سخنرانی حجت الاسلام قنبریان در دهه اول محرم سال ۱۳۹۸ با موضوع «تحلیل قدسی روضهها» خدمتتان تقدیم میشود.
-
دریافت جلسه اوّل سخنرانی «تحلیل قدسی روضهها» / “دریافت از نشانی کمکی“
-
دریافت جلسه دوّم سخنرانی «تحلیل قدسی روضهها»
/ “دریافت از نشانی کمکی“
-
دریافت جلسه سوّم سخنرانی «تحلیل قدسی روضهها»
/ “دریافت از نشانی کمکی“
-
دریافت جلسه چهارم سخنرانی «تحلیل قدسی روضهها»
/ “دریافت از نشانی کمکی“
-
دریافت جلسه پنجم سخنرانی«تحلیل قدسی روضهها»
/ “دریافت از نشانی کمکی”
-
دریافت جلسه ششم سخنرانی«تحلیل قدسی روضهها»
/ “دریافت از نشانی کمکی“
-
دریافت جلسه هفتم سخنرانی«تحلیل قدسی روضهها»
/ “دریافت از نشانی کمکی“
-
دریافت جلسه هشتم سخنرانی«تحلیل قدسی روضهها»
/ “دریافت از نشانی کمکی“
-
دریافت جلسه نهم سخنرانی«تحلیل قدسی روضهها»
/ “دریافت از نشانی کمکی“
چکیده جلسه اول:
مومن مصلوب در قرآن به مقام بلند “انّا الی ربنا منقلبون” میرسد حتی اگر مثل سحره فرعون، جحود طولانی و دشمنی با خدا و تکذیب رسل در کارنامه داشته باشد.
الی ربنا منقلبون غیر از الیه راجعون است. منقلب شدن در اینجا یعنی وجه الله شدن و جلوه رب شدن.
مسلمبنعقیل از کودکی تا شهادت مطیع خدا و رسول و ائمه بوده و اولین هاشمی است که صلیب میشود
اوج “الی ربنا منقلبون” را مسلمبنعقیل دارد…
چکیده جلسه دوّم:
از “رضی الله ،رضانا اهل البیت” و “فینا”، مقام فناء سیدالشهدا معلوم است .نفرمود هرکس حاضر است “فی سبیل الله “خون خود تقدیم کند؛فرمود:” فینا” !او خود سبیل الله شده واین با قرب نوافل عاید میشود.
من کان باذلا فینا مهجته ، نه یعنی من کان یبذل …! اولا سخن از بذل و هدیه خون خود در راه اهلبیت است
ثانیا این بذل باید انجام شده باشد. اسم فاعل(باذلا) برای بذل در آینده مجاز است.
ثالثا:بذل ، عقد است ودوطرف دارد هم باذل میخواهد هم قبول وقبض طرف مقابل. عبدالله و منذر اسدی با همت بسوی حسین آمدند اما بذل نشد و قبول نشدند…آن مرد کوفی حسین سراغش رفت اما او راه کج کرد…
بذل مهجه به تعبیر شاعر یعنی قلب بر زره پوشیدن نه برعکس.
مثال عالی اش سعیدبن عبدالله حنفی است که ۱۲۰۰فرسخ بخاطر حسین راه رفته(دو رفت وبرگشت از کوفه تا مکه)به ازاء هر ۱۰۰فرسخ یک تیر خورد جلوی روی اباعبدالله در نماز؛ وتازه پرسید: وفا کردم؟!
اگر این عهد و بذل است ما اصلا بی خبرانیم!
تفصیل مطلب را در فایل صوتی بشنوید
چکیده جلسه سوّم:
حضن یعنی دامن و آغوش. حاضنه کسی است که دایه گی وسرپرستی کند.امام سجاد(ع)حاضنه خود را مادر خواند.
ام ابیها ، دختری است که نوعی حضانت برای پدر کند!حمزه سیدالشهدا ، پیامبر و امام کاظم هرسه ام ابیها داشتند.
مقتل درباره دختر سه ساله و سر اباعبدالله مینویسد:”حاضنه له”!
مثل یک مادر و دایه اول از مصائب سر در آغوش گرفته گفت بعد مصائب خود..
