سخنرانی/ عاشورا به وقت شام!

حجت الاسلام قنبریان در دهه دوم ماه محرم ۱۴۰۲ ش، به همت هیئت الزهرا(س) دانشگاه شریف سخنرانی با عنوان «عاشورا به وقت شام!» دارند. این سخنرانی منتشر می شود.

دریافت شب نخست «عاشورا به وقت شام!» | “دریافت از پیوند کمکی

  • اعتماد به نفس دستگاه اموی
  • گوشه ای از تدابیر اموی درباره عاشورا
  • معادله را یک زن به هم زد!

دریافت شب دوّم «عاشورا به وقت شام!» | “دریافت از پیوند کمکی

دریافت شب سوّم  «عاشورا به وقت شام!» | “دریافت از پیوند کمکی

  • دوگانه جماعت-امامت
  • پیراهن عثمان
  • سه قاعده روشنگری زینب کبری و اسرا:
  1. امید به خدا و وجدان عمومی
  2. سنخیت نه سجاعت
  3. مجاوره-محاوره

عاشورا به وقت شام!

چکیده سخنرانی حجت الاسلام قنبریان/ شب شام غریبان/ ۶مرداد۱۴۰۲/ هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف

 

اعتماد به نفس دستگاه اموی

بنی امیه پس از شهادت امیرالمومنین(ع) کل مملکت اسلام -بزرگتر از خاورمیانه کنونی- را یکپارچه در دست گرفتند.

– قدرت نظامی برتر منطقه مقابل روم و ایران شدند!

– عمده فتوحات در دوره آنان انجام شد (عباسی ها بیشتر صورت تمدنی بر آن افکندند)

– آنها توانستند خلافت اسلامی را تبدیل به سلطنت و حتی آنرا موروثی کنند و این کار را بنام اسلام هم کردند!

– قدرت و هژمونی تبلیغاتی شان از نظامی شان بیشتر بود آنها توانستند شخصیت دوم اسلام -یعنی علی(ع)- را نه فقط از خلافت محروم بلکه فضایل او را از زبانها جمع کنند و بالاتر سبّ و لعن او را بر زبانها در همه شهرها جاری کنند! تا عاشورا ۲۰ سال از اجرای این سیاست تبلیغاتی می گذشت و کاملا خود را موفق می دیدند!

بنظرتان اینها دستگاه اموی را اعتماد به نفسی نمی دهد که ماجرای مخالفت حسین(ع) را خُرد ببیند و به زعم خود از عهده اش برآید

– حسین(ع) بیشتر از علی(ع) فضیلت در چشم مردم ندارد وقتی صاحب لیله المبیت و خندق و خیبر را می توان تا مرتبه سبّ و لعن کشاند چرا نوه رسول الله -که خاطرات کودکی با او دارد- را نتوان خارجی و مارق و کافر جا زد؟!

این واقعا از دستگاه تبلیغاتی اموی و پروپاگاندای آنها بر می آمد!

 

گوشه ای از تدابیر اموی درباره عاشورا

– ولایتعهدی یزید را در یک پروژه ۹ساله (۵۱ تا۶۰ق) به تدریج دنبال کردند. سران را خریدند و مخالفان را ترساندند طوری که فقط چند مخالف محدود از جمله امام حسین(ع) ماند!

– تدبیر دارالندوه ای خود در مکه برای قتل پیامبر(ص) را درباره حسین(ع) بازتولید و اجرایی کردند اینبار جای لیله المبیت ، عاشورا رقم خورد!

از خود نمی پرسید برای بیعت گرفتن یا کشتن ۷۰نفر ، ۳۰هزار آدم چرا؟! (بین ۲۲هزار تا ۳۵هزار گزارش شده است)

برای این بود که دست همه قبایل کوفه به این خون آلوده شود! اینجور انتقام و خون خواهی هم منتفی بود! کی از کی انتقام بگیرد؟!

– لذا حتی سرها را به نسبت قبایل تقسیم و جنایت پیشه گان قبایل در کربلا( شمر، حرمله، خولی و…) را حامل سرها کردند: هوازن ۲۰ سر، بنوتمیم ۱۷ سر، بنو اسد ۶سر، مذحج ۷سر، دیگر قبایل ۹سر!

