بایگانی برچسب: s

ضریب اباء از ضیم یا ننگ ناپذیری!

برای نمونه در جوامع پیشرفته برای هر۵۰۰نفر یک پزشک و میزانی از امکانات درمانی تعریف میشود تا “ضریب سلامت” بالا رود.

در یک جامعه مرفه، سرانه ملی را۳۰۰۰۰ دلار در سال تعریف می کنند و ضریب رفاه می سازند.

برای اینکه جامعه سرافراز باشد و هیچ وقت ننگ نپذیرد چه لازم است؟چند درصد، انسان مقاوم و ننگ ناپذیر لازم است؟! ضریب ننگ ناپذیری عمومی چگونه معین می شود؟! چه رفتارهایی موجب کاهش این ضریب است؟! چه خصوصیت هایی باید در دولتمردان و رجال سیاسی افزایش یابد تا این ضریب نشکند؟!

در روانشناسی و علوم مرتبط با آن از سه تیپِ: “سلطه پذیر”، “پرخاشگر” و “جرأت مند و عزیز” بحث میشود که کمی به این موضوع نزدیک است.

توماس موریاریتی در تحقیقاتش برای تعیین “میزان مقاومت جرأت مندانه” به نتیجه وحشتناکی در جامعه آمریکا برخورد و نتیجه گرفت:”ما ملتی از قربانیان مشتاقیم”!

در ادبیات دینی ما ،”ضیم”، وخیم تر از ظلم و آن است که روح انسانها را جریحه دار و شرف آنها را تحقیر می کند. کسانی که از پذیرش ضیم اباء دارند؛ “أباه الضیم”(=أباه جمعِ”آب”،اسم فاعل از اباء کننده است)، “نفوس أبیه” نام گرفته اند.

امام صادق(ع) برای خداوند کسانی می شمارد که چشم اومی شوند[تا تجاوز و ضیم ها را ببینند] گوش خدا میشوند[تا داد مظلومان را بشنوند] و زبان او می شوند[تا خوابها را بیدار و براهل ظلم فریاد کنند] “بهم یدفع الضیم”(با اینها خداوند ننگ را از جامعه دفع می کند).

دنیایی که متجاوز و زورگو دارد، تحمیل ننگ و ضیم در آن همیشه محتمل است. آیه۳۴نمل از سیره مستمره ملوک و ابرقدرتها برای تحقیر کردن عزیزان جامعه انسانی و ذلیل کردن آنها می گوید.

خصوصیت نفوس أبیه (جانهای دور از ننگ)این است که “پیشتر” و “بیشتر” از دیگران ضیم را درک و واکنش نشان می دهند. از اینرو بودن نصابی از آنها جامعه را از ننگ پذیری بیمه می کند.

این نصاب چقدر است؟! ضریب اباء در علوم اجتماعی-سیاسی جای تحقیق ونظریه پردازی دارد. جادارد دراینباره رساله های دکتری برای تولید علوم انسانی اسلامی ارائه شود.

مثلا در قبال ۵میلیون لبنانی ۱۰۰۰۰نیروی حزب الله موجب بیمه لبنان از پذیرش ننگ است.

شهدای دفاع مقدس ۰/۳۸درصد کل جمعیت ایران و رزمندگان سرجمع حدود ۶٪جمعیت بودند یعنی به ازاء هر ۱۰۰نفر ۶مجاهدِ مقاوم کافی بود تا یک وجب از خاک خود را به دشمن ندهیم و ننگ را از خود دفع کنیم(طبعا” ضریب فتح” از”ضریب إباء”بیشتر است)

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه اش ذیل خطبه ۵۱؛ سید وسرور اهل اباء وعدم پذیرش ضیم -که به مردم غیرت و مرگ زیر سایه شمشیر درمقابل پذیرش پستی آموخت- را اباعبدلله الحسین معرفی می کند.(ج۳ص۲۴۹).

ماربین آلمانی وجوزف فرانسوی در کتاب “رولیسیون کبیر”(یا سیاست حسین)آنرا حس رولیسیونی(تن ندادن به ظلم و ضیم)خوانده می نویسند:”حس رولیسیونی در این قوم(شیعیان)به واسطه عزاداری حسین(ع)پیدا شده وتا وقتی که این عمل را ملکه خود داشته باشند پستی و زیر دستی را قبول نتوانند کرد”(ص۳۷).

