شرح نامه ۵۳ از سلسله بحث درس های نهج البلاغه، با بیان حجت الاسلام قنبریان، ایراد شده در مورخه ۸ مهر ماه ۱۴۰۱ منتشر میشود.
فراز اخلاق رهبری (فراز آخر)
- دو معنای انصاف
- تصویر سخت گیرانه انصاف حاکم در نامه۵۳
– شایسته مردم از نزدیکان شایسته ترجیح دارد
– بین طرفداران حاکم و مردم عادی باید انصاف باشد - این انصاف واجب و ترکش ظلم و دشمنی با خداست
- پیامدهای منفی ترک این انصاف
- معنای لطیف مضطهد در اینجا
دریافت جلسه شرح نامه ۵۳ «سلسله بحثهای نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی“
فراز اخلاق رهبری (انصف الله و انصف الناس…هو للظالمین بالمرصاد)
دو معنای انصاف:
- تنصیف و نصف چیزی را گرفتن و برابری بین دو طرف.
در روایت امام صادق(ع) که کسی دو دینار و دیگری یک دینار به امینی داده و یک دینار از آن گم شده بود امام فرمود: به صاحب دو دینار، یک دینار داده شود و یک دینار دیگر بین هردو نصف شود! نمونه از این انصاف در فقه ما زیاد است. - عدالت برتر، تکمیل و تصحیح قانون در جایی که به سمت عدالت باشد. عدالتی که با توجه به اوضاع و شرایط اقناع وجدان را در پی داشته باشد.
در زمانی که حکّام جور انواع مالیاتها بر مردم می بستند برخی مودیان از خمس پرسیدند امام (ع) فرمود: ما انصفناکم ان کلّفناکم ذلک الیوم: به انصاف رفتار نکرده ایم اگر در چنین شرایطی شمارا به سختی بیاندازیم( ر.ک: جواهر الکلام ج۳ص۱۲۹)
اینجا بمعنی نصف کردن و تسویه نیست عدالت برتری برای رعایت نیازمند و اقناع وجدان عمومی است.
انصاف حاکم درفراز مورد بحث نامه۵۳:
” انصفِ اللهَ و انصفِ الناس، مِن نفسک و مِن خاصهِ اهلک و مَن لک فیه هویً مِن رعیتک فانک الّا تفعل تَظلم”
- خدا و مردم در یک کفه / حاکم، نزدیکانش و طرفدارانش در یک کفه قرار داده شده میفرماید انصاف بین ایندو رعایت کن!
- این انصاف یک مستحب و فضیلت نیست یک واجب است چون می فرماید اگر انجام ندادی ظلم کرده ای
- این فراز را در بحث تبارگزینی استفاده کردیم که حتی بفرض شایستگی نزدیکان حاکم و مدیر، فرزندان شایسته مردم مقدم اند! چون تسویه و تنصیف بین دو کفه حکم می کند: چون خودت مدیر یا حاکمی، فرزند و داماد تو کفه تورا سنگین می کند و باید فرزند مردم را حکم بزنی!(اگر فرزند مردم شایسته تر است که بدتر)
– در معنای دوم انصاف، بطریق اولی فرزند مردم مقدم است - نه فقط در گزینش بلکه در همه موارد باید این انصاف لحاظ شود. حاکم مشروع باید بین دوستداران و طرفدارانش با مردم عادی انصاف رعایت کند.
آثار وخیم عدم رعایت این انصافِ واجب:
- این ظلم به بندگان خدا، خداوند را دشمن حاکم می کند!(ومن ظلم عبادَالله کان اللهُ خصمه دون عباده)
“دون عباده” می خواهد دو نکته را بگوید:
– خدا همه دشمنی را خود بر می دارد!
– قبل از رسیدن مردم مظلوم به دشمنی، خدا دشمن میشود! - عذر و حجت حاکم باطل میشود دیگر پذیرش نمیشود(ومن خاصمهُ اللهُ ادحض حجّته)
- جنگ خداوند با حاکمی که آن انصاف را ترک کرده تا وقتی که: حکومتش گرفته یا توبه کند(وکان لله حرباً حتی ینزع او یتوب)
چنین رویه ای بیشترین چیزی است که موجب تغییر نعمت و تعجیل نقمت میشود(ولیس شیئ ادعی الی تغییر نعمه الله و تعجیل نقمته من اقامه علی ظلم)
– “اقامه علی ظلم” با “اقامه الظلم” فرق دارد اینجا حاکم عادل و مشروع است دنبال اقامه نظام ظلم نیست. اقامه بر یک ظلم پیش می آید اما همین را می فرماید به تغییر نعمت فرامی خواند!
فانَّ الله سمیع دعوهَ المضطهدین و هو للظالمین بالمرصاد:
عجیب است! عدم رعایت انصاف حاکم با مردم را ظلم و آن مردم محروم از انصاف را مضطهد می خواند! مضطهد پایمال شده است یعنی با همان عدم انصاف او پایمال شده نه اینکه احیانا برای مطالبه حقش آمده و دوباره سرکوب شده باشد!
می فرماید: خداوند شنونده درخواست پایمال شدگان و برای ظالمین(همو که انصاف نورزیده) در کمین گاه است!
اخلاق حاکم و مدیر در فرهنگ نهج البلاغه بسیار سخت گیرانه است…
تفصیل را در فایل صوتی بشنوید