سخنرانی/ کارکرد حلقه‌های میانی در سیره اهل بیت

مروری بر سخنرانی شب اول ایام آخر صفر

حجت الاسلام والمســلمین قنبریان
شنبه دهم شهریور ۱۴۰۳ حسینیه هنر

  • چرا این بحث؟
  • دو مفهوم: نقیب و عریف
  • در لغت، قرآن و روایات و تاریخ
  • در اصطلاح نظام امامت
  • نقیب اخص از ربیون
  • ۱۲نقیب دوره نهضت محمدی(ص)
  • دو ویژگی مهم در ابتکار رسول الله:
    ۱٫ الگوی عقبه در مقابل دار الندوه
    ۲٫ پیشنهاد نقباء توسط خود مومنان (اَخرجوا الیَّ منکم اثنی عشر نقیباً)
  • برخی نقباء آخر کار عاقبت به خیر هم نشدند! (اُسید بن خُضیر)

دانلود «کارکرد حلقه‌های میانی در سیره اهل بیت» | “دانلود از پیوند کمکی

  • تاسیسات تازه پیامبر(ص) و ارتقاء نهادهای سابق
  • ۱۲ نقیب برای بعثت چه کردند؟
  • دو رکن اصلی نهضت محمدی:
  • ۱- کلمه توحید
  • – آیه۱۰۸ انبیاء چه می گوید؟
  • ۲- توحید کلمه
  • پیوند اجتماعی براساس ایمان به خدا و توحید
  • – پیوند های غیر از این (مثل خونی و تعصب قبیلگی) موطن ستیز و گسست است؛ هرچه پیوند مستحکم تر، خطر بیشتر
  • نقیبان و رکن اول:
    – جنبش بت شکنی
    – نقیبان دارای عقل عملی و سرمایه اجتماعی
    – چرا ابی بن کعب نقیب نشد؟
  • نقیبان و رکن دوم نهضت:
    – مقدمات و موخرات، مواخات
    – همانها که آخرین جنگشان(بعاث) هنوز آثارش بود و سر امام جماعت توافق نمیکردند اولین نماز جمعه اسلام را برگزار کردند
    – حفاظت از پیوند اخوت در مقابل توطئه های یهود
    – برعهده گرفتن ضعیف الایمان ها و منافقان هر طایفه!
  • معنای درست وفاق ملی!
    – قابل توجه آقای پزشکیان و تیم جدید دولت!

دانلود «کارکرد حلقه‌های میانی در سیره اهل بیت» | “دانلود از پیوند کمکی

  • نقابت و عرافت در لغت و استعمال روایات به معنای کفالت و ضمانت هم هست!
    ضعیف الایمان ها و منافقان و… را باید نقیب یا عریف کفالت و ضمانت کند
    – خانه حنظله بن ربیع را عریفش ویران کرد!
  • جمع بین خلوص و وحدت:
    با جمع جبری نیست! خلوص میرود و انسجام اجتماعی هم!
    با تفریق هم نه! خالص ها بروند هرکه نرفت به جهنم!
    بزرگان جناح و اصناف و… باید برای نظام امامت و امت نقابت کنند!
    – میشد دانش آموز یا دانشجوی هتاک ۱۴۰۱ را به معلم و استادش سپرد!
  • در نظام امت و امامت، جناح و حزب و صنف در طول ولایت اند
    – هم وظیفه نظارت و النصیحه لائمه المسلمین دارند
    – هم تعهد و کفالت درقبال ضعاف و بریده ها!
  • حساب گناه از خطا جداست!/ جمع بین تکثرهای سیاسی با انسجام اجتماعی
    – از فتوا تا سیاست و برنامه، دیگری هم باید باشد ولو بنظر ما خطا باشد!
    – راه ترجیح درست، غلبه حجت و قبول امت است نه خالص سازی با حذف!
    – بیان رهبر انقلاب در ضرورت بودن جناح دیگر(۸۸/۴/۳۰)

دانلود «کارکرد حلقه‌های میانی در سیره اهل بیت» | “دانلود از پیوند کمکی

کارکرد حلقه های میانی در سیره اهل بیت

جلسه چهارم / ۱۳شهریور۱۴۰۳

حجت الاسلام قنبریان

هیات لبیک مشهد

 

تامل در استعمالات روایات:

– نقیب؛ بیشتر در امور فکری، فرهنگی-سیاسی

– عریف؛ بیشتر در خدمات اجتماعی و اقتصادی

هریک در نظام امامت و امت با نظام سلطانی خلفای جور کارکردی دارد و متصف به خوب و بد می شود.

شبکه وکلاء، نوعی نقابت در مرحله بین نهضت و نظام (نوعی دولت در دولت) است…

– اخذ خمس از زمان امام صادق(ع)، سپردن به دست وکلاء از امام کاظم(ع)

– روایات قضاوت، ولایت فقیه و هرآنچه خودگردانی واحدهای شیعی را موجب می شد…

– شبکه وکلاء در نظام امامت و امت با شبکه داعیان عباسی قابل مقایسه و در مقابلش قابل ارزش گذاری است.

 

دو جلوه عریف:

در مرحله نظام، وظیفه امام تحقق عدالت است:

  1. در جهت تقسیم منابع
    – روایت عریف الماء
    – در دستگاه جور این تبدیل به اقطاع بخشی و تیول داری می شد
  2. در جهت توزیع عادلانه درآمدها
    – روایت کافی
    – در دستگاه جور این در راستای سلطه بر مردم قرار می گرفت (سخنان ابن زیاد با عریف های کوفه در جریان عاشورا)

اشاره به نحوه ای از بازتولید این نهادها در حکومت اسلامی در دوره مدرن…

دانلود «کارکرد حلقه‌های میانی در سیره اهل بیت» | “دانلود از پیوند کمکی


کارکرد حلقه های میانی در سیره اهل بیت

جلسه پنجم / ۱۴شهریور۱۴۰۳

حجت الاسلام قنبریان

هیات لبیک مشهد

 

 یادآوری و جمع بندی بحث و تطبیق بر زمانه خودمان…

نهاد مسجد در تاسیس اسلام، نه برآمده از قدرت و نه ثروت

– وضعیت موجود و مطلوب ما

 

 شبکه نقباء با ربیون و با عموم مردم

بازتولید عریفان در پیوند با نقیبان و حلقه های میانی:

– (در توزیع منابع): عریف الماء در زمان ما میتواند تعاونی های توسعه شهری و دهیاری باشد!

– (در عدالت توزیعی): میشود کمیته امداد و بنیاد برکت و… کمک ها را از طریق این شبکه مویرگی به محتاجان برساند!

حلقه های میانی  راه تحقق گام دوم (سخنان ۹۸/۱/۳)…

دانلود «کارکرد حلقه‌های میانی در سیره اهل بیت» | “دانلود از پیوند کمکی

۰۳۰۶۱۰ – کارکرد حلقه های میانی در سیره اهل بیت

این متن توسط «هوش مصنوعی تبدیل گفتار به متن» به متن تبدیل شده است. متاسفانه بنده فرصت بازبینی و تصحیح متن موجود را پیدا نمیکنم و تنها متن با اندکی اصلاحات منتشر می‌شود. پس بدیهی است که متن اشکالات ریز و درشت فراوان و جاماندگی بسیاری دارد به همین دلیل عذر خواهی میکنم و از محضر دوستان به جهت تصحیح متن و همکاری در این مسیر دعوت می‌کنم. چنانچه مایل به همکاری هستید با ما ارتباط بگیرید.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله نعم الوکیل نعم المولا و نعم النصیر ثم الصلاه و السلام علی سیدنا محمد و آله الاطیبین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

اللهم کن لولیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبا فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکن ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

به ساحت نورانی آقا و مولامون حضرت مهدی سلام الله علیه تقدیم بکنید صلوات بر محمد و آل محمد

ما با تاریخ یک نسبتی باید درست بکنیم که بنظرم رویکردهایی از همدیگر جدا می‌شود و خیلی مهم است که تکلیف خودمون را بدانیم. با تاریخ آن رویکردی که ماها قبول داریم چهار قدم را باید برداریم اول روایت کنیم، بعد درایت بورزیم، بعد عبرت بگیریم و در مرحله چهارم تجربه فعال بسازیم. این وقتی است که شما بخواهید با تاریخ درس بگیرید و خودتان را براساس تاریخ آن هم تاریخی که معصوم در آن تجلی کرده محک گذاری بکنید و حرکتتان را درست انجام بدهید بعضی ها هستنتد فقط در همان دو مرحله اول هستند یعنی تاریخ را توی همون سال‌ها دفنش می‌کنند دیگه از راه دور با ما نسبتی نداره ما باید اونو حفظش کنیم فقط اینه که روایت می‌کنند درایت هم می ورزند درایت یعنی سره از ناسره اش معلوم میکنند اقاق اینجا اشتباه امده اینجا توی دعواهای فرقه‌ای افتاده اینجوری شده این مقدار رو میگن اما دیگه وارد… خیلی بیان دیگه عبرت!

عبرت یعنی چی چهار مرحله رو سریع بگذرم تا وارد مدخل بحث بنده است ببینید شما اول باید روایت کنید عین ماجرا را که ماجرا دقیق روایت بشه و خواهش می‌کنم ما تو دوره ای هستیم که به علت نیازمندی مون به میراث اسلامی زیاد اخذ به میراث اسلامی و از جمله تاریخ میکنیم و یه دسته از اخذ کردن ها واقعا اخذ کردن های ژله‌ایه استفاده‌های ابزاریه یه کنجی رو می‌خوایم ور داریم چون بدردمون میخوره شمر و حسین رو میخواهیم سر هر موضوع اجتماعی تطبیق بدهیم و درست در نمیاد در انتخابات‌ها تطبیق می‌دهیم بعد یکباره شوکه می‌شویم که اگر ماجرا شمر و حسین بود پس چرا مثلا این اتفاقه افتاد انتخابات خب تو اشتباه کردی شمر و حسین کردی این یه دسته استفاده که تو روایت باید به شکل نقطه ببینی کلاً هر حادثه تاریخی باید پیوست نقطه ایش حفظ بشه شما همین ماجراهایی که تو کشور خودتون اتفاق می‌افته اگه نگید اول چی بود بعد چی شد بعد چی شد اشتباه تحلیل بکنید اول به شکل نقطه ای و ساعتی باید روایتش کنید اول کدوم اقدام بود مثلاً توی فتنه اتفاق افتاده اول مثلا تو خیابان آمدن باتوم خوردن یا اول فلان اتفاق افتاده بود بعد آمدن تو خیابان یا برعکسش بود توجه میکنید خیلی مهمن توی اون نقطه ها روایت ماجرا هم به لحاظ تجزیه هم به لحاظ ترکیب هم اون اتفاق افتاده باشه هم کجایی اتفاق افتاده بعد کدوم حادثه بوده در کدوم علل تاریخی بوده این روایتش

درایتش راستی آزمایی اینه بررسی کردن اینه که جور در بیاد با بقیه مفاهیم تاریخی جور در بیاد با بقیه اعتقاداتی که ما پذیرفتیم جز اعتقادات حق است جور در بیاد یک نقل تاریخی جوری نباشه که خلاف اعتقادات شیعه میشه اینم فاز درایت فاز عبرت اینه که ما از اون حادثه عبور میکنیم عبرت می‌گیریم انگار یه جور همزاد پنداری میکنیم میریم اونجا درس های مهمشو میگیریم همین نکته که حضرت آقا درباره ماجرای عاشورا به عنوان عبرت ازش یاد میکنه چه اتفاقی افتاد که مثلا فرض بکنید نوه رسول خدا اونم با این عظمت هایی که شخصا داشت ذاتا داشت کارش رسید به مذبح عاشورا که بردن اونجا سرشو بریدن این یک عبرت است که آدم را تکان می‌دهد مثل یه ماشین مچاله شده‌ای که اول یه اتوبان قرار میدن تا تو هنوز مچاله نشدی اما میگن ببین آخر سرعت اینه ها آخر خوردن بعضی تیرک‌ها و رد شدن از بعضی خط قرمزها اینه ها این ماجراست که اتفاق میفته ها فلان اتفاق افتاد بهمان اتفاق افتاد پشت سر هم اتفاقایی افتاد جامعه باید اون عکس العمل نشون بده نشون نداد رسید به کشته شدن حسین ابن علی با این وضعیت این عبرت است حالا عبرت هم گرفتیم عبرت که فقط افسوس میشه یه جور پیشینه میشه برای اینکه حواسمون باشه نشه اینجا باید تجربه فعال بسازیم کاری بکنی که دیگر اون اتفاق نیفتد دیگر هیچ وقت حسین ابن علی به مذبح نرود خروج آسان اتفاق بیفتد نه خروج خونین الان تو دعای عهد می‌خونید که عجل فرجه سهل مخرجه خروجش را آسان قرار بده مگر خروج سخت هم داریم بله عاشورا عاشورا خروج سخت است [] پس تو باید کمک کنی تجربه فعال بسازی برای خروج آسان در مقابل کجی‌ها در مقابل طاغوت‌ها وقتی خواست خروج بکنه خروج آسانی باشه او تجربه فعال مهمه این مدخل بنده تمام حالا کسانی که همچین رویکردهایی با تاریخ دارند ازش درس زندگی هم میخوان نمیخواهند فقط تقدیس بکنند بزرگان تاریخ را که برای ما ائمه اطهارند بل یک عده‌ای فقط همان را کار دارند میخوان تقدیس بکنند اونها را استفاده‌اش هم برای ما همین اعتقاد به اونهاست و تجدید اعتقاداتمون تجدید عهد مون با اونها و گریه کردن برای اونها دیگه به دخلیبه  زندگی ما الان نداره حکومت دیروز امیرالمومنین امروز برای ما تکلیفی نمی‌سازه قیام حسین بن علی اصلا رفته توی یک هاله‌ی قدس به جز امام بزرگوار بنده کسی رو سراغ ندارم حتی از بزرگان مراجع که بر اساس عاشورا فتوا داده باشه در حالی که همشون عاشورا را قبول دارند ولی عاشورا رو یه فعل خاص مال حسین ابن علی دونستند سرایتش رو که ما هم ممکنه در یه شرایطی وظیفه‌مون وظیفه حسین ابن علی باشه چنین مواجه‌ای با آن نکردن توجه میکنید بخاطر همین به نظر بنده عاشورا تو عاشورا دفن میشه وقتی ارزش فتواییش از دست داد او امام است که در رساله بر اساسش فتوا میده در امر به معروف نهی از منکر تحریر الوسیله بر اساسش فتوا میده میگه آقا خیلی طبق قاعده عمل کرده ما یه قواعدی داریم هیچی استثنا نیست قیام حسین ابن علی به نسبتی که دیگران قیام نکردن استثنا است ولی خود اون یه قاعده است قاعدش اینه که هر وقتی ارکان اسلام به خطر افتاد یا بدعتی آشکار شد در مقابل اون بدعت اظهار حق کردن واجب بلغ ما بلغ اون از اون امر به معروف هایی نیست که ببینیم تاثیر دارد یا ندارد نه اون عرفای معمولی است که ببینید اگر تاثیر دارد انجام بده اگه نه انجام نده واجب نیست یا اگه خوف جانی داری انجام نده خوف جانی تا کجا جایی که اسلام به خطر بیفته؟ اساس اسلام اگر به خطر افتاد بعد توی زمانه خودش تطبیق داد گفت امروز روزی است که اسلام به خطر افتاده است این تعبیرها تو صحیفه امام هست درباره محمدرضا پهلوی میگه اگر بدتر از یزید نباشد بهتر از او نیست تعبیر داره اگه بدتر از او نباشد کی جرات میکرد از مراجع شاه شیعه رو بگه بدتر از گزیده فقط از حلقوم این مرد اینجور بگه شرایط رو میگه تکلیف ما را سیدالشهدا معلوم کرده است این نحوه استفاده از تاریخ درست تا رسیدن به فتواست تا رسیدن به قیام است تا رسیدن به تأسی واقعی است تا اینکه فقط اون رو تقدیس بکنی براش هم گریه بکنی براش هم عزاداری بکنی میلیارد ها هم نذورات خرج بشه اما تو همون جا بماند برای ما تکلیفی درست نکند. این تفاوت است.

حالا از اینجا رو خوب دقت کنید ما بسیاری از بست‌هامون تو این زمینه درباره اون انسان ۲۵۰ ساله امامت است این گوناگونی انسان امامت رو هی داریم بررسی می‌کنیم بارها و بارها تو بحث های مختلف تحلیلی از سخنران های مختلف از اساتید سخن زیاد شنیدید این تنوع برخورد ائمه اطهار را هنوز هم جای شنیدن داره که چرا امام حسین ع قیام میکنه اما امام سجاد ع نمیکنه صلح امام حسن علیه السلام با جنگ امام حسین علیه السلام این گوناگونی شرایطی که تغییر میکنه یک جایی قیام است یک جایی تشکیل میده یک نهضت علمی را بعد یه جای دیگه شروع میکنه شبکه سازی را بعد یک جای دیگر شروع میکنه کارهای دیگر را این گوناگونی جلوه‌های امامت در یک انسان ۲۵۰ ساله.عرض بنده با شما این شب‌ها این است که گوناگونی آدم‌های بعد اونها چی؟ چون من احساس می‌کنم باز حلقه مفقوده ما اگر تنوع جلوات امامت رو بشناسیم اما تنوع جلوات آدم‌های متصل به اونها رو نشناسیم باز وظیفه خودمون رو نمی‌تونیم پیدا کنیم. خب امام که خود تکلیف خودش خودش می‌دونه من که لازم نیست تکلیفی بگم امام زمانم که الان امام زمانم که امام دوازدهمه چه اگر زمان امام هفتم هشتم بودم بگم آقا تو ولایت عهدی بپذیر یا نپذیر او خودش حجت موجه پروردگاره توجه میکنید او تکلیف خودش خودش را می‌دونه میفهمه لازم نیست من تکلیف او بگم تکلیف من چطوری معلوم میشه من که الزاما با امام طاق نمی‌خورم که بگم من حتما وظیفه دارم مثل وظیفه امام. نه، اینجا آدم‌هایی حلقه‌های میانی که بین امام و مردم واقع میشن اینها چه وظیفه‌ای دارند آیا این‌ها هم مثل اون گوناگونی دچار گوناگونی‌هایی می‌شن جلوات مختلفی دارند یا نه این‌ها همیشه یک وظیفه دارند و اصلاً چیه اون وظیفه بیشتر می‌خواهیم سر این حرف بزنیم این نکته‌ای که به اصطلاح نهادها سازمان‌هایی که کمک کار اون امام کمک کار اون نبی میشن اینها چی اند یک خرده سر ماهیت اینها حرف بزنیم.

