سخنرانی «توحید و کرامت انسان در نهضت عاشورا» ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در دهه دوم مراسمات ماه محرم ۱۴۰۲ ش، به همت هیات اصحاب الحسین(ع) دانشگاه تهران منتشر میشود.
دریافت شب نخست «توحید و کرامت انسان در نهضت عاشورا» | “دریافت از پیوند کمکی“
دریافت شب دوّم «توحید و کرامت انسان در نهضت عاشورا» | “دریافت از پیوند کمکی“
دریافت شب سوّم«توحید و کرامت انسان در نهضت عاشورا» | “دریافت از پیوند کمکی“
دریافت شب چهارم «توحید و کرامت انسان در نهضت عاشورا» | “دریافت از پیوند کمکی“
دریافت شب پنجم «توحید و کرامت انسان در نهضت عاشورا» | “دریافت از پیوند کمکی“
دریافت شب ششم «توحید و کرامت انسان در نهضت عاشورا» | “دریافت از پیوند کمکی“
چکیده جلسه اول سخنرانی حجت الاسلام قنبریان
هیات اصحاب الحسین(ع) دانشگاه تهران/ دهه دوم محرم۱۴۰۲
دوگانه های مکتب ساز
بین حرفهای کلی و تکراری اگر نقطه های تمایز مکتب اسلامِ اصیل با مکتب های دیگر و اسلام های انحرافی و التقاطی معین نشود، برای جوانان مضرّ است.
برای سهولت فهم و مقایسه میشود نقطه های تمایز را به شکل دوگانه های سرنوشت ساز بیان کرد. دوگانه هایی که اضلاع اسلام اصیل را از مکاتب دیگر جدا می کند.
اقلا دو دیگری قوی و قدرتمند برای آن مکتب اصیل هست که هریک در جانب یکی از دوگانه ها می ایستد.
دوگانه توحید_کرامت انسان
ریشه تمایزهای بعدی در این دوگانه ی مادر است.
– توحید در اینجا نه یک پنجم عقاید و یک باور ذهنی بلکه “توحید در امتداد اجتماعی” است.
همان سیمایی که در کتابهایی مثل جهان بینی توحیدی و طرح کلی اسلام آیت الله خامنه ای و… می بینیم.
یعنی نفی پرستش غیر خدا در همه عرصه های زندگی.
پرستش هم بمعنای اطاعت مطلق و بدون چانه و چون و چرا؛ نه دولا راست شدن و مناسک خاص.
غیر خدا هم نه فقط بت های سنگی بلکه “قانون غیر خدایی”، “نظم اجتماعی خداناپسند” و “رسوم و سنت های مغایر با خواست خدا” و… را شامل است.
می بینید چنین توحیدی دعوا دار است!
– کرامت انسان در اینجا یعنی انسان از حیث انسان بودن محترم باشد. در مرتبه اول کرامت، او قبل از پسر کی بودن و از کدام قبیله بودن، شرقی یا غربی بودن، سیاه یا سفید بودن، مسلمان یا غیر مسلمان محترم باشد.
نقطه مقابل، طبقاتی دارد که انسان وقتی در آنها قرار گرفت کف احترام و تکریمش حاصل میشود.
دو نمونه از دو مکتب درباره کرامت انسان:
- معاویه اباعبدالله(ع) را برای ازدواج با کنیز آزاد شده اش در نامه چنین ملامت کرد: به من خبر رسیده که با کنیز خود ازدواج کرده ای و از همگنان قریشی خود که برای نژادت ، گزینشی گرانبها و در پیوندت مایه بزرگواری خواهد بود دست کشیده ای! نه به سود خود کار کرده ای و نه برای نسلت، انتخابی شایسته داشته ای!
[منطق ضد کرامت انسان در این جملات موج می زند]
امام پاسخ داد: …اسلام فرومایگی را رفع و کمبودها را از ما برداشت. بر مسلمان جز در گناهانش ننگی نیست؛ ننگ، ننگ جاهلیت است[۱]! - مردی از بلخ می گوید نزد امام رضا(ع) در سفرش به خراسان بودیم وقتی سفره ای انداختند امام همه موالی و خدام از سودان و غیر آن را به سفره فراخواند. گفتم: کاش برای آنها سفره غذا بیاندازید! فرمود: بس کن! خدایمان یکی ، پدر و مادرمان یکی است جزاء هم به اعمال است…
[همه این کار امام را تمجید می کنیم اما معلوم نیست لوازمش در زندگی اجتماعی خودمان را بپذیریم! شهید مطهری در جلد۲۰ مجموعه آثار به استدلالی مشابه درباره تفاوت سفره یک کارگر و یک مدیر کل می گوید…]
– در مقابل آن سیره امام رضا(ع) در دربار هارونی و مامونی وقتی تازه قاشق آمده بود ابویوسف فقیه متحجر آن دوره به استناد آیه “لقد کرمنا بنی آدم” از قول جد عباسیان (ابن عباس) روایت کرد که: کرامت انسان به این است که با دست غذا بخورد نه مثل حیوان پوزه در غذا کند! پس قاشق و ملاقه خلاف کرامت است!!!