خرابه، رقیه را “ام ابیهای”حسین کرد عجب اینکه این سر هیچ جا -حتی دیر راهب و…-اینجور آرامش و راحت نگرفت بعد رقیه دیگر نه سنگ خورد ونه خاکستر !روانه دفن شد…
مفصل مطلب را در فایل صوتی بشنوید
چکیده جلسه چهارم:
شب عاشورا برای اصحاب “کُشف الغطاء”شدو جایگاه بهشتی خود را دیدند. برخی مشاهده شان فردا هم ادامه داشت.
برخی مشاهدات برتری هم یافتند و مثلا رسول الله را دیدند.
بیتوته و استغفار شب عاشورا تا صبح ، بعد از کشف غطاء است. این رسیدن به مقام عبادت احرار است و فردا در “مستمیتون”(طالبان موت)در چشم دشمن ظاهر شدند.
دسته اول با وجود مشاهده شب ، در مقابل آن فجایع دشمن ارتعاش بدن داشت!که دسته دومی ها به آنها تسلی می دانند…
ببینید فجیعه های دشمن چقدر زیاد است که سیدالشهداء در احتجاج با دشمن به آیه ۲۰دخان تمسک می کند واز “رجم شدن”پناه به خدا میبرد!
شبث بن ربعی فرمانده رجّاله ها و کلوخ اندازها بود…
تفصیل مطلب را در فایل صوتی بشنوید.
چکیده جلسه پنجم:
ما غیر از روح ، اقلا دو بدن داریم:بدن مُلکی وبدن ملکوتی وبرزخی.
بدن ملکی متأثر از وراثت ومحیط پدید آمده اما بدن برزخی متأثر از ایمان واعمال ما انشاء میشود.
اثر بدن برزخی بر بدن ملکی ،ممکن است مثلا نورانیت آن ، اینراهم نورانی کند. اینکه در مقتل آمده که نافع بن هلال گفت صورتی نورانی تر از سید الشهداء ،آغشته به خون ندیم از این قبیل است…
اما اثر بدن ملکی(نه اعمال آن)بر بدن برزخی شاذ ونادر است. مثلا کسی پایش قطع شد، پای برزخی قطع نمیشود!
با این حال ببینید مصیبت کربلا با سیدالشهدا چه کرده که وقتی از خون خویش سر و محاسن را خضاب کرد فرمود میخواهم اینگونه باشم تا وقتی که جدم را ملاقات کنم!با وجودی که این ملاقات در ملکوت و برزخ عالم است و بدن برزخی.
در روایت بحار هم روز قیامت در احسن وجه اما بی سر برای صدیقه طاهره(س) ممثل میشود!
جنایت عاشورا تأثر بدن برزخی امام را هم -به اذن خودش- داشته است!
چکیده جلسه ششم:
سیدالشهدا در دعای عرفه دیدن ثار و عاقبت کار خود را خواست(ارنی فیه ثاری ومآربی و اقر بذلک عینی)…
بالای سر قاسم (ع) فرمود:” هذا یوم والله کَثُرَ واتره وقَلَّ ناصره”
- خودش الوترالموتور است یعنی تنها گذاشته شده وقتیلی که یک بازمانده دارد ویاوری برای انتقام ندارد.
- واتر آن کسی است که کسان او را میگیرد و موجب تنهایی اش میشود.
- بالای سر قاسم فرمود امروز روز زیادی واتر و کمی ناصر است
در مقتل قاسم هم حرف عرفه را تکرار کرد ثار وانتقام گیر را خواست.
تو بگو کنارنعش قاسم ، امام عصر (ع) -منتقم خونش-را خواست واز نبود او شکوه کرد…
تفصیل مطلب را در فایل صوتی بشنوید
چکیده جلسه هفتم:
تأویل، برگرداندن آیتی است به حقیقت اصلی و مصداق اکمل.
“ناقه الله” در قرآن تأویلش سیدالشهداء و علی اصغر است! پس از شهادت شیرخواره فرمود:” والله لأنت اکرم علی الله من الناقه”!
دستور این بود:”ناقه الله وسقیاها” این ناقه الهی است سیرابش کنید (۱۳شمس).اما “فعقروها”! عقر کردن یعنی از ریشه کندن چیزی !
ناقه صالح، فصیل(شیرخواری) داشت، عقروها یعنی خودش وفصیلش را کشتند.
تفسیر برهان آورده شقی ای از اشقیاء ، ضربه اول را زد بعد از قوم کسی نماند الا اینکه به شمشیر زد …
ناقه صالح آب شرب یک روز شهر را میخورد. امام صادق علت عقر آن را همین مطلب می شمارد؛اصغر اما یک جرعه آب میخواست…
تفصیل مطلب را در فایل صوتی بشنوید.
