بایگانی برچسب: s

نتانیاهو آدرس این زن را می خواهی؟! عاشورا را بخوان!

 

این زن متولد عاشوراست!

حق داری او را نشناسی چون از جنس او پیرامونت نمی بینی!

رب نوعش، زینب نامی است؛ دختر فاطمه(س)!

اشتباه ابن زیاد را نکن؛ هنرش سَجاعت و سخن وری اش نیست!

 

آن لعین هم افشاگری زینب را برنتافت در مقابل سلحشوری زینب کبری(س) گفت:

هذه سجاعه ولعمری لقد کان أبوک شاعرا وسجاعا : این سجاعت(به سجع و قافیه سخن گفتن) است به جان خودم پدرت نیز شاعر و سخن به سجع می گفت!

 

از سوز دل برای مظلوم البته زیبا سخن می گوید؛ اما هنرش شجاعت اوست!

این زن را دوباره خمینی(ره) احیاء کرد.

 

محسن قنبریان

عرب های خوزستان اینطور پای میهن ایستادن

میدان هوسه/ شهرک طالقانی ماهشهر

دفاع مقدس مقابل یک جنگ تحمیلی است؛ نه وعده صادق!

اولین قدم برای مواجهه درست، واقع بینی و غافلگیر نشدن است. تمایز این مرتبه با وعده های صادق را همه دارند عیان می بینند.

مردم ایران در درون یک دولت اصلاح طلب (که متهم به تندروی نیست!) و درون روند مذاکرات (ولو به نظر برخی پوششی) با تجاوز اسرائیل مواجه شد!

خباثت اسرائیل در افکار عمومی بالاترین رتبه (حتی بیش از آمریکا) را دارد.

لذا مقابله با او، مورد اجماع ایرانیان است؛ حتی مخالفین و منتقدین سرشناس جمهوری اسلامی هم در این مساله هم نظرند.

رهبری هم در فرمان حمله روی همین نقطه ایستادند تا با اراده و عزم عمومی دفاع رقم بخورد.

قدر این مزیّت بزرگ را باید دانست و واقع بینانه باید با مردم حرف زد:

  1. ممکن است وضعیت جنگی روزها و شاید هفته ها طول کشد و باید برایش آماده بود.
    دشمن هم می داند شیعیان آمادگی بیشتری نسبت به یهودیان در تحمل و تاب آوری دارند.
  2. گویندگان روی متیقن های عزم ملی حرف بزنند:
    – نه اقلا پیش از رسیدن به بازدارندگی جدی، حمله ها پایان گیرد!
    – و نه مطالبه گشودن جبهه های دیگر شود و موجب تشتت صفوف شویم (مگر اینکه عزم عمومی را همراه کنیم)
  3. یادآوری صفات انسانی اباء از ضیم(ننگ ناپذیری) تا وطن دوستی تا الهیات اسلامیِ مقاومت این روزها برای مردم ضروری است.

ایجاد حُسن تعاون (مثل ماجرای سیل ها و زلزله ها و کرونا) در دفاع از میهن، همراهی بیشتر ملت را در پی دارد.

تعاون و خدمت رسانی به مردم در پناهگاه ها و امنیت خانه ها (در صورت نیاز) و آرامش بخشی از اهم وظایف حلقه های میانی است.

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۳/۲۵

اُحد دیده ها!

شرایط ما هنوز به مرحله دوم اُحد نرسیده؛ غافلگیر شدیم اما نه اندازه اُحد!

یکبار دیگر طرح صهیونی با حزب الله تکرار شد: پیجرها و ترورهای هدفمند و ضربه سخت به فرماندهان رده اول، بعد حمله به زیر ساخت های موشکی و…!

در اُحد خیمه و موقف رهبری هم زیر حمله رفت و شایعه شهادت پیامبر(ص) پیچید!

جولان سریع دشمن و سردرگمی مردم، روحیه سوز است؛ در اُحد بدتر از این شد، جنگ ترکیبی موجب شد پیامبر(ص) را وانهند و فرار کنند!

خداوند تشر زد:

أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ ۚ:

پس آیا اگر او [پیامبر] بمیرد یا کشته شود، به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی گردید؟!