٭ برای تفصیل بیشتر سلسه بحث نسل مستشهد و یادداشتهای آنرا در این کانال ببینید.

سخنرانی/ نسل مستشهد

یادداشتی برای میلاد سیدالشهدا ۹۸/۱/۱۹

سه بررسی لازم برای نقد و انتقاد حکومت و حاکمیت:

  1. به لحاظ دانشی:
    نقد و انتقاد به لحاظ دانشی و آثار اسلامی، درست باشد.
    – اینکه بعضی نقد ولیّ مشروع را از اساس نامشروع بدانند، اسلامی نیست.

    آیت الله خامنه‌ای -و اندیشمندان انقلاب اسلامی- به چنین چیزی قائل نیستند.

    نقد وارد هم نباشد، منع از طرح شدن ندارد.
    ایشان صراحتا می‌فرماید:” هیچ کس فوق نظارت نیست. خود رهبری هم فوق نظارت نیست؛ چه رسد به دستگاه‌های مرتبط با رهبری”(۷۹/۱۲/۹) چهار دلیل بر مشروعیت این نظارت و پاسخگوئی می‌شمارند:

  1. تجمع قدرت وثروت در دست حاکم و ضرورت نظارت(همان).
  2. سیره ائمه اطهار
  3. ادله امر به معروف ونهی از منکر
  4. قاعده النصیحه للائمه المسلمین:” که شامل نقد و انتقاد ،قول به حق، مشورت، جلوگیری از بروز اشتباه عمدی و سهوی و ارشاد نیز می‌شود” (۷۹/۱۲/۲۲).
  • تحجر در این زمینه‌ها موجب شده دانشجوئی از ایشان بپرسد: آیا یادآوری وظیفه خبرگان رهبری در مورد نظارت بر ولی فقیه را توهین آمیز می‌دانید؟
    ایشان جواب دادند: “نه، چه توهینی؟!… نخیر بنده نه احساس تضعیف می‌کنم، نه توهین؛ این جزو قانون اساسی است” (۷۷/۲/۲۲).

۲٫ به لحاظ بینشی:
یعنی همان نقد مطابق با موازین باید در شرایط زمانی و مکانی هم به صلاح باشد. نقد رهبری هم جایز است اما باید توجه داشت در صحن علنی جامعه او را نقد کردن، ای بسا به صلاح کشور نباشد بخصوص اگر نقد، عیبجوئی باشد.
خودشان می‌گویند:” عیب جوئی از رهبری مگر چه حسنی دارد؟ رهبری‌ای که در نظام جمهوری اسلامی، در یک لحظه‌ی خطرناک و حساس، باید اشاره‌ی انگشتش بتواند مردم را به جانفشانی وادار کند، آیا مصلحت است که یک نفری همین طور به میل خودش بیاید بایستد، بنا کند به بدگوئی کردن به او؟ به نظر شما این خیلی کار خوبی است؟”(۷۷/۱۲/۴)

  • توجه: اگر کسی نقد و انتقاد(نه توهین و عیب‌جوئی) کرد حق نداریم او را ضد ولایت بخوانیم اما فضیلت نیست نیروهای انقلابی نقد و انتقاد و حتی پرسش از ولیّ مشروع را در فضای عمومی طرح کنند. الا در جلسات پرسش و پاسخی که با ایشان است و ای بسا پرسیدن سئوالات مقدر جامعه بهتر از رجز خوانی‌ها باشد؛ تا از ایشان جواب درخور بگیرد و ذهن‌های بسیاری روشن شود.
  • برایم جالب بود که ایشان در سال ۷۷ با آن مواضع تند برخی گروه‌ها، وقتی دانشجوئی پرسید: می‌خواستم نظر حضرتعالی رادرباره گروه‌های حامی ولایت بدانم!
    فرمودند: “به نظر من همه‌ی گروه‌ها حامی ولایتند. یعنی من در کشور گروه قابل توجهی که ولایت را قبول نداشته باشد نمی‌شناسم. همه ولایت را قبول دارند؛ حالا ممکن است بعضی عشق و اخلاص بیشتری داشته باشند، بعضی کمتر داشته باشند”(۷۷/۲/۲۲)
    حوادث و مواضع سالهای ۷۶ و ۷۷ را مروری کنید تا به این سعه صدر و تنگی سینه خودمان بیشتر پی ببرید. البته ۷٨ کمی ماجرا فرق می‌کند خود آقای خاتمی هم می‌گفت تا ۷٨ رهبری نظر ما را در عمل ترجیح می‌داد اما ماجراهای۷٨ موجب بدبینی ایشان شد.