این تفاوت دو دیگری کرامت انسان است! یکی کسی که به نژاد قریشی نیست را انسان نمی شمارد و یکی متحجرانه قاشق را نفی کرامت می بیند اما دور ریختن آن همه انسان از دستگاه هارونی و مامونی را خلاف کرامت نمی بیند!
تقاطع یا تلاقی؟!
اسلام اصیل بین توحید و کرامت انسان جمع می کند. اما دو دیگری قائل به تقاطع می شوند:
اسلام تحجر، چیزی را جوف توحید قبول نمی کند. خوارج دیروز و دواعش امروز، از ابزار تکفیر استفاده می کنند نه حتی تفسیق! مقابل خود را کافر می خوانند و مهدور الدم! حتی انجام کبیره را موجب کفر و زوال انسانیت می شمارند!
اسلام تجدد هم روی انسان می ایستد و امتداد اجتماعی توحید را برنمی تابد! برای اقتصاد و فرهنگ و سیاست و حقوق از دین پرسش نمی کند! پیش خود می گوید کدام دین و کدام قرائت از آن حجت باشد؟!! همه استنباطهای دین را کنار می گذارد و به عقل بشری بسنده می کند و سکولاریزم را جای توحید عملی می نشاند!
این شبها سر این دوگانه مهم و شعبه های آن در اسلام اصیل و مکاتب رقیبش بحث می کنیم…
حسین(ع) برای دشمن خود آب برداشت!
در مکتب اهلبیت(ع) آب و غذا کسی گرو برداشته نمیشود تا به دین یا مذهب ما درآید.
در اولین ملاقات با ۱۰۰۰نفر سپاه حر، از صبح برای آنها آب برداشته بود چون می دانست آبشان را از دست می دهند و تشنه می مانند. به همه حتی اسبها آب داد و به صورت اسبها آب پاشید. خود سراغ علی بن طعان محاربی رفت که از فرط عطش بی توان شده بود و به او آب داد! شنیده اید روز عاشورا یکبار این آب دادن خود را به رخ کشیده باشد؟!! حتی برای علی اصغرش!
[۱] این ماجرا در الکافی ج۵ص۳۶۵ بین امام سجاد(ع) و عبدالملک مروان روایت شده
چکیده جلسه دوم سخنرانی حجت الاسلام قنبریان
هیات اصحاب الحسین(ع) دانشگاه تهران/ دهه دوم محرم۱۴۰۲
نظریه منسجم توحید-کرامت انسان
در مکتب اصیل ایندو به هم سنجاق نشده اند بلکه یک نظریه منسجم اند.
آنچه انسان را از حیوان متمایز می کند، فکر و آگاهی، اختیار و آزادی، خلاقیت و ابتکار و… است. وقتی توحید و امتدادهای اجتماعی اش با لحاظ این ویژگی ها در انسانها جاری شود، توحید و کرامت انسان کنار هم نشسته است.
معتقدیم انقلاب اسلامی، احیای اسلام ناب محمدی بوده؛ لذا رهبر انقلاب اسلامی یکی از حرفهای نوی انقلاب اسلامی را همین توحید-کرامت انسانی می شمارد. توحید را بمعنای حاکمیت ارزشهای الهی بر جامعه و نفی حکومتهای طاغوتی و کرامت انسان را توجه به بزرگترین ارزشهای انسانی مثل آزادی، اختیار، استقلال، حق تعیین سرنوشت می شمارد(۸۲/۷/۲۲)
دوگانه دیگر: ولایت-رضایت مردم
از آن دوگانه مادر، اضلاع دیگری متولد می شود که بقیه هندسه مکتب اسلام را می سازد.
امامت و ولایت امتداد توحید
اباعبدالله(ع) معرفت و اطاعت امام لازم الطاعه را همان معرفت خداوندی شمرد که شناختش موجب پرستش و بی نیازی از پرستش غیر است[۱].
امام خدا نیست اما امامت امتداد اجتماعی توحید است.
– وجه اینکه در تاریخ گاو به خدایی پذیرفته اما نوح به پیامبری پذیرفته نشده، همین است که نوح پیام آور یک خدای ناطق است ادامه اجتماعی خداپرستی است اما گاو خدای صامت است که هرکس می تواند با هوی و هوس خود معنایش کند!
– وجه توبه دادن و پذیرش توبه آدم در مقابل رجیم کردن ابلیس همین است که ابلیس، خلیفه خدا را عصیان و بلندگوی او را می شکند او رساله عملیه را می سوزاند نه فقط یک گناه کند!
– همین حرف درباره ولی فقیه جامع الشرائط مختار هست در مقبوله عمربن حنظله رد او، رد امام معصوم و بمثابه شرک عملی قلمداد شده است.
رضایت مردم امتداد کرامت انسان
بر انسان -بخاطر آن داشته ها- نمی توان به زور حکومت کرد. لذا همین امامت -که استمرار توحید است- با رضایت مردم برآنها حکومت می کند؛ تا توحید و کرامت انسان کنار هم بنشیند.
وقتی مردم -به هردلیل- نپذیرند، مقصرند و عواقب (این جهانی و آن جهانی) خود را دارد لکن این موجب نمی شود به زور بر آنها حکومت شود.
– امام حسین(ع) به مسلم نوشت: اگر مردم مجتمع بر بیعت من بودند خبرم کن!(الفتوح ج۵ص۵۳)
– به عبدالله بن زبیر فرمود: فقط در کوفه ۴۰هزار بیعت کننده با حلف عتاق و طلاق دارد (قسمی که در صورت تخلف بردگان آزاد و زنان مطلقه بودند). (تاریخ ابن عساکر ص۱۹۴ح۲۴۹)
– هم در نامه اول که شیعیانی مثل حبیب بن مظاهر نوشتند و هم در احتجاج مسلم با عبیدالله این تعبیر برای نامشروع بودن حکومت بنی امیه هست: تَاَمَّرَ علیها بغیر رضی منها: امارت بر امت دارند بدون اینکه رضایت امت برآنها باشد.
دو دیگریِ این مکتب
– دیگری ای که به امامت و ولایت قائل نیست و امر حکومت را کاملا زمینی و عرفی می شمارد. هرکسی میتواند حاکم شود حتی اگر فاقد ارزشهای انسانی و دینی باشد!
– دیگری ای که با ولایت، سخن گفتن از رضایت مردم را شرک می داند! مردم برایش قدری ندارند و حکومت به زور هم اگر مقدور باشد مجاز است!
نهضت امام خمینی احیاگر مکتب اسلام ناب
– در مرحله نهضت و قیام علیه حاکم جائر، هرکس حق دارد زیر بار جور نرود. اینجا منطقاً منوط به اکثریت نیست. مثل حسین(ع) با مثل یزید بیعت نمی کند. هم “نه” امام حسین به یزید چنین بود هم “نه” حضرت روح الله!
– اما در مرحله نظام و حکومت، رضایت مردم شرط است لذا هم برای تشکیل نظام در کوفه ، امام حسین شرط اجتماع و اجماع مردم می کند و هم امام(ره) پس از برگشت از تبعید رفراندوم و دو انتخابات برای قانون اساسی (اعضاء و رای به مفاد) را شرط کردند.
– این تمایز در پاسخ به استفتاء شورای سیاستگذاری درباره ولایت فقیه کاملا پیداست: “ولایت در جمیع صور دارد” [جمیع صور اعم از حکومت است، قیام و نهضت هم چون ملازم با تصرف در مال و جان همراهان و دیگران است ولایت می خواهد] “لکن حکومت تولی امور مسلمین بستگی دارد به آراء اکثریت مسلمین که در قانون اساسی بیان شده و در صدر اسلام تعبیر می شده به بیعت با ولی امر مسلمین” [لکن، اضراب است. یعنی صورت حکومت منوط به رای اکثریت است[۲]]
[۱] https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/337424/translate
[۲] http://emam.com/posts/view/3967
چکیده جلسه سوم سخنرانی حجت الاسلام قنبریان
هیات اصحاب الحسین(ع) دانشگاه تهران/ دهه دوم محرم۱۴۰۲
امتداد سوم توحید-کرامت انسان:
احکام و ارزشهای الهی امتداد توحید
احکام شرعی و ارزشهای اخلاقی فقط از خداوند صادر نشده است؛ بلکه متن و مضمون آنها انعکاس توحید است.
به تعبیر علامه طباطبایی، توحید وقتی در “عقل” تابید، همه “عقاید حقه” میشود وقتی به “نفس” می تابد، همه “اخلاق فاضله” میشود و وقتی به “جوارح” می رسد، همه “اعمال صالحه” می شود.
پس متن و مضمون اینها، توحیدند.
(برای تفصیل به شرح حدیث اول چهل حدیث امام خمینی و المیزان ذیل آیات ۲۰۰آل عمران و ۲۴تا۲۶ ابراهیم رجوع کنید)
– قرآن خود به صراحت این حقیقت را باز می گوید:
قُلْ إِنَّمَا یُوحَىٰ إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَٰهُکُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ: بگو: جز این نیست که به من وحى مىشود که فقط خدای یگانه خدای شماست. پس آیا مسلمان مىشوید؟(۱۰۸ انبیاء)
آمدن دو حصر “انما” بر سرهم مفید این است که آنچه وحی شده فقط توحید است! درحالیکه می دانیم احکام و ارزشهای بسیاری جز آموزه توحید هم به پیامبر(ص) وحی شده و قرآن او پر از این احکام است!
معلوم میشود خداوند همه آن احکام و ارزشها را هم “عین توحید” می داند که چنین می گوید.(دقت کنید)
کرامت انسان، متناظر با احکام و ارزشها:
امتداد کرامت انسان متناسب با این ضلع از هندسه دین، می شود “اراده مردم” !
انسان با اختیار و آگاهی و میل کردن های فهیم اش از حیوان متمایز است. تلبس او به ارزشها و احکام الهی هم وقتی از مجرای آگاهی و اراده کردنش بگذرد ارزشمند است.
لذا دو گانه دیگر شکل می گیرد:
” ارزشهای معنوی و ارزشهای الهی، همراه با اراده مردم نه تحمیل بر مردم” (رهبر انقلاب اسلامی۹۰/۱۰/۷).
این دوگانه در اسلام نبوی
در آیه ۱۲ ممتحنه پیامبر(ص) برای ارزشها و احکامی چون شرک نورزیدن، سرقت نکردن، فحشاء مرتکب نشدن، سقط جنین نکردن، بهتان نزدن و در معروفها عصیان نکردن از مومنات (زنان مومن) #بیعت میگیرد!
در حالیکه اینها مومن اند و همه این ارزشها و احکام برآنها لازم و حتی برخی حد شرعی دارند!
پس بیعت برای چیست؟!
واضح است بیعت، عامل حرام شدن این کارها یا عامل الزام و پیگرد نیست؛ حرمت و حد از جانب خداوند برای این احکام تشریع شده است!
چنانچه بزرگانی مثل شیخ طوسی گفته اند این بیعت زنان مثل “بیعت جنگ” در مردان است.
آنجا هم “اطیعوا الرسول” بالای سر مردان است لکن دوباره برای جنگ و صلح (مثل حدیبیه) از آنها بیعت گرفته می شود.
– نقش این بیعت، “تاکیدی” است مثل کار واجب یا مستحبی که متعلق سوگند میشود و از آن بابت هم واجب میشود.
– لازمه بیعت، آگاهی و اراده است. طرفین بیعت مفاد آن را خوب می شناسند و بدان میل می کنند.
این مثال واضحی از ارزشهای الهی-اراده مردم نه تحمیل بر مردم است. که به تعبیر رهبر انقلاب حرف نوی انقلاب اسلامی هم هست(۹۰/۱۰/۷).
دو دیگری این دوگانه:
– کسانی که جانب ارزشهای الهی می ایستند و منتظر اراده و میل کردن آگاهانه انسان نمی شوند ارزشها را ولو با توسری می خواهند!
– کسانی که جانب اراده و میل انسان می ایستند و اصلا ارزشها را عرفی می کنند! هرچه انسان اراده کرد ارزش است نه بالعکس!
نهضت حسینی و ایندو
– بعد از شهادت امام مجتبی(ع) وقتی شیعیان کوفه ضمن تسلیت، فرمان او برای مقابله با معاویه را می پرسند به عهد و پیمان امام حسن(ع) با معاویه و شامیان یادآوری می کند(انَّ بینه وبین معاویه عهدا و عقدا لایجوز له نقضه).
پیمان و عهد وقتی خلاف ارزشهای الهی نباشد حتی وقتی طرفش معاویه است هم محترم است.
– اما وقتی معاویه پیمان را نقض و مومنانی مثل حجر و عمروبن حمق را کشت امام او را به قصاص بشارت داد!
ارزشهای الهی قابل رها شدن در جامعه نیستند.
* تفصیل نکات را در فایل صوتی بشنوید!
چکیده جلسه چهارم سخنرانی حجت الاسلام قنبریان
هیات اصحاب الحسین(ع) دانشگاه تهران/ دهه دوم محرم۱۴۰۲
امتداد چهارم توحید-کرامت انسان:
عدالت اجتماعی امتداد توحید!
از نکات بدیع و جالب در مکتب اصیل اسلام این است که عدالت در زندگی اجتماعی بشر، نه فقط خوب و واجب بلکه امتداد توحید -یعنی اصلی ترین شعار این مکتب- است.
آیت الله خامنه ای در کتاب ارزشمند روح توحید نفی پرستش غیر خدا چنین استدلال می کند:
– انحصار مالکیت در خدای متعال (شعبه ای از توحید)
– مخلوق بودن همه انسانها (نفی پسرخدایی و نیمه خدایی)
– درباره نعیم جهان، همه دارای حق برابرند!
(ر.ک: ص۱۲)
در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن نیز مفصل بدین مطلب پرداخته اند که اقتضاء توحید در عرصه اجتماعی، عدالت و برعکس شرک تئوری جامعه طبقاتی و تبعیض است.
اول نظام طبقاتی پدید آمد بعد توحید به شرک بدل شد و خدایگان مختلف ساخته شد تا فرعون ها خدا یا مخلوق خدایگان عالی تر کنند!
پیشرفت؛ امتداد کرامت انسان!
عقل و خلاقیت از اختصاصات انسان و عنصر کرامت ذاتی اویند.
در سوره اسراء آیه ۷۰ پیشرفت های مادی جزء کرامت انسان شمارش شده:
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ…
و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم، و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکبها] برنشاندیم، و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم…
شهید بهشتی در اینباره می نویسد: “از لوازم کرامت انسان، حاکمیت ، قدرت تصرف و تسلط بر خشکی و دریاست” (شناخت در اسلام ص۱۷۹)
پس آباد کردن زمین، تسخیر آن و پیشرفت و تولید ثروت و… فی ذاته بد نیست بلکه از لوازم کرامت انسان است.
دوگانه عدالت-پیشرفت!
ایندو به تبع توحید و کرامت انسان، دوگانه ای هستند که مکاتب مختلفی را می سازد:
– الگوی کمونیستی که پیشرفت را ملک دولت -نماینده ملت- می کند و بخاطر عدالت همه مردم را در یک صف واحد می گذارد!
– الگوی کاپیتالیستی که پیشرفت را کارکرد سرمایه و برای فرد می داند. به سرمایه داری افراد و کوچکی دولت حکم می کند. عدالت را حاصل از آزادی در معاملات یا پر کردن خلاءها از طریق مالیات و… می شمارد.
– مکتب اصیل اسلام اینجا هم بین هردو جمع می کند: #پیشرفتِ_مردم_پایه را موجب عدالت می داند!
اگر منابع ثروت (اعتبارات بانکی، انفال و…) بشکل فرصت برابر برای همه قابل استفاده باشد و خیل میلیونی توده ها در تولید و پیشرفت دخیل شوند؛ هم پیشرفت اتفاق می افتد و هم عدالت تحقق می یابد. دیگر عدالت ، پینه دوزی نخواهد شد .
این نظریه مهم در اصول قانون اساسی (از جمله اصل ۴۳) آورده شد. سیاستهایی هم در این راستا ابلاغ شد (بند ب سیاستهای اصل ۴۴). برای آن قانون اجرایی هم تصویب شد (قانون اجرایی سیاستهای اصل ۴۴). لکن در مقام تحقق عقب ماندگی زیاد است.
مواجهه نهضت حسینی
– حکومت اموی توحید را نقض می کرد حتی رسما -بنابه گفته ابوریحان بیرونی در التحقیق فی ماللهند- از روم به هندوستان ترانزیت بت می کرد و موجب افزایش بت پرستی در هندوستان می شد!
درآمد حکومت و افزایش ثروت داخلی را به قیمت گسترش شرک انجام می داد!
– پیشرفت از طریق فتوحات و کسب غنائم و جزیه و خراج هم انجام می شد اما پیشرفتی بدون عدالت!
معاویه پایه گذار بیت المال اختصاصی بود(بدعت)! بدین معنا که اولین بار او خزانه کل و بیت المال را دو قسم کرد بیت المال مسلمین و بیت المال خود! صفوالمال و اموال برگزیده را برای خود و درباریان اختصاص می داد!
– اباعبدالله (ع) در اینباره موضع گرفت. از جمله در سال۵۴ ق کاروانی از اموال تزیینی (عنبر و عطر و…) که از یمن به سمت شام در حرکت بود را به نفع محرومان مصادره کرد و به معاویه نوشت: “از حسین بن علی به معاویه بن ابی سفیان اما بعد کاروانی برما افتاد که اموال و پوشاک و عنبر و عطرهایی را برای تو می آوردتا آنها را درخزائن دمشق بسپاری و پس از خوردن خودت به فرزندان پدرت بخورانی! من به آن نیاز داشتم و آنرا تصرف کردم والسلام” (شرح ابن ابی الحدید ج۱۸ص۴۰۹)
امام به اتکاء مقام ولایت خود چنین کرد نه راهزنی بود و نه رابین هود بازی!
معاویه از آن بوی شورش برد و به امام نوشت:” اگر می گذاشتی که این کاروان به من برسد درباره سهم تو خست نمی ورزیدم…!”
منطق مفسدان دقیقا همین است: بیا باهم بخوریم!
اما امام راه مصلحان را در پی میگیرد که با این تبعیض ها و فسادها از اساس مبارزه کند!
* تفصیل را در فایل صوتی بشنوید
چکیده جلسه پنجم سخنرانی حجت الاسلام قنبریان
هیات اصحاب الحسین(ع) دانشگاه تهران/ دهه دوم محرم۱۴۰۲
بهترین عامل رشد اسلام و بدترین مانع آن!
– ساختن یک کشورِالگو از ارزشهای اسلامی قطعا بیش از کتابهایی -حتی مثل الغدیر و عبقات الانوار- در جلب نظرها به اسلام ناب و تشیع علوی موثر است. کاری که امام خمینی در صدد آن برآمد. آن الگو تحقق متوازن همین دوگانه های مورد بحث است کشوری که توحید و کرامت انسان، ولایت و رضایت مردم، ارزشهای الهی به همراه اراده و میل عمومی مردم، عدالت و پیشرفت را با هم جمع کند.
– چنانچه در نقطه مقابل مانع اصلی توقف اسلام حکومتهای فاسدی بودند که این تعادل ها را شکستند. رشید رضا در تفسیر المنار از یکی از بزرگان آلمان نقل می کند که آرزوی نصب مجسمه طلایی معاویه در فلکه برلین را داشت!
بدین خاطر که: او بود که حکومت مردمسالار اسلام را به تغلیب و عصبیت جاهلی برگرداند والا همه اروپا الان مسلمان بودند! (المنار ج۱۱ص۲۱۴ ))
نگهداری و نگهبانی از آرمانهای انقلاب اسلامی تلاشی ارزشمند برای احیای اسلام ناب در قرون معاصر است.
تلائم کرامت انسان و توحید
کرامت انسان رهنمون به توحید:
کرامت ذاتی انسان همان ارزش وجودی او نسبت به بقیه موجودات است (فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلاً/ ۷۰اسراء). عقل و اختیار و خلاقیت او را ممتاز کرده است.
غیر از او فرشتگان در قرآن به موجودات دارای کرامت وصف شده اند (۱۶عبس/ ۱۱انفطار)
این آرایش قوای برتر، درون انسان که فطرت او نام دارد، رهنمون به توحید است (توحید فطری).
پس چرا اینقدر شرک در تاریخ زیاد است؟!
از باب تشبیه میتوان به غریزه مثال زد. لاک پشت های بزرگ دریایی در ساحل تخم گذاری کرده و با تنظیم الهی جوجه ها شب مهتابی از تخم درآمده و با تعبیه غریزه روبه مهتاب می روند و به دریا می رسند. لکن وقتی شهرهای انسان تا نزدیک ساحل آمده نئون های بزرگ غریزه لاک پشتها را به اشتباه می اندازد! لاک پشتهای کوچک پی آن رفته به دریا نمی رسند! صبح شده آفتاب و پرندگان آنها را از بین می برند!
طاغوتها با فطرت انسان ها همین می کنند!
لذا پیامبران برای آزاد کردن بشر از آنها می روند. موسی(ع) سراغ فرعونی رفت که با کهانت و سحر ادعای خدایی داشت. عصای موسی، طنابهای ساحران را نخورد که حرف فرعون تایید شود که این بزرگ ساحران است؛ بلکه #افک و سحر آنها را بلعید!(۴۵شعراء) چشم مردم باز شد دیدند چند طناب بین زمین و آسمان جولان می دهند!
جهاد ابتدایی در اسلام هم نه برای تحمیل اسلام بر مردم بلکه برای برداشتن طاغوت و آزاد کردن مردم است؛ لذا اول برای کرامت انسان و بعد توحید است.
توحید هم نگهبان کرامت انسان:
جلسه قبل توضیح یافت که عدالت اجتماعی، امتداد توحید است. توحید یعنی انحصار مالکیت در خداوند + در یک صف قرار دادن همه انسانها در قبال نعیم الهی است = فرصت برابر برای همه و منع ویژه خواری از منابع زمین!
پس توحید هم کرامت انسان را تامین می کند که از حیث انسان بودن از بهره مندی مادی برخوردار باشد.
کرامت های اکتسابی
انسان با به کار بستن عقل و انتخاب درست با اختیار خویش، واجد کرامتهای اکتسابی هم می شود. همه وجدان ها بین راستگو و دروغگو بین عالم و جاهل فرق می نهند. اینها کرامت اکتسابی است. قرآن همه را در کلمه” تقوا” جمع کرده و آیه کرامت اکتسابی را چنین بیان کرده است:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ (۱۳حجرات)
آیا این ارزشها و کرامت اکتسابی خود موجب امتیاز طبقات نمی شود؟!
تقوا خاصیت ضد طبقه دارد. خود را ویژه دیدن مقابل حقیقت تقواست.
به لحاظ بیرونی هم به حاکم اسلامی گفته شده اینجور فضائل (تقوا، علم، جهاد) را عامل امتیاز مادی و بهره مندی بیشتر از بیت المال قرار ندهد.
– حضرت امیر(ع) در روز اول خلافت به این تصریح کرد که سبقت در اسلام اجر اخروی دارد اما در گرفتن بیت المال با تازه مسلمان یکی است (شرح ابن ابی الحدید ج۷ص۳۷ (
رهبر انقلاب هم در کتاب دو انسان مجاهد ص۱۷۰ و۱۷۱ به همین اصل تاکید می کند.
آری میتوان کسی که در قبال اسلام خسارت ظاهری دیده (مثلا جانباز شده یا به شهادت رسیده) را برایش جبران خدمت کرد که اصلی عقلایی است. در عهدنامه امام مجتبی(ع) با معاویه هم اختصاص سهمی از بیت المال برای خانواده شهدا هست یا در روایات دیه “قتیل عسکر” برعهده بیت المال گذاشته شده است.
* تفصیل مطالب و نکات را در فایل صوتی بشنوید!
چکیده جلسه ششم سخنرانی حجت الاسلام قنبریان
هیات اصحاب الحسین(ع) دانشگاه تهران/ دهه دوم محرم۱۴۰۲
کرامت های اکتسابی، طبقه ساز نیست!
“قابلیت” گوشی های اندروید آنرا از گوشی های قبل ،”ارزشمندتر” می کند؛ همینگونه است عقل و آگاهی و اراده و اختیار و خلاقیت در انسان.
اما همان گوشی با استفاده خوب ممکن است گنجینه ای از مطالب ارزشمند و کتابهای نفیس و… شود که ارزشش را افزون کند؛ شناختهای اصیل و انتخابهای خوب نیز همین با انسان می کند.
لذا “کرامت اکتسابی” هم برای انسان وجود دارد.
کرامت اکتسابی ، فضایلی انسانی مثل “علم”، “جهاد” و… است که همه در کلمه جامع “تقوا” جمع است. “اثر وضعی” چنین فضایلی را نمی شود از آنها گرفت. نمی شود راستگو و دروغگو، عالم و جاهل و… را بالسویه کرد چون راست و دروغ و علم و جهل بالسویه نیستند! مردم حرف راستگو را قبول اما از خبر دروغگو تحقیق می کنند.
نکته مهم اینجاست که این فضائل و کرامت اکتسابی موجب پیدایش طبقه جدید اجتماعی با مزایای مادی و… نمی شود.
یعنی تفاوت اسلام با نظامهای طبقاتی در این نیست که جای طبقات را عوض می کند ومثلا جای شاهان، عالمان را قرار داده و جای منتفعان گذشته، مجاهدان را قرار دهد! نه، اصلا چنین فضایلی را مایه جایگاه مادی و نظام طبقاتی نمی کند (بیان امیرالمومنین قبلا گذشت)
در اینباره شهید ثانی در رسائل خویش بیان رسایی دارند: “مجتهد نپندارد چون نائب امام زمان است باید همانند سلاطین دنیا برای خود شرف و نسب و جاه و جلالی قائل باشد زیرا این قیاس باطل و تصوری فاسد است که پایه ای در شریعت ندارد. برای اینکه اگر یک برده هم مجتهد شد و همچنان برده بود باید خدمت مولایش بکند ، مولایش هم باید فتوای او را در احکام شرعی بپذیرد…” (رسائل شهید ثانی ج۲ص۷۹۲)
فضلیت نیابت عامه از امام زمان(ع) برای مجتهد عادل هست اما مزیت مادی نه! اگر برده هم بوده با اجتهاد و نیابتش آزاد نمیشود!
ضربه جریان سکولار بر این موازین!
- کرامتهای اکتسابی را موجب نظام طبقاتی کرد!
همانان که امتیاز مادی برای علم دین را نمی پذیرند برای علم و خلاقیت (کرامت های اکتسابی) می پذیرند و تئوریزه می کنند!
تفاضل های پرداخت دهها برابری بخاطر مدرک (نه حتی تجربه و کارکرد واقعی) در پرداخت حقوق و مزایا یک نمونه آن است. حتی دو نفر با یک میزان تحصیل در دو سازمان، دو سطح پرداخت متفاوت را می گیرند!
شهید مطهری در جلد ۲۰ مجموعه آثار این تفاضل را از اساس باطل می داند. شکم و عایله یک کارگر با یک مدیر کل که فرقی نمی کند!
ای بسا کار آن کارگر سخت تر باشد. کرونا به همه ثابت کرد که کار پرستار و خدماتی بیمارستان حتی مهمتر هم هست!
دیگر اینکه برای ولایت ، فقر و زندگی در حد فقرای جامعه را ارزش می دانیم و کرامت اکتسابی او را مایه طبقه شدن و مزایای بیشترش نمی شماریم؛ اما در سطوح دیگر این کلمه را به مدیریت بدل کرده برایش مزایای مادی تبعیض آمیز می تراشیم و طبقه برتر مدیران را موجب می شویم و هیچ نقض کرامت انسان هم نمی شماریم!
در توجیه می گوید استاندار یا… که ولیّ جامعه نیست که مامور به زندگی در حد فقرا باشد!
پس نامه۴۵ نهج البلاغه به کیست؟! عثمان بن حنیف هم یک استاندار بود که علی(ع) او را به اقتداء به خودش دعوت کرد نه اقتداء به گوسفندان (در چریدن و خوردن و…)!
مدیر یک شرکت دولتی زیان ده، هم خود را با مدیر بخش خصوصی مقایسه و حقوق نجومی می گیرد درحالیکه شرکتش زیان ده هم هست!
این حرفها نزد خود ما هم غریب است لذا گفتمان نشده، اثر نمی کند! - ارزشهای انگلی را جای ارزشهای اصیل مجوز و نشر می دهد!
ارزشهای اصیل مثل عدالت، کار، خانواده، امانت و… اصیل اند؛ یعنی اگر همگانی بشود نه تنها ضرری به بشر نمی رسد بلکه دنیایش بهشت می شود.
در مقابل، خیانت، دزدی و دگرباشی ها انگلی هستند! یعنی حتما باید در کنار میزبان اصیل باشند تا ادامه حیات یابند!
توجه کنید: “دزد” در کنار رونق “کسب و کار” مثل یک انگل زیست می کند. “دگر باش ها” در کنار نکاح و خانواده مثل یک انگل زیست می کنند!
فرض کنید همه زمین “دزد” شوند؛ چه اتفاقی می افتد؟! واضح است بشر از گرسنگی خواهد مرد چون کسب و کار است که تولید ثروت می کند نه دزدی!
اگر همه زمین، دگر باش شدند؛ چه؟!
فردایش نسل بشر منقرض می شود!
این خصوصیت نفس الامری ارزشهای اصیل است که موجب بقاء و کمال نوع انسان می شوند بخلاف ضد ارزشها و رذایل.
جریان سکولار در جهان اول به آن ضد ارزشها مجوز بودن و قانونیت داد و بعد به نشر آنها کمک می کند. امروز همه مردم نجیب کشوری را تحریم اقتصادی می کند که چرا به همجنس بازان اجازه قانونی نمی دهند! این واقعیت حکومت قوانین سکولار بر عالم است!
اصلا فلسفه حدود الهی در ادیان توحیدی و بخصوص اسلام، حفاظت از آن راه های عمومی و عقلایی و فضایلی است که بقاء و کمال نوع انسان را موجب می شود.
دزد را حد میزند تا طریق عقلایی کسب و کار محترم بماند. فحشاء را حد میزند تا خانواده و نکاح راهش باز بماند. و…
نیاز کرامت انسان به دولت کریمه
چنانچه می بینید کرامت انسان با توصیه و گفتگو در زمین محقق نمی شود. کنوانسیونهای بین المللی براساس ارزشهای سکولار کرامت انسان را به مخاطره می اندازند واز اهرم های تحریم اقتصادی و حتی اشغال نظامی هم بهره می برند.
اینجاست که ارزش دولت کریمه که در سطح جهانی کرامت انسان را تامین کند خود را جدی نشان می دهد:
اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه…
* این جلسه نکات و لطائف زیادی داشت گوش دادن فایل صوتی را برای قضاوت بهتر سفارش می کنیم!