 

در یک نظام امت_امامت در چنین شرایطی چه می شود؟

یک انسجام و “نظم ایمانیِ خودکار” رخ می دهد تا وقتی بازسازی رده های فرماندهی صورت بگیرد، حتی تکلیف رهبری (در شرایط اُحد) معلوم شود.

 

همانطور که دسته بزرگ ماهیان یا پرندگان در حمله مهاجمان، غریزی عمل کرده و زود کُلنی خود را باز می یابند؛ جامعه ایمانی هم به یک قانون ساده عمل می کند:

ایستادن سر بیّنات و انسجام یابی با همان!

بیّنات مثل برحق بودن، وطن دوستی، مثل دشمنی آمریکا و اسرائیل!

 

ضربه سخت بوده و شاید روزها و حوادث سخت و روایت سازی های وحشت زایی در پیش باشد؛ تا بازیابی کامل فرماندهی، امت باید انسجام را حفظ کند!

سر حق بودن خود و پشتیبانی الهی و مقابله با دشمن تردید نکند!

 

محسن قنبریان ۲۳خرداد۱۴۰۴

ترامپیسم!

بی بی سی توجه خوبی کرده:

ترامپ (در سفر عربی اش) هیچ اشاره ای به دموکراسی و حقوق بشر نکرد و جایش از بازار آزاد و عدم مداخله دولت گفت؛ یعنی ایدئولوژی نئولیبرال!

 

سرمایه داری از اول مساوی با لیبرالیسم نبود؛ خشونت و تیزی آن در تلاقی با لیبرالیسمِ سیاسی و اجتماعی گرفته می شد.

 

اما نئولیبرالیسم، سرمایه داریِ لخت بازار آزاد است.

در آن لیبرالیسمِ اقتصادی، لیبرالیسم سیاسی و اجتماعی را بلعیده است!

به تعبیر استیگلیتز آزادی استثمار کنندگان، آزادی استثمار شوندگان را گرفته؛ آنچه اصالت دارد بازار آزاد بی قید است.

سیاست زدایی چه با دولت زدایی چه با  سرکوب اتحادیه های کار و مصرف در خدمت اصالت بازار است.

در کشورهای مرکز همراه با پوپولیسم ریگانی و فاشیسم ترامپی ظهور می کند؛ در ممالک پیرامون هم با دیکتاتورها کاملا سازگار است!

 

تئوریسین های اصلی آن (هایک و فریدمن) کودتای پینوشه با آن همه خشونت و اعدام و نقض حقوق بشر را  “معجزه بزرگ اقتصادی زمانه” خواندند! “پسران شیکاگو”، شاگردان ایندو بودند که مشاوران و مدیران پینوشه شدند! آن معجزه هم دولت زدایی از بخش عمومی و خدمات آموزش و بهداشت و… بود!

 

در نئولیبرالیسم ترامپی، نه فقط دولت برآمده از بازار است؛ بلکه اصلا غول های اقتصادی جای کابینه سیاسی همراهان او در سفر خارجی اند!

یک ملّاک به جای وزیر خارجه، گفتگو کننده غزه و اوکراین و ایران است!

پادشاهی های عربی بدون صندوق رای و کمترین دموکراسی، با دهها نقض حقوق بشر بخاطر تعهد به بازار آزاد و تجارت جهانی مطلوب ترین هستند.

درست فرمود: المال یعسوب الفجار!

 

محسن قنبریان

برای شنبه …!

معمولا با دوگانه حسنی_حسینی / ساباط_عاشورا در الگوگیری مواجه بودیم؛ حالا که بیش از یک دهه و در چند دولت است راه مذاکره و توافق طی می کنیم خوب است به الگوی برتر آن از باب “یتبعون احسنه” بپردازیم:

حدیبیه _ ساباط!

یعنی معاهده ای از سنخ حدیبیه پیامبر(ص) با مشرکان یا از جنس امام مجتبی(ع) با معاویه؟!

واضح است حسن(ع)، محمدی و معصوم است و نقصی بر او نیست؛ اما این بدان معنا نیست که بین معاهده حدیبیه و ساباط هیچ تفاوتی به لحاظ خاستگاه، شرایط، فرآیند و فرجام نیست.

سالهای برجام معمولا رئیس جمهورِ وقت برای تئوریزه مذاکرات این دو را شبیه هم به رخ می کشید؛ اما آیا واقعا هردو یکسان اند؟!

تاریخ، ارزش ساختن “تجربه فعال” دارد. یعنی ولو در شرائط متعدد، تکالیف متعدد شود، هم ساباط و هم حدیبیه مشروع و چاره میگردد؛ اما ساخت شرایط الگوی بهتر با درس گرفتن از تاریخ، وظیفه است.

 وقتی می توان حدیبیه بست چرا ساباط؟! اولی “تحمّلی فعال” برای “فتح مبین” است و دومی پذیرش “تحمیلی” به جهت “حقن دماء[۱]“(حفظ جان ها) است.

چند تفاوت شاخص:

  1. مذاکره در قوت یا ضعف؟!
    حدیبیه یک سال پس از پیروزی بزرگ و دست برتر پیامبر(ص) در جنگ احزاب (مقابل همه طوایف مشرک و همه یهود) و در نقطه روبه افول مشرکان بود.
    ابتدای محاصره ی مدینه توسط احزاب هم  پیشنهاد صلح از سوی ائتلاف شرک-یهود درقبال واگذاری نصف نخلهای مدینه به آنها آمده بود!
    مختصات آن روز به تعبیر سردار اسلام -علی(ع)- “تَری فی انفسها القُوّهَ و فینا الضَّعفَ تُرعِدُ و تُبرِقُ[۲]” (:در خود اقتدار و در ما ضعف می دیدند پس مثل رعد و برق می غریدند!) بود.
    اما پیامبر(ص) در آن شرایط رد کرد و پاسخ نوشت: “جز نوک سرنیزه ها و تیزی شمشیرها جوابی به شما ندارم[۳].”
    پس از پیروزی حیرت انگیز در مقابل سپاه ۱۰هزار نفری(مقابل هزار مسلمان!)، حدیبیه در شرایط غیر جنگی و در هنگام عزم بر زیارت بیت الله بدون سلاح، “تحمّل” شد.
    اما ساباط برعکس، پس از یک سلسله شکست و عدم یاری امیر(ع) بود:
    – سقوط شهرها در ماجرای غارات
    – عدم تجهیز سپاه تا آخرین ساعات عمر امیرالمومنین
    – تا لشکر خسته از جنگ همراه امام حسن(ع) که شعارشان “البقیه البقیه[۴]” (باقیمانده را دریاب) بود!
    در این شرایط ضعف، ولو چاره ای جز صلح نیست و مشروع می شود لکن دیگر “تحمیل” است و نتایج دیگری دارد.
  2. روحیه عمومی و ارکان مملکت
    ساباط پس از جنگ ترکیبی از سوی نفوذی های اموی در سپاه حسنی بود. جنگِ شایعات در جناح های سپاه همراه شبهه رشوه ها به سران که بعضی هم درست در می آمد!
    سپاهی که صبح بیاید و ببیند فرمانده اصلی اش آلوده پول کثیف شده و به دشمن پیوسته و شایعات درست بوده، برایش مقاومتی نمی ماند و استراتژی البقیه البقیه را می پذیرد تا بدتر از این نشود!
    اما در حدیبیه گرچه منافقانی هم در اطراف پیامبر(ص) هستند اما سرداران و سران آلودگی و نجاست خواری جار زده ای ندارند. کاتب حدیبیه فاتح خندق و قاتل اسطوره مشرکان (عمروبن عبدود)، علی بن ابیطالب(ع) است.
    اعتراض چند افراطی به پیامبر(ص) سر تعابیر و متن معاهده -که آقای روحانی دائم به سر نیروهای انقلابی می کوبید- حاشیه حدیبیه بود نه متن آن.(دقت کنید)
    اینجا برعکس این پیامبر(ص) بود که در احزاب به جنگ روانی در سپاه دشمن دست زد؛ شایعات توافق گروهی از یهود یا غطفان با رسول الله، پیوند و استقامت ائتلافیون را شکست تا گروه گروه محاصره را ترک و فرار کردند[۵]!
  3. رابطه مردم-حاکم
    حدیبیه در مختصات رابطه عمیق مردم-حاکم انجام شد. همان وقتِ مذاکرات زیر درختی بیعت عظیم رضوان شکل گرفت و مورد ستایش وحی قرار گرفت[۶].
    این مردم سالاری دینی باشکوه با مواجهه مقدس با پیامبر(ص) همراه شد که یک تار مو (از تقصیر کردن) و یک قطره آب وضوی ایشان زمین نیافتاد و همه تبرک برده شد!
    اما صلح ساباط گرچه پس از بیعت عمومی و آزادانه مردم با امام حسن(ع) در بدو امر بود لکن شکافها و تفرقه ها، تضعیف ها و تخریب ها موجب شده بود اعتماد عمومی از رؤسا آسیب ببیند؛ حتی خود امام دائم در مظان ترور دشمن بود؛ طوری که زیر لباس، زره می پوشید! در لشکر خود در ساباط و مدائن مورد تعرض غارت و جراحت واقع شد! عجیب اینکه اینها موجب تحرک جدی و انسجام بیشتر نمی شد!
  4. برآیند و فرجام
    پس از حدیبیه پیامبر(ص) در محاصره و تحریم قریش نبود. از فرصت استفاده و کار یهود را یکسره کرد. دعوتش را جهانی کرد و با ارسال نامه ها به سایر بلاد گسترش داد.
    در یکسال قرارداد حدیبیه با اقتدار زیست. وقتی امیر نصرانی ها (که طرف قرارداد حدیبیه نبودند) سفیر ایشان (حارث بن عمیر) را کشت، بدان سو لشکر فرستاد و موته رقم خورد.
    در این یکسال وقتی طایفه ای از مشرکان بندهایی از معاهده را شکست، پیامبر حدیبیه را ابطال و اصرارهای ابوسفیان برای پایبندی را رد و مکه را فتح نمود.
    اما ساباط، گرچه متن قرارداد فاخر نوشته شد اما پس از آن پسر همان ابوسفیانِ حدیبیه بر کوفه مسلط شد همه عهدها را شکست و تصریح کرد: “کلَّ شرط شَرَطتُه فَتَحتَ قَدَمَیَّ هاتین[۷]” (: هر شرطی از شروط معاهده که پذیرفتم، آنرا اکنون زیر پا می گذارم)!
    امام حسن(ع) به مدینه بازگشت و “نظام اسلامیِ” علوی و حسنی به “نهضتِ شیعی” بازگشت تا زمینه قیام حسینی شود. اصالت خود را حفظ کند اما حکومت را از دست بدهد.
    این تحمیل کجا شبیه آن تحمل است؟!

تجربه فعال

برای حدیبیه سازی مذاکرات باید از مختصات ساباط فاصله گرفت و به قدر مقدور مختصات حدیبیه را بازتولید کرد. این چند مورد شدنی و مهم اند:

  1. اقتدار واقعی نه نمایشی
    شاید اگر مذاکرات بعد از وعده صادق۳ در موضع یمنی و توان موشکی ایرانی انجام می شد بهتر به نظر می آمد اما از جزییات نشدن ها بی اطلاعیم، پس قضاوتی نمی کنیم.

    1. به رخ کشیدن قدرت نظامی و صدای تهدید با همراهی کامل رجال سیاسی اقل کاری است که نباید از دست داد.
    2. رجال نظامی نباید در این شرایط سخنگوی دیپلماسی باشند هر سخن از مذاکره توسط اینان پیام ضعف است.
    3. مذاکرات نه به هدف رفع سایه جنگ بلکه به هدف رفع تحریم طراحی و تعقیب شود و الا دچار البقیه البقیه خواهیم شد.
  2. سلامت ارکان، ارتقاء روحیه عمومی
    1. قرار دادن پاک ترین ها و راسخ ترین ها در مجاری دیپلماسی و نظامی با مراقبت شدید دستگاه های اطلاعاتی و حفاظتی.
    2. قطع زنجیره شایعات و شبهات و بی اعتمادی به مذاکره کنندگان امین نظام توسط رسانه ها و نخبگان.
    3. تدارک تدبیر برای گسست ائتلاف دشمن از ظرفیت شکاف اروپا و چین با آمریکا و هم کشورهای منطقه.
  3. تعمیق یکدستی و پیوند مردم-حکومت
    اصل مهم اینجا این فرمایش رهبری است:
    “اگر ما کاهش حضور مردم را داشته باشیم از آن طرف افزایش فشارهای دشمن را خواهیم داشت؛ یعنی اینها از همدیگر به معنای واقعی کلمه یک نسبت معکوسی دارند”(۱۴۰۰/۳/۲۶)

