ولاء سیاسی بالفعل اما پنهان امام زمان(ع)
شرح خطبه ۱۵۰ نهج البلاغه
آیا در غیبت امام زمان(ع) فقط ولاء تکوینی و باطنی دارد و از مطلق تصرفات اجتماعی سیاسی برکنار است؟!
- خطبه ۱۵۰ و کارکردهایی از این جنس برای امام غائب.
- صحیحه معاویه بن وهب قابل تخصیص اکثر نیست!
- ولاء سیاسی اعم از تشکیل حکومت رسمی وعلنی است.
- نمونه تصرفات اجتماعی غیر علنی و ناشناس در سیره ائمه دوره حضور.
- وجه شباهت با یوسف فقط در سمت برادران (غیبت) نیست ، تصرفات در مصر هم هست!(روایات الغیبه نعمانی)
- قوم برگزیده عصر غیبت دچار حیرت نیستند در دیالکتیک کنش با فتنه ها و رجوع به آثار به جلا و حکمت می رسند
دریافت جلسه پانزدهم «سلسله بحثهای نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی“
ولاء سیاسی بالفعل اما پنهان امام زمان(ع)
شرح خطبه ۱۵۰ / چکیده بحث
سالروز شروع امامت ولیعصر(ع)
- می فرماید:”آگاه باشید آن کس از ما که آن فتنه ها را دریابد،با چراغی روشن در آن گام برمی دارد و بر سیره صالحین در آن قدم می نهد،تا در آن فتنه ها بندهایی را که برگردن هاست بگشاید،اسیران را آزاد سازد،جمعیتی[از گمراهان] را متفرق نماید، و تفرقه ای[ از اهل حق] را جمع کند.(لِیَحُلُّ فیها رِبقَاً و یُعتِقُ فِیها رِقّاً و یَصدَعَ شَعبَاً و یَشعَبَ صَدعَاً) او[در این حال] از مردم در پرده است و جویندگان هرچند پی در پی بنگرند نشانش را نبینند.(فی سُترَه عن الناس لایُبصِرُ القائِفُ اَثَرَهُ و لو تابَعَ نَظَرَهُ)”
– کارکردهای بازکردن بند و آزاد سازی و متفرق سازی و مجتمع موتلف سازی را برای دوره غیبت آن امام از خودشان می شمارد! و این غیر از تصرفات تکوینی و باطنی است. از سنخ تصرفات اجتماعی و حظی از ولاء سیاسی است.
– غیر از گویایی خود متن، شارحان از جمله ابن ابی الحدید تصریح کرده مربوط به امام عصر(ع) است.
- روایت موید: صحیحه معاویه بن وهب[۱]:
امام صادق(ع) از رسول الله(ص) نقل می کند که فرمود:” نزد هر بدعتی که بعد از من می آید و متعرض ایمان می شود، ولیّ ای از اهل بیت برآن گماشته شده تا از ایمان دفاع کند، به الهام از جانب خدا سخن بگوید و حق را آشکار و منور کند و کید کیدکنندگان را رد کند و از طرف ضعفاء تکلم کند پس ای اولوا الابصار عبرت بگیرد و به خدا توکل کنید”
– اینجا به اطلاق می فرماید” عند کل بدعه “، ” ولیّاً من اهل بیتی” . برای همه بدعتها این ائمه ورود دارند. خطبه ۱۵۰ برای امام غائب هم همین را می شمارد تا کسی او را استثناء نکند.
– شارحینی که این روایت را مختص دوره حضور امام کرده اند ، تخصیص اکثر مرتکب شده اند! برای بدعت قیاس در استباط ، امام صادق(ع) باشد اما برای بدعت های رنسانس که متعرض ایمان است ولیّ از اهلبیت نه! برای بدعت تاویل قرآن با نهضت ترجمه عباسی، امام حسن عسکری(ع) ورود کند اما برای تاویل گری های دوره مدرن نه!
در ۲۵۰سال برای هر بدعت امام هست اما برای ۱۲۰۰ سال نیست! در اینصورت این چه منتی بود که پیامبر(ص) بر امت نهاد، وقتی ده چندان از ایام و صدچندان از بدعتها، پایش ولیّ ای از اهلبیت نیست؟!!
– شان امامت هم تقلیل می یابد که در غیبت شَل و کور شفاء و گمشده را راهنمایی کند اما ایمان و اسلام را نه!
– خطبه ۱۵۰ اطلاق روایت معاویه بن وهب را باقی گذاشته برای امام غائب نیز آن کارکردها را ثابت می کند.
- ریشه خطا!
– ولاء یا باطنی و تکوینی است ( که نه در غدیر جعل و نه در سقیفه غصب می شود) با آن تصرفات تکوینی در عالم سریان می یابد؛ یا ولاء ظاهری است.
