‌های جذاب‌ساز سیر مطالعاتی شهید مطهری

[با تلخیص]

ایده‌های جذاب‌سازی مطهری از بینش‌های او می‌گذرد
این مطهری را هنوز هم حوزه‌های ما دفع میکند
اگر خون او پای حرف‌هایش نبود این قسمت‌ها حتی سانسور هم می‌شد!

درباره ایده‌های طرح مطالعاتی شهید مطهری اول باید نکاتی را رک و بدون سانسور درباره ایشان و اندیشه‌هایشان بگویم چون بسیار موثر در ایده‌هاست:

  1. آثار شهید را علیرغم گوناگونی و تنوع میتوان به دو حیث کلی تقسیم کرد:
    الف) آنچه محصول مطهری باعنوان یک عالم دینی و مدرس حوزه است
    ب) آنچه محصول مطهری بعنوان یک روشنفکر و مصلح اجتماعی است.
    منظور از “عالم دینی” شناخت و معرفی تراث اسلامی از قرآن و سنت تا حکمت و کلام است.
    منظور از روشنفکر و مصلح، کسی است که درد بشر معاصر را دارد، جامعه و نیازهایش را می‌شناسد و می‌شناساند و از آنجا سراغ دین آمده نسخه درمان می‌برد.
    بین این دو عنوان و حیثیت هم تقابل و تهافت نیست و رابطه رفت و برگشت است. اولی “دانش” افزا و دومی “بینش” ساز است. بینش‌های جدید و عمیق، سؤالات و نیازهای جدید به سرای دانش اسلامی می‌برد و همچنین دانش اصیل اسلامی، بینش صائب‌تری به او می‌دهد از این حیث مطهری بخاطر دانش عمیق‌ترش از اسلام روشنفکر و دردمندی متفاوت از شریعتی است و از حیث روشنفکر و دردمندی‌اش عالمی متفاوت از هم شاگردان خود (نام نبرم بهتر است) می‌باشد!
  2. آثار قسم اول همه دانش‌های مطهری در حوزه عقاید و اخلاق است. از شرح منظومه و کتاب‌های فلسفی‌اش تا بحث‌های اعتقادی‌اش و بحث‌های اخلاقی‌اش
    [فهرست کامل همه قابل تدارک است]
    در این دانش‌ها هم اثر بینش‌های مطهری هست. شبهات جدید و مواجهه با متفکران معاصر و حک و اصلاح و نقد و ابرامها در مواجهه با اندیشه‌ها. اما اینجا ماحصلش دادن دانشی از اسلام است البته دانشی به روز و تازه.
  3. محصولات دسته دوم مطهری حاصل بینش او تحلیل او از زمانه، تاریخ، تمدن، حکومت، جنبش‌ها، سازمان‌ها، حوزه و… است.
    اینجا هم بحث‌های دانشی موج میزند اما آنچه او را متفاوت میکند تفاوت دید او(بینش) و روش طرح و حل و احیانا نسخه درمان او نسبت به سایر عالمان است.
    هم شاگردی‌های خوب و حتی انقلابی او به حافظ و ایران و مثل اینها نپرداخته‌اند. با زن و حجاب یا اقتصاد مثل او مواجه نشده‌اند که کتمان برخی حرف‌ها را حرام بداند. جسارت پرداختن به عیوب روحانیت یا آسیب تقلید(اصل اجتهاد در اسلام-ده گفتار) را به خود نداده‌اند و شاید توجیه‌گر وضع موجود بوده‌اند چنانچه هنوز هم نوعا نمیگویند!
  4. مطهری اگر در قسمت دوم بدون سانسور و با چاشنی تاریخ و بیوگرافی او و مواجهه با او درقسمت بینشی و محصولات مصلحانه‌اش گفته شود فوق العاده برای جوانان آرمان‌خواه جذاب و پرکشش و همانقدر برای بزرگترها و صاحبان کرسی‌ها و تریبون‌ها چالش برانگیز است.
    دروغ نگوییم این مطهری را هنوز هم حوزه‌های ما دفع میکند و او را بایکوت(بله بایکوت!) میکند و فراری می‌دهد. اگر خون او پای حرف‌هایش نبود این قسمت‌ها حتی سانسور هم میشد و سرنوشتی مثل یادداشت‌های اقتصادی او می‌یافت. حوزه بیشتر بعد اول و دانشی او را دوست دارد فیلسوف و متکلمی‌که مباحث را شیرین و عالی و به روز طرح میکند و پاسخگوی شبهات است.
    کجا از گیر دادن او به تحریفات و روضه‌های دروغ، از نظارت بر مرجع تقلید در تقلید، بر عیب‌های سازمان روحانیت و مشکل عوام‌زدگی، از مفت‌خوری و مشکل آقازادگی در بیوتات(رجوع کن به جلد ۴ یادداشت‌ها) و… خوشش می‌آید؟!
  5. ایده‌های جذاب‌سازی مطهری از بینش‌های او میگذرد و در فرد انقلاب میسازد و الا کماکان اقلی، تکراری و ملال آور جلوه میکند. حداکثر اساتید عقاید در هر قسمت به کتاب‌های دانشی او در حوزه عقاید حواله می‌دهند و بحث را ظریفتر و دقیق‌تر میکنند و برخی اساتید اخلاق از بحث‌های اخلاقی او بهره ببرند و در تاریخ اسلام به بحثهای او هم ارجاع شود!
    این مطهری، مطهری سانسور شده و بی خطر و کمک آموزشی است.
    اما مطهری + بینش‌ها، یقه‌گیر و چالشی و مطالبه‌گر و احیاگر و مصلح است.
    طلبه‌ای که پای آن بنشیند با خیلی از رویه‌ها و وضع‌های موجود نمی‌سازد بسیاری از تحلیل‌ها و توجیه‌ها را آبکی و ساختگی می‌بیند منتقد و نقاد میشود و…
    راستش کاستی اصلی برخی اساتید و زعماء، غور نکردن لازم در همین بعد مطهری است. لذا بوی او را نمی‌دهند فکر میکنند مطهری آدمی + فلسفه و فقه و تفسیر و… است!!!
    پس چرا بقیه‌ای که با او اینها را خواندند مطهری نشدند؟!
    متاسفانه برخی فضلاء با گذراندن دروس متداول چون خود را بی نیاز از محصولات دانشی مطهری می‌بینند، اغراء به جهل شده و خود را بی‌نیاز از همه آثار(از جمله بینشی) می‌بینند لذا مدرس یا مبلغی معمولی می‌مانند و راه آن شهید کم راهرو میشود.

(پاسخ به یک پرسش و درخواست برخی مدارس علمیه)

با هجوم موریانه‌ها چه می‌توان کرد؟!

زود میگویی “واحد آمار و بررسی حوزه” ، “دادگاه ویژه”!

آن جزء اول از ۱۰۰ جزء اشرافیت، آنقدر معمول شده که به چشم نمی‌آید در همین مراکز هم به وفور پیدا می‌شود!۱۰۰جزء هم وقتی کامل شد، آدمش را هم باخود پرنفوذ می‌کند که دیگر…!

بگو خیل عظیم طلاب و فضلای پاک و انقلابی می‌توانند چه کنند؟!

“یک زمانی برخی از آقایان علماء منبر نمی‌رفتند چون آنرا خلاف شأن خود می‌دانستند می‌گفتند منبر رفتن دلیل بی سوادی است!… امام گفتند یک وقت بود که این لباس شما[لباس نظامی‌برتن آیت الله خامنه ای در زمان دفاع مقدس] خلاف مروت بود[۱]!”

می‌خواهم بپرسم چگونه جو متحجر و اسلام غیرانقلابی گذشته می‌توانست منبر را خلاف شأن کند اما جو انقلابی حوزه‌های ما نتواند از فلان ماشین و فلان خانه به بالا را خلاف شأن کند؟!

چگونه با وجود درخشش‌هایی مثل سید مجاهد و علماء بسیاری که علیه استعمار لباس رزم برتن کردند، آن عده توانستند لباس رزم را خلاف مروت کنند که صاحبش صلاحیت امامت جماعت بر مردم هم نداشته باشد اما طلاب خوب و انقلابی نتوانند سفره‌ها و مهمانی‌های اشرافی و ساختمان‌های تجملاتی را خلاف مروت کنند و صاحبانش را برای هیچ شأن روحانی‌ای تأیید نکنند؟!

سید جمال اسد آبادی از نو اندیش‌ترین‌های روحانیت بود -که طلاب خوب است روزنامه عروه الوثقی او را کنار عروه الوثقی سید یزدی تورق کنند تا عالم به زمانه شدن را هم تمرین کنند- اما همو در رستوران‌های اروپا و دربار عثمانی بجای قاشق و چنگال و نزاکت‌های ساختگی با دست غذا می‌خورد و بر سادگی پا می‌فشرد. برعکس القاعده، داعش و طالبان با وجود داشتن متحجرانه‌ترین تفکر، از پیشرفته‌ترین ابزار تکنولوژی بهره می‌برند!

آیت الله بروجردی خلاف مروت را حرام می‌دانست و خود اوایلی که تاکسی آمده بود و کم بود و تجملی، درشکه سوار میشد چون تاکسی را در آن وضعیت خلاف مروت می‌دانست![۲]

طلاب و روحانیون ما باید بین خود فرهنگ کنند که عالم به زمانه بودن به موبایل چند میلیونی و کالاهای لوکس غربی نیست به اندیشیدن و بررسی آراء دیگران است…

[۱] رهبری۷۰/۹/۱۱

[۲] نقل به مضمون از درس خارج آیت الله مظاهری جلسه ۱۱شهادات