۳٫ به لحاظ عملی:
اینکه در نقد حکومت از چه روشی استفاده شود؟ این توجه لازم بعدی است. غیر از دو مرحله قبل باید رفتار انتخابی هم درست، قانونی و اخلاقی باشد.
آن روش نباید مورد سوء استفاده دشمن واقع شود. والا از نوشتن یک مقاله تا مطالبه و حتی تجمع و… را شامل است.

  • دانشجوئی از ایشان پرسید: آیا حرکت‌هائی همچون تجمع مقابل قوه قضائیه ومطالبه شدید از آنها در جهت مبارزه با فساد اقتصادی، تضعیف نظام است؟
    پاسخ دادند: “فرق می‌کند. گاهی اوقات قوه‌ی قضائیه مایل است یک چیزهائی را انجام دهد، اگر واقعا پشتوانه اینجوری هم ببیند، حتما انجام خواهد داد. بعضی امواج سیاسی، جلوی قوه‌ی قضائیه را دربعضی از کارها میگیرند. بنابراین تجمع مقابل قوه‌ی قضائیه، برای مطالبه شدید از آنها باشد، من تصور نمی‌کنم این تضعیف نظام باشد. حالا یک وقت‌هایی ممکن است در شرایطی تضعیف باشد، اما در یک شرایطی هم درست تقویت است”(۸۲/۲/۲۲).

پس عمده آن بررسی بینشی و موقعیت شناسی است.

  • تجربه دوم خرداد می‌توانست، “احیای ولایت‌پذیری فرزانگانی” مثل مطهری و خامنه‌ای و بهشتی باشد که در عین مباحثه با امام، در عمل بیشترین انقیاد را از ایشان داشتند؛ لکن مباحثه و صاحب نظری اینبار به مخالفت عملی، شورش خیابانی یا حتی ارتباط‌گیری با بیگانگان انجامید! دیگر، نظری غیر از مقام ولایت داشتن -مثل نظر آیت الله خامنه‌ای درباره ولایت مطلقه و امکان توبه سلمان رشدی- نبود، نسخه پیچیده‌ی بیگانگان و براندازانی مثل سورس بود!
    نظر دیگر داشتن مثل نظر رئیس‌جمهور وقت(حضرت آقا) درباره نخست وزیرش (آقای موسوی) نبود، اردو کشی خیابانی یا تحصن در مجلس ششم برای خوراندن جام زهر به ولایت بود!
    این افراط‌ها هم در پیدایش آن تفریط‌ها بسیار موثر بوده است.

(فشرده‌ای مختصر از گعده‌ای صمیمی با جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران)

پرسش و پاسخی از یادداشت “درس ناتمام!”

 

پرسش:

در یادداشت اخیر بین نیروی انقلابی و ولایی با غیر آنها در پرسش و نقد رهبری فرق نهادید! از جملات آخر هم چنین برمی آید که در نزدیکان رهبری و مسئولان نظام و معتقدان به ولایت هم تفاوت قائلید! کاش حدود و مرزها را دقیق بیان میکردید. کجا مباحثه با رهبری خوراندن جام زهر به ایشان و کجا طرح نکردن نظرات، قفل شدن کارهاست؟!

 

پاسخ:

سؤال و نقد گاهی بعنوان یک حق مطرح است گاه یک تکلیف.

بعنوان حق، حق هر شهروند است حتی اگر معتقد به ولایت فقیه نباشد. او هم حق دارد ابهام سخن یا رفتار مسئولین و مقامات-حتی رهبری-را بپرسد و اگر مغایر با معیارهای اصیل و مقبول دید نقد کند. این حق مرزش توهین و تضعیف و تخریب و…است که قانون مجازات اسلامی حد و حدودش را معلوم کرده است. اینکه رهبری می فرماید کسی بخاطر نظر مخالف بنده در زندان نیست بدین معنا نیست که در نامه های سرگشاده و نقدها علیه رهبری اگر ماده قانون مجازات اسلامی درباره توهین به رهبری صدق کرد پیگرد ندارد.

اما سخن گفتن و اظهار نظر کردن گاه تکلیف است رهبری خود هم جایی تعبیر “وجوب نقد”دارد. www.leader.ir/fa/speech/20185/leader.ir

آنجایی که رهبری فرمودند اگر همه منتظر بمانند تا رهبری نظر دهد این موجب قفل شدن کارها میشود از این قسم است.

پرسش “برای وضوح افکار عمومی” یا “پیشبردن اهداف انقلاب” مصرح در قانون اساسی و بیانات رهبران انقلاب یک تکلیف هم هست و موجب هم افزایی با رهبر بیدار است.

درون جبهه ولایت از این حیث می توان مباحثه ها با رهبری را تقسیم کرد:

۱٫       برای نمونه: شهید مطهری در جریان کمیته استقبال از امام به سختی مخالف حضور برخی جریانات انحرافی خاص بودند، و حتی از طریق نزدیکان امام در پاریس به امام پیام داد اگر اینها بودند دیگر من نیستم! http://www.irdc.ir/fa/news/538
این مباحثه و درخواستی و حتی فشاری در مسیر صیانت از انقلاب و اصالت آن است. اما قهر کردن کسانی بخاطر نام خود و فرزندانشان(که کاندیدی به غلط در مناظرات
۸۸طرح کرد)قابل مقایسه با نمونه مطهری نیست. اینجا توقع بیجا از رهبری و تحمیل خواست و منافع شخصی به ایشان بود که حتی به موضع گیری ایشان پس از انتخابات هم راضی نشدند!

۲٫       نمونه دوم: آیت الله خامنه ای با نخست وزیری مهندس موسوی علیرغم نظر امام، مخالف بود. مصلحت بیان شده در بیان مستشاران نظامی امام درباره صدمه نبود ایشان بر جنگ را قبول نداشت و مقاومت بر نظر خود را در راستای پیشبرد انقلاب می دید نه ایست و سکون انقلاب و نه باند بازی. (میرحسین از همان حزبی بود که ایشان دبیرش بود). اما به محض استشمام امر امام دیگر مقاومت نکردند و مغایرت نظری شان را به مخالفت عملی با ولایت تبدیل نکرد. بخلاف خود میرحسین در۸۸ که اختلاف نظر را به مخالفت عملی و اردوکشی خیابانی کشید!

۳٫       نمونه سوم: نظر مستقل آیت الله خامنه ای درباره امکان توبه و عفو سلمان رشدی و موضع شدید امام در قبال آن و البته پذیرش و تمکین ایشان قابل مقایسه با طعنه و کنایه هایی به خطوط قرمز اعلام شده رهبری نیست(مثل کنایه زدن به منقلی که برخی می خواهند برجام را بسوزانند)!

پرسشها، نقدها، نظرات و مباحثه هایی که در جهت عکس نهضت اسلامی و اهداف انقلاب باشد(مثل سازش با آمریکا)حتی اگر برای شهروندان حق باشد، طرح و تعقیبش از سوی مقامات بالادستی-که متعهد به اصول و اهداف انقلاب شده اند- حتی حق آنها هم نیست و از مصادیق خوراندن جام زهر و تحمیل نارواست .

حالا میتوان آن پرسش مثالی در یادداشت قبل را ارزش گذاری کرد که در راستای تعقیب اهداف انقلاب و هم افزایی با رهبر بیدار برای برقراری دولت اسلامی و شکستن حلقه بسته مدیران است یا ایستی انقلابی وارتجاع به گذشته و مخالفت با آرمانهای ولایت و امت؟!

 

مطلب مرتبط: درس ناتمام!