 

البته عده ای هم از جنگ گریختند از لشکرهای ۱۰۰۰نفری اعزامی به کربلا ۳۰۰ تا ۴۰۰ می رسیدند و بقیه بخاطر کراهت از قتل حسین(ع) در بیابان متواری می شدند. روز عاشورا همین ها بر تلی جمع شده بر حسین(ع) ندبه و برای پیروزی اش دعا می کردند!

این تماشاگران که دو سومِ کل بودند اگر بجای تماشاگری و گریه مذموم یک تکبیر گفته به حسین ملحق می شدند کار تمام بود!

کلیشه دوصف در کربلا ، غلط مشهور است! سه صف بود؛ صف تماشاگران در همان کربلا بزرگتر بود! اینها مقصران همیشه تاریخ اند!

 

 

معادله را یک زن بهم زد!

در چنین شرایطی اعتماد به نفس تبلیغاتی اموی بیجا نبود. او بیرون منطقه کوفه اصلا پنهان کرده بود که اینها خاندان رسول الله اند! مثل اسیران مرزها و کشور گشایی داشت واردشان می کرد!

مردم شام اصلا نمی دانستند پیامبر غیر از بنی امیه خویشانی دارد!!!

برای کوفه هم آنجور تدبیر کردند که مخالفتی برنخیزد!

همه چیز درست و محاسبه ها دقیق بود اگر زینب(س) نبود!

امام سجاد(ع) تا شام در بیماری است و خطبه ای نخوانده؛ همه حماسه این روزها مال زینب و بچه های زیر چتر اوست (مثل فاطمه صغری، امام باقر و…)

– در کوفه و شام خطبه هایش و در مسیر تدبیرهایش ، روایت اصیل عاشورا را جا انداخت و دستگاه عجیب تبلیغاتی اموی را در هم شکست!

وقتی جا زده اند اینها اسیران خارجی بلکه مشرک (مثل ترک و دیلم) اند ، مردم برایشان زکات می ریختند! یک کلمه فریاد می شد: زکات برما حرام است! مسلمانان مفتون شده در دستگاه اموی را میخکوب می کرد که اینها مساله شرعی از کجا می دانند؟! زکات فقط بر بنی هاشم از خاندان رسول الله حرام است! و حالا گوشها تیز بود که بشنوند: اینها دختران و بچه های خودِ رسول الله اند! و طلسم اموی باطل شود!

عبیدالله در مواجهه اول با حماسه زینب(س) گفت:… اکذب احدوثتکم! خدا احدوثه شما را تکذیب و باطل کرد!

– احدوثه از حدیث است در سوره مومنون خداوند سلاطین کفر را “احادیث” می خواند. سرجمع یعنی افسانه و اسطوره و تاریخ!

در واقع گفت نظریه امامت و ولایت شما که خدا برایتان جعل کرده ، یک اسطوره و افسانه بود!

خدا شما را یاری نکرد و در عاشورا کشت!

– زینب(س) با کلام و تدبیرش می خواهد ثابت کند “احدوثه” سلطنت اموی( و هر سلطنتی) است و امامت و حسین(ع)، “اولوا بقیه” (۱۱۶ هود و مقابل احدوثه) هستند.

ماجرای زینب(س) از این شروع می شود!

بقیه را در جلسات بعد تعقیب کنید!

 

* شنیدن این سه جلسه سخنرانی را برای علاقمندان جهاد تبیین موکداً تاکید می کنیم

 

عاشورا به وقت شام!

چکیده جلسه دوم سخنرانی حجت الاسلام قنبریان/ هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف/ ۷مرداد۱۴۰۲

 

احدوثه یا اولوا بقیه؟!

عبیدالله اولین اقدام زینب کبری(س) را در کوفه دید. به او تهاجم کرد که: “خدا شما را کشت و مفتضح تان کرد و اکذب احدوثتکم(افسانه تان را باطل کرد)!” منظورش ادعای امامت و ولایت از جانب خدا بود که ظاهرا در کربلا یاری (از خدا و مردم) نشد!

در قرآن این دوگانه مقابل هم هست:

– احدوثه: “جعلناهم احادیث”(۴۴مومنون) که درباره تکذیب کنندگان الهی است. همان طواغیت و سلاطین جور. “آنها را احادیث قرار دادیم”؛ یعنی فقط خبری از آنها ماند، افسانه شدند و به تاریخ پیوستند!

– اولوا بقیه: “…اولوا بقیه ینهون عن الفساد فی الارض”(۱۱۶ هود) در مقابل قرآن کسانی که نهی از فساد در زمین می کنند را “اولوا بقیه” یعنی صاحبان بقاء و نامیرا می خواند. آنها باقی اند “مابقی الدهر”! از آنها فقط جسمی می میرد که حضور دائمی شان را بیشتر می کند.

زینب کبری(س) باید نشان دهد که حسین(ع) نامیرا است چون برای نهی از فساد در زمین برخاست! و یزید و دستگاه اموی، احدوثه است؛ جولانی است که زود تمام میشود!

این دریافت، کانون امید یک مجاهد و کنشگر است. اگر حرکت خود را در مدار “اولوا بقیه” دید ، دیگر جایی برای نگرانی نیست . این شیکت های ظاهری و حتی کشته شدن و اسارت همه مقدمه پیروزی بزرگ و نامیرایی است.

اگر جریان مقابل خود را هم “احدوثه” دید ، بالانشینی و سلطه و طمطراق او ناامیدش نمی کند و می داند او رو به افول و تمام شدن است.

در همه آن مصائب و ناملایمات جاری این درک بزرگ به زینب کبری(س) و اسیران، امید داد. امیدی که طلیعه پیروزی شد.

 

بنی امیه بر چه حسابی امامت و ولایت را احدوثه خواند؟!

دستگاه اموی تبلیغات و پروپاگاندای خود را بر یک نظریه مبنا استوار کرد. صرفاً افزایش بوق چی هایش نبود!

دیگر اینکه دو دستی کار می کرد:

– در صحنه واقعیت، کاری می کرد و حادثه ای می ساخت

– و در صحنه ذهنیت، با دستگاه تبلیغاتی خود آنرا دلخواه روایت می کرد و برساخت خود را در اذهان هک می کرد.

 

ساخت دوگانه جماعت-امامت!

از قضا تنها خلیفه ای که غیر از نص الهی، جماعت مردم با او بیعت همگانی، عمومی و علنی کردند، حضرت امیر(ع) بود!

به تحقیق بیعت او جمع بین “عموم مردم مدینه”،”نمایندگان شهرهای بزرگ اسلام( کوفه، بصره، مصر) ” و “اهل حِلّ و عقد” بود که چنین بیعت فراگیری برای احدی در حجاز بلکه در ایران و روم و یونان گزارش نشده است!

لکن بنی امیه می خواست با چنین خلافتی، دوگانه امامت یا جماعت بسازد! این اوج توانایی تبلیغاتی و منقلب کردن واقع بود!

خود بر علی(ع) شوریدند( جنگ صفین) ، دیگر امتیاز خواهان را هم شوراندند( جنگ جمل)؛ بعد از این شورش های خود ساخته علیه امامت ، عکس هوایی گرفتند که: دوره علی(ع) دوره تفرقه و شکستن جماعت است!

دستگاه تبلیغاتی آنها دوگانه جماعت-امامت را پروراند و جا انداخت که جماعت مسلمین ، با ادعای امامت نیست! و خود را جانب جماعت قرار دادند!

در زمانه ما این ترفندی اموی با دوگانه جمهویت- ولایت بازتولید میشود ! عجبا که برخی طرفداران ولایت را هم قانع می کند ایندو مقابل هم اند!

قطار آقایان نصیحت!

حال که آن دوگانه را در جامعه جا انداختند، اینبار نه فقط علیه “#نظام_علوی” خرجش می کنند ؛ بلکه علیه اعتراض و قیام و “نهضتِ امامت” علیه خود هم بکارش می گیرند!

در آستانه قیام حسینی علیه سلطنت موروثی اموی و خلافت نامسلمانی مثل یزید آقازادگان و شخصیت هایی قطار می شوند با تکیه بر همین نظریه مبنا ، حسین(ع) را نهی و نصیحت کنند:

– عبدالله بن عمر گفت: از خدا بترش و تفرقه در جماعت نساز!

– نمایندگان عمروبن سعید بن عاص -حاکم مکه- وقت خروج امام از مکه گفتند: آیا از خدا نمی ترسی که از جماعت خارج و بین این امت تفرقه می افکنی؟!

– عمره بنت عبدالرحمن نجاری -شاگرد عایشه- همین مضمون را با نامه به امام نوشت!

– عمروبن حجاج -از دعوت کنندگان امام که حالا موکل فرات و مانع آب خوردن همراهان امام شده بود- می گفت: ما اطاعت امام(یزید!) را کنار نگذاشته و از جماعت کناره گیری نمی کنیم!

– و…

 

زینب و ما ادراک ما زینب!

زینب کبری(س) و امام سجاد(ع) و آن زن و بچه اسیر مقابل چنین دسیسه کامل و حساب شده و هژمونی تبلیغاتی، کارستان کردند.

اعتماد آنها به خدا (وعده اولوا بقیه) و وجدان مردم بود؛ مردمی که مفتونِ فتنه تبلیغات اموی شده بودند!

زینب اگر می توانست عواطف مردم را به حسین(ع) بازگرداند ، “ملامت” و بعد “تنفر” و بعد “انتقام” را به جماعت برمی گرداند! توطئه شراکت در خون (با حضور همه قبایل کوفه در کربلا) را می شکست و زمینه خون خواهی ها و قیامها می شد!

و زینب(س) در ورودی کوفه، عالی از این مرحله برآمد. تماشاگران دیروز کربلا که امروز برگشته و می گریستند را ستایش نکرد بلکه ملامت را بر جان آنها نشاند و زمینه اتفاقات بعد شد.

ماجرا ادامه دارد…

 

عاشورا به وقت شام!

چکیده جلسه سوم سخنرانی حجت الاسلام قنبریان/ هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف/ ۸مرداد۱۴۰۲

 

دوگانه جماعت_امامت!

بنی امیه دو دستی کار می کرد. با دستی در واقع پدیده ای می ساخت و با دست دیگر روایت دلخواه خود را می ساخت و با دستگاه تبلیغاتی فراگیرش به اذهان حقنه می کرد.

از قضا هیچ خلیفه ای به اندازه علی(ع) ، برآمده از جماعت نبود:

– دو ۱۸ ذی حجه (۱۰هجری ، غدیر/ ۳۵هجری، خلافت) بی نظیرترین بیعت اختیاری با علی(ع) شد. یعنی امامت و خلافت با جماعت عجین بود لکن بنی امیه توانست خود بر چنین جماعتی بشورد و در عین حال دوره علی(ع) را دوره فتنه و تفرقه جا بزند!

– اینرا به خورد ما شیعیان هم دادند !  بعدتر طیفی از مسلمین “اهل سنت و جماعت” نام گرفت در حالیکه طیف دیگر نه اهل “بدعت” بود و نه “ضد جماعت”! بلکه امامت آنها بیش از خلافت دیگران همراهی جماعت در بدو امر داشت!

امروز همین معرکه در جمهوریت-ولایت مطرح است. ولایت از اول همراه با جمهور مردم بوده ؛ نمیشود علیه جمهور و ولایت شورید و بعد خود دوگانه ساخت که جمهوریت یا ولایت؟!

 

پیراهن عثمان!

پروپاگاندای اموی نه فقط سر دوگانه های نظری، عملیات طراحی می کرد بلکه ماهرانه از نماد هم استفاده می کرد:

– در ماجرای قتل عثمان، زود پیراهن خون آلود او و انگشتان قطع شده زنش به شام فرستاده شد؛ معاویه پیراهن خون آلود را بر نیزه کرد و کنار منبر عَلَم کرد و بهانه خون خواهی از عثمان تراشید و بر خلیفه مورد بیعت مسلمین (علی) شورید!

– ۲۵ سال بعد یزید در اولین خطبه سلطنت موروثی اش این پیراهن را برتن کرد و برای کوفه و مخالفان خط و نشان کشید!

– همین نماد، توجیه جنایات کربلا شد! هم به حر و هم به ابن سعد و موکلان فرات نامه زده شد که حسین(ع) را در بیابان دور از آب سکنی دهید و اجازه نوشیدن یک قطره از فرات را به او ندهید همانطور که با خلیفه مقتول (عثمان) کردند!

حیرت آور در این جنگ تبلیغاتی این بود که تنها علی(ع) و دو فرزندش (حسن و حسین) بودند که آب و غذا در محاصره خانه عثمان به او می رساندند!

سه قاعده روشنگری زینب کبری و اسراء:

در چنین جنگ پیچیده شناختی و تبلیغاتی زینب کبری و امام سجاد(ع) با همه محدودیتهای اسارت باید پرده دروغ را پاره می کردند.

اقلا سه قاعده مهم در سیره آنها قابل کشف است:

  1. امید به خدا و وجدان عمومی
    آنها براساس معیارهای الهی و نوامیس عالم خود را “اولوا بقیه” و دستگاه یزید را “احدوثه” می دیدند! قرآن مبارزان با فساد را صاحب بقاء و تکذیب گران آیات الهی را احدوثه و افسانه می خواند. در تقابل حسین(ع)با یزید این تطبیق درست و حتمی بود.
    کانون اصلی امید این اسرای دربند علیرغم غلبه ظاهری یزید و طمطراق دستگاه تبلیغاتی او همین “ایمان” بود.
    این امید موجب خلق ابتکارات ساده اما نافع شد.
  2. سنخیت نه سجاعت!
    عبیدالله وقتی پیروزی اول زینب کبری را دید- که احساسات عمومی کوفه را برانگیخت و به ملامت کشاند- به خود دل داری و به زینب(س) گفت: مثل پدرت سجاعت( جملاتی با سجع و قافیه) بلدی!
    زینب کبری(س) پاسخ داد مرا با سجع و قافیه چکار؟! ناله درونم بود!
    تبیین زبان بازی و لفاظی و وراجی نیست، همایش و دوره های تکراری برای آدمهای تکرای نیست؛ باید روشنگران از جنس آرمانها باشند.
    زینب به واقع دنباله حسین(ع) و عملا وفادار به مکتب آزادی بخش و عدالت خواه اوست. این تبیین را انفسی و موثر می کند” آتش است این بانگ نی و نیست باد!”
  3. مجاوره- محاوره
    وقتی دستگاه تبلیغاتی دشمن فراگیر است و رابطه مردم و اهالی را بجای “مردم- مردم” به رابطه “آحاد با بنگاه های خبرپراکنی و تفسیری” خود تبدیل کرده است؛ چه راهی برای اسرای دربند می ماند؟!
    واضح است مجال سخنرانی کمتر یافته میشود پس باید در ضمن پدیده هایی که ساخته یا خود می سازند ، به مردم پیام دهند و وجدانها را بیدار کنند:
    – امام سجاد(ع) منبر یزید را “چوب” خطاب کرد و اجازه خواست برآن بنشیند! فرار یزید از سخنان با اذان زودهنگام را استفاده کرد و فراز فراز اذان را به بهترین نحو برای معرفی خود و نهضت استفاده کرد…
    – بیرون کوفه آنها ، خارجی و کافر جار زده شده بودند . مستحق زکات تلقی شده برایشان نان و خرما می ریختند و صدای کوبنده ای می گفت زوات برما حرام است! مردم از این سخن میخکوب شده و گوشها تیز می شد که مگر اینها کیان اند؟!
    – رقیه بنت امیر المومنین و سکینه بنت حسین در دو موقف از حاملان سر شهدا خواستند جلو بروند تا نگاه های هرزه از آنها گرفته شود! این فقط یک رعایت اخلاقی نبود صدای بلند سیاسی در خطه شام بود که اینها مسلمان و مومنه اند و کنیز و اسیر نیستند که نگاه به آنها جایز باشد!
    – امام سجاد(ع) بعد عاشورا تا سالیان بسیار چنین بستره هایی برای انتقال پیام عاشورا در اختناق اموی می ساخت. گریه کنار قصاب وقت ذبح گوسفند، کنار سفره غذا ، کنار غریبان و… همه خلاقیت های انتقال پیام در سلطه تبلیغاتی بنی امیه بود.
    – باز پس گیری پیراهن خون آلود سیدالشهدا(ع) از غنائم کربلا، فقط یک یادگاری خانوادگی نبود برای همیشه نماد پیراهن عثمان برای بنی امیه را بی ارزش و بجایش نماد خون خواهی حسین(ع) شد که تا ظهور امام زمان(ع) کارا خواهد بود!
    زینب و اسرا شام را فتح کردند . در همان جلسات اول یزید ، جنایت را گردن عبیدالله انداخت! روزها بعد آنها را به خانه خود برد! در خانه اش شیون و عزا برای سیدالشهدا برپاشد و محترمانه به مدینه برگردانده شدند!
    – فراموش نکنید این همان یزید واقعه حره است اگر میتوانست جنایت بیشتری به اهلبیت کند هیچ ابایی نداشت! آن “خون عزت مند” و این “حماسه دربند” به او اجازه نداد!
    – نگاه کنید اغلب زنان اسراء پس از برگشت به مدینه در شهرهای دور دست جان داده و دفن شده اند! چون روشنگری آنها پس از بازگشت هم ادامه یافت و موجب تبعید آنها از مدینه به شام و مصر و… شد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *