مردم سالاری دینی، از حقیقت تا تناقض!

مروری بر نظریات برخی کارشناسان مسائل دینی و علوم اجتماعی در رویداد حق تعیین سرنوشت

یوسفی اشکوری: وقتی در نهضت مشروطه، جمله‌یِ «برابری همه افراد در قانون» به عبارتِ «برابری همه افراد در برابر قانون دولتی» تبدیل شد، همان جا مشروطه شکست خورد.

با ترکیب مردم سالاری دینی مخالفم! چون اگر قرار است دین حاکم باشد، چرا حرف از مردم سالاری بزنیم؟ در این صورت آزادی، اختیار، دموکراسی و رای اساساً بی معناست.

عبدالعلی بازرگان: مسائلی از قبیلِ «حاکمیت ملت»، «آزادی اقلیت‌ها» و… مربوط به دوران حاضر است و در ۱۴۰۰ سال پیش نبوده، اما روح این مطالب و بها دادن به مردم در طول تاریخ، قابل اثبات است. برخی روایات بیانگر این است که پیامبر علی رغم تاکید بر شایستگی‌های امام علی، حکومت را حق مردم دانسته و امام علی را به تبعیت از خواست مردم امر کرده.

عبدالله محمدی: اسلام نه مانند لیبرال دموکراسی است که در آن خواست مردم، مشروعیتِ حکومت را ایجاد یا سلب کند، و نه مانند نظام‌های دیکتاتوری است که هیچ نقشی برای مردم قائل نباشد. اسلام، مشروعیت را به نصب الهی می‌داند، اما تا زمانی که مردم همراهی نکنند، تکویناً چنین امکانی نخواهد بود و روایاتی که در زمینه سازی مردم وجود دارند، چیزی فراتر از این نیست.

عمادالدین باقی: حق تعیین سرنوشت به عنوان یک اصل اساسی حقوق بشر در سنت دینی ما پیشینه دارد. روایت «الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم» (مردم بر جان و مال خویش سلطنت دارند) را نباید صرفاً مربوط به امور اقتصادی دانست و به همین جهت آیت الله منتظری در مباحث ولایت و حکمرانی مکرر از این قاعده استفاده می‌کند. البته اگر ولایت فقیه را صرفاً به نصب الهی دانستیم، با حق تعیین سرنوشت در تعارض خواهد بود، اما اگر آن را منوط به انتخاب مردم (نظریه نخب) بدانیم، تعارضی وجود نخواهد داشت.

پرویز امینی: دو رویکرد در فلسفه سیاسی وجود دارد. یک رویکرد این است که وقتی می‌خواهد حکمرانی مطلوب را تعریف کند، میگوید بستگی دارد چه شخصی عهده دار امر حکمرانی است. تئوریِ فیلسوف شاهِ افلاطون و تمامی افرادی که درباره مساله ولایت فقیه صحبت کردند، با این رویکرد بوده. اما رویکرد فلسفه سیاسی جدید، «چگونه حکومت کردن» است نه اینکه فقط چه کسی عهده دار حکمرانی است. به همین دلیل ما نیازمند تقریر تازه ای از مساله ولایت فقیه هستیم. مردم سالاری دینی هم مربوط به چگونگیِ حکمرانی است.

محسن قنبریان: حق تعیین سرنوشت از مستقلات عقلی است و عقل آن را برای انسان قائل می‌شود، اما با ولایت فقیه به عنوان حقی از سوی خدا، تعارضی ندارد. اگر مردم آزادانه، فقیه را انتخاب و با او بیعت کردند، ایده‌ی جمهوری اسلامی محقق شده ولی اگر مردم افراد فاقد صلاحیت را انتخاب کنند، یا فقیه بدون اراده و انتخاب مردم، حاکم شود، مخالف ایده مردم سالاری دینی خواهد بود.

با اشتراک در سایت مدرسه آزادفکری، به تمام درس‌گفتگوها (بیش از ۳۰۰ ساعت) دسترسی کامل پیدا کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *