بایگانی دسته: پیام‌ها و تحلیل‌ها

وقتی مذاکره نمی‌کنیم؛ آیا مقاومت می‌کنیم؟!!

کف خیابان می پرسند:

– اوضاع چه می شود؟!

– شما که می گویید مذاکره با ترامپ نه! گزینه جایگزینتان چیست؟!

– این سالها بدون مذاکره جدید وضع بهتر نشده؛ بدون مذاکره وضع تغییر می کند؟!

– با وضعیت فرسایشی مواجه ایم یا فعالیت موثر؟!!

 

در جهاد تبیین، جایگزین مذاکره با ترامپ عهد شکن را “مقاومت” می شماریم و ثابت می کنیم: “هزینه سازش از مقاومت بیشتر است”!

 

ولی آیا وقتی مذاکره نمی کنیم، واقعاً مقاومت می کنیم؟! یا بیشتر شعارش را می دهیم؟!

وضعیت جاری به دید برخی نه مذاکره است و نه مقاومت؛ وضعیتی است فرسایشی!!!

 

مقاومتِ واقعی، علی القاعده ثمره دارد: خنثی سازی اثر تحریم ها نه حتی دور زدن آن!

به تعبیر رهبر انقلاب: خنثی سازی تحریم، راهبرد است و دور زدن آن تاکتیک!

اثر تحریم ها چقدر خنثی شده است؟

اجمالا تفاوتی در دولتها در اینباره قابل مشاهده است؛ الان در چه وضعیم؟!

فلسفه وجودی شورای سران مقابله با تحریم و نشستن مقابل اتاق جنگ اقتصادی آمریکایی ها  در وزارت خزانه داری بود(رهبری ۱۴۰۱/۱/۲۳)؛ جلسات سران در این مسیر چقدر رو به جلوست؟!

 

چون تحریم ها مردم پایه است؛ مقاومت هم باید مردم پایه باشد!

به تعبیر رهبر انقلاب: “تحریم گروگان برداشتن معیشت مردم است”(۱۴۰۲/۶/۸)/ “مقاومت هم مساله عمومی و یک حرکت جمعی است” (۹۹/۱۲/۴)

مقاومت مردم پایه یک پیوست سیاسی ضروری دارد: حضور حداکثری مردم در صحنه ها!

به تعبیر رهبر انقلاب: “به معنای واقعی کلمه یک نسبت معکوسی دارند: اگر چنانچه ما در کشور افزایش حضور مردم را کم داشته باشیم، از آن طرف افزایش فراوان فشار دشمنان را خواهیم داشت”.(۱۴۰۰/۳/۲۶)

هسته سخت مقاومت چقدر سینه چاک مشارکت سیاسی حداکثری و انتخابات رقابتی است؟!

فقهای نگهبان، ائمه جمعه و جهادگران تبیین و… چقدر بر ساخت و افزایش این عنصر مقاومت مصرّ هستند؟! انتخاباتهای اخیرمان چه نشان می دهد؟!

 

مقاومت در برابر تحریم اقتصادی، حتماً هسته مرکزی اش مقاوم سازی اقتصاد است.

مقاوم سازی اقتصادی بسته ای ضروری دارد:

۱. حداکثر رساندن مشارکت آحاد جامعه در فعالیت اقتصادی

۲. پیشتازی اقتصاد دانش بنیاد

۳. رشد بهره وری با تقویت عوامل تولید/ تقویت رقابت پذیری اقتصاد (مبارزه با انحصار و رانت)

۴. هدفمندی یارانه در دو جهت:

– افزایش تولید و اشتغال

– ارتقاء شاخص های عدالت اجتماعی

۵. سهم بری عادلانه عوامل زنجیره تولید تا مصرف به ویژه کارگران

۶. افزایش تولید داخلی کالاهای اساسی

۷. تامین امنیت غذا و درمان

۸. مدیریت مصرف

۹ تا ۲۴ را اینجا بخوانید!

حال بر این اساس جواب دهید:

  1. عموم مردم در خصوصی سازی و مولد سازی سهمی دارند؟!
  2. دانش بنیادها نزد رهبری چه گلایه ای دارند؟! دانشمندان چقدر در معرض مهاجرت اند؟!
  3. انحصارات و رانت ها بیشتر است یا رقابت های آزاد؟!
  4. بنگاه های تولید ناچار به سود وام + سود مضاعف بانکی + گرو گذاشتن بنگاه دست بانک نیستند؟!
    در مقابل بانکهای خصوصی علیرغم بدهکاریهای بزرگ به بانک مرکزی کماکان آزادانه خلق پول می کند یا نه؟!!
  5. با سرکوب دستمزد کارگری در کنار حقوق نجومی شرکت های زیان دهِ دولتی و درآمدهای دلاری مدیران خصوصی،  بیش از ۴۰ میلیون ایرانی را می توان در موقف استقامت نگه داشت؟!
  6. سیب زمینی (جای مرغ عید برخی سالها) از کالاهای تحریمی بود یا مصادیق بی تدبیری؟! و…

کاش با مقاومت -این کلمه مقدس- شوخی نکنیم؛ یا به تمامه به کارش بندیم یا اینقدر دستمالی اش نکنیم! تا وضعیت های منفعل و فرسایشی پای مقاومت گذاشته نشود و مقاومت در افکار عمومی شکست نخورد!

آری سازش نکرده ایم!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۲/۴

 

مطلب مرتبط: الزامات مقاومت مردم پایه

کارنامه‌ای حکومتی از امیرالمومنین(ع)

شیعه یک “نهضت مقدس”(عاشورا) دارد و یک “دولت مقدس“(حکومت علوی). مقدس یعنی خالی از عیب و نقص و دارای همه ارزشهای انسانی و اسلامی.

با این دو خط کش می تواند قیامها و نهضت ها، نظامها و حکومت ها را ارزیابی کند.

در قسمتی از خطبه ۸۷ حضرت امیر(ع) کارنامه ای از حکومتش ارائه می دهد؛ به گونه ای که جامعه ی دچار فتنه ها و جنگ ها هم علیه او حجتی ندارد:

اعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّهَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَا

 معذور دارید کسى را که شما را بر او حجت و دلیلى نیست؛ و او منم!

این اوج افتخار یک حکمران است که واقعا معذور باشد و علیه او حجت و دعوی قابل اثباتی نباشد!

أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَ أَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ؟

آیا من در میان شما به «ثقل اکبر» [یعنى قرآن] عمل ننموده ام آیا «ثقل اصغر» [یعنى عترت] را در میان شما نگذاشتم؟

یعنی براساس قرآن حکم کردم و عترت پیامبر(ص) -حسن و حسین- را هم برایتان نگه داشتم. غیر بقای ظاهری عترت از لزوم پیروی از آنها در همین خطبه هم می گوید؛ گرچه خودش این کارنامه حکومتی اش را منهای قبول امامتش از سوی همه امت عرضه می کند!

 به تعبیر دیگر در حد خلافتی کنار خلفاء به چنین کارنامه ای رسیده است نه امامتی کامل و پذیرفته شده توسط همه مملکت!

قَدْ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَهَ الْإِیمَانِ

پرچم ایمان را در میان شما برافراشتم.

به زبان امروز، “ایمان”  گفتمان رایج و سخن غالب جامعه علوی شد.

و این به دستور العمل و آیین نامه نبود چنانچه در فراز آخر خواهد آمد.

وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ

و بر حدود حلال و حرام آگاهتان کردم.

حکومت اسلامی در احکام و ارزشها بی طرف نیست و آموزش آنرا وظیفه خود می داند. علی(ع) به آن به خوبی عمل کرده است. معاویه به برخی زنان این جامعه گفت: پسر ابوطالب شما را فقیه پرورانده است!(بلاغات النساء ج۱ص۷۲)

أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَهَ مِنْ عَدْلِی

و از عدالت خویش جامه عافیت بر تنتان پوشاندم .

بدون عدالت، عافیت در زندگی نیست و احکام هم برپا نمی شود (العَدلُ حَیاهُ الأحکامِ).

کسی از حاضران منکر این مقدار تحقق عدالت از سوی علی(ع) نیست و حجتی علیه ایشان آورده نمی شود.

و فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی

و معروف را با گفتار و کردارم، در میان شما، گسترش دادم.

غیر از آموزش احکام، واجبات باید “معروف” در جامعه شود. یک هنجار شناخته شده و پذیرفته شده در عموم گردد؛ تا “امر به معروف” آسان باشد.

کارنامه حضرت دراینباره هم درخشان است می فرماید: معروف را مثل فرش برایتان گستراندم.

این قطعا با عدالت و عافیت بخشی به معاش هم نسبتی دارد.

وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی

و اخلاق کریمه را با رفتار و منش خود به شما نشان دادم.

این فراز در نسبت مستقیم با برافراشتن پرچم ایمان در جامعه است.

رهبر انقلاب اسلامی دربیانیه گام دوم درباره نسبت معنویت امام خمینی -در رأس- با رشد معنویت در متن جامعه سخن حقی دارند که تمثال اعلای آن امیرالمومنین(ع) است:

“[انقلاب اسلامی] عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونه‌ای چشمگیر افزایش داد. این پدیده‌ی مبارک را رفتار و منش حضرت امام خمینی در طول دوران مبارزه و پس ‌از پیروزی انقلاب، بیش ‌از هر چیز رواج داد؛ آن انسان معنوی و عارف و وارسته از پیرایه‌های مادّی، در رأس کشوری قرار گرفت که مایه‌های ایمان مردمش بسی ریشه‌دار و عمیق بود. هرچند دست تطاول تبلیغات مروّج فساد و بی‌بندوباری در طول دوران پهلوی‌ها به آن ضربه‌های سخت زده و لجنزاری از آلودگی اخلاقی غربی را به درون زندگی مردم متوسّط و بخصوص جوانان کشانده بود، ولی رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دلهای مستعد و نورانی بویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد. مجاهدتهای جوانان در میدانهای سخت از جمله دفاع مقدّس، با ذکر و دعا و روحیه‌ی برادری و ایثار همراه شد و ماجراهای صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد.”

محسن قنبریان ۱۹بهمن۱۴۰۳

عثمان وارگی در قطبیدگی جناحی!

گاهی در شرایط دو قطبی جناحی، کسی در خودبرگزیدگی افراط یا برایش افراط می کنند؛ در مقابل علیه اش هم افراط میشود!

در تصادم این دو افراط، حرف حق و جریان متعادل است که ذبح میشود!

 

در روزگار علی(ع)، عثمان آن خودبرگزیده ای بود که افراط کرد؛ مقابلش اهل جزع و فریاد هم افراط کردند تا کار به اعدام کشید!

 

حضرت در خطبه۳۰ به این معضل اجتماعی_سیاسی می پردازد و تنگنای کنشی خود -بعنوان امیر حق و عدل- را باز می شمارد:

 

اگر به کشتن او فرمان داده بودم، [نزد طرفدارانش] قاتل بودم!

و اگر از آن باز مى داشتم [نزد مخالفانش] از یاوران او به شمار مى آمدم!

کسى که او را یارى کرد، نمى تواند بگوید که از کسى که دست از یارى اش برداشت بهترم!

و کسى که دست از یارى اش برداشت نمى تواند بگوید، یاورش از من بهتر است!

من قضیه اش را برایتان جمع بندی می کنم: خودبرگزیدگی (استئثار) کرد و بد هم چنین کرد!

و شما بى تابى کردید و بد بی تابی کردید!

و خداوند برای هر دو (تندروی) حکم دارد: هم برای مستأثر (خودبرگزیده) و هم جزع کننده!

 

بلاتشبیه همین زبان حال جمعی از دلسوزان عقلانیت انقلابی است: بی چاره بین “پیراهن عثمان” یا “امارت عثمان”!

 

درباره برخی رجال سیاسی، گروهی طوری در تمجید افراط می کنند که عیوب فاحشی از او را نمی بینند!

و گروهی هم در تنقیص او افراط و او را خائن و ساواکی خوانده و حکم اعدام می خواهند!

 

این وسط، آنچه بین هیاهو گم میشود، جریان اصیل تری است که نقص او را برای آن منصب می بیند و افراط را هم پازل دشمن می بیند!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۱/۱۶

ناملازمه رشد اقتصادی و عدالت

 

توجه به این نکته از رهبر انقلاب بسیار ضروری است که: تازه رشد ۸درصدی هم حاصل شود، حتما ملازم با عدالت نیست!

یکبار باید به پیشرفت و رشد۸٪ و استمرار آن فکر کرد(شرط لازم) و یکبار به تقسیم عادلانه عوائد آن یعنی عدالت توزیعی (شرط کافی).

 

واقعیت این است که از برنامه پنجم -که با سیاستهای اصل۴۴ قرار بوده ضریب جینی به ۳۵صدم برسد- تا برنامه هفتم، دولتها(به جز چند نمونه محدود) از عدالت توزیعی فاصله بیشتری گرفته اند ودائماً به دنبال شانه خالی کردن از این بخش هستند!

 

کسانی که به جای تکیه بر توان داخلی برای رشد اقتصادی، صرفا احیای برجام اولویت شان بوده هم درچندماه اجرای برجام به حسب آمار رسمی دیدند باز دهک بالاست که از آن نفع می برد نه عموم مردم!

یعنی نه “رشد اقتصادی درون زا” و نه “احیای برجام”، مستقیماً و لزوماً عدالت نمی آورد و آن تدابیر خاص خودرا میخواهد!

 

متاسفانه این سالها حتی گفتمان عدالت هم در گفتمان پیشرفت به محاق رفته است!

برای نیروی انقلابی هم فقط  روایت پیشرفت مهم است. دیگر از عقب ماندگی عدالت گفتن، عیب است!

 

رهبر انقلاب در دهه پیشرفت و عدالت از عقب افتادن عدالت از پیشرفت بارها گله کردند و مساله را از “عدالت” به “عقب ماندگی در عدالت” به حسب گفتمانی(یعنی سخن غالب شدن) ارتقاء دادند. برای نمونه ببینید: ۸۹/۱۱/۱۵|۹۰/۲/۲۷|۹۰/۱۱/۴|۹۱/۷/۲۲|۹۳/۱۰/۱۷|۹۶/۳/۱۴|۹۶/۳/۳۱|۹۶/۱۱/۲۹| و…

: “فاصله زیاد”، “مطلقا راضی کننده نیست”، “نقطه ضعف ما”، “انصافا عقبیم”، “ضریب جینی بدتر شده”، “از خدا و مردم عذرخواهی کنیم” و…

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۱/۴

بالقیاس الی الغیر ببینید!

چرا نمایشگاه بخش خصوصی سالانه شده است؟! برای بخش کارگری چرا چنین گفتگوهایی شکل نمیگیرد؟!

  1. توجه ویژه رهبری به بخش خصوصی در مقایسه با بخش کارگری نیست؛ بالقیاس به اقتصاد وابسته به خارج و بسته به تحریم است.
    رهبری “مقاوم سازی اقتصاد مقابل تحریم ها”* را اقتصاد مقاومتیِ “درون زا_برون گرا”* می داند.
    “علاج تحریم فقط و فقط تکیه بر توانایی های ملی است.”*
    حتی “دور زدن تحریم یک تاکیک است، مصون سازی در مقابل تحریم یک راهبرد است.”*
    “تکیه اقتصاد کشور نباید به ستونی باشد که ممکن است با نعره مثلا  ترامپی بلرزد… باید درون زا باشد”*
    لذا توانمندی های درونی را نمایشگاه می کند، به رخ دولت هم می کشد تا رئیس جمهور هم باور کند. “در نمایشگاه فعالان اقتصادی رئیس جمهور رفت، آنجا ثابت کردند که ما رشد ۸٪ را بدون احتیاج به خارج می توانیم تامین کنیم”(۴۰۳/۱۰/۱۹)
  2. اما در مقیاس داخلی و بالقیاس به کارگران (بال دیگر کنار کار آفرین*) دیگر ترجیح با کارآفرین و سرمایه گذار نیست!
    “یک اصل مهم برای رشد تولید، ارتقاء زندگی کارگر” است*.
    “بهترین راه عدالت بنیان کردن اقتصاد: طراحی برای مشارکت قشرهای ضعیف در فعالیت های اقتصادی” است*.
    “سهم بری عادلانه از درآمد کار”، “توجه به سهم کارگر” هم جزء اصول همان سیاست های اقتصاد مقاومتی است*.

 حتی به غیر عادلانه هایی تصریح می کنند: “دیدم دوستانی شکایت می کنند از بعضی مصوباتی که نظرات کارگر در آنها ملاحظه نشده، خیلی خب این مقررات بایستی حتما با نگاه عادلانه تنظیم بشود”.*

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۱/۲

از قرآن تا انجیل تا ترامپ: صلح از طریق قدرت!

ترامپ در پیام تازه اش برای آتش بس غزه نوشته:

We will continue promoting PEACE THROUGH STRENGTH throughout the region

“ما به ترویج صلح از طریق قدرت در سراسر منطقه ادامه خواهیم داد”!

در ادامه: “و بر اساس نیروی حرکت این آتش‌بس، توافق‌های تاریخی ابراهیم را گسترش خواهیم داد.”

 

صغرویا واضح است تجاوز و تحمیل نظم آمریکایی است که صلح خطاب میشود؛ اما مهم کبرای ادعاست که: صلح با قدرت شکل می گیرد؛ نه هیچ چیز دیگر.

این قاعده، آموزه ای وحیانی در قرآن و انجیل هم هست!

 

در قرآن در ۶۱انفال:

“و إنْ جَنحوا لِلسَّلْم فَاجْنَحْ لها…: اگر به صلح گراییدند، تو [نیز] بدان گراى”!

اما در ۳۵محمد:

“فَلا تَهِنوا وتدعوا إِلَى السَّلْم وَأنتمُ الْأعْلَوْنَ واللَّهُ مَعَکُمْ وَلَنْ یَتِرَکُمْ أَعمالَکم: پس سست نشوید و به آشتی و صلحی [که برای شما خفّت بار است] دعوت نکنید، در حالی که شما برتر هستید و خدا با شماست و هرگز از اعمالتان نمی کاهد.”

یعنی صلح از سر قدرت، آری؛ سر سستی، نه!

 

در انجیل هم در متّی ۵، ۹ آمده: “خوشا به حال صلح جویان زیرا آنان فرزندان خدا خوانده خواهند شد”.

اما در متّی ۱۰، ۳۴ آمده: “گمان مبرید که آمده ام تا صلح به زمین بیاورم. نیامده ام تا صلح بیاورم بلکه تا شمشیر بیاورم”!

در الهیات مسیحی از آن تعبیر به صلح زیر شمشیر می کنند.

 

تعجب از مسلمانی است که حتی به انجیل و ترامپ(!) هم مومن نیست و صلح را منهای قدرت نظامی می خواهد و حتی از قبول خلع سلاح حرف می زند!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۰/۲۷

دختر اسلام، “ام ابیها”(مادرِ پدرش)ست و مدالش “فداها ابوها” (پدرش به فدایش) میشود.

دختر شرقی، عقده فرویدی ادیپ و الکترا ندارد؛ روان رنجور نیست، پاک و عفیف، پدری است.

دختر ایران، حقیقتاً مربی اش دختر اسلام است[۱].

یکی از هزارش زهرا رحیمی:

مثل گردن بند با برکت فاطمه(س)، مدال المپیکش؛ شادی اش هدیه کودکان غزه و ارزش مادی اش هدیه غافلگیرانه روز پدر می شود!

شهید بهشتی چه زیبا دختر ایران اسلامی را توصیف کرد؛ در پیامی به مناسبت روز زن نوشت:

«ما همیشه فریاد مى‌کردیم که زن در اسلام زنده، سازنده و رزمنده است، ولى به شرط آنکه لباس رزمش، لباس عفتش هم باشد؛ شکل شرکتش در مبارزات و مجاهدات منافى با حفظ عفت و پاکدامنى و اصالتش نباشد. در گذشته شرکت دادن زن‌ها در مجالس ایالتى و ولایتى در زمان طاغوت دام فریبى بود؛ براى آنکه در جامعه‌اى که مردش رأى آزاد نداشت، جز دام چه چیز مى‌تواند باشد؟! به هرحال ما خوشحال هستیم که امروز زنان ما در صحنه با عشق و شوق و با عفت و پاکدامنى و آراستگى به همه فضیلت‌هاى اخلاقى با شجاعتى تحسین‌انگیز حضور دارند و رشد بینشى و ایمانى و رفتارى خودشان را نشان مى‌دهند.»

محسن قنبریان ۱۹دی۱۴۰۳

[۱] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ أَطْفَالَ شِیعَتِنَا مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ تُرَبِّیهِمْ فَاطِمَهُ عَلَیْهَا السَّلاَمُ : کودکان شیعیان مومن ما را فاطمه(س) تربیت می کند! (بحارالانوار ج۶ص۲۲۹)

بازار آزاد چگونه شورش اجتماعی و سرکوب سیاسی می‌آورد؟!

اقتصاد آزاد مبتنی بر آزاد سازی قیمت هاست تا عرضه و تقاضا، تعادل بیافریند!

رضایتِ اقتصادی فروشنده و خریدار در چنین بازاری، “طبیعی” توجیه می شود!

 

درحالیکه می دانید برخی کالاها با وجود تقاضای عمومی، عرضه کننده نامحدود ندارد؛ تبانیِ قیمت و انحصار به وجود می آید.

رضایت مشتری در این شرایط بخاطر “اضطرارش” است نه “انتخابش”!

اما بازار آزاد همین را “تجاره عن تراض” می خواند!

 

شهید بهشتی در اینباره لازمه بیّنی می شمارد:

“در اینجا می گوییم همان “رضایتی” که می گویید طبیعی است، این “نارضایتی” و خشم و انقلاب هم طبیعی است!

…مدتها ۹۰٪ از آن من بود، ۱۰٪ از او، حالا واکنش دیگر این است که این دفعه ۱۰۰٪ از او باشد و دست من هم به کلی از کار انباشته ام کوتاه شود. این هم واکنشی طبیعی است! قانون طبیعیِ “عمل و عکس العمل”. شما هرچه توپ را محکم تر به دیوار بزنید، توپ هم محکم تر بر می گردد!

… می گوید می خواهم با معیارهای طبیعی زندگی کنم: “عرضه” طبیعی، “تقاضا” طبیعی، “رضایتِ” به دنبال آن طبیعی؛ “خشمِ” به دنبال آن هم طبیعی، “انقلابِ” به دنبال آن هم طبیعی؛ این تندروی، تندروی در عکس العمل هم طبیعی! همه اش طبیعی است”! (بانکداری، ربا و قوانین مالی اسلام ص۸۲)

 

یک نسبت مستقیم دیگر:

اقتصاد آزاد با هر مکانیسم قیمتی مخالف است، اما هم زمان “سرکوب دستمزد کارگری” را توجیه می کند!

 

جالب اینکه اینجا هم بین اقتصاد به سیاست پل می زند:

به تشکل های کارگری و اتحادیه های صنفی حمله می کند و محدودیت می سازد تا در سرکوب دستمزد موفق باشد!

به تعبیر دیگر: سرکوب برای اکثریت‌ها / آزادی اقتصادی برای گروه‌های کوچک ممتاز!

 

از اینجاست که نائومی کلاین بین شوک اقتصادی و شوک الکتریکی  نسبت مستقیم می بیند! و معتقد است: بازار آزاد بدون پلیس به جایی نمی‌رسد!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۰/۵

رهبر انقلاب درباره مرجعیت زن چه/چرا گفتند؟!

این یادداشت دو مقصد دارد:

  1. حضرت آیت الله خامنه ای درباره مرجعیت زن دقیقا چه گفتند؟!
  2. چرا ایشان در دیدار مخصوص بانوان در دوسال پیاپی یکبار وزارت زن و اینبار مرجعیت زن را مطرح می کنند؟!

  1. چه گفتند؟!
    “بنده حتی معتقدم بسیاری از مسائل زنانه که موضوعش زنان هستند و مردها درست موضوع را تشخیص نمی دهند، خانمها باید از مجتهد زن تقلید کنند”! (۱۴۰۳/۹/۲۷)
    برخی بزرگواران آن را نقض فتوای مشهور مبنی بر شرط مذکر بودن در مرجعیت -حتی در بخش زنان- ندانسته و آنرا در حد موضوع شناسی بهتر زنان در این امور تقلیل دادند!
    برخی یادداشتها هم به اقوال و ادله ای پرداختند که مرجعیت زنان -اقلا برای زنان- را بلامانع می دانند!
    بنظر می رسد سخن رهبر انقلاب بیش از اولی و کمتر از دومی را می گوید با این تفاوت که مجتهده زن را در این بخش از مسائل زنان اعلم می داند!
    توضیح اینکه؛ از دیر زمان فقهاء بین مقام افتاء با قضاء و ولایت تمایزاتی قائل بوده اند از جمله یکی در همین مساله زنان که برخی افتاء آنها را پذیرفته اند اما مناصبی مثل قضاء یا تصدی امور عامه را نه.
    آیت الله حکیم در مستمسک عروه آورده: “افتی بعض المحققین بجواز تقلید الانثی و الخنثی”؛ تقلید(در همه مسائل نه فقط مسائل ویژه زنان مثل دماء ثلاث و…) از زنان را برای زنان فتوای برخی از محققین فقه شمرده است.
    دلیل موافقین جواز تقلید از زن -اقلا از سوی زنان- این است:
    دلیل تقلید یکی اطلاقات ادله و عمده بناء عقلاء(سیره رجوع جاهل به عالم) است؛ چیزی که موجب تقیید آن اطلاقات یا ردع از بناء عقلاء باشد و مرجعیت را مختص به مردان کنند در بین نیست (مستمسک عروه/ حکیم)
    روایات اختصاص به مردان دو دسته است:
    روایت ابی خدیجه و عمربن حنظله، اینها مختص مقام قضاء است نه افتاء
    – روایت عامربن عبدالله که در مقام افتاء است، اما ضعیف است و اعتباری ندارد!(مبانی منهاج الصالحین / سید تقی طباطبایی قمی)
    در مقابل صحیحه عبدالرحمن بن حجاج است که امام(ع) برای مساله حج صبی، مادر او را به حمیده ارجاع می دهد، ظاهر این ارجاع به زن (حمیده) برای گرفتن حکم شرعی است نه گرفتن روایت؛ چنانچه ایشان هم برای همسر ابن حجاج روایت نقل نکرد بلکه فتوا داد! (الاجتهاد و التقلید/ رضا صدر)
    بالاتر اینکه اساساً حال فتوا همان حال روایت است. برای حجیت فتوا همان ادله حجیت خبر(روایت) آورده می شود؛ از اینرو همانگونه که حجیت روایت مختص به مردان نیست، حجیت فتوا هم مختص آنها نیست (بحوث فی الاصول / محقق اصفهانی)
    اما اگر کسی اطلاق ادله تقلید را منصرف به مردان بداند:
    – اگر وجه انصراف، ملاحظه غلبه باشد، این غلبه اثبات انصراف نمی کند
    – اگر وجه، لفظ “علماء”(جمع مذکر) باشد، مثل “فقراء” در الصدقات للفقراء است که تلبس به مبدا(علم) را ثابت می کند نه اختصاص مردان (کتاب البیع ج۲ / محمد علی اراکی)
    اما ادعای ردع بر بناء عقلاء:
    اگر کسی از مذاق شرع، استتار زن را بفهمد و اینکه شارع راضی به تصدی امور عامه و اداره آنها را برای زن نیست؛ و این را رادع از سیره جاری رجوع جاهل به عالم بداند!، این هم قابل قبول نیست چون اخص از مدعاست! جواز تقلید از زن حتما مستلزم تصدی امور عامه نیست و بین ایندو (افتاء و تصدی امور عامه) مباینت است؛ چرا که ممکن است زنی مجتهده مستتره و در کمال استتار هم باشد اما جاهل به رای او عمل کند، بخصوص اگر مرجعیت برای خود زنان مطرح باشد. (مبانی منهاج الصالحین سید تقی قمی)
    مزید بر آن اینکه اهل سنت به عدم اعتبار رجلیت در افتاء قائل بوده اند و در همان زمان معصومین مثل عایشه و… را از مفتیان می دانستند. این در مرآی معصومین بوده ولی تخطئه ای نشده است (الاجتهاد و التقلید / سید رضا صدر)
    جمع بندی بخش اول اینکه قول به مرجعیت زن در همه مسائل -اقلا برای زنان- فتوای شاذ و بی استدلالی نیست.
    آیت الله خامنه ای دقیقا این فتوای برخی محققین را نگفتند بلکه از مرجعیت زنان در مسائل خاص زنان (نه همه مسائل) گفتند؛ با این تفاوت که در این بخش بعلت موضوع شناسی دقیق تر مجتهدش را اعلم از مردان شمردند و از لزوم تقلید زنان در این بخش گفتند.

  2. چرا وزارت زنان و… را طرح کردند؟!
    به نظر بنده در مقابل نقش های فیک و مبتذلی که نو به نو از سوی تمدنی غربی در سبک زندگی ما تولید می شود، فقط رویکرد فعالی که امام خمینی و انقلاب اسلامی آورد می تواند پاسخگو باشد، نه رویکرد منفعلی که دیگر ناتوان از برگرداندن زنان به خانه است!
    جان کلام رویکرد فعال این است که نقش های اصیل جای نقش های مبتذل بنشیند و آن، مداخله در مقدرات اساسی کشور و اسلام است.
    آیت الله خامنه ای در دیدار سال قبل بانوان: “در اصلِ مسئولیّتهای اجتماعی هم همین‌جور است. امام(رضوان الله علیه) در یک جایی گفتند که دخالت در سیاست و در مقدّرات اساسی کشور وظیفه‌ی زنان و تکلیف زنان است؛ حقّ زنان و تکلیف زنان است؛ یعنی واجب کردند که زنها بایستی در مقدّرات کشور و وظایف اساسی کشور دخالت کنند و وارد بشوند، که خب خود این یک فصل طولانی‌ای دنبالش دارد؛ یعنی در این زمینه‌ها بین زن و مرد هیچ تفاوتی وجود ندارد.
    در پرداختن به امور جامعه: مَن اَصبَحَ و لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم؛ اینکه فرمودند «لَیسَ‌ بِمُسلِم»، یعنی چه زن باشد، چه مرد باشد. شما صبح که میکنید، زن خانه‌دارید، زن کارمندید، زن شاغلید، زن صنعتگرید، هر کاری میکنید، باید به فکر جامعه باشید؛ یعنی اهتمام داشته باشید که جامعه در چه وضعی است. حالا چقدر بتوانید کمک کنید و نقش ایفا کنید، این فرق میکند؛ افراد هر کدام یک نقشی میتوانند ایفا کنند، امّا این اهتمام همگانی است؛ این پرداختن، اهتمام داشتن، به فکر بودن، همگانی است. در اینجا هم جنسیّت نقشی ندارد…”
    مساله مشاغل و مناصب ذیل اصل یادشده قرار می گیرد؛ لذا ایشان در ادامه دارند:
    “یک مسئله، مسئله‌ی مشاغل اجتماعی و مدیریّتها است. اینجا هم مسئله‌ی جنسیّت مطرح نیست. در مدیریّتهای گوناگون، مشاغل گوناگون اجتماعی و دولتی، حضور زنان هیچ محدودیّتی ندارد. حالا مثلاً فرض کنید آمریکایی‌ها به یکی از این کشورهای همسایه‌ی ما الزام کرده بودند که بایستی زنها در محیط اداری مثلاً ۲۵درصد حضور داشته باشند؛ الزامی، اجباری؛ غلط است. چرا ۲۵درصد؟ خب ۳۵درصد، خب ۲۰ درصد. این عدد معیّن کردن، نسبت معیّن کردن، معنی ندارد؛ اینجا ملاک، شایسته‌سالاری است. یک جا هست که یک بانوی باسواد مجرّب کارآمد مثلاً برای وزارت بهتر از این مردی است که در این زمینه نامزد وزارت شده؛ این زن باید وزیر بشود. در مورد نمایندگی مجلس هم همین‌جور است. مثلاً فرض کنید در فلان شهر، یک نفر یا دو نفر نماینده‌ی مجلس لازم است؛ یک نفر یا دو نفر زن، یک نفر یا دو نفر مرد معیّن شده‌اند، [باید دید] کدام شایسته‌ترند، باید شایستگی را نگاه کرد. هیچ ترجیحی اینجا وجود ندارد، هیچ محدودیّتی هم در این زمینه‌ها وجود ندارد؛ یعنی نظر اسلام این است. بحث، بحث شایسته‌سالاری است.”
    آن اصل اول (اهتمام به امور جامعه) هیچ قیدی ندارد، اما مشاغل و مناصب و تعینات اجتماعی ذیل آن، منوط به رعایت یک اصل مهم دیگر -غیر از عفاف و حجاب- است؛ که در ادامه بدان پرداختند:
    “البتّه زن در این مشاغل میتواند حضور پیدا کند، امّا بایستی جوری باشد که از آن مشغله‌ی مهمّ اساسی زنانه، یعنی خانه‌داری و فرزندآوری، محروم نشود؛ حتّی در بعضی از مشاغل که برای زنان واجب کفائی است، مثل پزشکی. پزشکی زنان واجب است؛ تا حدّی که پزشک زن به قدر کفایت وجود داشته باشد، باید زنها پزشکی بخوانند. همچنین مثلاً معلّمی بانوان یک واجب کفائی است. خب حالا ممکن است یک وقتی این واجب کفائی [تعارض پیدا کند] با مسئله‌ی خانه‌داری یا فرزندآوری یا استراحتها و مرخّصی‌هایی که برای یک زن خانه‌دار لازم است یا ساعات کاری که او بتواند کار را انجام بدهد و مثلاً به کار خانه هم برسد؛ اگر چنانچه در این زمینه‌ها تعارضی به وجود آمد، مسئولین کشور هستند که بایستی برای این فکر کنند؛ یعنی آن‌قدر تعداد را افزایش بدهند که اگر چنانچه این معلّم که مثلاً فرض کنید بایستی در هفته پنج روز در مدرسه شرکت کند، مِن ‌باب مثال چهار روز میتواند شرکت کند، خلأ به وجود نیاید؛ معلّم دیگری وجود داشته باشد که آن خلأ را پُر کند؛ همین‌طور مسئله‌ی پزشکی. بنابراین، در مشاغل، در مدیریّتها، در کارهای اساسی، در کارهایی که واجب کفائی برای زنان است، محدودیّتی وجود ندارد و اگر چنانچه تعارضی با کارهای خانگی زنانه به وجود آمد، باید به یک نحوی این را حل کرد که نه این زمین بماند، نه آن. البتّه به نظر بنده منافات هم ندارند؛ من می‌شناسم بانوانی را که کارهای اجتماعی سنگین داشتند -چه کار دانشگاهی و علمی، چه کارهای غیر علمی- چندین فرزند هم بزرگ کردند، تربیت کردند، خیلی هم خوب توانستند این کار را انجام بدهند. بنابراین، اینها منافاتی با همدیگر ندارند.”(۱۴۰۲/۱۰/۶)

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۰/۳

مردم چکاره مقاومت‌اند؟!

اول سه تابلوی تاریخی ببینیم:

  1. سقوط بشار اسد و قبلش صدام حسین!
    بشار، به پایگاه روسیه فرار کرده بود اما هنوز برخی در ایران، به اطلاعیه های ارتش اعتماد داشتند! عقب نشینی ها را تاکتیکی می خواندند و منتظر بودند ورق برگردد!
    در عراق هم ارتشی که تا هفته قبل کویت را چند ساعته گرفته بود، مثل ارتش بشار شد!
    سقوط بغداد همه را غافلگیر کرد.
    بی مردم و نامردمی بودن، عامل شکست است! جنگ بشار یا صدام مساله مردم نبود و بالتبع جریان اخبار و راهبردها و یاری اش از آنها نمی گذشت؛ گرچه آنها قربانی اشغال و هرج و مرجش شدند!
  2. فرار سپاه حضرت امیر(ع) در صفین!
    معاویه بر تیری نوشت: “از بنده خیرخواه خدا! شما را آگاه کنم که معاویه می خواهد بند فرات را بر شما بگشاید تا همه غرق شوید! پس مراقب باشید”! و پرتاب کرد.
    تیر را یک نفر دید و دست به دست چرخید، شایع شد و جان گرفت. همزمان معاویه ۲۰۰کارگر را به کمرگاه رود فرات فرستاد تا با بیلها و زنبیل ها برای فریب حفاری کنند!
    تیر به حضرت امیر(ع) رسید فرمود: “هشیار باشید این حیله ای که معاویه بدان پرداخته نه درست است نه قابل انجام؛ او می خواهد شما را از جای [استراتژیک تان] براند! نادیده اش انگارید!”
    سپاه فریب صدای حفاری خورد و موقعیت را رها کرد؛ طوری که امیر(ع) هم ناگزیر شد با آخرین دسته به جای مرتفع برود! “(وقعه صفین ص۱۹۰)
    نظام علوی، مردم پایه بود؛ اما به تعبیر خود حضرت: “کَأَنَّنِی الْمَقُودُ وَ هُمُ الْقَادَهُ” (گویی من پیرو و آنها پیشوایند)!
    در این فضا مرجفون برنده اند! اتفاقی که در لیله الهریر و فردایش قرآن بر نیزه زدن بیشتر کارگر شد!
  3. شیرینی بدر صغری و مرجفون مدینه!
    مشرکان پس از پیروزی در اُحد با مسلمانها قرار جنگی دیگر کنار بازاری فصلی گذاشتند که بدر صغری نام گرفت. مسلمانها در حال آماده شدن بودند اما ابوسفیان آماده نبود. خشکسالی را بهانه کرد و بخاطری که مسلمانان جسور نشوند خروجی دو سه روزه از مکه کرد. نُعیم بن مسعود اشجعی را ۲۰شتر جایزه داد تا مسلمانان را منصرف کند. او با رجفه و شایعه آمد و به اصحاب گفت ابوسفیان همه را جمع کرده و اینبار متفاوت از قبل سراغتان می آید! خارج نشوید که جز فراری کسی نجات نمی یابد ! خانواده هایتان کشته می شوند و…
    بین یاران گشت و گفت تا رعب و وحشت افتاد و آنان از رفتن اکراه یافتند !(المغازی ج۱ص۳۸۶)
    رسول الله تهدید را خنثی کرد که: حتی اگر تنها باشد می رود!
    تهدیدها و رجفه ها با ازدیاد ایمان مومنان جواب گرفت(۱۷۳آل عمران) در مقابل شبکه مرجفون تهدید شدند(۶۰احزاب)
    خروج شیرین مسلمانان بدون جنگ، ۸روز در بازار فصلی به تجارت گذشت!

چگونه الگوی سوم ساخته شد؟!

عناصرش در این دو آیه است:

  1. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ…!(۷۱نساء)
    آیه خطاب به همه مردم است نه فقط فرماندهان و اولی الامر.
    حِذْر، بیداری و آماده باش و مراقبت همه جانبه در برابر خطر است. گاه برای ابزارِ برحذر شدن(اسلحه) هم به کار می رود؛ اما خودش بمعنای اسلحه نیست؛ چنانچه در آیه۱۰۲ همین سوره باز دستور می دهد: جایی(مثل نماز) که اسلحه زمین می گذارید هم حذرتان را داشته باشید! (…أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ وَخُذُوا حِذْرَکُمْ…).
    از خبر دیده بانی تا ارائه تحلیل از آرایش صحنه، بیان درس و عبرتها تا پیشنهاد راهبرد مقابله درست و هرچه مثل اینهاست “اگر در مسیر ماندن و مقاومت” باشد، همه از مصادیق خُذُوا حِذْرَکُمْ است؛ و #مقاومت_مردم_پایه می سازد؛ لذا پیامبر می شنید، در راهبردها مشورت می گرفت که: در شهر بجگنیم یا بیرون؟! مسلمان عادی مشورت می داد که: خندق بکنیم! و…
    نمونه اول این را ندارد! کنار نهادن مردم از اینجا شروع می شود!
  2. وإِذا جاءَهُم أَمرٌ مِنَ الأَمنِ أَوِ الخَوفِ أَذاعوا بِهِ ۖ وَلَو رَدّوهُ إِلَى الرَّسولِ وَإِلىٰ أُولِی الأَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَستَنبِطونَهُ مِنهُم …﴿۸۳ نساء﴾
    و هنگامی که خبری از امن یا ترس به آنها برسد، آن را شایع می‌سازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان -که قدرت تشخیص کافی دارند- بازگردانند، از ریشه‌های مسائل آگاه خواهند شد…
    در مذمت منافقین و ضعاف مومنین است که خبری(خوب یا بد) از میدان را پیروزی یا شکست تلقی و ترویج می کنند و “قصد تضعیف روحیه دارند”. ترویج اخبار اثبات نشده، اتهام پراکنی بی اساس، بزرگ نمایی توان دشمن، تحقیر خودی و رد نکردن به اولوالامر، تابلوی دوم را می سازد.
    پیروزی یا شکست به جمع بندی میدان و راهبردهاست که کار اولی الامر است.
    کار اولی الامر در این حوزه، استنباط است. “نَبَط” اولین آب استخراج شده از چاه است و استنباط یعنی خارج کردن قول از حالت ابهام و رساندن به مرحله تمییز و تعیین.

ولیّ امر و مردم، مدار مقاومت اند؛ هردو!

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۹/۲۶