ببینید مثلا قرآن در آیه ۱۴۶ سوره آل عمران از همراهی یک انسان های راسخی با انبیا سخن میگه گرچه قصه تکذیب ها و تحریم‌های انبیا تو قرآن قصه غالبه شما هرچی می‌خونی قسمت تکذیبش اما تو تک فقره هایی هم به شکلی که جمع بسته شده باشه از آدم‌هایی که یاری کردند هست آیه ۱۴۸ آل عمران نبی‌هایی رو فرستادیم که بسیار انبیایی که فرستادیمشون و ربیونی با اونها قتال کردند همراهشون بودن در قتال کردن. این چهره را هم باید ببینی ربیونی که کثیر هم بودند کم هم نبودند فکر نکنید پرونده انبیا یک پرونده شکست خورده است همیشه فقط تکذیب شدند هیچ وقت یاری نشدند بله غلبه نهایی و اقامه عدل نهایی در زمین نتونسته محقق بشه ولی این جوری نیست که کسی همراهشون نبوده باشند این آیه میگه بسیاری از انبیا اونم ربیون کثیر داشتند نه انفرادی یکی دو تا هر دوتاش کثیر هم انبیاش کم نبودن کسایی که ربیون داشتند و هم ربی اونی که بودن دو ستاره بودند عده ای بودند و کسی بودند قابل توجه بودند کسانی که همراه [] کثیر یه حلقه اتصالی با اون نبی دارند با اون امام دارند سر او حلقه می‌خوایم حرف بزنیم حرف های این سه چهار شب ما نه درباره خود امام درباره پیروان صادق و جان فداهاشون هستند که سر اون حلقه‌های اتصاله حلقه‌های اتصالی که اگر خوب عمل کنند اول یک جامعه ربانی می‌سازند و اگر بد عمل بکنند یا خوب عمل نکنند یا خوب تشکیل نشه این حلقه منفک میشه امام جمع میشن و نه بعدا میتونه جامعه رو ربانی بکنه و به اون جامعه ربانی برسونه که جای خودش باید بحث کنیم مفاهیم بنیادینی که از تاریخ اسلام میگم اونها رو خیلی دقیق بگیرید و بیشتر از اون مجال منبر هم حرف درباره‌اش هست دو تا مفهوم که می‌خوایم از هم بازشناسی پس ما الان یه امام و نبی شناختیم که گفتیم یه انسان ۲۵۰ ساله است جلوه‌های مختلفی داره یه وقتی در صلحه یه وقتی در جنگه یه وقتی شبکه سازمان وکالت می‌سازه تشکیل میده یه ربیون کثیری هم باهاشون هست که اینها براشون فداکاری می‌کنند حاضرند جان خودشون فدا بکنند میجنگن جان میدن تو دوره نهضت یه جور تو دوره نظام یکجور دیگه توجه میکنید این وسط یه حلقه های اتصالی هم هستند این حلقه دو تا کلمه محوری داره که خوب تلقی کنید از جلسه اول یکی کلمه نقی یکی کلمه عریف نقیب و عریف کلمه تاریخ سیره اسلام صدر اسلام خیلی پر به اصطلاح تکرار و واقعاً یه جایگاهی داره ببینید درباره حضرت موسی آیه درباره بنی اسرائیل این اشاره شده از جمله در آیه ۱۲ سوره مائده لقد اخذ الله میثاق بنی اسرائیل و بعثنا منهم نقیبا و قال الله انی معکم درباره بنی اسرائیل خدا ازشون یه میثاقی گرفت بعد مبعوث کرد بعثت بعثت اون امام بدون بعثت این نقبا به سرانجام نمیرسه یعنی اگه می‌خوای پروژه امامت به سرانجام خودش برسه کل لوازمش رو بیار امام حق کافی نیست این نقبا و این به اصطلاح موسوی رو داشته باشند یعنی تو این سطح از توحید باشند تا کار جلو بره اگر اینها دستشون بلرزه او داره پروردگار خودش را میبینم کاری بکنیم خب شکست خورده است حرکت اگه نقی خودشو باخت اگر حلقه اتصال حالا رجوع بکنید به مثل المیزان به جاهای دیگه که این چرا ۱۲ تا چون ۱۲ تا صفر بودند ۱۲ تا قبیله شدن بنی اسرائیل هر کدوم از این نقیب ها رئیس یکی از این قبایل میشدند حلقه اتصال بین موسی و یکی از این قبایل میشد تعبیر عجیبی علامه طباطبایی تو المیزان داره که نسبت این نقیبان با اون سبت خودشون نسبت یعنی چطور امیرالمومنین برای کل امت اسلام یک نقیب است برای رسول الله چون جداگانه ائمه دوازده گانه ما هم تو روایات آمده رسول الله هستند اما در ظرف بلند تاریخ باز کار ندارم که اونها خودشون از حیث امام اند به نسبت پیامبر نقی اشاره میکنم امام بررسی کنیم نقبای علی چی بودند مقوای پیامبر کی بودند و چیکار کردند براش پروژه اونجایی که پیروز شده نقبا خوب عمل کردن اونجایی که شکست عمل کردند اونا دیگه نقبا حتما معصوم نیستند این حلقه های اتصال خیلی مهمن خیلی لولان عین یه لولای دری عمل میکنن این دوتا لنگه رو به هم متصل میکنه امام رو با حتما پر تکرار خواهم گفت این رو که من نمیخوام امامت را یک بابیتی توش درست بکنم که فقط از طریق این نه نه رابطه‌اش با مردم با همه مردم برقراره دائما بار عمومی داره دائماً با همشون مشورت می‌کنه دائماً همشونو موعظه می‌کنه دائماً از همشون حرف می‌شنوه توجه میکنید اوزان خیر برای همه است خاص گران نیست که پشت پرده نشسته فقط با ۱۲ نفر با مردم نه نه طبقاتی نبیندش این حرف رو در عین حال با همه مردم هست وقتی دایره میشینه دایره میشینه تا بالا و پایینش معلوم نباشه در عین حال ۱۲ نقیب داره توی مدینه باید بگیم خوب وقتی پیغمبر خودش که مشورت هاش عمومیه پا میشه بعد از نماز با همه مشورت چیکار میکنن پس خیلی دقت یه ذره اینور اونور کردنش خراب کردن اون میراثه که کسی فکر کنه این یه جمع نخبگانی خاصه نخبه سالاری درست کنه پیامبر با این ۱۲ تا می‌نشست بقیه مردم فقط تکبیر میگفتند اصلا خیلی جاها مشورت‌هایی رو دیگرانی دادن که جز این عقبا نیستند همون مشورت گرفته شده سلمان فارسی یکی از این نقیب‌های ۱۲ گانه مدینه نیست اما پیشنهاد او پذیرفته میشه تو خندق پیشنهاد او یکی دیگه در احد پذی نیست اینو خیلی خوب فهم کنید البته جاش یه شب دیگه است که مفصل بگم که یک نظام طبقاتی یک حد فاصله که اینها اومدن با این ۱۲ نفرن این ۱۲ نفر دیگه با مردم اند بقیه مردم فقط میان دست آقا رو می‌بوسن میرن این نیست یک حکومت کاملا مردم سالاره بقیه باهاش دخالت دارند نامه ۵۰ نهج البلاغه صراحتا میگه در همه امور با شما مشورت میکنن در احکام الهی هیچ چیزی را خمیسی داره در عین حال یک آدم‌های ویژه‌ای داره جایگاهشون توی بهره‌برداری‌ها ویژه است یا تو این ماموریت بزرگ ولی خدا یه کار ویژه‌ای دارند که حلقه اتصال است اینو باید خوب بشناسیم خوب الان می فرماید که رابطه این مقوای بنی اسرائیل با اون اثبات دوازده گانه رابطه اولوالامر در دین شماست با امت ببینید ما الان ۱۲ تا نقیب به عنوان امام قبول داریم نقیب توی لغت به معنای رئیس مسئول سرپرست گروه یا کسی که تفحص در احوال به اصطلاح دسته یا صنفی بکنه حتی نقاب هم از همین جاست که اسرار یک آدم صنفی رو تحت پوشش خودش قرار بده همه چیزهای مربوط به اون‌ها رو می‌دونه که عرض کردم این حریف هم دوباره همینه حریف رو حالا دیگه الان نمیخوام وارد دعواها و اختلافات بشم خواستید ملاحظه بکنیم در سوره مائده اگر تفسیر تبیان شیخ طوسی رو نگاه بکنید معانی متعددی گفته در لسان العرب و نهایی و جاهای دیگه در لغت دعواها گیر بیفتیم بعضی جاها مترادف بعضی جاها که نگاهی داشتند کسی است که در کنار نقیب دست کارهایی را انجام میده خصوصیات و اخبار قوم و قبیله و اشخاص و اطلاعات لازم رو قرار میده و توضیح میدم مثلا بیت المال وقتی میخواستند تقسیم بکنند خوب همه که عریف‌ها تقسیم می‌کردن بین مردم هر حریفی یه عده‌ای رو زیر پوشش خودش داد از حریف‌ها تو این زمینه‌ها استفاده می‌شد یا بعداً یه سمت نظامی میشد مثل فرمانده دسته عمل میکرد این تعداد حریفشون این آدم بود هم برای سهم غنائمشون هم برای اتفاق‌های دیگه که می‌افتاد یه شبکه اداره بود یه چیزی بود یه سازمانی بود برای اداره مهمه برام خدا رحمت کنه آقای حمید زنجانی رو یعنی کتاب خوبی که نوشته دو سه جلد کتاب سیاسی معنای خوبی رو از این میگه که در نظام امامت اعراف و نقبان نقش رابط بین گروه ها و واحدهای اجتماعی با امام رو بر عهده دارند این به لحاظ اصطلاحیشه تو نظام امامت این حلقه وصل هستند این حلقه ات و امام و اطلاعات لازم برای تصمیم‌گیری‌ها و این‌ها را از عریف و نقیب کسب می‌کند این فرمانده کل اون کسای دیگه همینطور تو دسته قرار می‌گیرند به خاطر همین بعضی از فقهای ما کسی تحقیق بکنه تو تاریخ یا توی فقه ما عرض کردم کلمه پرتکراریه عریف و نقیب و امثال اینها مثلاً در کلمات علامه حلی و بقیه فقهامون هست هم در احکام هست و جاهای دیگه که مثلا در باب جهاد فرموده که امام باید برای هر دسته حریفی معلوم کنه که این بدون مثلا چند نفر الان تو جهاد آمد کدام شان پیاده بوده کدومشون سواره بوده تا بعداً تو تقسیم غنائم اینجور خلاصه خلاصه کارکردهای مختلف اینجوری رو برای شمردند خوب توجه کنید از اینجا شب اول هم خیلی طولانی نکنم ما می‌خوایم نقش نقیب تعریف رو تو دستگاه امامت خیلی هم سراغ بنی اسرائیل و اون دوره‌های خیلی قبلش نمی‌خوایم بریم تو همین دستگاه امامت خودمون بشناسیم که عرض کردم دیگه عکسشو تقریباً معلوم کردیم نه با خود امام کار داریم نه با ربیونی که بعداً می‌پیوندند و حرکت اصلی رو رقم می‌زنند و نه با عامه مردمی که بعداً به اصطلاح همراه میشن و دیگه کار رو نهایی میکنند بلکه این حلقه اتصال است که خوب شناخته بشه تا اگه کسی می‌خواد خودش رو جایابی بکنه در این شب های خوب خدا ببینه کجا میخواد جاییابی کنه الان شما یه لوحه دستتون میدم میتونید از بیرون بشید میتونید یه آدم های عامه آدم‌ها باشید که خلاصه وقت غالب شد دیگه به همون سمته میرن میتونید هم از این نقبا و عرفا بشید عرفای به این معنا که جمع حریف باشه میتونید از اینها بشید اون وقت ماموریت سطح نخبگی که اینجا میاد خیلی ویژه است خیلی ویژه است ویژه‌ای رو بتونه انجام بده و این هر کدوم به خصوص توجهی است که باید شما بکنید تو دوره نهضت اینها چگونه هستند تو دوره نظام چگونه هستند بعضی از کارهایی که ما تو دهه ۵۰ انجام می‌دادیم مثلاً به خصوص دوستانی که هنوز فریز شدن تو همون دهه ۶۰ و ۵۰ فکر بکنن که الانم همون باید انجام بدن نه الان اگه اون روز یه کار بزرگی میکرد حالا مشهد شما البته خوب مشهد بعضی جوان دانشگاهی یه دانشجو یه دانشجوی آمده بود با حرکت امام خمینی آشنا شده بود واقعا میشد بگی نقیب امام خمینی تو این شهر این آدم است حلقه اتصال دانشجو بود یه طلبه جوانی بود بخصوص جاهایی که عالمان فرزانه انقلابی توش نبود و جاهایی که پراکندگی میبینم کار سخت افزاری انجام بدن بیان مثلاً اعلامیه‌های امامو تکثیر بکنن پخش کنن آسان ترین کار نه توضیح میدادند رفع گیر می‌کردن اون اطلاعیه‌ای که از نجف آمده بود تو فضای نجف انشا شده بود با اون دعواهایی که تو حوزه‌های علمیه شکل گرفته بود آمده تهران و قم الان تکثیر شده بود مسئله های این بوم با مسئله های نجف و مسئله های قم فرق میکرد این اطلاعیه اینجا باید همونقدر برانگیزگی درست بکنه که در قم درست کرده کسی که میتونه این رو بومی اینجا بکنه اون عقیده است اون عقیده است یه آدم نخبه است یه آدمیست که هم افق ترین رهبر نهضته میتونی بگی نزدیک بهترین آدمی که مثل او می‌اندیشه تو اون نظامه می‌اندیشه کمترین خطا رو داره بدون اینکه راه دسترسی حتی داشته باشه که بره و تصحیح بکنه و باید از همین آثارها و مثلاً مجموعه آثاری که دستش رسیده و معالمی که دستش رسیده تو همونجا بتونه خوب تشخیص بده و عمل بکنه اینه که ما الان فوق العاده به این نیازمندیم الان شما ادبیات رهبر انقلاب هم نگاه بکنید افسران افسران که میگه به زبان دیگری مفهوم نداره ولی یه جاهایی داره به این معنا که وقتی زیاد میگن افسر که پذیرفتیم سرباز زیاده افسر نداریم باقری ماجرا نیستش کسی که بتونه قرارگاه رو خوب بچرخونه نیستش حلقه های درست اتصال که خوب بتونن به اندازه کافی اصلا نداریم به من کفایت سرباز بیکار نماند نه تفنگ دستشه پر از انرژی میزنه تو همین یک سال اخیر نگاه کنید ما چقدر خودی زدیم دستگاه نقاوت آسیب دیده بزنم دلیلی که من سراغ این قطعه از تاریخ رفتم با ائمه حرف بزنم ولی انگیزشی که موجب شده این پژوهش تو این جای تاریخ انجام بدم به طور ویژه سال‌های اخیر دستگاه نقاب دستگاهی که بتونه خوب همه نیروهای ظرفیت های انسانی انقلاب رو راهبری کنه آسیب دیده این هرگز بنایی نیست که مفاخری که الان داریم رو بخوام رد بکنما بگم اینها ارزش نقابت ندارند زبانم لال که اینو بگم به اندازه کفایت نیستند بعضی از اونها کم آوردند کم آوردن نه دچار چرب شیرین دنیا شدند و بعضی وقتا ما یه عده‌ای رو داریم پس میزنیم برای پدر خواندگی اقدام کردیم و من به نظرم داریم دچار فرزند خواندگی میشه یعنی یه بار آسیب پدر خواندگی رو زدیم اما خودمون داریم فرزند خوانده میشیم هیچ بزرگتری رو نمی‌ذاریم برای خودمون اصلا انگار بزرگترها همیشه محافظه کارن هرکی بزرگتره حتما خورده برده خیلی خطرناکه داریم دستگاه رقابت رو به هم می‌ریزیم البته اینم هرگز معنای اینه کسی که شرایط ایمانی درباره کسانی به درستی فکر خواهد کرد در گذرگاه‌ها و حوادث انتخاب میکنن اینها درست تحلیل میکنن اینها جای درست نیستند نه جلوترن نه عقب‌ترن به مرور اعتماد میکنند او اعتماد هر کسی تو لحظه‌ای که ما میخواهیم یه تصمیمی ازش سر بزنه او تصمیمی که ما دوست داریم رو نگرفت از اون رقابت نندازیمش از اون جایگاه نندازیمش برگردیم یه نگاه کنیم اقلاً تعنی کنیم اقلاً سه بار خطا رو بپذیریم روایات میگن جوانمرد اگر خطا کرد درباره ما کنید حکیم اگر خطا کرد درباره اش اغماض کنید اونم آخرش معصوم نیست می‌لرزه اصلا روایت گفته شما بعضی وقت آقا هم اشتباه میکنه تا معلوم باشه معصوم معصومه اونها معصوم نیستند روایتی حتمیه یه جاهایی اشتباهی میکنن آخرش توجه میکنید اصلا اشتباه کرد روشن شد که اینجا اشتباه کرد یا حرکتش بیجا بود بعدا روشن شد چون تاریخ وقتی حرکت درست بود کدوم بیجا بود خوب اصلا اشتباه بود اینا چیزهاییست که امیدوارم تو لابه‌لای بحث بیاد جمع بندی بکنم امشب نقیب و حریف رو جدی بگیریم اینها حلقه اتصال دوتا مفهوم که عیناً ردیون نیستند دامنه ربیان از اینها بزرگتر یک جوری می‌شوراند که نهضت رقم فقط کارهای خیزشی و جنبشی و کارهای نهضتی نیست کارهای تثبیتی فوق العاده نظام رو مستقرش کنی یه نظام رو به آرماناش برسونی با همه پیچیدگی‌هایی که اداره داره درک بکنید فهم اداری یعنی چی مختصات واقعیت یعنی چی که به نام واقعیت آرمان هاتو سر نبریم و به خاطر آرمان‌هات یه طوری که آدم فکری باشی به دیوار بخوری خودتو خسته کنی جمعی که همراه اومدن رو به دیوار بزنی ناامیدشون کنی اون انسدادیشون کنی که میبینید اتفاق میفته براشون به علت اینکه خوب فهم میدان و فهم مختصات تغییر و تحول را نمیدونند تو اون منصبه و فوق العاده رقابت دوره نظام دوره سختیه خیلی سخته سخته و از هر کسی بر نمیاد در تاثیر روایی اگر تفاسیر روایی ذیل همین ۱۲ مائده که عرض کردم مربوط به نقابای بنی اسرائیل ملاحظه بکنید قباء مدینه رسول الله را هم همونجا گفت مستحضرید مردم مدینه وقتی صدای رسول گرامی اسلام را شنیدند که مبعوث شده یه عده‌ای آمدن اسلام آوردند اولین اسلام آورندگان برگشتن مدینه موجب شد دو سال قبل از اینکه هجرت انجام بشه تو عقبه اول به اصطلاح عقبه اولا که یک سال قبل از هجرت یه عده‌ای بیان اونجا بیعت کنند اسلام بیارن همراه خودشون مصعب ابن عمیر رو بردن اونجا تبلیغ شروع شد و یه عده دیگه‌ای مسلمان شدند سال بعد دوباره در عقبه قرار گذاشتند پیامبر در خانه عبدالمطلب که توی همین عقبه هست اونجا نشست ۱۲ ذیحجه یعنی بعد همین ایام منا به اونها گفت که با همم نیاید مخفی و پراکنده بیاید هر کسی آمدن خانه عبدالمطلب که حمزه سیدالشهدا بودش در کنار پیامبر علی مرتضی بودش و عباس عموی پیامبر خوب معلوم شد برای چی آمدن دیگه اینا شما نقشی مثل نقشه ایفا کنند اینها میخوان ربیون مدینه بشن اینها پیشران ها و پیش قراول های اسلام در مدینه هستند مدینه ای که هنوز مشرک داره و مدینه که هنوز یهودی های سرسختی در خودش داره که خیلی تعداد یهودی ها و طوایف شان هم زیاده خواهم گفت شب های بعد این دشمنان لجوج و سرسختی هم اونجا هستند اصلا آمدن اینجا که جلوی اون بعثت رو بگیرند تاریخی قرآن مثل پسر []  بررسی بکنند اما مردم تصمیم می‌گیرند رشد عمومی باید اتفاق بیفته همه اون حرف‌ها همه اون بررسی‌ها باید به صحن علنی کشیده بشه یا صحن علنی مردم که اسمش رفراندومه یا صحن علنی نمایندگان مردم که اسمش مجلس شورای اسلامی است مرکز پژوهش‌ها داشته باشه کمیسیون‌های خاص داشته باشه هزار جای دیگه می‌خواد تحقیق کنه تحقیق کنه اما تو صحن علنی تصمیم بگیره نه تو میدان‌های خاص نه اهالی خاص هر چقدر هم اون اهالی این حرف بلندی است که امام بزرگوار ما زده جمله معروف شنیدید که حتی اگه ۵۰۰ نفر مجتهد را میخواهند جای مردم بگذارند مردم برن در خونه هاشون در زمان پهلوی میگفتند دین از سیاست جداست الان می‌خوام بگم سیاست مختص روحانیونه محضر عمامه به سرهای عزیزم عذرخواهی می‌کنم این ژن سیاست اینقدر ساواک دیده اونی که زندان ساواک دیده برید ببینید چطوری تو قانون اساسی نگران هستند قانون اساسی میگم که مجرو مذاکرات رو بارها درس میدم تمام مجتهدین و غیر مجتهدین که در مشروح مذاکرات جمع شدن نگران دو چیزن هر کسی کل مذاکرات رو بخونه می‌بینه یه ابری بالا سر اینهاست که دو تا خوفه بین این دو خوفه دارن اصول رو می‌نویسند یکی تجربه مشروطه تکرار نشود که شورای نگهبان و اسلامیت به محاق برود و یکی استبداد برنگردد همه اصولش بین این دو خوف نوشته شده که نه استبداد تکرار شود نه اسلام فقط یه اسم باشد و محقق نشود اگر اصل چهار سرش غیورن اصل پنج اصل شورای نگهبان ولایت فقیه میخواهند اسلام شیعه اسلام جدی باشد ۱۱ ساعت بهشتی مذاکره گذاشت تا اصل پنجم قانون اساسی رو تثبیت بکنه خودش رئیس جلسه بود آمد با این دفاع کرد دوباره برگشت جلسه رو اداره کرد اصلا اصل ولایت فقیه قانون اساسی دست پخت بهشتی با اون ۱۱ ساعتی است که مذاکره کرده و هی بحث‌ها رو با چیز کرد اسلامش عین اینم تصریح میکنه که [] الگوی او عقب است ۷۰ نفر میان باهاش بیعت می‌کنند زن توش هست برده توش هست از محترمان و اشرافم توش هستند این نکته اول نکته دوم اینه این نخل تمام کنم و دیگه سلام بدم عباس ابن نذله از اوس پا شد گفت که ای اوس و خزرج همون ۷۰ تایی که تو خونه عبدالمطلب بودن می‌دانید شما بعد از این با کدوم اشخاص روبرو میشید تصور کنید بعد تصدیق کنید اگه می‌خواید بیعت کنید حواستون باشه با کی دارید بیعت میکنید ادامه این چیه این حرفی آورده به تعبیر من که فردا دعوا درست میکنه یه دعوای بزرگ درست میکنه تو دنیا حوائج می‌کنید بعد از این شما ملوک جهان طرف شما خواهند بود با نژاد سفید و قرمز روبرو میگید خوب توجه بکنید اگه می‌خواید تنهاش بگذارید همینجا باهاش بیعت نکنید و وفاداری کردند حالا نگاه اینجا رو بگم که این اصوله دستتون باشه این نقیب و عریض یک نقیب و عریف تحمیلی از بیرون نیست خیلی وقتا برآمده از خود اراده عمومی همون مردم است یه بار عقبه جای دارنده میشینه یه بار اینجا در این روایتی که می‌خورم از وارونه جلد ۱۹ است پیامبر بعد از این سخنان فرمود اخرج الیه منکم عشر نقیبا خودتون ۱۲ نقیب به من معرفی کنید اداره شما را بر عهده بگیرند یعنی من حلقه واسط میخوام این حلقه واسط اگر خودش میگفت قبول میکرد اما میخواد از خودشون بجوشه خودتون بگید کیا باشند توجه میکنید اینم یه جای دیگش که ببینید چقدر توجه به خود مردم موسی بنی اسمشون آمده توی منظر بن عمر عبدالله بن عمر بن حرام که پدر جابرب عبدالله انصاری میشه عبادت بن صامت رافع ابن مالک و امثال ۱۲ تا هستند سه تاش از که اینها آمدند حالا عرض نهایی بنده است اینه که همین نقبایی که الان مردم انداخت واقعا محترمانی بودند که تو جاهلیت محترم بودند زراره خوب میگن که خیلی توی دوره عرب قبل احترام نکته جالبی که اینجا هست اینه که اینها همشون عاقبت بخیر هم نشده یعنی فکر نکنید اگر یک کسی تو دوره نهضت نقیب بوده نقیب خوبی هم بوده یعنی کار خودشو خوب انجام داده اینجور نبوده که روز نفوذی باشه نه اینجا کاشته بود خودشو که یه روزی نه الزاما هم اینجور نبود کار خودشو خوب انجام داده میگم بهش میگفتند کامل از خردمندی بود بخاطر همین زودی مردم معرفی کردند جز اسامی اولی بود که گفتن ایشون ایشون خیلی خوش آوا بود تو احد ۷ تیر بر سر و سینه اش نشست برای دفاع از رسول الله لحظه‌ای که مردم رسول الله را رها کردن علی ابن ابی طالب و بعضی از اینها یکی ماند از پیامبر دفاع کرد هفت تا تیرک تیر خورد اما پیامبر تنها تو لحظه‌هایی که جان به خطر می‌افتاد ایستاده نمیشه بگی که نفوذی نفوذی دیگه اینجا جان خودش به خطر نمی‌ندازه بالای کوه نشستن و تماشاگر شدن که میشناسید خیلی هاشونو نه این ایستاد و مقاومت کرد ولی همین آدم بعدش عاقبت بخیر نمیشه من وقتی میگم نقی تو انتظارات واقعی کن درباره نقی ممکنه یه جایی هم سقوط کنه بعدا یه دوره نقی بود الان دوره اشکال نداره اون دوره که هست کار خودش خوب انجام بده اما عاقبت بخیر بشن ولی ظاهرا قرار بشن امام بزرگوار ما نگرانیم پیغمبر نشدن چرا عجیبه برات لازم نیست دستگاه رقابت به هم بزنیم یا رقابت او تو اون دوره رو زیر سوال ببر خوب انجام داده کاش الان تو بتونی انجام غر میزنیم اما رب بسیاری از منتقدین آقای هاشمی رفسنجانی اندازه هاشمی رفسنجانی دوره انقلاب زحمت نمی‌کشند برای انقلاب تا آخر ولی دلیل نمیشه کار خودش انجام نداد و کاش ما بتوانیم انجام بدیم و انشالله بمونیم حسین که پنج تنیس که با خلیفه اول بیعت میکنه تو پرانتز میگم اهل سنت برای اینکه کسی خلیفه بشه شرایطی میگن یکی از راه‌هایی که خلیفه خلیفه بشه اینه که اهل حل کند آدم های سن دار بودن آدمایی که اون دوره جوان ۲۰ ساله ۲۵ ساله ۳۰ ساله بودن اونجا راه نداشتن عرض میکنم یکی از نظراتشون اینه که بیعت کنند بلا تشبیه نیست پنج نفر اقلاً دلیل شورای شش نفره خلیفه دوم هم همینه یعنی مبنا چیه شما میگید شورا اما اصلش اهل عقده که باید اقلاً پنج نفر اهل بیعت کنند تا اون بشه خلیفه یه مبناست ۵ نفری که با خلیفه اول بیعت کردند و ماسید اینو هنوز منبری‌های ما سر منبر میگن مردم انتخاب کردن او را مقابل و مرگ بر مردم سالاری مردم بد انتخاب کردند ۵ نفر انتخاب کردن انتخاب شده این آدم‌های خلیفه تمام شده رو آوردن مردم باهاش بیعت عمومی کردند انسیال مردم به تعبیر امیرالمومنین اتفاق افتاد نه اینکه مردم توی انتخاب رفراندومی آزادی قرار گرفتن علی رو رها کردن رفتن اونو انتخاب کردن نبوده اینجور نبوده حالا حتما سفید کنیم از دوره ولی جور نبوده واقعا مثل یه رفراندومی عرضه شده باشه این یا مثلا علی ابن ابی طالب مردم رفته باشن اونو انتخاب کردن اصلا همچین اتفاقی نیفتاده یه انتخاب تمام شده عرضه شده به مردم حالا اونم تو سه نوبت بوده اول سقیفه بعد مسجد بعد عموم شهر که دیگه انسیال صورت میگیره ازدحام عمومی است که شیخ همراهش بودند پس اینو گفتم که بعضی وقتا همون نقیبی که حتی تا احد هم فداکاری کرده ممکنه بعدش سقوط کنه سقوط سنگینم بکنه کسی است که اگر نبود مثلاً اون چهار تا کفایت نمی‌کردند برای خلافت درست کردن کسی یا آدمهای کامل اینجوری اعتبار درست کردن به خصوص که از اهل مدینه بود مهاجر نبودن مدینه و اینها موجب شده که فرض بکنید یک کسانی ربیانی که دور امیرالمومنین ایستادن یه جاهایی از نقبای دوره قبل خوردن از نقبای دوره نهضت خوردن اشکال نداره تاریخ این چرخش ها رو داره نباید گم بشیم تو تاریخ که بتونیم یه جایی ممکنه که به وسیله این نقبا کار پیغمبر تو مدینه به سرانجام رسوندند الان خودشون در مقابل قرار میگیرند ربی ساعتی که من میگم اینها بیعت کردن خانه امیرالمومنین جمع بودند تحصن کوچکی که فاطمه زهرا سرپرستی بر عهده داشت و بعدا وقتی حمله به خانه یکی دو بارش به خاطر همین ماجرای تحصن اینها بوده به بهترین اسم برازنده‌ترین اسمی که به اونها بدم امیرالمومنین جمع شده بودند میخواستند سر اون حرفی که امیرالمومنین بود و تو غدیر بوده سر اون بایستند که وقتی کار دیگه خیلی تنگ شد اینجا نیاید دیگه فاطمه زهرا شکست اینجا هم اون قسمت های تاریخ مجال بشه خوب خونده بشه چه گذشت در این خانه صرفا مثلا فاطمه زهرا امیرالمومنین بود یا نه یه اتفاق سیاسی می‌افتاد تو این خونه فاطمه زهرا هم بود همکار او منحصر نشده شب اول اذن دخول ما باشه و اجازه بگیریم از حضرت خانم به ما اجازه بده وارد عزاداری این شب های شریف بشه

۰۳۰۶۱۱ – کارکرد حلقه های میانی در سیره اهل بیت

این متن توسط «هوش مصنوعی تبدیل گفتار به متن» به متن تبدیل شده است. متاسفانه بنده فرصت بازبینی و تصحیح متن موجود را پیدا نمیکنم و تنها متن با اندکی اصلاحات منتشر می‌شود. پس بدیهی است که متن اشکالات ریز و درشت فراوان و جاماندگی بسیاری دارد به همین دلیل عذر خواهی میکنم و از محضر دوستان به جهت تصحیح متن و همکاری در این مسیر دعوت می‌کنم. چنانچه مایل به همکاری هستید با ما ارتباط بگیرید.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله نعم الوکیل نعم المولا و نعم النصیر الصلاه و السلام علی سیدنا محمد و آله العتبین اللهم کللیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبا و حافظا وقاعدا وصرا و دلی وینا حتی نورانی آقا و مولا حضرت مهدی سلام الله علیه صلوات بر محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد درباره حلقه اتصال بین انبیا اولیا و ربیون جامعه و بعد به تبعش عموم مردم حرف می‌زدیم دو تا مفهوم اساسی که اگر یا تاثیر اسلام یا اینکه قبل از اسلام هم به نوعی بوده اما اسلام را امضا کرده و ازش استفاده کرده ولو توی این شب ها روشن خواهد شد که تو دستگاه های جور از همین ها سوء استفاده هم شده و استفاده دیگری ازش شده و اون دو تا مفهومی که مفهوم نقیب بود یکی مفهوم عریف که حالا بعضی مترادف هم گرفتند بعضی هم حالت همکاری بینشون که نقیب یک درجه بیشتر حریف در واقع نائب اون میشه و کمک کار اون میشه و البته کارکردهای متفاوتی دارد چنان که مستحضرید مدینه خوب یک حکومت مرکزی نداشت مثل مکه حکومت مرکزی درش شکل نگرفته بود طوایف مختلفی توش زندگی می‌کردند مثلاً نزدیک ۲۰ تا قبیله یهودی بود و اطراف اجناس حساب بکنید و ۱۲ قبیله عرب هر کدام از اینها یه منطقه جغرافیایی داشتند یا به اصطلاح محیط منطقه استفاضی داشتند حتی شهر یک شهر متمرکزی نبود مثل که شهرهای ما الان هست یه دست محله های بودند که مثلا یه قبایلی قبایل حوثی همراه هم همینطور کنار هم قرار میگرفتند محل هاشون بعد خزجی ها شروع میشدند خوب جمعیت ش هم بیشتر بود […] درباره ضیافت و مهمان همشون این رسم رو گذاشتن یه جاهایی هم اختصاصی بود مثلاً درباره خونی که ریخته می‌شد قبیله چیکار می‌کرد در خون خواهی از چه روشی استفاده می‌کرد این بعضی وقتا فرق می‌کرد این قبیله یه جور بود قبیله دیگه یه جور دیگه بود اسم عروسی رسم سبک زندگیشون با هم تفاوت‌هایی داشته عرض میکنم خیلی جاها هم شبیه به هم خب یه شیخ قبیله بود در کنارش معمولا دو تا سمت دیگه تو جاهلیت هم بود معمولا یکی امیر قرار میگیره یکی هم یه نقی که اونا هم عرض هم میشدن امیر بیشتر کارهای نظامی را انجام میداد بیشتر کارهای دیگر کارهای سازمانی به اصطلاح شبکه ساده ای بود که بتونه قبیله رو چابک نگه داره این از این حس میگم که مفهوم تو اسلام شاید امضایی باشه اما ارتقا داده شده در مسیر یک هدف خیلی والا قرار  […] برسید به اون جایی که امر شدید که بعد میگه که اون مثلاً ولایت ولی خداست یعنی خانواده رو از یک واحدی که یک نیاز خانوادگی است اولاً همونو پالایش می‌کنه ارتقاش میده هم کفر ایمانی توش میاره کلی از فضایل اخلاقی تو خانواده میاره این خانواده رو پیوند میده با یه خانواده کلانی که برای امت اسلامی تا توی هدف بزرگتر قرارش بده اینا کارهای اسلامی میکنه لازم نیست حتما نابود بکنه کل اون رسوم رو از اول یه چیزی رو تاسیس کنه چون خیلی از اینها میتونه یه حروف عقلایی درست باشه قبیله هست خب یه شیخی داره بعداً مثلاً یه قسمتی برای نظامیش هست این قسمتی برای رقابتش است ولی تو چه مصرف میشه صرف عصبی از های خونی و قبیلگی میشه و خون همگر رو میرسونه فلان میکنن اسلام میاد اون رو یه محتوایی میده تو این قالب ها هم تصرف میکنه اینو خیلی توجه کنید مثلا وقتی شما راحت می‌تونید بگید در مقابل دارالندوه سخیف است عقبه مثل غدیر غدیر وقتی جعل امامت میشه یه شورای خاصی نمی‌شینند امام معلوم کنند یا خدا نمیگه بعد اینها بگن خب شیوخ هم پذیرفتن تمام خدا ابلاغش به عموم مردم میشه که فقط حجازی نیستند فقط عرب نیستند فقط مکی نیستند توش سیاه هستند برده است آزاد هست یه مدله عقبه اینجور بود عقبه ۷۰ نفر میان بیعت میکن که گونه های مختلفی هستند از مردم یه نقطه عطفه که ببینید داره ارتقا میده از حالت دارو ای میاد بیرون اون دار ادامه نمیده برای حکمرانی یک تاسیس جدیدی میکنه یه جاهایی هم از همون تاسیساتی که هست استفاده میکنه و ارتقاش میده که یکیش رقابت اما رقابت اونجا برای درون یک نظام قبیلگی متعصب بود اینجا در مسائل اساسی انسان قرارش میده که بتونه این حرکت بزرگ انسانی رو سامان بده که هدف بعثتش هست از نقابت استفاده می‌کنه خب در عقبه ثانی ۱۲ تا نقیب انتخاب کرد این ۱۲ نقیب امشب خیلی نکته مهمیه که اون دوتا رو تکرار کردم تا نکته های امشب با هم بررسی کنیم خواهش میکنم خیلی دقت کنید این ۱۲ نقی که تعریف تعریف بیشتر مسائل مالی و مثلا ثبت احوال ش و امثال اینها را انجام میدهند و یه نقیببا دارند این نقیب ها خودشون دوباره مثل یه شورای عالی مثلاً نقیببا دارند که در مدینه اسعد بن زراره بود اسعد بن زراره جز اولین اسلام آورندگان مدینه است توی عقبه دوم هم به عنوان نقیب انتخاب شد که بزرگ حضرتیان از بنی و بعدش مثلاً فرض بکنید الانم نقیب النقواست و پیامبر خلاصه از این روش استفاده کرد از این رقابت استفاده کرد برعکس اونجا که تاسیس تازه کرد توی عقبه و توی غدیر تاسیس تازه است اما اینجا از همون تاسیس عقلایی که تو قبیلگی بود استفاده کرد ارتقاش داد و بردش توی مسیر دیگه اینجا خیلی دقت کنید پیامبر عزیز اسلام اسلامش را اگر به ادبیات امام بزرگوار ما بخوام خلاصه بکنم میشه همه تعالیمی که آورد رو توی دو تا کلمه خلاصه کرد به تعبیر امام عزیز توی وصیت نامهش یکی کلمه توحید یکی توحید الک یعنی اگه بخواهیم بگیم کلا پیامبر اسلام دو تا رکن اصلی این بعثت چی اند یکی کلمه توحیده این دین آمده که توحید را به معنای دقیق کلمه خواهش می‌کنم دقت کنید یه ظرایفی امشب داره یه آیه خیلی ممتازی توی قرآن هست که انشالله همتون رجوع می‌کنید الانم آیه‌شو می‌خونم اگه مجال کردید این یه آیه رو ذیل المیزان نگاه بکنید خیلی هم طولانی توضیح ندادید آیه ۱۰۸ سوره انبیا چیه آیه آیه اینه قل انما یوها الی انما الهکم مسلمون دو تا اداصر درشه یه انما انما خوب انما دلالت بر حسب میکنه دو تاش که سر هم بیاد حذف حقیقی رو انحصار حقیقی را استفاده میکنه چقدر آیه عجیبیه قل برو بگو انما یوها الی جز این نیست که به من وحی میشود چی وحی میشود انما الهکم الهم واحد فقط به من وحی می‌شود یعنی اون چیزی که من دریافت می‌کنم وحی انصار اون وحی هم به جز یک کلمه نیست انما الهکم اله واحد یعنی توحید رحمت و رضوان خدا و علامه طباطبایی میگه ما که قرآنش وقتی نگاه میکنیم خیلی احکام دیگه توش هست وصیت توشه ارث توشه تیمم توشه قرآن الان با حذف حقیقی داره میگه فقط توحید به من وحی شد بعد یه درس بسیار بسیار بزرگ که خود علامه طباطبایی در جلد ۴ المیزان اینجا ذیل آیه ۱۰۸ گفته همین حرف رو ذیل آیه ۲۶ ابراهیم هم یه جور دیگه گفته ذیل آیه ۲۰۰ آل عمران هم مفصل ۱۵ فصل اختصاص داده در ذیل آیه ۲۰۰ می فرماید من اهم ما یشا هازالدین مهم‌ترین مشاهده من از اسلام این است که همه اسلام کلمه توحید است توحید را اگر باز کنی می‌شود همه اسلام اسلام رو جمع بکنیم میشه کلمه لا اله الا الله که رو من زیاد با دانشجویان عزیز توی هر اردویی هر جایی به همدیگه رسیدیم از یکی از حرف های که من باهاشون زدم این حرف است که من اول اینو ادای دین بکنم مهمترین مشاهده علامه طباطبایی رو بگم به تو کجا چقدر ما باید پول امام زمان حروم بکنیم تا یه دونه بهش علامه طباطبایی ۵۰ ۶۰ سال زحمت کشیدن بگه مهمترین مشاهده من از این دین چیه مهمترین مشاهده من معادش نیست مهمترین مشاهده من فلان حکم مثلا اینه که یه لفظ لفظ و نشر عجیبی هست اگه توحید را باز کنی میشود همه عقاید همه اخلاق و همه احکام اسلام لا اله الا الله نه از حیثی که همش رو خدا گفته کسی منکرش نیست نه بازش کنی بشه توحید یعنی نبوت توحید است معاد توحید است چشم‌ها را باید شست جور دیگر باید دید عزیزان سروران جور دیگر باید دید توحید یک پنجم احکام یک ۵۰ هزارم دین اسلام نیست توحید همه اسلام است و اسلام همه همش توحید است این این و دقیقا شاگردانی که این فهم را این گردن من گرو این حرفه شاگردانی که این حرف را از علامه طباطبایی و امام بزرگوارمون هم تو آثارشون همین حرف رو داره گرفتن یه قد و قامت از بقیه بالاترند مطهری اینو گرفته بهشتی اینو گرفته آیت الله مصباح اینو گرفته جوادی آملی اینو گرفته و همکلاسیشون بودن کسایی که بیشتر از مطهری فلسفه بیشتر از بهشتی فر خوندن اما شما آثاری در نظام سازی در نگاه جامعه به اسلام مثلی که در این‌ها می‌بینید در اون‌ها نمی‌بینید نکته‌های اندیشه‌ای فوق العاده مهمه تو بعد دانش خودش به تنهایی فیلسوف پیدا میشه فقیحتش پیدا میشه اما اینجور اسلام شناسی که مهمترین مشاهده یک آدمی مثل علامه طباطبایی رو بگیره و امتداد بده شهید مطهری جان در جهان بینی توحیدی امتداد داده حضرت آقا در طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن همین نگاه را امتداد داده شما خیلی هم جالبه که اینها را نگاه تطبیقی بکنید یه بار جهان بینی توحیدی و کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن و کتاب توحید در نظام عقیدتی و ارزشی آیت الله مصباح اینا رو کنار هم بخونید وجه اشتراک ها را بگیرید وجه تفاوت ها را پیدا بکنید خیلی شیرینه وجه اشتراک ها همشون اینه ماشا توحید نظام عقیده ساخته نظام ارزش ساخته در بیان آیت الله مصباح توحید نظام جهان‌بینی ساخته نظام ایدئولوژی ساخته توحید ایمان تعهد و عمل ساخته در طرح کلی توحید در بیانات شهید بهشتی