جهان طبیعی – جهان اجتماعی:
وقتی کلماتی مثل “بنی هاشم” و “بنی امیه” و مانند آن را میشنوی، دو جور تصور برایت شکل میگیرد:
- دو خاندان که هر یک جداگانه به لحاظ خونی و ژنتیک در پیوند با هم هستند. یک تیره و فامیل میشوند؛ با منافعی و مضارّ مشترک که معمولا دور هم زندگی میکنند؛ با هم در جنگ یا صلح میشوند و…
این “جهان طبیعی” بنیهاشم و بنیامیه است. - دو خاندان که هریک باورها و ارزشهای متفاوت و متضاد دارند. متناسب با آن نظام باور و ارزش، “عمل متصل و منفصل” متفاوتی از آنها سر میزند. بنیامیه را محافظهکار نظام جاهلیت و کوشا برای بازتولید آن میبینی. بنیهاشم را انقلابیای در برهم زدن نظم جاهلیت و آوردن سبک جدید زندگی متخذ از بعثت رسول الله(ص) مییابی. عمل متصل هر کدام را از شعب ابیطالب تا بدر و اُحد و بعدتر صفین و عاشورا و… میتوانی متمایز از هم ببینی.
عمل منفصل هر کدام را در تفاوت “مدینه النبی” با “مکهی ابوسفیان”، در “شام معاویه” با “کوفه علی(ع)” میتوانی ببینی.
چقدر مناسبات، ساختارها، قاعدهگذاریها تا مبلمان شهری هر یک از اینها مقابل هم است؟!
این، “جهان اجتماعی” بنیهاشم و بنیامیه[مثلا] است. (دقت فرمایید)
رحِم جهان طبیعی-رَحِم جهان اجتماعی:
اگرهمان طایفه مثالی را روی کاغذ، شجرنامهنویسی کنی؛ هریک به شکل مثلثی جلوه میکند. هرچه به سمت قاعده مثلث بیایی، تکثیر بیشتر میشود و هرچه به سمت نوک توجه کنی، تکثر کمتر و به وحدت میل میکند؛ تا به یک زوج میرسی که “ریشه و اصل” آن طایفه است. امیه و هاشم با همسرانشان، ریشه آن دو طایفهاند.
این رحِم طبیعی آن دو جهان طبیعی است.
جهان اجتماعی این دو را هم اگر تعقیب کنی، به یک “نقطه کانونی” میرسی. بعثت رسول الله(ص)، نقطه کانونی است. از آنجا دید عدهای نسبت به عالم و آدم عوض و ارزشهای اجتماعی جدیدی متولد شده و اعمال و مناسکی، نو شده است. این نقطه کانونی فی الواقع “رحِم جهان اجتماعی” است.
روایات ذیل آیه اول نساء (…وَ اتَّقُوااللهَ الَّذی تَسآءَلونَ بِه وَ الاَرحامَ…) این معنای از رحِم را بیان میکند. رحِمی که معلّق به عرش -بعنوان مقرّ سلطنت ربوبی- است و به صله خود فرا میخواند[۱]!
صله رحم در دو جهان طبیعی و اجتماعی:
صله رحم، تعبیری استعاری و پرمعناست. فایدههای بسیار از جمله “ازدیاد عمر”، “تاخیر اجل و فوت”، “زیادی برکت” و… برایش بیان شده است.
در جهان طبیعی که واضح است؛ یک فامیل در پیوند با هم و انواع صله (از بازدید تا مدد عاطفی و مالی و…)، “عمر جمعیشان” بیشتر و افولشان به تاخیر میافتد و بالندهتر میشوند (در روایات چنین آثاری برای افراد و اعضاء هم بیان شده است)
در جهان اجتماعی نیز صلهرحم متصور است. هر چیزی که “آن باورها و ارزشها” را زندهتر کند، صلهرحم جهان اجتماعی است. حج و عمره، زیارت عتبات (بخصوص در جلوهای مثل پیادهروی اربعین)، میلیاردها تومان نذر، میلیونها وقف و… رحِم آل محمد(ص) را گرامی میدارد و “جهان اجتماعی اسلام و تشیع” را بالنده میکند.
صله رحِم انقلاب اسلامی:
انقلاب اسلامی نقطه کانونیِ تولد جهان اجتماعیِ جدیدی با احیای اسلام ناب بود. ایرانِ بعد از آن مثل بنیهاشمِ بعد از بعثت، دچار تغییر در باور و ارزش و عمل شد.
حضورهای میلیونی ۵۶ و ۵۷، رفراندوم ۵۸، صلهرحمِ عمومی در جهان اجتماعی با آن کانون معرفتی-ارزشی بود. “بسیج شوندگی مکرر” در ۸ سال دفاع مقدس و جهاد سازندگی و هر بزنگاه لازم، همه صلهرحم یک ملت در جهان اجتماعی خویش است. “تشییع میلیونی” امام(ره) تا سردار دلها مصادیق دیگر این صلهرحم معنایی و عمیق است. همه ثمرات صلهیرحم را هم برای ملت ایران دارد. عمر جهان اجتماعیاش افزون، افولش را ممنوع و بالندگیاش را تضمین میکند!
سالگرد سردار دلها فرصت دوباره برای ابتکار صله در این جهان اجتماعی، در مقتصیات جاری است.
محسن قنبریان ۹۹/۱۰/۱
[۱] ر.ک:الکافی ج۲ص۱۵۶/الخصال ج۲ص۵۴/و…