- به لحاظ دانشی:
نقد و انتقاد به لحاظ دانشی و آثار اسلامی، درست باشد.
– اینکه بعضی نقد ولیّ مشروع را از اساس نامشروع بدانند، اسلامی نیست.آیت الله خامنهای -و اندیشمندان انقلاب اسلامی- به چنین چیزی قائل نیستند.
نقد وارد هم نباشد، منع از طرح شدن ندارد.
ایشان صراحتا میفرماید:” هیچ کس فوق نظارت نیست. خود رهبری هم فوق نظارت نیست؛ چه رسد به دستگاههای مرتبط با رهبری”(۷۹/۱۲/۹) چهار دلیل بر مشروعیت این نظارت و پاسخگوئی میشمارند:
- تجمع قدرت وثروت در دست حاکم و ضرورت نظارت(همان).
- سیره ائمه اطهار
- ادله امر به معروف ونهی از منکر
- قاعده النصیحه للائمه المسلمین:” که شامل نقد و انتقاد ،قول به حق، مشورت، جلوگیری از بروز اشتباه عمدی و سهوی و ارشاد نیز میشود” (۷۹/۱۲/۲۲).
- تحجر در این زمینهها موجب شده دانشجوئی از ایشان بپرسد: آیا یادآوری وظیفه خبرگان رهبری در مورد نظارت بر ولی فقیه را توهین آمیز میدانید؟
ایشان جواب دادند: “نه، چه توهینی؟!… نخیر بنده نه احساس تضعیف میکنم، نه توهین؛ این جزو قانون اساسی است” (۷۷/۲/۲۲).
۲٫ به لحاظ بینشی:
یعنی همان نقد مطابق با موازین باید در شرایط زمانی و مکانی هم به صلاح باشد. نقد رهبری هم جایز است اما باید توجه داشت در صحن علنی جامعه او را نقد کردن، ای بسا به صلاح کشور نباشد بخصوص اگر نقد، عیبجوئی باشد.
خودشان میگویند:” عیب جوئی از رهبری مگر چه حسنی دارد؟ رهبریای که در نظام جمهوری اسلامی، در یک لحظهی خطرناک و حساس، باید اشارهی انگشتش بتواند مردم را به جانفشانی وادار کند، آیا مصلحت است که یک نفری همین طور به میل خودش بیاید بایستد، بنا کند به بدگوئی کردن به او؟ به نظر شما این خیلی کار خوبی است؟”(۷۷/۱۲/۴)
- توجه: اگر کسی نقد و انتقاد(نه توهین و عیبجوئی) کرد حق نداریم او را ضد ولایت بخوانیم اما فضیلت نیست نیروهای انقلابی نقد و انتقاد و حتی پرسش از ولیّ مشروع را در فضای عمومی طرح کنند. الا در جلسات پرسش و پاسخی که با ایشان است و ای بسا پرسیدن سئوالات مقدر جامعه بهتر از رجز خوانیها باشد؛ تا از ایشان جواب درخور بگیرد و ذهنهای بسیاری روشن شود.
- برایم جالب بود که ایشان در سال ۷۷ با آن مواضع تند برخی گروهها، وقتی دانشجوئی پرسید: میخواستم نظر حضرتعالی رادرباره گروههای حامی ولایت بدانم!
فرمودند: “به نظر من همهی گروهها حامی ولایتند. یعنی من در کشور گروه قابل توجهی که ولایت را قبول نداشته باشد نمیشناسم. همه ولایت را قبول دارند؛ حالا ممکن است بعضی عشق و اخلاص بیشتری داشته باشند، بعضی کمتر داشته باشند”(۷۷/۲/۲۲)
حوادث و مواضع سالهای ۷۶ و ۷۷ را مروری کنید تا به این سعه صدر و تنگی سینه خودمان بیشتر پی ببرید. البته ۷٨ کمی ماجرا فرق میکند خود آقای خاتمی هم میگفت تا ۷٨ رهبری نظر ما را در عمل ترجیح میداد اما ماجراهای۷٨ موجب بدبینی ایشان شد.
۳٫ به لحاظ عملی:
اینکه در نقد حکومت از چه روشی استفاده شود؟ این توجه لازم بعدی است. غیر از دو مرحله قبل باید رفتار انتخابی هم درست، قانونی و اخلاقی باشد.
آن روش نباید مورد سوء استفاده دشمن واقع شود. والا از نوشتن یک مقاله تا مطالبه و حتی تجمع و… را شامل است.
- دانشجوئی از ایشان پرسید: آیا حرکتهائی همچون تجمع مقابل قوه قضائیه ومطالبه شدید از آنها در جهت مبارزه با فساد اقتصادی، تضعیف نظام است؟
پاسخ دادند: “فرق میکند. گاهی اوقات قوهی قضائیه مایل است یک چیزهائی را انجام دهد، اگر واقعا پشتوانه اینجوری هم ببیند، حتما انجام خواهد داد. بعضی امواج سیاسی، جلوی قوهی قضائیه را دربعضی از کارها میگیرند. بنابراین تجمع مقابل قوهی قضائیه، برای مطالبه شدید از آنها باشد، من تصور نمیکنم این تضعیف نظام باشد. حالا یک وقتهایی ممکن است در شرایطی تضعیف باشد، اما در یک شرایطی هم درست تقویت است”(۸۲/۲/۲۲).
پس عمده آن بررسی بینشی و موقعیت شناسی است.
- تجربه دوم خرداد میتوانست، “احیای ولایتپذیری فرزانگانی” مثل مطهری و خامنهای و بهشتی باشد که در عین مباحثه با امام، در عمل بیشترین انقیاد را از ایشان داشتند؛ لکن مباحثه و صاحب نظری اینبار به مخالفت عملی، شورش خیابانی یا حتی ارتباطگیری با بیگانگان انجامید! دیگر، نظری غیر از مقام ولایت داشتن -مثل نظر آیت الله خامنهای درباره ولایت مطلقه و امکان توبه سلمان رشدی- نبود، نسخه پیچیدهی بیگانگان و براندازانی مثل سورس بود!
نظر دیگر داشتن مثل نظر رئیسجمهور وقت(حضرت آقا) درباره نخست وزیرش (آقای موسوی) نبود، اردو کشی خیابانی یا تحصن در مجلس ششم برای خوراندن جام زهر به ولایت بود!
این افراطها هم در پیدایش آن تفریطها بسیار موثر بوده است.
(فشردهای مختصر از گعدهای صمیمی با جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران)