محسن قنبریان
سیاست هارونی نشان داد که حتی اگر ائمه از صحنهی فیزیکی حذف شوند، از جهان اجتماعی حذفناپذیرند. امام کاظم(ع) با وجود سالها زندان، روز به روز پیروان بیشتری یافت. بههمین دلیل، مأمون تصمیم گرفت بهجای حذف فیزیکی، «امامت» را از ذهن مردم پاک کند؛ با کاخنشینکردن امام و آوردن عالمان مختلف، میخواست «عصمت» و «علم» او را منحل کند.
تحمیل ولایتعهدی به امام رضا(ع) و برپایی مناظرات علمی، بخشی از این نقشه بود؛ اما نتیجه معکوس داد: امام به عنوان «عالم آل محمد» شناخته شد. مأمون امیدوار بود این شکست را با امام جواد(ع) جبران کند؛ چرا که:
- امام، بسیار جوان بود و حتی برخی شیعیان در امامت او تردید داشتند.
- شایعهی عجیب «افک» مشروعیت نسب او را زیر سؤال برده بود، تا جایی که امام رضا(ع) مجبور شد قیافهشناس بیاورد!
امام جواد(ع) در شرایطی بود که تصویر اجتماعیاش توسط عباسیان کنترل میشد. نه امکان مناظرههای عمومی داشت، نه ارتباط آزاد با مردم. حتی در مدینه، رفتوآمدش را محدود کرده بودند. در همین شرایط، پدرش از خراسان برایش نوشت تا به «مجاوره و محاوره» روی بیاورد.
مجاوره یعنی همسایگی و ساختن بسترهای کوچک برای ارتباط. از دل همین مراودات روزمره، گفتوگو شکل میگیرد. این تنها راه مقابله با مدیریت رسانهای خلافت بود. نمونههایی از این ابتکار در زندگی امام جواد(ع) کم نیست:
- مناظره با مأمون در کوچه، کنار
- پاسخ کوبنده به قاضی عباسی در مراسم عقد
- نجات فردی متهم به نبوت که در واقع طیالارض کرده و به زیارت رفته بود!
اینها تلاشهایی برای محافظت از «جهان اجتماعی» امامت بود؛ جایی که قدرت رسانهای خلیفه هم نتوانست آن را از بین ببرد.
فکرت| گفتوگویی برای ساخت فردا