نظام اسلام نظام وسیع عقیده و عمل است و شناخت یک جز از اسلام بدون شناخت بقیه اجزا ممکن نیست عقیده عمل ادبیات متفاوت جمهوری اسلامی بسازه نه تسبیح پاره پاره‌ای که این این نمازشه اون روزشه او حجشه نمیدونم به هم ربطش چیه ما اصلا کاری به ربطش نداریم ما اینجا به دلیل متعبدیم دلیل گفته واجب اصلا به ما ربطی نداره که این ربطش به نظام اقتصادی احکامش با اخلاقش نسبت ندارن اخلاقش با عقایدش نسبت ندارد اما اینجا یک نسبت منسجمی داره الهیاتش در خدمت فقاهتشه فقاهتش در خدمت الهیاتشه این نگاه نگاه اصیلی است عزیزانی که میخوان مطالعات بنیادین شروع بکنند این بنیان ها بنیان های اصیل انقلاب اسلامی از اینجا باید شروع بشه بیاد و بعد امتدادش تعقیب بشه برگردم سر بحث اینجا علامه طباطبایی از آیه ۱۰۸ استفاده میکنه که بر پیغمبر جز توحید وحی نشده است از احکام زنان این همه تو قرآن است ارث این همه تو قرآن هست اینا برگرد دوباره چشم نگاه کن اینا عین توحیده جاهای دیگه توضیحش داده که چطوری توحید خوب پس یکی از رسالت‌های عظیم این بعثت گسترش توحیده توحیدی که درش کرامت انسانم هست باز رجوع بکنید این کتاب‌های موجزی که هنوز هنوز سر اون‌ها حرف تازه‌تری نیامده یه وقتی آیت الله جوادی آملی گفتن که شبهات پیرامون عدل الهی رو عدل الهی دست شبهات داره پاسخ بدید فرمود که شهید مطهری با کتاب عدل الهی پرونده را بست ما هنوز از دهه ۵۰ بعضی از اینها تولید دهه ۵۰ است هنوز حرف جلوتری از اینها نیامده یعنی هنوز حرف مترقی همون حرف است و این حسن نیست ها حسن نیست که مثل ما نتونستیم این حرف ها را تعقیب کنیم این کتاب کوچک توحید روح توحید نفی پرستش غیر خدا از حضرت آقا بخونید که این بعد انقلاب اسلامی طرح کلی قبلش اونجا اون بیانی که شبیهش البته در طرح کلی هست توحیدی رو میگه که انسان و کرامت انسان و رعایت انسان و مساوات و برابری انسان‌ها درش اشرابه نه به هم سنجاق شده بیان خیلی بیان شیرین و جذابیه میگه توحید یعنی اینکه خدا در یک صف همه بندگان دیگر در یک صف غیر از این گفتی توحید نیست غیر از این گفتی یه الهه‌های دیگری قائل شدید وقتی تو بقیه را همه در یک صفحه قرار دادی این همه اصول بعدی که درباره انسان لازمش داریم و در اجتماعش اقتصادش باید تغییرش بکنیم اون درش در میاد خوب ببندیم پرونده را الان نمیخویم بحث توحید کنیم همین اشاراتی که عرض کردم کافیه پس یکی از رسالت های عظیم این پیامبر این بعثت کلمه توحیده کلمه توحید به این معن که گفتن نه یک پنجم عقاید یک ۵۰ هزارم اسلام همه اسلامه حدودش توحید نمیدونم فرض کنید نمازش توح و دوم چیه دوم کلمه اول کلمه توحید حالا توحید الکلمه مصرف کننده دین انسان توحید وقتی آمد که دیگه شما بگید توحید و کل این دینه باید این انسان ها را به هم پیوند بده یک کلمه مشترکی پیدا بشه اون کلمه مشترک همین کلمه توحیده اراده ها معطوف به این کلمه متعالی توحید و این تعالیم گسترده توحید بشه و یک انسجام تازه در جامعه شکل بگیره آدم ها قبلش هم از هم بریده نیستند آخرش برادر با برادر اینجا قبیله خون عامل پیونده میخواد بیاد طرحی نو دراندازه الان آدمیان دوباره از هم منفصل بشن و دوباره به هم متصل بشن از خون و قبیله و تعصب های قومی و قبایلی بشن و با ایمان به خدای متعال بزرگ پیغمبره و اصلاً کسی که تونست این کارو بکنه پیغم خیلی حرف عجیبی زدم نه پیغمبران چنینن هرکی این کار را انجام داد تو بگو پیغمبره پیغمبر کسی نیست که شق القمر میکنه پیغمبر کسی است که تالیف اینجور آدم‌ها رو به هم انجام میده این جنسش اصلا جنس کار پیغمبریست کسی اگر همچین پیامی از آسمان آورد که اینقدر مکرایی درش باشه که بتونه اراده ها رو به او منعطف کنه اراده هایی که به شکل عظیمی تو تعصب های قومی و قبی کار پیغمبران است این کار را پیغمبر شما انجام داد تو آینه تاریخ انجام دادی یه آرمان نیست یه آرزوست شما برمیگردید دقیقا توی تاریخ اسلام میخوید انجام شده الان بعضی نمونه هاش میگم من به شما دیشب قول دادم که قرار نیست خیلی سخته و خیلی خودم رو من قرار نیست درباره خود نبی حرف بزنم من قرار نیست درباره ولی حرف بزنم قرار درباره نقیب حرف بزنم این دو کلمه رو گفتم ماموریت نبی را بدانید تا امشب از من سوال کنید نقیبات برای این دوتا ماموریت چیکار کردن برای کلمه توحید برای شکستن بت هایی کهها که پیوند های رو درست کرده که در درون او پیوندها مخاصمه ها است هر کلونی که با هم پیوند داره خوب دقت کنید چی دارم میگما هرچه پیوند شدیدترش خطرناک تر قبیله ای که انسجام درونی بیشتری دارد بمب متحرک تری است در اون شبه جزیره چون بیشتر پشت هم قرار میگیند اگر خون از دماغ یکی ش ریخت همه اون قبیله میرن دوباره تاراج میکن هایی که موتن جنگ و درگیری و نزاع اند یکیش همینه ها این نکته های مهم یه درس بزرگ اگه بخوام از انجیل بگم حضرت مسیح برعکس این که سر زبان ها افتاده جای جای انجیل من اینو دیدم بسا جنگ که مایه همه صلح هاست این حرف مسیح شما اگر بخواهید بگید مسیح یکی از آموزه های انجیل چیه میگه صلح زیر شمشیر یه جنگی که دیگه همه جنگ ها را تمام میکنه کاش مجال باشه سر اینها حرف بزنیم نوکر قرآنم سجده بر این قرآن میکنم این یه وای به چشمی که همه جنگ‌ها رو می‌خواد بد بدونه همه سال‌ها رو ویران میکنه چون بسیاری از صلحا موتن جنگ صلحی که گرگ‌ها با گوسفندها می‌کنند خوردن تدریجی همه گوسفندهاست قات نه چون ایمان ندارند بکشیدشون داعش نیستند چون ایمان ندارند چون عهد و پیمان ندارند چون انسان نیستند امروز با تو عهد می‌بنده فردا میزنه توی غافلگیر تو رو نفلت میکنه یک بار برای همیشه باهاشون بجنگه تمام کنید کی گفته جنگ بده کی گفته شمشیر بده اگر ائمه کفر را نشانه بگیره همه همه صلح‌ها از اون لحظه به بعد اما نوکر امامی هستیم مرید امامی هستیم انشاالله شیعه امامی هستیم که قیام به سیف داره قیام به سیفش برای بالای سر تو شهرها دور نمی‌زنه مثل مثلاً طالبان و القاعده و کجا و کجا که یا فلان حکم انجام بده یا گردنتون میزنم قاتلو ائمه الکفر با ائمه کفر یک بار برای همیشه جنگ خواهیم کرد ما این البته جمع شما اومدم خیلی چی میشه که حرف های بزنه که من قول دادم همه رو شب آخر بزنم پیام ختم نامه امام این دو تا پیام آخر امام که باز دوباره خلاصه همه پیام‌هاست که منشور روحانیت پیام قطعنامه یک جنگ و بسته هزار جنگ و باز کرد یک جبهه رو نه اینطور دقیق تر بگم یک جبهه را بسته هزار جبهه رو باز کرده ما جبهه شروع کردیم اینجا رو کسی نباید همه جاهایی که ائمه کفر نیستند باهاشون ببند اشکال نداره ائمه به تعبیر زیبایی که حضرت آقا داره اگر خواستید تاکتیکی عقب و جلو برو استراتژی نه اونجا معرکه بازه یه دستور قرآنه خب اگه دور نشیم بین کلمه توحید با توحید کلمه که رابطه دو سوی با هم دارند کلمه توحید که میتونه توحید کلمه درست کنه و الا سر قوم و قبیله با هم باشند و یه لا اله الا الله بگن اون مفسور اسلام نیست اصلا میبره یه جایی تو مسیر جدا میشه هر کسی به اصل خودش برمیگرده چنان که تو تاریخ دوباره اینو میبینی اونجا که با امیرالمومنین پشت میکن اونجایی که به اباعدالله پشت میکن عصبیت قومی قبیلگی دوباره فرمان صادر بسم الله مجراها و مرصاه‌ها نیست جامعه جامعه‌ای که توحید کلمه را پذیرفت کلمه توحید رو پذیرفت به یک اعتلافی به یک انسجامی میرسه که بسم الله مجراها با خدا راه میره با خدا می‌ایسته به نام خدا میره به نام خدا لنگر میندازه حرکتش ایستا حرکت الهی میشه قرآن از این جامعه تعبیر میکنه به جامعه ربانی ربیون باید جامعه ربانی بسازند جامعه ربانی همچین جامعه توجه میکنید دور نشم آقا بگو نجیب ها برای این ماجرا چیکار میکن نقیبا او ۱۲ نخی چیه فقط بیت المال تقسیم کنند بیت المال هم نیست اون دو تا نخی نقبا چی اند کارشون حلقه اتصال با ربیونی هستند که الان شروع کردن ایمان آوردن ۵۰۰ نفر آمدن ۷۰ تاش مسلمان اند دارن برمیگردن الان تعداد مسلمانا بیشتر میشن ۷۰ تا ۱۲ نقیب‌ها شروع می‌کنند جنبش‌ها را حرکت‌ها را نگاه کنید مثلاً جنبش شکستن بت‌ها همین بت‌های ظاهری شروع میشه همون نقیب خزی‌ها که نقی هم بود شروع میشه خیلی هم با غلظت این کارو می‌کنه خب بعد شروع میشه شروع شکستن وقتی پیامبر خدا وارد مدینه میشه موج بت شکنی راه میفته قبلش کی پیشدازی کرده همین کلمه توحید داره به اونها درس میده کلمه توحید داره به اونها کنش تعریف میکنه کنشی تعریف میکنه در عین حال که آدم های وجیهی هستند در عین حال که آدم های معتبری هستند شروع میکنند همینطور رفتن من بهتون بگم بعضی هاشون حتی تو دوره جاهلیت هم بود نپرستیدند فکر نکنید سیاه اندر سیاهه توی همون سیاه یه نقطه های سفیدی هست یکی از کسانی است که حالا آخر کار دربارش خواهم گفت یکی از نقباست حتی تو دوره جاهلیت بت پرستیده حالا مثل اسعد و دیگران یه دوره بت پرستی هم داشتن الان اسلام آوردن شروع میکنن حرکت برای بت شکنی این نقیب ها اگه بخوام تیپ شناسیشون بکنم یه آدم های هستند بعضیشون از علما خردمندان دیشب بهتون گفتم بعضی کامل پس بس که میگن بیشتر عقل عملی ها نه اینکه فیلسوف ارسطو افلاطون بودن برای مردم درس های عجیب و غریب میگفتند عقل عملی داشتند خوب دقت کنید چی میگن اینا جزو ذاتیات این نقیب هاست و این اشراب باید بکنی وقتی میخوای بازسازیش کنی باز تولیدش کنی در نظام خودت نقیب یک آدم منزوی نیست نقیب یه آدم بی اثر اجتماعی نیست نقیب دارای سرمایه اجتماعی است نقیب کسی است که حرفش می‌گیره روشو می‌گیرند و او باید یه عقل عملی حسابی داشته باشه اگه حرف امروز یه چیزی میگه فردا یه چیز دیگه میشه صدر و ذیلش به هم نمی‌سازه که نمی‌تونه مقبولیت اجتماعی داشته باشه مقبولیت اجتماعی داره ممکنه فیلسوف نباشه ممکنه عالم به معنای مصطلحش نباشه اما عقل عملی کاملی داره عقل عملی یعنی همین عقل تدبیر از تو خونه از خودت شروع میشه تو خانوادت میاد و