    1. توجه ویژه به رهبر انقلاب اسلامی و اعتماد به تدابیر و راهبری ایشان در این مقطع حساس.
      بازتولید بیعت رضوان ها در حمایت از تدبیر رهبری در اصل و نحوه مذاکرات لازم است؛ چیزی که ظرفیت همراه سازی عامه مردم را هم دارد.
      در فقدانش دشمن و نفوذی ها ممکن است کمپین ها یا تجمعاتی برای فشار بر رهبری در جهت عبور از خطوط قرمز طراحی کنند.
    2. یکدست انگاری حاکمیت و ندمیدن بر انفصال و تفکیک دولت-رهبر
      توضیح اینکه: همان رهبری که بار قبل نامه ترامپ را لایق پاسخ ندید، اینبار مخاطب نامه بود و اجازه ایشان مبنی بر مذاکره غیر مستقیم را فرماندهان ایشان هم بیان کردند.
      به تدبیر ایشان مذاکرات، اماراتی پیش نرفت و در عمان -همانجا که در دولت آقای رئیسی قطع شده بود- ادامه می یابد.
      گرچه دولت با دولت و دیپلمات با دیپلمات در قدرت چانه زنی و گرفتن حقوق مسلم فرقهایی دارد اما این تفاوت ها نباید به انعکاس یکدستی تصمیم در ارکان نظام خدشه کند و عملا مردم یا فعالین را دو پاره موافق و مخالف مذاکرات تبدیل کند.
      به توصیه خود رهبری، منتقدین نباید خوبیها را برای رهبری و آنچه نمی پسندند را برای دولتها ثبت کنند[۸]. اینجور انسجام ها می شکند با هم از اصل تصمیم حمایت و با هم از انجام درستش مراقبت کنیم.
    3. مردم اخبار صحیح را صریح و سریع از مقامات بشنوند نه ترامپ و رسانه های دشمن.
      هر میزان محرمانگی که میدانند دشمن رعایت نکرده در جنگ ترکیبی استفاده می کند را خود با مردم در میان بگذارند و الا اعتماد عمومی ضربه اساسی می خورد و هدایت افکار عمومی دست دشمن می افتد و غلبه در جنگ ترکیبی رخ می دهد.
  4. پرداختن به امور اساسی در ضمن مذاکرات
    1. تجربه زشت گذشته و گره زدن همه امور به مذاکرات هرگز تکرار نشود. حل مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم در ضمن مذاکرات جدی دنبال شود.
    2. مذاکره با ترامپ نباید با سکون در محور مقاومت و اهداف اصولی همراه باشد.
      تعلیق مقاومت در برابر اسرائیل و یاری غزه دست برتر دادن به ترامپ برای تحکم است. گفتمان(= سخن غالب) وعده صادق۳ و توجیه داخلی و بین المللی آن حتی در ضمن مذاکرات اهرمی جدی برای جلوگیری از زیاده خواهی های ترامپ است.
    3. گزینه بازدارنده جدی برای فرض عهدشکنی دوباره ترامپ باید حتما روی میز مذاکرات باشد. طبعا آن نمیتواند مذاکره و معاهده ای دیگر باشد.
      اگر این گزینه، خواست عمومی برای سلاح اتمی باشد (چنانچه در سخنان لاریجانی بروز کرد) نخبگان جامعه -نه رجال رسمی- باید زمینه اش را در تظاهرهای عمومی مردم فراهم کنند.

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۱/۱۹

[۱] کامل ابن اثیر ج۳ص۲۰۵/ الامامه و السیاسه ج۱ص۱۴۱

[۲] الخصال ج۲ص۳۸۶

[۳] مکاتیب الرسول(ص) ج۳ص۵۹۷

[۴] صلح الحسن ص۲۱۴

[۵] ر.ک: الصحیح من سیره النبی الاعظم ج۱۱ص۲۰۳

[۶] فتح/۱۸

[۷] البدایه و النهایه ج۸ص۱۳۱/ الغدیر ج۱۰ص۳۲۶

[۸] رهبری۸۲/۶/۵

وقتی مذاکره نمی‌کنیم؛ آیا مقاومت می‌کنیم؟!!

کف خیابان می پرسند:

– اوضاع چه می شود؟!

– شما که می گویید مذاکره با ترامپ نه! گزینه جایگزینتان چیست؟!

– این سالها بدون مذاکره جدید وضع بهتر نشده؛ بدون مذاکره وضع تغییر می کند؟!

– با وضعیت فرسایشی مواجه ایم یا فعالیت موثر؟!!

 

در جهاد تبیین، جایگزین مذاکره با ترامپ عهد شکن را “مقاومت” می شماریم و ثابت می کنیم: “هزینه سازش از مقاومت بیشتر است”!

 

ولی آیا وقتی مذاکره نمی کنیم، واقعاً مقاومت می کنیم؟! یا بیشتر شعارش را می دهیم؟!

وضعیت جاری به دید برخی نه مذاکره است و نه مقاومت؛ وضعیتی است فرسایشی!!!

 

مقاومتِ واقعی، علی القاعده ثمره دارد: خنثی سازی اثر تحریم ها نه حتی دور زدن آن!

به تعبیر رهبر انقلاب: خنثی سازی تحریم، راهبرد است و دور زدن آن تاکتیک!

اثر تحریم ها چقدر خنثی شده است؟

اجمالا تفاوتی در دولتها در اینباره قابل مشاهده است؛ الان در چه وضعیم؟!

فلسفه وجودی شورای سران مقابله با تحریم و نشستن مقابل اتاق جنگ اقتصادی آمریکایی ها  در وزارت خزانه داری بود(رهبری ۱۴۰۱/۱/۲۳)؛ جلسات سران در این مسیر چقدر رو به جلوست؟!

 

چون تحریم ها مردم پایه است؛ مقاومت هم باید مردم پایه باشد!

به تعبیر رهبر انقلاب: “تحریم گروگان برداشتن معیشت مردم است”(۱۴۰۲/۶/۸)/ “مقاومت هم مساله عمومی و یک حرکت جمعی است” (۹۹/۱۲/۴)

مقاومت مردم پایه یک پیوست سیاسی ضروری دارد: حضور حداکثری مردم در صحنه ها!

به تعبیر رهبر انقلاب: “به معنای واقعی کلمه یک نسبت معکوسی دارند: اگر چنانچه ما در کشور افزایش حضور مردم را کم داشته باشیم، از آن طرف افزایش فراوان فشار دشمنان را خواهیم داشت”.(۱۴۰۰/۳/۲۶)

هسته سخت مقاومت چقدر سینه چاک مشارکت سیاسی حداکثری و انتخابات رقابتی است؟!

فقهای نگهبان، ائمه جمعه و جهادگران تبیین و… چقدر بر ساخت و افزایش این عنصر مقاومت مصرّ هستند؟! انتخاباتهای اخیرمان چه نشان می دهد؟!

 

مقاومت در برابر تحریم اقتصادی، حتماً هسته مرکزی اش مقاوم سازی اقتصاد است.

مقاوم سازی اقتصادی بسته ای ضروری دارد:

۱. حداکثر رساندن مشارکت آحاد جامعه در فعالیت اقتصادی

۲. پیشتازی اقتصاد دانش بنیاد

۳. رشد بهره وری با تقویت عوامل تولید/ تقویت رقابت پذیری اقتصاد (مبارزه با انحصار و رانت)

۴. هدفمندی یارانه در دو جهت:

– افزایش تولید و اشتغال

– ارتقاء شاخص های عدالت اجتماعی

۵. سهم بری عادلانه عوامل زنجیره تولید تا مصرف به ویژه کارگران

۶. افزایش تولید داخلی کالاهای اساسی

۷. تامین امنیت غذا و درمان

۸. مدیریت مصرف

۹ تا ۲۴ را اینجا بخوانید!

حال بر این اساس جواب دهید:

  1. عموم مردم در خصوصی سازی و مولد سازی سهمی دارند؟!
  2. دانش بنیادها نزد رهبری چه گلایه ای دارند؟! دانشمندان چقدر در معرض مهاجرت اند؟!
  3. انحصارات و رانت ها بیشتر است یا رقابت های آزاد؟!
  4. بنگاه های تولید ناچار به سود وام + سود مضاعف بانکی + گرو گذاشتن بنگاه دست بانک نیستند؟!
    در مقابل بانکهای خصوصی علیرغم بدهکاریهای بزرگ به بانک مرکزی کماکان آزادانه خلق پول می کند یا نه؟!!
  5. با سرکوب دستمزد کارگری در کنار حقوق نجومی شرکت های زیان دهِ دولتی و درآمدهای دلاری مدیران خصوصی،  بیش از ۴۰ میلیون ایرانی را می توان در موقف استقامت نگه داشت؟!
  6. سیب زمینی (جای مرغ عید برخی سالها) از کالاهای تحریمی بود یا مصادیق بی تدبیری؟! و…

کاش با مقاومت -این کلمه مقدس- شوخی نکنیم؛ یا به تمامه به کارش بندیم یا اینقدر دستمالی اش نکنیم! تا وضعیت های منفعل و فرسایشی پای مقاومت گذاشته نشود و مقاومت در افکار عمومی شکست نخورد!

آری سازش نکرده ایم!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۲/۴

 

مطلب مرتبط: الزامات مقاومت مردم پایه

دولتِ بازار!

هیچوقت “نظریه دولت” در دنیا به این خفت نرسیده بود!

 

در دوره تجارت دریایی، بازار برای امکان تجارت [ : استعمار] نیازمند پول واحد، رانت صادرات و واردات و ایمنی راه ها و… بود پس به ساخت “دولت مرکزی” روی آورد؛ لویاتانش را هم پدید آورد!

 

بعد از شکل گیری تجار بزرگ بین المللی، دولت مرکزیِ مداخله گر، مزاحم تلقی شد. دولت ناچار باید بخاطر امنیت جامعه، برای سرکوب دستمزد کارگری توسط بازار هم کاری می کرد و این هزینه تولید [ : کاهش سود سرمایه] را افزایش می داد پس به لسه فر حکم شد؛ “جدایی دولت از بازار”!

 

بازار در مرحله بعد به خدمات عمومی و  حق ها دست دراز کرد، بهداشت و آموزش و… کالا شد! بعد بانک خصوصی نوبت “پول خصوصی” شد! و…

شهروندان دیدند چیزی نمانده که دولتها برایشان حفاظت کنند؛ حالا [از ریگان و تاچر] دیگر بازار، دولت می ساخت!

 

بازار، سیاستهای بین المللی، جنگ و صلح ها را هم در پوشش دولت دست گرفت. “تجارت جنگ” سهم بازار و “جنگ تجاری”[تحریم] هم هزینه بازار بود!

از تجارت بمثابه جنگ، دولتها به اندازه ای میتوانستند استفاده کنند که بازار آسیب نبیند!

 

ترامپیسم را باید مرحله نو “بازار دولت” خواند. رسما “معامله” (بجای “مذاکره”) گفتمان ترامپ و شرکای الیگارش بازاری اش هست: خرید جزیره گرینلند و کانال پاناما، معامله حمایت از اوکراین در مقابل واگذاری معادنش و از همه بدتر تسلط بر غزه با مهاجرت اجباری برای یک سرمایه گذاری بزرگ تفریحی در کنار مدیترانه؛ چیزی که ترامپ رسما “یک معامله املاکی” می خواند!

دیگر پوششی هم در کار نیست خود بازار دولت است!

 

محسن قنبریان

از قرآن تا انجیل تا ترامپ: صلح از طریق قدرت!

ترامپ در پیام تازه اش برای آتش بس غزه نوشته:

We will continue promoting PEACE THROUGH STRENGTH throughout the region

“ما به ترویج صلح از طریق قدرت در سراسر منطقه ادامه خواهیم داد”!

در ادامه: “و بر اساس نیروی حرکت این آتش‌بس، توافق‌های تاریخی ابراهیم را گسترش خواهیم داد.”

 

صغرویا واضح است تجاوز و تحمیل نظم آمریکایی است که صلح خطاب میشود؛ اما مهم کبرای ادعاست که: صلح با قدرت شکل می گیرد؛ نه هیچ چیز دیگر.

این قاعده، آموزه ای وحیانی در قرآن و انجیل هم هست!

 

در قرآن در ۶۱انفال:

“و إنْ جَنحوا لِلسَّلْم فَاجْنَحْ لها…: اگر به صلح گراییدند، تو [نیز] بدان گراى”!

اما در ۳۵محمد:

“فَلا تَهِنوا وتدعوا إِلَى السَّلْم وَأنتمُ الْأعْلَوْنَ واللَّهُ مَعَکُمْ وَلَنْ یَتِرَکُمْ أَعمالَکم: پس سست نشوید و به آشتی و صلحی [که برای شما خفّت بار است] دعوت نکنید، در حالی که شما برتر هستید و خدا با شماست و هرگز از اعمالتان نمی کاهد.”

یعنی صلح از سر قدرت، آری؛ سر سستی، نه!

 

در انجیل هم در متّی ۵، ۹ آمده: “خوشا به حال صلح جویان زیرا آنان فرزندان خدا خوانده خواهند شد”.

اما در متّی ۱۰، ۳۴ آمده: “گمان مبرید که آمده ام تا صلح به زمین بیاورم. نیامده ام تا صلح بیاورم بلکه تا شمشیر بیاورم”!

در الهیات مسیحی از آن تعبیر به صلح زیر شمشیر می کنند.

 

تعجب از مسلمانی است که حتی به انجیل و ترامپ(!) هم مومن نیست و صلح را منهای قدرت نظامی می خواهد و حتی از قبول خلع سلاح حرف می زند!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۰/۲۷

أَنا أَکثَرُ مِنکَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفسِهِۦ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَداً

«… پس به رفیق خود که با وى گفتگو مى کرد گفت: من از جهت مال از تو بیشتر و به عده از تو نیرومند ترم. و به باغ خود شد در حالى که ستمگر به نفس خویش بود گفت گمان ندارم که هیچ وقت این باغ نابود شود. گمان ندارم رستاخیز به پا شود، و اگر به سوى پروردگارم برند سوگند که در آنجا نیز بهتر از این خواهم یافت.

رفیقش که با او گفتگو مى کرد گفت: مگر به آنکه تو را از خاک آفرید و آنگاه از نطفه و سپس به صورت مردى بپرداخت کافر شده اى. ولى او خداى یکتا و پروردگار من است و هیچ کس را با پروردگار خود شریک نمى کنم.

چرا وقتى به باغ خویش در آمدى نگفتى هر چه خدا خواهد همان شود که نیرویى جز به تأیید خدا نیست، اگر مرا بینى که به مال و فرزند از تو کمترم؛ باشد که پروردگارم بهتر از باغ تو به من دهد، و به باغ تو از آسمان صاعقه ها فرستد که زمین بایر شود.

یا آب آن به اعماق فرو رود که جستن آن دیگر نتوانى و میوه هاى آن نابود گشت و بنا کرد دو دست خویش به حسرت آن مالى که در آن خرج کرده بود زیر و رو مى کرد که تاکها بر جفته ها سقوط کرده بود، و مى گفت اى کاش هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نپنداشته بودم.

و او را غیر خدا گروهى نباشد که یارى اش کنند، و یارى خویش کردن نتواند.

در آنجا یارى کردن خاص خداى حق است که پاداش او بهتر و سرانجام دادن او نیکتر است …»

هُنَالِکَ ٱلوَلَٰیَهُ لِلَّهِ ٱلحَقِّ

 

آیات الهی ۳۲ تا ۴۴ کهف را اینجا بشنوید!