– خطا اینجاست که ولاء ظاهری و تصرفات اجتماعی- سیاسی آن منحصر به شکل حکومت رسمی علنی گرفته شود. در حالیکه تصرفات اجتماعی سیاسی دیگری هم قابل تصویر است، بدونی که حکومت رسمی و علنی در دست امام باشد[۲]؛ مثل سنت گذاری اجتماعی که بمثابه خیابان ،مردم را به سویی می برد، بدونی که الزامهای حکومتی باشد.از همین قسم است ابطال بدعت ها و…
– این قسم از کارکردهای اجتماعی نه بیعت مردم می خواهد و حتی نه شناخته شدن، پس برای امام غائب هم قابل انجام است. اگر امام عسکری از طریق فرد دیگری با مخفی نگه داشتن خود به اسحاق کندی اشتباهاتش درباره تعارض قرآن را می رساند چرا برای امام غائب نشود. تشرفی که کمک داد و کتاب در رد تشیع تمام شد و زیرش نوشت کتبه الحجه غیر از این است؟!
- چند دلیل ونمونه مشابه:
– در سیره امام کاظم(ع) حضورهای ناشناس در مناطق دور دست زیاد نقل شده [۳]از جمله نمونه ای که در خزریه و ترکیه ؛ تیم ترور هارون ایشان را دید که با زبان آنها سخن می گوید در تفحص به آنها گفتند:” این مرد ( یعنی بنام هم نمی شناختند) سالی یکبار می آید قضاوت احکام مارا انجام و بعضی را از بعضی راضی می کند . وقتی شهرمان دچار قحطی شود برایمان استسقاء ( نماز طلب باران) می کند و هر وقت بلایی سرمان آید به او فزع می کنیم و…”[۴]
– نعمانی در الغیبه سه روایت درباره شباهت امام زمان(ع) به حضرت یوسف می آورد که ثابت می کند وجه شبه فقط در جانب برادران و دوری و غیبت یوسف نیست بلکه در جانب مصر و تصرفات ناشناس او در امور اجتماعی هم هست. درباره بودن امام زمان(ع) بین امت حیرت زده،مذمت شده می فرماید: بینش شان تردد دارد و در بازارهایشان می رود بر بر فرشهایشان می نشنید در حالیکه اورا نمی شناسند[۵]
پس این ترددها و تصرفات نه در منزل خواص شیعه که در بین امتی با تعبیر اشباه خنازیر و ملعونه است! این غیر از در همان مسیر تحقق کارکردهای خطبه ۱۵۰ برای اوست؟!
– تفصیل نمونه ها را در فایل صوتی بشنوید
پس در ظهور امام چه می کند؟
در آنوقت دنیا را پراز عدل و داد می کند و حکومت رسمی و علنی جهانی برپا می شود. نه اینکه به ائتلاف جبهه حق و اختلاف جبهه باطل کمک کند( که در دوره غیبت بود)
- امت آخرالزمان
خطبه ۱۵۰ در ادامه دارد:” آنگاه در کشاکش آن فتنه ها بصیرت قومی چنان صیقل یابد که تیغه
شمشیر در دست آهنگر. دیده هایشان به نور قرآن جلاء می گیرد و تفسیر قرآن گوش هایشان را می نوازد و در هر شامگاه و بامداد جام های حکمت می نوشند”
-توجه کنید این قوم برگزیده در کوره فتنه ها در دیالکتیک واقعیت های عینی اجتماعی با تراث و قرآن انند و همین رجوع ها آنها را مُفهِم و مفسر کرده چشم و گوش جلا می گیرد و حکمت در قلبها می نشیند.
-این بیان هرگز با تصویر حیرت بعضی و نتیجه قدر متیقن گیری ها و به مرور شکل زمانه شدن ها سازگار نیست!
– موید این بخش و این برداشت هم حدیث معروف لوح است که اصحاب غیبت امام عصر(ع) را اهل جهاد و شهادت معرفی می کند : کشته میشوند، آتش زده می شوند و زمین از خونشان رنگین و صدای شیون از زنانشان بلند است.
پس با مستکبرین و طواغیت عالم کار دارند نه به قدر متقین حقوق بشر سرسپرده و دنبال آرمانهای اسلام نباشند!
* تفصیل را در فایل صوتی بشنوید
[۱] الکافی ج۱ص۵۳
[۲] برای تفصیل ر.ک: اسس النظام السیاسی عند الامامیه محمد سند ص۲۰۴ تا۲۰۵
ایشان ۴ صورت دیگر برای امامت بالفعل غیر از حکومت رسمی علنی می شمارد:الحکومات الصغیره المتعایشه فی ظل حکومه الام/حکومه القیم الاجتماعیه/ الحکومه الخفیه و السریه/ الحکومه بتوسط قوی الخفیه عن الماده و الحس
در صفحات ۲۳۲ به بعد ادله ای برای حکومت بالفعل اما مخفی امام(ع) در غیبت می شمارد .
ما باهمه گفته ایشان کاری نداریم آنچه به اثبات حظی از ولاء سیاسی اجتماعی که با غیبت هم ممکن است موید ماست
[۳] نمونه دیگر در حضور ناشناس در قریه های شامات :المناقب ج۴ص۳۱۱و بحار ج۴۸ص۱۰۵
[۴] بحار ج۴۸ص۱۴۰ح۱۶
[۵] الغیبه ص۱۶۳و۱۶۴ح۳تا۵