بعدا تو شهر توی کشورت بتونی تدبیر کنی عزیزی که در یه مسجدی نمیتونه ائتلاف درست بکنه چطور انتظار داره رقابت کنه چطور انتظار داره حلقه میانی باشه این از من ندید بگیرید چون الان هم یه طوری شده که اصلا آدم نمیتونه بگه به خودمون انتقاد کنیم علیه حزب الله ها حرف زد چیکار ما کجا به همدیگه تذکر بدیم آخه یه عزیزی توی مسجدی آقا مسجدی یک دست بود از ویران کردی تا جایی که آقا اصلا یه جمع متشددی بود فلانی که آمد همه رو جمع کرد این آدم باشی هرکی می‌خواد کسی که بیشتر خونده و بیشتر می‌نویسه و بیشتر پر مدعاست الزاما نقیب نیست عرض کردم فقط تو عقل نظری بهش نگاه نکن عقل عملی کامل تعبیر آیت الله جوادی آملی داره به ما طلبه ها میگفت حالا شاید اینجا قابل باشه گفت طلبه های که میخوان هجرت برن تو شهرستان ها فصل متوسط عقل کامل تعبیر خودشه میگ لازم نیست علامه طباطبایی علامه طباطبایی شهرستان چیکار خب اینجا المیزان بنویس اینجا بنویس اینجا جوادی آملی تربیت کن تو قم شهرستان چیکار فضل متوسط یعنی تشخیص بده دور از ش وقتی میخونه بدون چی میگه اسلام چی میگه یه چیزی بفهمه بتونه از المیزان برداشت بتونه از نهج البلاغه برداشت کنه حالا در حد مجتهدان نیست که سرحدات علم رو جلو ببره این فضل متوسطه ولی عقل کامل یه استادی که سر کلاسش درس میده شاید عقل کامل براش اونقدر مهم نیست که برای یک روحانی در یک روستا مهمه عقل کامل عقل کامل یعنی عقل عملیه یعنی عقل تدبیر بلد باشه تدبیر کنه این آدم بعدا میاد بالا میخواد یک کنش بزرگ اجتماعی را با یک حرکت با هم بالانس کنه اگه تو مقیاس کوچک مسجد شما حلش و روستایش یاد گرفته اونجا هم یاد میگیره اگر اونجا به اصطلاح میرسونه یه جمع بزرگی همراهشن و لایکش کردن آوردن همه رو پشت دیوار چپه کرده نمیشه آقا نمیشه بابا تو بلد نیستی بله کار سخته سخته اما باید این هنر رو داشته باشی این لولا رو چطوری نیروی مردمی رو تبدیل کنی که حالا شب آخر خواهم گفت ایمان رو چطوری تبدیل کنی به عمل صالح این فناوری رو باید بلد باشه توی مشهد شما چند پیدا میشه کسایی که ذره جمع کردن سنجاق کردن به هم نه وقتم کمه یه جاهای مهمی باید برسم ببینید هر عالمی نه هر کدوم یه قطعه تاریخی میگم فقط از کسی که چیزهایی رو بیرون کنه یک کسی هست ابی ابن کعب هر کسی درباره اش بخونه این هم از نجاره یعنی از همون قبیله اسد این بحث به ظاهر عالم تره اصلا تو زمان رسول الله فتوا کاتب وحی جمع آوری قرآن کرده فتوا هم میده از فقها هم هست ولی نقیب نیست چرا رقیب نیست چون از اخبار یهودی بوده که الان و پیامبر یه اصلی تاسیس کرد لا تعخذ دینکم من مسلم اهل کتاب دین خودتون رو از مسلمانی که قبلا اهل کتاب بوده نگیرید چرا مسلمان حساب نکنیدا اون مسلمانه بیا تو بین شما زندگی بکنه نمیخواد نگاه بدبینانه نگاه کنید برای شنود کار بزاری که این راستکی اون رو پرچم دین قرار نده او را مطهری قومت قرار نده چرا اعتقاد لا تعخذ دینکم من مسلم اهل کتاب عالم تره ولی نهیب باید اصل حرف و ناب حرف رو ببره حتما باید از انتقاد درش مصون باشه کسی که قاطی داره و یه خورده توش قاطی پیدا میشه اون نمیتونه بع شهید هم بشه بعضی از شهید شدن دیگه مث آمده و تو بدر احد شرکت ۱۲ نفر قرار نگرفت تا اون توهین به اصطلاح کلمه التوحید خوب انتقال پیدا کنه بدون التقاط پیدا بکنه خدا رحمت رحمت کنه شهید مطهری در پیرامون انقلاب اسلامی میگه از من سوال میکن درباره استفاده از روشنفکران می‌گویم از با استفاده از آنها موافقم موافقت مشروع نه فقط آخوندها حرف بزنند که الان نظر غالبی شده و نه اونها پرچم های موافقم موافقت مشروع اسلام شناس های باشند که بتونن غلط ش را بگیرند و بتونن محاجه کنند مثل روشی که خودش با مثل شریعتی و دیگران میخواست که حسینیه ارشاد برقرار بشه کس خوب کلمه توحید پس دو کلمه توحید نقیب اولاً التقاطی نباشد بتونه ناب حرف رو رد کنه و دوم اینکه بتونه جنبش ساز باشه مثلا در این قطعه تاریخی که گفتم شروع می‌کنند بت شکستن که این یه تابو بود شکستن بت توی جامعه بت زده یه کار آسونی نیست حالا یه وقتی پیغمبر و امیرالمومنین تو مکه شروع پیغمبر بعد از این معجزه هاست نقیب الان بتونه اینجا شروع بکنه توی مدینه این سرمایه اجتماعی بزرگی داشته باشه که قبیله تو سرش خراب نشه نه آمده توحید بیاوره و بتشکنه قبیله را آب ببره تمام پیوندها از هم گسسته بشه نه قراره این کلمه توحید بیاد توحید کلمه درست کنه پس نه اینجا باید مسامحه بکنه که بگه من آقا بت نمیشکنم تا دور هم جمع مون دور عزیزان با آستین بالا بزنند مسئله‌های سخت حل کنند دوره مسئله‌های آسان گذشته انقلاب اسلامی مسئله سخت یعنی جمع بین کلمه توحید و توحید الکلم جمع بین خلوص و اتحاد و وحدت اینا مسئله های سخته اینها نظریه میخوند اینها یه عقل عملی فوق العاده بالایی میخو راست حسینی سر این منبر میگم ما من به کفش نداریم ما به اندازه کافی کسانی که حرف ناب انقلاب اسلامی رو بیارن در عین حال ۸۰ میلیون ایرانی با گرایش های مختلف اراده ش را معطوف اونها کنند اندازه کافی نداریم و بر کسانی که این رو در خودشون میدونن به ضرس قاطع میگم یه واجب عینیه استطاعت وارد کنند نیاز فوری و ضروری هر جنبشی است هر انقلابی است انقلاب پیامبر اگر تو مرحله اولش خوب پیشرفت کرد خوب این کار را انجام خیلی خوب این کار را انجام دادند به بحثی که حالا بعدا مهاجر آمدند و اصلا چون نقیب جلسات بعد خواهم گفت به شکل ادواری صورت های دیگری هم میپذیره اما توحید کلمه رو چیکار میکنند این انسجام اجتماعی را چیکار میکنند پیوند ایمانی را چیکار میکن خوب پیامبر اول موانع این انسجام ها را از بین برد مبارزه با تبعیض عدالت گستری که مفصل یه بحث خاص خودش داره که اون چیزی که عامل اصلی شکستن دل هاست ها حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه شون برای عدالت برای احکام شروع میکنه فلسفه فلسفه گفتن علت گفتن خدا حج را چرا واجب کرد خدا و خداوند عدل را واجب کرد تنسیقا القلوب تا یک نسق کند قلبها را چون انسجامی که ما می‌خوایم انسجام بدن‌ها نیست انسجامی است که از قلب‌ها جوشیده این دل‌ها باید یکپارچه بشه یک نسق بشه هم نسق بشه هم نسخی با تبعیض جور در نمیاد تبعیض ذره ای می‌کند و عدالت تامین میدهد یک قاعده است شما هر جا تبعیض درست کردید پشت سر او تبعیضی تبعیض دیگری هم خواهد بود تو آینه تاریخ خیلی آسون میتونم بگم اولش آمدن گفتن عرب ها عجم ها بلافاصله عرب ها گفتند خب عرب ها قریشی غیر قریشی به همون دلیلی که عجم و بیرون کردی الان غیر قریشی را بیرون میکنه قریشی ها گفتن باشه قریشی هم دوباره مثلاً نزدیکترهای چیز امیه غیر بنی امیه طوری ذره‌ای شد که در زمان خلیفه سوم به خاطر اینکه فقط عموی‌ها حکومت می‌کردند ولاغیر ریختن خلیفه سوم کشتن یا آخر تبعیضه طوری ذره‌ای می‌کنه که همه رو نابود می‌کنه عدالت چی عدالت یعنی رعایت استحقاق‌ها هر کسی حقی دارد بیاید تعمیم تعمیم عنصر اصلی انسجام اجتماعی عدالت نمیشه دوستان سخنرانی درمانی کنیم هی وفاق ملی وفاق ملی دست عدالت نزنیم هر کسی وفاق ملی می‌خواهد گسترش دهد مالکیت عمومی را برابری در حقوق و دستمزد ها را نمی شود نجومی بگیر و کارگر حداقلی بگیری که پنج ماه هم بهش نمیدن رو این با او انسجام پیدا بکنه شوخی داریم میکنیم موتن خشونت و تنفر و جدایی قلب‌ها از هم رو بزایی اما نتیجه وفاق و همدلی بخو سخنرانی اخیرا آقا دوباره تو همین قسمت دیدار با دولت سخنرانی نمیشه با آیین نامه نمیشه با دستور نمیشه جان کندن میخواد تا یه مینیممشو جابجا سختیه هر کسی مردانه باید یاد باشه اول این کار کرد بعد آمد بعد که عوامل اصلی تو خودش یه بحث مفصلی است که پروژه رو شروع کرد که تا خیبر مفصل جای دیگه چون فاطمه توضیح دادم دیگه الان مجالش نیست وارد بشم باز دوباره درباره نبی حرف میزنم یه پروژه رو شروع کرد این یکی از افتخاراتیست که من به این پیغمبر موافات میکنم با ف شروع کرده با یه جامعه ثروتمند شروع نکرده با جامعه که از ابیطالب رانده شده الان هم اهل صفه داره ۷۰ تا تا ۴۰۰ تا این هنر این جامعه‌ای که اینقدر دچار فقره تا سال هفتم هجری هشتم هجری به جایی رسونده که فقر به کلی ریشه کن شده اونجا اگر میبینی دیگه خانه فاطمه زهرا فض داره تو همه خونه ها حافظه هست تو همه خونه حافظه هست و الا قبلش به فاطمه زهرا گفت من چطور برای تو خاتمه بگیرم در حالی که اهل سفره در مسجد من هستند توجه میکنید آمده اینجوری برنامه اول این این کار اساسی و بعدش که میگم بعدش بعد به لحاظ رتبی به لحاظ زمان این زودتر شروع شده این اختلاف های قومی و قبیلگی و کدورت های که الزاما سر عدالت و ظلم نیست سر نطق های تیز ماست که بعضی وقتا به همدیگه گیر میکنیم اینها را با نهاد و آات و برادری از بین برده آخرین جنگی که بین اوس و خزرج بود جنگ با یه خورده قبل از هجرت بود آثارش هنوز بود تا ایامی که رسول الله توبا اومده بود یعنی از شهر متمرکزی نبود محله‌های اولش در قوا شروع می‌شد خزرگی‌ها و آخره بودند اونجا وقتی بود خزرجی‌هایی که مسلمان شده بودند و عقبه دوم باهاش بیعت کرده بودن می‌ترسیدن بیان نمازشو زیارتش چون با اوصی ها تازه جنگ تمام کرده بودن ممکن بود دوباره شعله باز بشه یه همچین وضعیتی است خب آمد اهل اخوت بست و آثاری برش مترتب کرد که حالا نگاه کن من اینجا یه تیکه رو میخوام بگم حضور جمع بندی کنم تو عقبه اول که عرض کردم ۱۲ سال ۱۲ بعثت بوده که ۱۲ مسلمان آمدند خب اینا وقتی برگشتن مدینه با هم جنگ داشتند دیگه حالا تو عقب آمدن دو تا اوسی ۱۰ تا خزجی مسلمان هم شد هنوز به عقبه دوم نرسیده که نفی به انتخاب کنند میخوام بگم نقیب چیکار است وسط وقتی برگشتن نماز جماعت اسلام رو نتونستن برگزار کنند طوری شد که مکاتبه کردن به پیغمبر با یه امام جماعتی بفرست که ما با هم راضی نمیشیم مصعب بن عمیر از اینجا فرستاده شد هم برو براشون نماز بخون