خامنه ای هم اگر پادشاه بود فرار میکرد!

امید شریفی دانا، هتاک عاشورای ٨٨ و فحّاش علیه رهبری که محکوم به زندان هم شد و بعد در استکهلم سوئد ظاهرا بخاطر همکاری با کمپین ها علیه امام علی النقی(ع) پناهندگی گرفت؛ اخیرا در چندین نوبت از مواضع رهبری معظم انقلاب وغیرت ایرانی اش ستایش کرده است.

آن فحّاش دیروز حالا ازبوسیدن دست رهبری می گوید! بر شرف او درود میفرستد که یک تنه درمقابل فشارهای مذاکره ایستاد. رهبرمعظم انقلاب را جای داریوش بزرگ می نهد که در دهه آتی امپراطوری بزرگ ایران را احیاء می کند!

این سلطنت طلب افراطی علیرغم عشق ذاتی اش به پهلوی، در شرایط فعلی آیت الله خامنه ای را برای تخت شاهی(!) بالیاقت تر میداند! وحتی دو بار فرار پهلوی در کودتای ۲٨مرداد و انقلاب۵۷ را باعث این می داند که دیگر شاه قهرمانش نباشد وآقای خامنه ای را بخاطر ایستادگی دربرابر مافیای بی نظمی جهان، قهرمان خود بخواند!

http://yon.ir/340rp

در این یادداشت ذوق زده از تمجید یک سلطنت طلب شیفته ی سنن آریایی نسبت به رهبری نیستم. در مقام دفاع از حواشی او واتهاماتی که اپوزیسیون به او و هرکه سخنانی چنین بگوید هم نیستم. بلکه اصلا او را -بخاطر توهین به عاشورا وامامت- لایق چیزی برایش نوشتن نمیدانم.

فقط گفته او(ما قال) را بهانه ای برای درک نکته ای باوری و اعتقادی می کنم:

فرق ولایت و پادشاهی!

بخصوص که ظاهرا دربرنامه تلویزیونی شان زیاد از لیاقت حضرت آقا برای پادشاهی ایران می گویند!

شاه مفهومی هبوطی ومصداقی مُلکی و زمینی از “امارت” برمردم است که خود را با زخارف دنیا، “زینت” و با “تکاثر ثروت” و “سلطه درقدرت” بر مردم تفوّق می یابد. منطقاً در مقابل قدرت برتر خضوع می کند تا بماند؛ چه آن قدرت برتر، سلیمان نبی باشد در قصه تسلیم ملکه سبأ؛ وچه انگلیس و آمریکا باشد در ماجراهای قاجار و پهلوی.

اما “ولیّ”، مفهومی متعالی و مصداقی منزّه از اعراض مُلکی و زمینی است، که “امارت” مردم را به دست می گیرد. “زهد و پارسائی”، تاج او شده ودر قلب مردم جایش داده؛ تخت او، “عرش اخوت مومنان” است که امارتش را نفوذ داده است.

ذلیلِ تنها قدرت عالم -خدای جلّ وعلا- است واز آن پس، هر قدرت دیگری را ذلیل می بیند. لذا در مقابل مستکبران جهانی، مقاومت می کند و “قهرمان تاریخ” می شود.

آیت الله خامنه ای خود به زیبایی این مفهوم را از نهج البلاغه تبیین می کند: “ولیّ امر، هیچگونه امتیازی را طلب وتوقع نمی کند وعملا هیچگونه امتیازی به او تعلق نمی گیرد؛از لحاظ وضع زندگی، از لحاظ برخورداری های مادی؛اگر بتواند وظیفه اش را خوب انجام دهد، به اندازه ای که این وظیفه و انجام آن برای اوجلب “حیثیت معنوی” بکند، به همان اندازه حیثیت، متعلق به او می شود. نهج البلاغه نشانه ای واشاره ای از “سلطه گری” ندارد وهیچ بهانه ای برای “امتیاز طلبی” ندارد” (۶۰/۲/۲۹در اولین کنگره بین المللی نهج البلاغه).

این “عدم سلطه” و “امتیاز طلبی مادی” و داشتن “حیثیت معنوی” -که با “انجام تکالیف” در قلب مردم برایش حاصل می شود- “جوهر اصلی ولایت” است که شاهان اصلا ندارند.

همین عنصر باعث میشود با اتکال به خدا ویاری عمیق مردم، در مقابل همه قدرتهای مادی ایستادگی کند؛ کاری که از شاهان برنمی آید.

خامنه ای چون بدین معنا ولیّ امر است، مقاومت کرده ومی کند واگر پادشاه بود او هم مثل رضا پهلوی وپسرش با اشاره اجانب می آمد ومی رفت! یا مثل رهبر کره به اتکاء بمب اتم و تهدید دنیا، موازنه می ساخت!

  1. ولایت و جوهره ی یادشده، عنصر اصلی مقاومت و آزادی و استقلال ایران است. این آن واقعیتی است که سلطنت طلبها ومیهن پرستها باید بفهمند و الا تفاوت خامنه ای با پهلوی را هرکوری هم می یابد.
  2. پیروان ولایت وبخصوص خبرگان ملت هم باید این جوهره اصلی(امتیاز ناطلبی و عدم سلطه جویی) را در استمرار تاریخی ولیّ امر ها محافظت کنند تا بسان مفهوم خلافت به شاهی وسلطنت تنزّل نکند.
    غیر از آن نظارت تاریخی، باید فی الحال هم به ولیّ امرِ وارسته بسنده نکنند و مخروط ولایت(منصوبین مستقیم وغیر مستقیم ولایت در حاکمیت) را از هر جلوه شاهی -یعنی سلطه و امتیاز طلبی- پاک ومنزّه دارند؛ تا آثار خوش ولایت در همه جا به مشام رسد.
    واین وظیفه ای است که برخی حتی آنرا منکر می شمارند!

محسن قنبریان
۹۸/۶/۳۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *