مرحوم آیت الله میراحمد تقوی برای همه طلاب و روحانیت آیتی روشن برای مایحتاج آخوندی بود. این یکی بیشتر به چشمم آمد:
اثرگذاری و خدمت به مردم، انقلاب و نظام اسلامی، منحصر در گرفتن پُست اداری و قرارگرفتن در “نهادهای سیاسی” نیست تا کشمکشها و نزاعات قدرت طلبانه پیش آورد و دین مردم را تباه کند. یک روحانی-البته درس خوانده و وارسته- در “نهادهای اجتماعی” صد چندان میتواند اثرگذار و خادم ارزشهای اسلامی و انقلابی باشد. روحانیِ خود٘ ساخته بدون اینکه نسبت به قبول مناصب در نظام اسلامی، “بشرط لا” (عدم قبول مطلق) باشد؛ درباره مناصب، “بشرط شیئ” (کاری کردن درصورت منصب داشتن!) هم نیست؛ تا جایگاه معنوی روحانیت را به یک شغل و تنفّذ اداری سقوط دهد. با کاغذ و امضائی امرش راست و بدون آن رانده شود!
با دانایی و پارسائی، “میرمردم” شده بود؛ چیزی که نه با امضاء کسی نصب و نه با عزل کسی منعزل میشود پس باقی است مابقی الدهر
مردم در نهادهای اجتماعی و مدنی با “شخصیت حقیقی” و واقعی روحانی -وبالتبع علم و تقوای او- ارتباط میگیرند لذا وجدان عمومی، اصیل را از تقلبی باز میشناسد. به تعبیر امیرمطلق علی(ع): “نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره ایشان بر زبان مردم جاری میکند، میتوان شناخت” (عهدنامه مالک اشتر).
دراین مسیر نزاع قدرت طلبی رخت بسته یا اقلا یکطرفه میشود چون زبان حال این نیکوکاران این است:
فریدون فرخ فرشته نبود
به مشک و به عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت چنین نیکوئی
تو داد و دهش کن فریدون توئی!
آمیراحمد آیت عالی در اینباره بود. با وجودی که بسیاری از شاگردان راه مناصب را در پیش گرفتند؛ او خود آیتی بود که بدون حکم و منصبی حقوقی، با تقوا و زهد و زندگی مردمی خود “میر دلها”شد و بیش از هر صاحب منصبی نفوذ کلام یافت. درعین حال کاسب محبوبیت اجتماعی هم نبود. مواضعش را با بادسنج اقبال و ادبارها نمیسنجید. تقدس و علوم دینیاش از سیاست -آن که در زیارت جامعه کبیره سند خورده نه دغلکاری و تکالب شیاطین -جدا نبود؛ هر جا لازم میدید در این وادی پرتنش اثرگذاری میکرد.
درس خوانده نجف بود، آیت الله مدقق مرحوم سید محمود شاهرودی در دستخط برایش عنوان “آیت الله”برگزید اما این پیر زاهد آنرا هم قلم گرفت. سالها پیشتر برای نماز جمعهی شهرش -پس از آن مبارزات در انقلاب- پیش امام (ره) رفت؛ امام خودِ او را برگزید، اما او دیگران را ترجیح داد! برای حضور جهادی در دفاع مقدس اما کسی را برخود ترجیح نمیداد.
با دانایی و پارسائی، “میرمردم” شده بود؛ چیزی که نه با امضاء کسی نصب و نه با عزل کسی منعزل میشود پس باقی است مابقی الدهر.
این جلوه ی آمیراحمد را برای خود و همه روحانیون آن منطقه درسآموزتر دیدم.
روحش شاد وراهش پررهرو باد.
محسن قنبریان
۹۸/۵/۲۵