حاشیه ای طلبگی بر فرمایش یک بزرگ

سخنان یکی از مراجع بزرگوار درباره طلاب دوباره باز نشر شد و شنیده شدن دوباره حرف، زمینه نقد دوباره را هم فراهم ساخت.

ظاهرا این عالم عظیم الشأن در سه محور نگران حوزه و طلاب بوده اند: کاهش تقوا، دانش و محبوبیت.

برای کاهش محبوبیت، عامل اصلی را ورود طلاب به فعالیت سیاسی شمرده اند http://www.entekhab.ir/fa/news/445584

از جهات مختلف میشود به فرمایشات آن وارسته پرداخت که مجال همه در این یادداشت نیست فقط اشاره به ۴ابهام:

  1. تفاوت ثبوت و اثبات!

کبرویا آیا این محبوبیت هم طراز تقوا و دانش است؟! و کسبش برای طلبه باید مثل آن دو “تحصیلی” باشد یا “حصولی”؟! به تعبیر دیگر “تقوا” و “دانش” دو شرط “ثبوتی” برای طلبه است اما “محبوبیت” در مجرای درستش حداکثر از باب “انما یستدل علی الصالحین بما یجری الله لهم علی السن عباده(نامه ۵۳نهج البلاغه) یک شرط “اثباتی” است. و تفاوت این دو بسیار است. دلیل اثباتی علی الاغلب اطلاقی نیست و تخلفش نادر نیست. تبادر هم سنگی محبوبیت با دانش و تقوا -که بعید است مراد آن فرزانه باشد- فقط چند طلبه سیاسی را از مقام منیع روحانیت بیرون نمی کند بلکه بزرگانی از مفاخر شیعه را خارج می کند! شیخ شهید اگر محبوب بود بین هلهله مردم بر دار می شد؟! تخلف این عنصر اثباتی فقط بهشتی مظلوم را نگرفت شهید اول و ثانی نیز تهمت ها علیه شان کارگر افتاد.

عثمان غیب نمی گفت وقتی به امیرالمومنین در جریان انتخاب خلیفه سوم می گفت: گناه من چیست که قریش تورا دوست ندارد؟!

اینکه ائمه حق گاه بین مسلمانان و حتی درصدی از شیعیان(به معنای عام) محبوب نبودند چیز قابل انکاری نیست. غیض ها با امام حسن(ع)، توقف ها و فرقه ها همه گویای این واقعیت است که امام برحق نتوانسته محبوب همه شیعیان شود.

  1. انکار ملازمه!

صغرویا هم آیا ملازمه ای بین ورود سیاسی و کاهش محبوبیت هست؟

ظاهرا از دو جهت نقض آشکار دارد:

الف)ورود سیاسی ای که بیشترین محبوبیت را دارد! نمونه آن امام و رهبری است که حتی در جامعه سنتی ایران مقلدینشان از آقایان مراجع غیر سیاسی چندین برابر بیشتر است.

ب)همان مراجع غیر سیاسی، بخاطر عدم ورود سیاسی از سوی موافق و مخالف حاکمیت موجود محبوبیتشان در حال کاهش است. برای مثال وقتی برخی از آن بزرگواران در خصوص تعطیل نشدن روز شهادتی، حکومت را گمراه می خوانند، اما در اسلام هراسی و پیامبر ستیزی غرب سکوت می کنند، محبوبیتشان از سوی طیف انقلابی ریزش می کند. وقتی در جانب دیگر موضعی در قبال فقر و تبعیض و ربای بانکی نمی گیرند محبوبیتشان از سوی بیطرف ها و منتقدین حاکمیت موجود هم کاهش می یابد چون اقلا به زعم اینان این مسائل  مهمتر از تعطیلی یک روز است!

  1. اجتماع موردی یا حقیقی؟!

-“امر” به سیاسی بودن و فعالیت سیاسی اقلا بعد از خورشید تابان خمینی بی نیاز از دلیل است.

-“نهی” از بی تقوایی در همه امور از جمله سیاسی هم بی نیاز از بیان است.

-خارجا هم می دانیم برخی بی تقوایی ها در عرصه سیاسی وجود دارد و به تعبیر حضرتشان پرچم برداشتن ها، احیانا با هتک و تهمت و غیبت و محرمات الهی صورت می گیرد این هم بدیهی حس است.

اما آیا اجتماع امر و نهی در اینجا حقیقی است تا مثلا جانب نهی را گرفته فتوا به ترک فعالیت سیاسی دهیم؟! یا اجتماع موردی است و مثل نگاه به نامحرم در نماز است که موجب بطلان نماز هم نیست فضلا از دستور به ترک!؟

لازمه بیّن قائل شدن به اجتماع حقیقی پذیرش سکولاریسم و لازمه قائل شدن به اجتماع موردی چیزی غیر از توصیه آن مرجع بزرگ است. رعایت تقوا و اخلاق و اخلاقی کردن سیاست باید توصیه می شد نه ترک فعالیت و ورود سیاسی!

باز مثال نقض در هر دو سو موجود است:

الف)عالمانی که پرچم برداشتند و برخوبی و انتخاب زید(مثلا) دم زدند: آن بزرگوار بهتر از حقیر از تعابیر علامه مجلسی، مرحوم نراقی و بسیاری دیگر از بزرگان شیعه در عهد صفوی و قاجار خبر دارد آیا اینها موجب کاهش محبوبیتشان الی زماننا هذا شد؟! یا خدای نکرده پرچم دوش گرفتن برای ایجاد دولت و مجلس اصلح در جمهوری اسلامی کمتر از قبولاندن شاهان فاسق سلطنت صفوی و قاجار بر مردم است؟!

ب)عالمانی که پرچم برداشته بر بدی عمرو(مثلا) سخن گفتند:

وقتی پدر بزرگوار و معزز ایشان در دوره اسلام ستیزی رضاخان به یک عهد و نذر بسنده کرد که اگر حوزه و روحانیت از تهاجم آن ددمنش باقی ماند، سالی یکبار جمعی از طلاب و علماء را شام دهد(که الان هم ایشان آنرا ادامه می دهند)،  مرحوم مدرس و فقیه عارف آیت الله شاه آبادی پرچم مخالفت با رضاخان برداشتند و آن تعابیر تند را بکار بردند. شاه آبادی در اعتراض به انتخاب رضاخان ۱۱ماه در عبدالعظیم حسنی تحصن کرد! آیا محبوبیت این دو پارسای سیاسی از پدر بررگوار ایشان -باهمین دأب ایشان- کمتر است؟!

آری آنچه ننگ است و موجب ریزش محبوبیت هم میشود بی تقوایی و خروج از دانش اصیل فقاهت در سیاست ورزی است نه مطلق ورود و فعالیت سیاسی.

جالب اینکه حضرتشان به تازگی مهمان جمعی از روحانیون فعال سیاسی بودند که از قضا فهرست بلندی در هنجارشکنی مشهورات فقه شیعه در کنش سیاسی دارند، امید دارم آنها -که اقلا یکی از کانونها برای موارد نگرانی و تأسف ایشانند- مورد تذکر پدرانه آن عزیز واقع شده باشند.

  1. انصراف لفظ به خود بزرگان!

لفظ طلاب در بیانات آن عزیز منصرف به فرد اکمل است! و دانسته یا ندانسته توصیف حال بزرگان حوزه شده است!

شنیده های یک مرجع، استنباط فقهی او نیست و بیشتر از نظر سنجی های علمی اعتبار ندارد. نظرسنجی رسمی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه قم در سال ۹۲ حاکی از آن است که ۵۷/۳% پاسخ گویان، پایبندی روحانیت به ساده زیستی را “کم”، “خیلی کم” و “اصلا” دانسته اند. و از بین ۲۱مقوله مورد پرسش کاهش ساده زیستی منفی ترین نمره را داشته نه ورود سیاسی.(فصلنامه اسلام و مطالعات اجتماعی/۹۲)

با این حساب اصلی ترین عامل ریزش محبوبیت روحانیت، ورود و فعالیت سیاسی است یا دوری از ساده زیستی و زهد؟!

وقتی اولین مدرسه علمیه مجلل توسط بزرگان غیر سیاسی در حوزه بناء و مقدسین و بزرگان ساده زیست و زاهد برای افتتاح آن حاضر می شوند اما کلامی در مذمت این زخارف نابجا نمی گویند، محبوبیت روحانیت ریزش می کند(طبق آن آمار).
http://zanjani.net/articles/99/44172

جالب اینکه مردم، طلاب ساکن در این مدارس را کمتر از بانیان و مشوقان مقصر می دانند.

ملازمه عادیه بین رویه شدن بنای این ساختمانها با ریزش محبوبیت عمومی روحانیت را هرسال در حواشی بجا و بیجای بودجه سالانه و هم عکسها و کپشنهای فضای مجازی میشود دید.

ساحت آن بزرگوار از هر تجمل دور است و مواجهه اش با سهم امام زبانزد است لکن ساده زیستی و زهد شخصی آن بزرگواران آسیب آن تجملات را در چشم مردم نمی کاهد.

محسن قنبریان
۹۷/۹/۲۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *