فرمایش شهید بهشتی:
«ضرورت تشکیلات اسلامی اصیل و ضرورت اینکه در طول رهبری باشد نه در عرض آن. این تشکیلات باید تحقق بخشنده نظام امامت و امت باشد، چون نظام اسلامی ما، نظام امت و امامت است؛ نه اینکه معارض امامت باشد» (ص۲۲۶)
«این تشکّل باید در طول امامت باشد نه در عرض آن. مجموعه سامان یافته ای از انسان های معتقد به امامت و امامِ وقت که در رابطه با امام وقت، هرنوع توضیح و تذکر و نصیحت دلسوزانه را عمل کنند، رودربایستی به کار نبرند. به حکم تعهد الهی، هرچه به نظرشان می رسد به امام بگویند؛ اما در هر مورد امام تصمیمی بگیرد، آن را مخلصانه و دلسوزانه اجرا کنند، نه اینکه در مقابلش بایستند» (ص۲۳۶و۲۳۷)
«انتقاد بر امام، تذکر به امام، نصیحت به ائمه مسلمین، که اصلا واجب است…در نهج البلاغه از علی(ع) نقل می کند که آن حضرت از مردم می خواهد که از او انتقاد کنند وبه او تذکر دهند؛ اما همانوقت که انسان تذکر می دهد، می داند که تذکر می دهد ولی تصمیم گیری با کیست؟ با رهبر است» (ص۲۳۴)
«ما بیش از آقای بنی صدر و آقای بازرگان با امام سرمسائل اداره جمهوری اسلامی بحث کرده ایم، خیلی آزادتر. این را خود آقای بازرگان هم می گفتند… ما هنوز همان رابطه طلبگی را با امام حفظ کرده ایم؛ اما در پایان وقتی ایشان تصمیمی گرفتند، دیگر با ایمان اجرا می کنیم» (ص۲۳۵) [گزیده ای از صفحات حزب جمهوری اسلامی؛ گفتارها، گفتگوها، نوشتارها]
- تشکیلات و احزاب در طول ولایت نه در عرض آن:
در طول ولایت، یعنی خود و تشکیلات را در راستای طرح و اراده کلی ولیّ جامعه تعریف کردن و تلاش برای تحقق بخشی به نظام امت و امامت ؛ در عرض یعنی من یکی رهبری هم یکی!
- گاه بشکل فردی و خصائص اخلاقی بروز می کند. شهید بهشتی در همین صفحات در تفاوت مثل خود با مثل بنی صدر و بازرگان می گوید: «ایشان[بنی صدر] در نوار گفتند:”من بزرگترین اندیشه معاصرم!” بعد هم با یک فاصله گفتند:”این کتاب تضاد و توحیدی که من نوشته ام، بزرگترین اثر قرن است!” خوب کسی که اینقدر خود بزرگ بین است در راستای امامت قرار می گیرد؟! این در طول امام قرار می گیرد؟! نه این در عرض امام قرار می گیرد» (همان ص۲۳۴)
- گاهی هم بشکل نظریه، تشکیلات و احزاب در عرض ولایت تئوریزه می شود:
پس از رحلت امام مردانی از جمهوری اسلامی، ولایت فقیه امام را منحصر به فرد و از مجموع خصائص او و رهبری کاریزماتیک دانستند؛ نه ولایت فقه و عدالت. لذا برای راهبری توده، به جامعه مدنی “در عرض رهبر” قائل شدند. جامعه مدنی و مجموعه احزاب و مطبوعات و… در این تئوری الزاما تحقق بخشنده نظام امامت و امت نیست و در عرض آن است! (برای تفصیل دراینباره کتاب هفت موج اصلاحات دکتر حمید پارسانیا را بخوانید).
- تعهد اسلامی
طرح و اراده کلی شایسته ترین رهبر هم با بحث و نقد، پخته تر و بی نقص تر می شود؛ و ذیل آن شدن را آسانتر و نجات بخش تر می کند.
