سخنرانی/ بازخوانی ایده سیاسی و فرهنگی امام خمینی در مواجهه با تحجر و تجدد

پنج مرتبه انسان دینی و عصر دینی

  1. ترابط وحدانی علوم نافع
  2. فقه انقلابی امام
  3. فقه امام، فقه نظام
  4. ولایت فقیه امام، مطلقه بود
  5. ولایت مطلقه امام، حکومت مطلقه نبود

بخش ارائه تا دقیقه ۳۳

پرسش و پاسخها در موضوعات:

  • مربوط به بحث و نظریه امام
  • رفراندوم
  • زنان و حجاب
  • و…

دریافت «بازخوانی ایده سیاسی و فرهنگی امام خمینی در مواجهه با تحجر و تجدد» | “دریافت از پیوند کمکی


گزارشی اجمالی از نشست “بازخوانی ایده سیاسی و فرهنگی امام خمینی در مواجهه با تحجر و تجدد” / ۷خرداد۱۴۰۲ موسسه شناخت

امام خمینی تجسم عینی از یک صورت علمی منتظم و کارآمد است؛ یک “انسان عمیقاً دینی”. در ۵مرتبه از آن ترابط و انتظام به “عصر دینی” می رسد.

در هریک از این ۵ مرتبه “دو دیگری” مقابل او صف کشیده یا از او جا می مانند (تحجر و تجدد).

۵ مرتبه انسان دینی و عصر دینی:

