از طرفی مطلق عمارت سازیهای مجلل و بخصوص طلا کاری حرمها از سوی برخی روشنفکران و نویسندگان، “تشیع صفوی” و مقابل تشیع علوی خوانده میشود؛ از سوی دیگر در فضای مذهبی و حوزوی با طلاکاری حرمها معامله “ضروری مذهب ” میشود و مستشکل مارک وهابی میخورد!
در حالیکه هر دو افراط بوده و موجب انسداد پژوهش در عناصر مادی و صوری معماری اسلامی میشود.
نه فتوای جواز استفاده از طلا در تزیین سقف و دیوار(تزیین الحیطان و السقوف بالذهب) اگر با متد فقاهت شیعی انجام شده باشد، موجب خروج از تشیع علوی است؛ و نه مطلا سازی گنبد و دیوار ضرری مذهب تشیع است که منکر آن وهابی و… لقب گیرد.
فقهاء از دیر زمان درباره برخی مواد در عمارت مشاهد بحث کردهاند مثل گچ کاری(تجصیص) و نقره و طلا(تذهیب)
روایات نهی از گچ کاری قبور را عمدتا حمل بر کراهتاند.
برخی مثل محقق ثانی مشاهد را بخاطر تعظیم شعائر و تحصیل مصالح دینی، استثناء شمردهاند [۱].
و برخی دیگر مثل ملااحمدنراقی استثناء کراهت برای مشاهد معصومین را نپذیرفتهاند چون بناء بدون آن هم میشود و در آن تعظیم و مصلحت دینی قبول نکردهاند[۲].
در استفاده از طلا در عمارت مشاهد با تذهیب سقف و دیوار نیز بین فقهاء اختلاف است.
ابن ادریس حلی از قدیمیترین مخالفین و شیخ طوسی از قدمای موافق است. (در حالیکه آنروز هنوز چنین چیزی باب نشده بود).
– دلیل مخالفین: تعطیل مال و انفاق، شکستن قلوب فقراء و اسراف است.
-دلیل موافقین: فقدان نص بر حرمت و اصل برائت و اباحه است بعلاوه که تعظیم شعائر و مایل شدن قلوب مردم به حرمها را غرضی عقلایی شمردهاند که با وجود آن عنوان اسراف صدق نمیکند[۳].
جالب اینکه از موافقین، یکی جناب محقق اردبیلی است که با حکومت صفویه میانه ندارد هیچ یک از مناصب حکومتی آنها را نپذیرفت و به مقدس اردبیلی ملقب شد؛ برخی آراء سیاسی محقق کرکی در خراج و جوایز سلطان را رد میکند اما در تذهیب دیوار و سقف حرمها فتوای جواز دارد[۴]. البته تصریح دارد بفرض حرمت ،فرقی بین مشاهد و غیر آن نیست چون دلیل تعظیم و مایل کردن قلوب صلاحیت تخصیص دلیل منع-اگر باشد-را ندارد[۵].
-از سوی دیگر فقیهی مثل ملامهدی نراقی(۱۲۰۹ق) پس از صفوی پیدا میشود که باز فتوای مخالفت با تذهیب دیوار و سقف مشاهد را با همان ادله سابق علم میکند[۶].
پس نه هر که فتوای جواز داده هم عصر یا موافق صفویه و متٲثر از آن بوده، و نه هر که مخالفت کرده از تشیع علوی بیرون بوده است.
فضای علمی حوزهها باید آزاد اندیشی در این قبیل مسائل که هم به مسائل اجتماعی- سیاسی زیادی ربط دارد و هم به معماری و هنر اسلامی ؛را تشویق کند نه اینکه با مارک و مهر وهابیت انسداد پژوهش را منجر شود.
فضای روشنفکری، عدالتخواهی و نقدگرائی نیز باید متد علوم را پاس دارد و اگر فتوایی بر اساس متد فقاهت بود حتی اگر با نتیجه موافق نباشد آنرا با هتاکی از تشیع اصیل نراند. راهی برای شناخت فروعات تشیع علوی جز فقاهت روشمند و اصیل نیست که باید پاس داشته شود.
[۱] جامع المقاصد ج۱ص۴۵۰ و هم ریاض المسائل ج۱ص۴۴٨و۴۴۹
[۲] مستند الشیعه ج۳ص۲۷۹و هم جواهرالکلام ج۴ص۳۴۰و۳۴۱
[۳] جواهر الکلام فی ثوبه الجدید ج۳ص ۵۱٨
[۴] مجمع الفائده ج۱ص۳۶۳و۳۶۴
[۵] ر.ک:همان
[۶] لوامع الاحکام ص۲۲۰