بقیه احکامو نشونشون بده اینا که چیزی بلد نیستن از اسلام توجه میکنید این وضعیت رو تحویل گرفته مسلمان شدند اما هنوز لب های درگیری شدید همه انقلاب اسلامی و امام و قبول دادن چراغ خاموش هم همدیگه پاره میکن اوس خزرجیم ما بعضی ها خب نامه می‌نویسیم یه مصعب بفرست برای مصعب دوباره دعوامون میشه پیغمبر قبول نداریم هر کی فرستاد کسی پیدا نمیشه که دیگه محل اتفاق باشه یه خورده خطرناکه دوستان یه خورده سرش آژیر میزنم خطرناکه یه جاهای بد میکشه حوا بعدش چی شد بعدش مخاتی که درست کرد که البته اول و آخر کار ناز شست خودش قرآن اصلاً به رخ میکشه فسبحتم به نعمته اخوانا این نعمت ولایت نعمت نبوت رسول الله است طوری شما رو به هم پیوند داد که برادر شدید این تیکه تاریخی رو واقعا حذف ببرید یهودی ها وقتی دید حالا اینجا اولین نماز جمعه خونده شد آقا سر یه نماز جماعتی تو یه قبیله دعوا میشد مخات که درست شده هنوز مثلاً سال هنوز عقبه بیعت کردن هنوز پیغمبر نیامده که ما فقط نقبا فرستاده شدن من میخوام نقطه چین های تاریخی کامل روشن نیست یه خورده روش فکر کنید چون اطلاعات تاریخی زیاد نیست اینجا خیلی باریکه تاریخیه یعنی قتل شکونی حرف پیدا میشه ببینید نقبا چه کردن همون ۱۲ نقیب سر گسل‌ها ننشستن تو قبیله‌شون بودن اما اون لبه‌های تیز قبیله با قبیله دیگر رو هی سوهان زدن ایستاده بودن چیکار کنن ایستاده بودن ائتلاف‌ها رو درست کنن میگه که همون آدم های دقت کنید تاریخ دارم میگم نقی فرستاده شده عقبه دوم فرستاده شده اما پیغمبر خودش نچیده تو این شهر چه اتفاقی میفته نماز جماعت دعواشون شده بود الان اولین نماز جمعه خونده میشه پیغمبر نماز اولین نماز جمعه اسلام را غیر از پیغمبر بعضی گفتن اسعد بن زراره امام جما اولین نماز اگر توحید رو میخواد به گسترانی اینها جنبش اگر وحدت کلمه را میخواد درست کنه اینها وحدت کلمه درست میکن این زیرساخت ها آماده میشه تا وقتی پیامبر میاد عهد اخوت میبنده راحت اخوت بسته میشه تازه از جنگ هنوز آثارش هنوز هست باید قبیله جاهلی و خون و اینها رو بدون یعنی چی که اینجا چیکار میکنه آقا اینجا طوری شد که تمام کنم یهودی‌ها از اینکه این دو تا قبیله به هم پیوند خوردن و الانم مدافع پیامبر شدن خیلی نگران شدند یه قطعه‌ای از تاریخ اسلام دسیسه‌ها و توطئه‌های به اصطلاح یهودی که دوباره اینها را از هم جدا کنه و سوژه کافی هم داره خاطرات جنگ‌های گذشته رو شروع می‌کنه تکرار کردن رادیوهای بیگانه شروع می‌کنن تو جمع اینها هی گفتن اشعاری و رجعت ها که تو جنگ ها علیه هم میخوندند که کشته های طرف مقابل رو به رخ می‌کشید کشنده رو به رخ کشید که من چطوری کشتمش این دوباره میخوندن تا احساسات تحریک بشه و یک جاهایی داشتن موفق میشدند بعد الان پیغمبر تو این جامعه است یه جایی طوری یهود اینجوری کار کرد که جمعی از او یه جمعی از خزرج گفتم میریم تو ریگزار فلان جای حومه با هم شروع میکنیم جنگیدن رفتن برای جنگیدن حرف به پیغمبر رسید پیغمبر رحمت خودش تا پیامبر و دیدن و دوباره یادشون افتاد به اون اخوتی که بینشون درست کرده بود تاریخ گریه کردن و همدیگر رو بغل کردن ما به همچین چیزی نیاز داریم به همچین چیزی نیاز داریم به اینجور پیوندهای محکم که به اصطلاح نقش بزرگی به اصطلاح نقبا تو این مسئله خیلی خیلی جدیه خیلی خیلی جدیه حالا این نکته پایانی چون تا اینجا اومدم نمیتونم اینو نگم یکی تو وفاق گفتم مسئله عدالت یکی هم اینجا نقای یک کار دیگه هم میکن توی همین وحدت کلمه تو همین ادعاها عزیزان توی قبیله ای که الان نقی بشه همه ش خالص سلیمان نیستند ضعفای ایمان منافقین هم توش هستند ما الان عدد منافقین عدد منافقین حضرت رو میدونیم تاریخ نوشتن خوب کی باید اینا رو جمعشون کنه جناح ما اند ظاهرشون هم اسلامه منم به باطن الان نمیتونم اینا یه جاهایی ممکنه لغزش‌هایی درست کنن چطوری برآیند کلم ائتلاف باشد و چطوری این‌ها را عقب این قافله بکشونم یکی از زحمت‌های یعنی وقتی مثلاً فرض بکنید عبدالله ابن ابی میاد تو ماجرای افک تهمت برای زن رسول الله درست میکنه برای خود رسول الله رسول الله به اون اهمیت توی مدینه رسول الله میاد پیش کی گله میکنه پیش سعد بن عباده بزرگ حضرت میگه این کار خوب نیست میکنه وقتی سه نفر در تبوک تخلف میکن خب جامعه امروز سه نفرش تخلف کنن فردا ۳۰ نفر دیگش تخلف میکن اونم توی واجبی اینجوری که باید بریم خب این استجا که پاره میشه خوب دقت این نکته خیلی مهمی میخوام بگم کی باید جمعش کنه فقط حاکم حاکم که زینت توی ماجراست بار اول نه بار دوم نه بار دوم میگن که همش داری از ما هزینه می‌گیری نقبا اون کسایی که اون سه نفر رو بایکوت کردن خاندان پیغمبر فقط نبودن خود اون‌هایی بودن که هم قبیله‌اش بودند و نقبا اون رو ترتیب دادن پیغمبر گفته که اینها اشتباه کردن کسی باهاشون بایکوتشون کردن اینجا حرف مهمی می‌خوام بزنم هیچ اشکالی نداره آقای پزشکیان عزیز هیچ اشکالی نداره گردن بگیر گردن بگیر نه اینور اینها رو تابو کنید که یک کسی زده حرف نداره برگرده نه اونور برگردید دور هم باشید چی برگردید دور هم باشیم ضعف ایمان و کسایی که یه جایی خل توی انسجام امید درست کردن یک کسی باید گردنشون بگیره تا وفاق ملی شکل بگیره دیگه پا من اینها دیگه غلط نمیک ضامن رهبری شخص آقای امینی شما ضمانت بکنید که به انقلاب آسیبی نمیزنه فردا عصرشو بردارید خود آدم گفت من نمیتونم اتفاقا آموزه دینی دیروز یه متخلفی رو یک آدمی در جامعه رسول الله بهش امان میداد میگفت این متخلف بوده من بهش امان میدم تحت امان من بیاد تحت امان من بیاد گردن میگرفت مثل یه جور کفالت دیگه اشتباه نکنه ببینید راه های وفاق ملی اینست نه این که در ببندید همین آدم های که بعد از نمیدونم فرض بکنید همه سوار شن یا خودش بگه دیگه نمی‌کنم یا جمعش گروهش جناحش پشت سر ضعیف الایمان هاش کسایی که انسجام اجتماعی رو میشکنند راه برن جبران کنند این روشی بود کهبا انجام دادن انسجام اجتماعی درست کردن و باغ ملی درست کردن ببخشید وقتم گذشت و باید انجام بشه بعضی از اینها که دیگه به اصطلاح ممن خلاصه توطئهگرها نشه این نمونه را بگم و تمام تو دوره امیرالمومنین یک کسی است به نام حنظله ابن ربیعزلت بن ربیع بیعت کرد با امیرالمومنین بدن رفت پیوست معاویه امیرالمومنین وقتی خب اینهایی که این کار میکردن این تخلف را میکردن حکمشون در جامعه امیرالمومنین این بود که خون به جایی که خودش و نیروی انتظامیش رو بفرسته حریفش رو حاضر کرد همون نقیبش گفت این کارو کرده چیکار می‌کنی جناح چپ جناح راست جناح نمیدونم چیکار دارید میکنید تفاوت رای داریم تفاوت سیاست داریم اشکال نداره ولی نه تن فروشی دیگه خط قرمزه جمعش کنید وقتی امام علی اینو گفت علی را خراب کرد این اون چیزیست که انسجام اجتماعی شکل همه هزینه ها پای حاکم نمیفته میاری آدم ها رو ضعیف الایمان ها و متکثرها را هم میارید اما یه جوری هم گردن میگیری ما فقط بیاری که اون و به اصطلاح کلمه توحید آسیب بمونه اون حرف مبنا اون نامه از بین بره این مسئله سخت است که شاید یه شب دیگه باید بیشتر درباره روضه بنده دیشب از یه عاقبت به شری گفتم که از این نقبا بود و زحمت‌ها هم کشید عاقبت به شهر شد امشب یه عاقبت بخیر ابن کیهان کسی است که تو جاهلیتم بت نپرستی جز اولین مسلمون‌های مدینه است تو عقبه اولم رفته تو عقبه دوم هم رفته بیعت اولو کرده بیعت دوم هم کرده به عنوان نقیب انتخاب شده تو غزوات همراه پیامبربره مامور سنجش خرما های خیبر یعنی صمت از طرف حضرت داره از مخالفین سقیفه هم هست یعنی وقتی میرسه تو استمراری این حرکت به ماجرای امامت سکوت نمیکنه صراحتا از کسست که مخالف خودش اعلام میکنه و این جز به اصطلاح بزرگانی بود که توی انصار بود و حتی بعدش چون خلیفه خیلی آدم های محترمی بودن اینا دیگه نقیب زمان پیامبر هم بودن تو جامعه مدینه نقش داشتند گفتند که آقا بیاید یه صمد قبلی رو یه جوری دوباره با اون خلیفه‌ای که درست نمیدونستش حتی موضع چیزی هم گرفت بعد آمد برای امیرالمومنین یکی از کسانی است که همدوش عمار تلاش می‌کنه برای بیعت اسمشو زیاد نشنیده باشید ابن کیهان کنار عمار یکی از کسایی است که بیعت جمع میکنه و در صفین هم بعد از عمار شهید میشه اینا چیپ های آخر هم درست تا آخر هم درست و کار خودشونو خوب انجام میدن امشب شب رحلت رسول گرامی اسلام خیلی شب سختی است و بر مردم مدینه هم خیلی سخت گذشت وقتی شهادت یا رحلت رسول الله تو مدینه پیچید اصلا به طور طبیعی شهر تعطیل شد و خیلی فضای سنگینی توی مدینه حاکم دیشب اشاره کردم الان امشبم دیگه مجالش نیست بگم لحظاتی که داره این پیامبر از این دنیا میره به یکی از زیبایی‌های اسلامی که در عین حال که یک نگاه وسیع و فراگیری به کل این امت داده بود آینده‌ها رو می‌بینه اما تو مقیاس کوچک خودش و پیرامونش هم اینقدر جزئی زندگی میکنه که آدم محیر میمونه که چه آدمیست اینقدر حواسش جمعه تو جزئیات زندگی همین لحظه ظاهرا نزدیک به جان دادنشه که امام حسن و امام حسین علیه السلام برایش وارد میشه و مثل همیشه اینقدر خودمانی که نمازم اگه وارد میشدند به شانه های مبارکش می‌نشستن الان روی سینه های پیامبر تعالیمش گفته که کسایی که میخوان جان بدن باید این سینه هاشون را سبک کنیم رو به قبله میکشید حتی این های پیراهن در این حد خدا بهمون رحم کنه اون لحظه که جان ما رو میگیند مگه چه میگذره با آدم که مستحب حتی این چفت ها را هم باز کنید اینم سنگینی میکنه حالا امام حسن و امام حسین رفتن نشستن رو سینه فاطمه زهرا و مثلاً امیرالمومنین میخون اینا رو جدا بکنن لحظه جان دادن پیامبر اینجا گفتن اجازه بدید باشه آرام جانند یا کسایی هستند که با بودن آنها جان دادن نزد عزرائیل آسان پیامبر کاش بودی گودی قتل که بودی و دیدی لحظه ای که کسی نامهربان و خیلی جبار روی سینه عزیزت حسین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *