قسط در نظام اقتصاد و نظام اعتقاد!
وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ
قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ ۖ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ۚ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ
(۲۸و۲۹ اعراف)
مشرکان فحشای خود را به خدا نسبت می دادند! خداوند به پیامبر(ص) می فرماید بگو خدا امر به فحشاء نمی کند.
پس خدا به چه امر می کند؟!
به قرینه مقابله جا داشت مقابل فحشاء، بفرماید خداوند به پاکی و حیاء امر می کند؛ اما می فرماید: خدا به قسط امر می کند!
- آیه یک دلالت بر حسن و قبح ذاتی افعال و رد اشعری گری دارد[۱].
باید فحشاء با عقل مستقل و فطرت شناخته شود که خداوند بفرماید: ان الله لایأمر بالفحشاء!
اگر صرفاً نهی الهی، چیزی را فحشاء می کرد؛ معنا چنین می شد: خداوند امر نمی کند به چیزی که نهی کرده است!
و این معنا احتجاج با مشرکان را تمام نمی کرد. چون آنان با سلسله سند از آباء می گویند: انَّ اللهَ اَمَرَنا بها! (خدا ما را به آن -طواف برهنه- امر کرده است).
پس قرآن باید سلسله سند را باطل و اثبات کذب آباء می کرد نه بفرماید: خدا که به فحشاء امر نمی کند! (دقت کنید) - اما چرا در مقابله فرموده: قل امر ربی بالقسط؟!
حتی اگر می فرمود: “انَّ اللهَ یأمر بالعدل…”(۹۰نحل) تاکید سخن قبل می شد: حُسن عدل از احکام مستقل عقل است و کلما حکم به العقل حکم به الشرع.
به تعبیر شهید مطهری: عدالت در سلسله علل احکام است، نه در سلسله معلولات. نه این است که آنچه دین گفته، عدل است؛ بلکه آنچه عدل است، دین می گوید[۲].
اما”قسط” تفاوتی با “عدل” دارد: به معنای نصیب و سهمی است که بر اساس عدل به اشخاص داده می شود. اِقساط (باب افعال) به معنای قسط را در حق دیگران رعایت کردن است[۳].
به تعبیر دیگر قسط ناظر به مقام اجرا و پیاده شدن عدل است؛ که گاه به نحو خاص در مورد تقسیم عادلانه سهم افراد به کار می رود. شاهد، آیه ۹حجرات است که توصیه به قسط بعد از عدل آمده: فَاَصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا[۴].
این پیاده کردن و اجرای عدالت و دادن نصیب ذی حقان، گاه در اقتصاد است (۹رحمن/۸۵هود/۱۵۲انعام) و گاه در احکام قضایی و مانند آن (۹حجرات/۴۲مائده)
با این توضیح “قل امر ربی بالقسط” اینجا چه می گوید؟! - ظاهرا فقط نمی خواهد به عدل و میانه در عبادت دعوت کند؛ می خواهد آن عدل -که بنام خدا، فحشاء در جامعه ساری نکند- را تحقق دهد.
آن نظام ارباب-رعیتیِ جاهلیت، از معاش به معاد رسیده و دیگر بنام خدا، فحشاء را دین جا می زد!
راه واژگونی اش، قسط است. از نظام معاش تا نظام دین و معاد، از زندگی اقتصادی تا اعتقادی باید مبتنی بر قسط و رعایت نصیب ها باشد. نصیب تولید و مصرف در “اندوخته” و “اندیشه” باید عادلانه باشد تا طبقه ای ارباب نشوند و جای خدا ننشیند. لذا جداگانه می فرماید: قل امر ربی بالقسط!
راز اینکه در مقابله با “فحشاء”، “قسط” را به رخ می کشد؛ همان راز “یملأ الله به الارض قسطا و عدلا” درباره ظهور آخرین ولیّ خداست؛ که نمی فرماید: یملأ الله الارض دیناً و صلاه و صوماً[۵]!
آن عدالت فراگیر دنیا را پر از اعتقاد دینی و مناسک اصیل دینی هم خواهد کرد.
محسن قنبریان
[۱] ر.ک: زبده البیان محقق اردبیلی ص۷۲/آیات الاحکام استرآبادی ص۱۶۵/ الانصاف و مسائل دام فیها الخلاف سبحانی ج۳ص۲۳
[۲] یادداشتها ج۶ص۲۰۳
[۳] مفردات الفاظ القرآن ص۶۷
[۴] التحقیق فی کلمات القرآن ج۹ص۲۵۹
[۵] ر.ک: سخنرانی رهبر انقلاب۷۷/۱۲/۴