شهید بهشتی خیرخواهی، تذکر و نقادی رهبران جامعه را اگر مخلصانه و دلسوزانه باشد، عین تعهد به خداوند و اسلام و حقیقت می داند. نامه انتقادی او و یارانش به امام یک نمونه از سبک ولایت پذیری خردمندانه اش بود[۱]. این قسمت از منظومه تفکری ایشان، قسمت قبل را تکمیل می کند.
در اینجا هم تفکری هژمونیک، نقد، درون پیروان ولایت را تقبیح و ذوب شدن در ولایت را بیشتر رایج می کند. نا پخته تر ها از انگاره عصمت و عصمت استراتژیک رهبری می گویند؛
بعضی ائمه جمعه مشهور گرچه از عصمت نمی گویند اما کسانی که با انکار عصمت رهبری، نقدی کنند را “یا دیوانه! یا دشمن و در صدد قدرت یابی و یا ابزار دشمن برای هدف قرار دادن ستون خیمه نظام و سرجمع رویارویی با پیغمبر(ص)” خطاب می کنند[۲]
در حالیکه خود رهبر انقلاب هرگز چنین نسبتی با امام نداشته و ذوب در ولایت را بی معنا می خواند[۳]. صراحتا می گویند: «من به شما عرض بکنم، هیچ نظر کارشناسی ای که مخالف با نظر این حقیر باشد، مخالفت با ولایت نیست؛ از این واضح تر؟! من استالین نیستم که بنشینم یک سری حرف بزنم بعد عده ای را بیاورم بنشینند آنها را تئوریزه کنند[۴]» (۹۱/۵/۱۶)
آن نگاه سنگین علیه بررسی و نظر کارشناسیِ مغایر نظر رهبری غیر از تملق، ولایت گریزی های مضحک و نقاشی شده ای را هربار در جبهه انقلاب نمایش می دهد مثلا برخی موافقان طب اسلامی و ضد پزشکی مدرن و واکسیناسیون، چه جهد بلیغی(!) می کنند تا عمل واکسن رهبری را خطا و در عین حال ایشان را مصون از خطا نگه دارند! درباره پروتکلهای کرونا و عزادری و زیارت هم همین را شاهد بوده ایم!
اما در مقابل نقد اصل سیاستهای۴۴ توسط یک استاد اقتصاد اسلامی(حسن سبحانی) با همه وزان و سابقه ولایی اش را کافی در طرد او یا احیانا رد صلاحیتش می دانیم!
بهشتی کنار آن ذیل ولایت و در طول ولایت تعریف کردن خود و تشکیلات به این تعهد اسلامی درقبال حقیقت و واقعیت هم سفت معتقد بود. - تأدب اسلامی
تکه دیگر منظومه تفکر او این است که تذکر و نقد و بررسی اش با رهبری همراه با تأدب اسلامی است. یعنی موهم تضعیف و خودنمایی نیست. حتی اگر علنی باشد، از جنس مباحثات طلبگی است. در همین صفحات یادشده از مباحثه و مناقشه سر درس آیت الله بروجردی مثال می زند که در عمل با وجود اشکالات طلبگی، به فتوای او عمل می کردیم!
بعد تصریح می کند در جمع بندی و تصمیم این رهبر شایسته و منتخب است که تصمیم می گیرد و ما با ایمان عمل می کنیم.
اینجا نیز برخی بنام آزادی نقد و بررسی، به تضعیف و نافرمانی عملی روی آوردند!
از مصاحبه با بیگانگان تا اردو کشی خیابانی و مخالفت عملی، نقد و تذکری که بهشتی می خواست را شرطی کرد. این افراط، در شکل گیری تفریطی که بیان شد بسیار موثر واقع شد!
مطالب مرتبط:
محسن قنبریان ۱۴۰۰/۴/۶
[۱] http://tarikhirani.ir/fa/news/1420
[۲] http://alamolhoda.info/post/1959
[۳] https://farsi.khamenei.ir/newspart-print?id=3235&nt=2&year=1383&tid=1031