چکیده جلسه هشتم:
قرآن درباره خون وگوشت قربانی میفرماید :به خدا نیل نمی کند !تقوای شما به خدا میرسد(۳۷حج)؛اما درباره حضرت مسیح(ع) میفرماید:”رافعک الیَّ”به سمت خودم بالایت میبرم(۵۵آل عمران)واقعا هم عیسی (ع)آسمان رفت…
در روایات صحیح تر از مقاتل درباره علی اکبر (ع)داریم:” بأبی أنت و أمی دمک المرتقی به الی حبیب الله”! خون تو به سوی رسول الله بالا رفت.”یرفع دمک بکفّه الی أعنان السماء لایرجع منه قطره”پدرت با کف دست خون ترا به آسمان بالا می داد ویک قطره هم برنگشت.(کامل الزیارات ص۲۳۹).
خون علی اکبرهم رافع به سمت پروردگار شد .این مقام مسیحایی داغ او را بر سیدالشهدا سنگین تر کرد : ” یبکی علیک محترقا قلبه “در حالیکه قلبش آتش گرفته بود برتو می گریست. “لا تسکن علیک من ابیک زفره”: دیگر پدرت از ناله جانسوز آرام نمی شد.
لذا در ادب زیارتش حضرت فرمود به موضع قبر علی اکبر که رسیدی “تضع خدَّیک علیه”گونه ات را بر قبر بگذار(شبیه کار سیدالشهدا با او) “وتقول اللهم ربّ الحسین ٳشف صدر الحسین”!
پس معلوم است جراحت سینه حسین از شمر نیست از داغ علی اکبر است …
تفصیل مطلب را در فایل صوتی بشنوید.
چکیده جلسه نهم:
عالم ملک حیاتش پنهان و عالم آخرت حیات در آن آشکار است(لهی الحَیَوان). اما اگر جمعی به “حیات طیب”رسیدند نبات وحیوان پیرامونشان هم تأثیرگرفته حیات برتری آشکار می کنند. سگ اصحاب کهف استثناء سگها نبود هر سگی با آن جمع ، آن می شد. همه سنگها شهادت سیدمظلومان را درک کردند اما سنگهای کربلا آشکار کردند.اسبها، همه در نهان امام شناسند ، اما ذولجناح آشکار کرد (مهمهماً باکیاً)…
آب نخوردن ابالفضل در علقمه ، فضیلت عباس(ع) نیست؛ذولجناح هم نخورد(شال رأسه ولم یشرب )…
دوبال بجای دستهای قلم شده، فضیلت اوست اما اختصاصی اونیست. غیر از جعفر طیار، مومنینی که عفاف و قناعت عالی داشته اند با بال محشور می شوند(ر.ک:مواعظ عددیه آیت الله مشکینی).
فضیلت اختصاصی عباس(ع) ، رفعت ذکر ویاد او در علیین است(رفع ذکرک فی علیین)!
علیین مقام لایدرک قرآن است که مقربان خاص از آن خبر دارند حال در آن مقام خاص الخاص، ذکر ونقل زبان ابالفضل است!…
بزرگی مثل محقق اصفهانی اینرا می فهمد وشعر می کند:
…بل فی سماء عالم الاسماء /کالقمر البازغ فی السماء…
این مقام را با سه قدم برای امام خود برداشت:ایثار، ابتلاء، فدا(فلقد آثر وأبلی وفدی اخاه بنفسه) .
هر احسانی ایثار نیست؛گذشتن از حق وسهم خود بخاطر کسی ایثار است که “اعلی مراتب ایمان”و”افضل عبادت”است.
ابتلاء، بعد ایثار است . برداشتن بلاء کسی و دچار ابتلاء شدن بخاطر کسی است.
فدا، از ابتلاء هم بالاتر است. ابتلاء کسی را به تمامه برداشتن تا او رخاء و گشایش ببیند ، فداست. پدری که به بچه ی مبتلای خود می گوید من فدایت شوم یعنی دردت به جان من آید وتو نجات یابی.
ابالفضل(ع)برای سید مظلومان این سه مرتبه را واجد شد که ذکر ویادش در حلقه علیین رفعت گرفته است…
تفصیل را در فایل صوتی بشنوید.