  1. ترابط وحدانی علوم نافع اسلامی (عرفان، حکمت/ اخلاق/ فقه)
    امام در شرح حدیث۲۴ چهل حدیث از اتصال و ارتباط این سه باهم (بالتبع ارتباط سه نشئه وجودی انسان که در حدیث اول شرح داده اند) می گوید. موطن اول تکفیر و تفسیق ها جدایی این سه از هم است. اخلاق و عرفان، فقه را سالوس و ریا و فقه، عرفان(وحدت وجود و…) را تکفیر کند!
    امام عمیقا مسلط بر این علوم و تجسم واقعیت آنهاست.
    در منشور حوزویان از رتبه اول تکفیرش توسط متحجران می گوید که کوزه مصطفی را آب کشیدند چون من فلسفه و عرفان می گفتم!
    تجدد و جریان روشنفکری بیمار هم از اول با بی اعتنایی به ایرانی گری و اسلام رخ نمود، جای استبداد با اسلام مبارزه می کرد و به تعبیر جلال آل احمد اولین خصوصیتش مخالفت با مذهب بود.
    سال۱۳۲۳ علی اکبر حکمی زاده جزوه اسرار هزار ساله را علیه روحانیت و ولایت فقیه نوشت و امام کتاب کشف الاسرار را در جواب آن نوشت.
  2. فقه انقلابی امام
    فقه -که متکفل رفتارهای فردی و اجتماعی از آن سه علم نافع است- نزد امام خمینی ارتقایی یافت. کتاب امر به معروف دوباره در رساله ها طرح شد(تحریر الوسیله). قدرت را “شرط واجب” دانست و در موارد عدیده ای “تاثیر” و “ضرر” را شرط نهی از منکر ندانست. (تحریر الوسیله/ کتاب امربه معروف/ شرط۴/ مساله ۶تا۱۱) اینها مجوز قیام علیه شاه جائر شد و انقلاب شرعیت یافت.
    دیگری اول اینجا خود را در دو سطح نشان داد:
    – عده ای کبرویاً منکر انقلاب شده و به روایات قیام های قبل از قائم(عج) استناد و انقلاب را منع می کردند (امام از این طایفه هم در منشور روحانیت گفته است)
    – عده ای از زعماء و بزرگان حوزه نجف و قم که صغرویاً به انقلاب خدشه داشتند وظیفه کنونی را وظیفه امام مجتبی(ع) و امام صادق(ع) دانسته و مردم را اسیر شهوات می خواندند که مارا تنها می گذارند! (ر.ک: نهضت روحانیت/ سید حمید روحانی ج۳).
    امام مقابل اینها هم ایستاد با ایمان به مردم گفت تکلیف ما را سیدالشهدا معلوم کرده است.
    دیگری تجدد و روشنفکری که در قیامهای قبلی ملت ایران(مثل عدالتخانه) ویروسی عمل کرده و به مشروطه انگلیسی تأویل برده بود، در نهضت روحانیت بیشتر سکوت کرد. عده ای هم که پیوستند به زودی از آن جدا شدند…
  3. فقه امام، فقه نظام
    نظریه ولایت فقیه امام، نظریه بنیادین اداره حکومت شد…
    اینجا هم دو دیگری از او بازماندند:
    کتاب ولایت فقیه در نجف هم نایاب شد و برخی تلامیذ بزرگ فقهای نجف شروع به مقابله کردند. در ایران پس از پیروزی هم حتی در خبرگان قانون اساسی برخی “اسلام اجتماعی” را بر اسلام سیاسی و حکومت دینی ترجیح دادند…
    روشنفکران مخالف ولایت فقیه هم صف خود را جدا کردند…
  4. ولایت فقیه امام، مطلقه بود
    امام در همان درسهای نجف (کتاب البیع ج۲ص۴۷۲) ولایت را “مجری” نمی دانست. ولایت بر احکام قائل بود نه در احکام. اسلام را نظام حکومتی می دید که قوانین آن، همین احکام فرعی اند. احکام، مقصود بالعرض برای اهداف اسلام و حکومت اند که بسط عدالت و… است.
    برخی بزرگان و حتی شاگردانش این سطح را نیافته، به سؤال یا مخالفت کشیدند. از لایحه تعزیرات در سال۶۲ تا ماجرای زمین و بعدا قانون کار (۶۲تا۶۶) این مباحث طرح شد و گاه امام جوابهای صریح و تند می دادند و لازمه نظر مقابل را شکست اسلام می شمرد…
    دیگری دوم روشنفکران دینی ای بودند که از اجتهاد پویا استقبال اما به سمت تجدد گرایش و “دین عصری” را تئوریزه می کردند.
    در حالیکه ولایت مطلقه امام دقیقا برعکس آن برای تحقق “عصر دینی” بود. امام “روابط حاکم” در اقتصاد و سیاست را ظالمانه می دید. “نظام اسلام” را حاوی نقاط متناظری می دید که در صورت تحقق، روابط عینی را عادلانه می کرد. احکامی مثل مالکیت عموم بخصوص محرومان، حق تعیین سرنوشت و… احکامی در تراز نظام اسلام قلمداد می شد‌. امام در شرایط موجود برای تحقق آن نظام، و برقراری روابط عینی عادلانه ولایت مطلقه فقیه را به کار میگرفت و حتی موقتا برخی احکام فرعیه را تعطیل می کرد! بین این با “عرفی سازی” (سکولاریزم) که برخی روشنفکران (سعید حجاریان و…) می گفتند تفاوت جوهری بود…
  5. ولایت مطلقه امام، حکومت مطلقه نبود!
    ولایت مطلقه امام با لحاظ حقوق اساسی ای (مثل حق تعیین سرنوشت، آزادی و عدالت و…) بود و اصلا طریق حفظ و تحقق آنها بود.
    لذا امام تا آخر سر جمهوریت، مردم و… تاکید و وفادار ماند. تشکیل حکومت از سوی فقیه را منوط به “رأی اکثریت” [نه صرفا در حد شرط وجود] می دانست (صحیفه امام ج۲۰ص۴۵۹)…
    دیگری اول این نظریه مترقی بین شاگردان و رجال سیاسی جمهوری اسلامی متولد شد:
    – مجتهدانی که از ولایت مطلقه، حکومت مطلقه خواندند و حتی حقوق اساسی را ذیل آن بردند! هیچ نقشی برای مردم قائل نشدند…
    در حالیکه در نظریه امام غیر از آن تصریحات مثلا حق خواهی جزئی یک مظلوم با “جهر بالسوء” با وجود ولایت مطلقه و قاضی عادل هم مشروع است (مکاسب محرمه ج۱ص۴۳۰و۴۳۱). اینها نشانگر آن است که امام از ولایت مطلقه، دولت مداخله گر و توتالیتر قصد نکرده است…
    – برخی رجال سیاسی نیز از ولایت مطلقه مفهومی بنام “ولایت اداری” ساختند تا خود را “مطاع مایشاء” کنند! امام اینجور ولایت را هم برای مسئولین نظام و نمایندگان خود رد کردند(صحیفه امام ج۱۰ ص۵۰۴)
    دیگری روشنفکر و متجدد از ولایت مطلقه، لیبرالیسم و اباحه گری توقع کرد! این روزها آقای غنی نژاد هم گفته، ولایت مطلقه که می تواند احکام شرعی را تعطیل کند، بی حجابی را آزاد و حلال کند!!!
    چنانچه اشاره شد ولایت مطلقه برای تراز کردن روابط عینی در اقتصاد و سیاست مطابق با نظام اسلام است و در این راستا اگر موقتا حکم شرعی ای تعطیل شد، بلامانع است؛ نه اینکه از اساس در خدمت روابط عینی حاکم بر دنیا درآید و ماشین امضای آن شود؛ این همان استبداد دینی است که نائینی علیه آن گفته و از شعب حکومت تملیکیه قرار داده و مقابل حکومت ولایتیه نشانده است…

* تفصیل بیشتر مباحث در پرسش و پاسخها بیان شد که در فایل صوتی موجود است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *