چرا در دنیای مدرن، زیارت اربعین برای جوانها جذاب و موثر شده است؟
در قدم اول به این مورد فکر کنیم که چرا در دنیای مدرن، زیارتی مثل اربعین این قدر برای جوانها جذاب و موثر میشود؟
دنیای مدرن رابطه انسانها را از رابطهی انسان-انسان یا انسان و اهالی تبدیل کرده است به رابطهی انسان و مؤسسات، از علمآموزی گرفته تا گرفتن خدمات اجتماعی تا همه کارهای اقتصادی و حتی کارهای سیاسی از طریق نهادهایی اجتماعی-سیاسی و موسساتی تعبیه شده است؛ این خصوصیت دنیای مدرن است که هر آدمی جداگانه با بانک، جداگانه با بیمه، جداگانه با دانشگاه در ارتباط است.
در این دنیا وقتی یک دالانی باز میشود که رابطه انسان-انسان رو ترتیب میدهد، که انسانها با همدیگر، حالت اهالی یک کوچه، اهالی یک دین اهالی یک فرهنگ میشوند و از همدیگر خدمات متقابل میگیرند، از همدیگه یاد میگیرند، بر غنای همدیگر میافزایند، بر ایمان همدیگر میافزایند و حتی خوراکشان و پوشاکشان و محل اسکانشان رو به کمک همدیگر احیا میکنند؛ کأنه واقعا یک دالانی از آن جهنم شهرنشینی و غربت به سمت یک بهشتی که اهلیت و نزدیکی قرابت در آن هست، باز میشود.
حالا تا اینجا را که همه به اصطلاح ادیان دیگر هم میتونند داشته باشند، همه فرهنگهای دیگر هم میتونند داشته باشند؛ اما وقتی پای تقدسهایی مثل امام حسین(ع) وسط میاد، این رنگ و بوی خیلی بیشتری رو میگیرد و طوری میشه که انسان در آن واحد هم به نیازهای مادی و ظاهری خودش و در کنارش به نیازهای معنوی خودش و در سطح کلانش به نیازهای اجتماعی-سیاسی کلان خودش با یک پیادهروی میرسد؛ یعنی یک عمل واحد است اما مجموعه نیازهای ما رو پاسخ میدهد، هم این حس غربت ما رو تبدیل میکند به قرابت و با همنشینی کردن با دیگران حس الفت به ما دست میدهد.
انسان برای اولین بار انگار عهد تازهای رو تجربه میکند که رابطهاش، رابطهی انسان-انسان، آدم-آدم شده است؛ در عین حال نیازهای مادیاش رفع میشود، یک سفری رفته است، با یک موؤنه (خرج) کم نیازهای باطنیاش رفع میشود. یعنی مثلا فرض کنید یه گناهی دارد، یه خصوصیت بدی دارد که میخواست با این قدمزنیهای طولانی در واقع سر من خودش پا بگذارد و از اون خصوصیت بد دربیاد. من یادم هست، دیدم از جوانهایی که میگفتند از لحظهای که از خانه درآمدیم سر یه خصلت اخلاقیمان که مانع اصلی رشد ما بود و آن چیزی که توی مناجات ابوحمزه ثمالی میخونیم که فَرِّق بَینی وَبَینَ ذَنْبِی الْمانِعِ لی مِنْ لُزُومِ طاعَتِکَ.
گناهان همهشان به سویه نیستند، بعضی گناهان خیلی جدیترند، اصلیترند برای ما، مانع چسبندگی ما به طاعت پروردگار میشوند؛ یک جوانی میگفت که من از اربعین از قدم اولی که برداشتم، سر آن گناهی که خودم میشناختم پا گذاشتم. همینطور با یاد اباعبدالله(ع) به حرم که رسیدم، به حائر حسینی که رسیدم، تقریبا دیگر از آن چیزی در درون من نبود.
پس پاسخ درون و نیازهای معنویمان هم هست، در دیگران وقتی با دیگران شریک میشویم، داخل این مسیر بزرگ، یک نیاز بزرگ اجتماعی و سیاسی رو هم داریم، جواب میدهیم. در واقع لشکر بزرگ مؤمنانه برای مقاصد عالیهی دینشان. پس یک دانه عمل هست، اما با کارآمدی، با اصطلاحاً کاربریهای مختلف و به خاطر همین یک عمل جذاب و مفید هست که خیلی خوب هست جوانها بهش اقبال بکنند، هم به بعد معنوی و درونیاش بپردازند، هم توجه به نظام کل داشته باشند که دارند یک کار بزرگ سیاسی-اجتماعی انجام میدهند و هم به لحاظ این الفتی که شکل میگیرد که همه، همه چیز مضاف الیهاش شده حسین(ع). یعنی ما هم با کسایی که همشهریمان نیستند، حتی هم کشور با ما نیستند، هم زبان با ما نیستند، از حیثی که زوار امام حسین(ع) هستند، یک نسبت خوبی میگیریم. این حسهای خوب را بعدا میتوانیم برگردانیم از داخل خانواده و تا داخل دانشگاهمان و جاهای دیگر طرحی نو دراندازیم و روابط نویی رو بسازیم که روابط بیشتر رابطه انسان-انسان بشوند تا انسان با مؤسسه، انسان با ماشین، انسان با به اصطلاح جایگاهها و بنگاههای مختلفی که بیگانه از آدمی هستند و به شکل خیلی روتین میخواهند کارها رو جلو ببرند.
حجتالاسلام قنبریان