سخنرانی ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در ایام فاطمیه اول، با موضوع «وَلایت و وِلایت» منتشر میشود.
دریافت جلسه نخست سخنرانی «وَلایت و وِلایت» | “دریافت از پیوند کمکی“
دریافت جلسه دوّم سخنرانی «وَلایت و وِلایت» | “دریافت از پیوند کمکی“
دریافت جلسه سوّم سخنرانی «وَلایت و وِلایت» | “دریافت از پیوند کمکی“
چکیده جلسه اول سخنرانی “وَلایت و وِلایت”
فاطمیه اول ۱۴۰۰
حجت الاسلام قنبریان
یک معما:
– در آیه۷۵نساء مردمی مستضعف برای نجات از شهری که اهلش ظالمند، از خداوند یک ولیّ می خواهند!
– بنی اسرائیل را خداوند با ولیّ (موسی و هارون) نجات داد اما حال ولیّ نزد آنها مستضعف میشود! هارون گفت: ان القوم استضعفونی: این قوم مرا به استضعاف کشاندند!
کی و چگونه ولیّ الهی قوم را از استضعاف نجات می دهد و کی و چگونه ممکن است خود مستضعف شود؟!
دو مقوله مرتبط:
- وَلایت: عشق و کششی در افراد نسبت به ولیّ ؛ همان که مردم آیه ۷۵ نساء داشتند و به دعا درخواست میکردند: واجعل لنا من لدنک ولیّاً: خدایا از جانب خودت ولیّ ای بر ما بگمار.
- وِلایت: حالتی است در حاکم، این اتصال به مردم و از جنس آنها بودن (که موجب میشود وَلایت شکل بگیرد و مردم از قلب او را بخواهند)
بیان رهبر انقلاب:
“در تفکر دینی اساس حاکمیت دین و نفوذ دین و قدرت دین در اعمال آن روشهای خودش برای رسیدن به اهدافش چیست؟ تکیه اصلی به چیست؟ به مردم است! تا مردم نخواهند،تا ایمان نداشته باشند،تا اعتقاد نداشته باشند مگر می شود؟ پیامبر(ص) را اگر مردم مدینه نمی خواستند ودر انتظار او نمی نشستند و بارها سراغش نمی رفتند مگر به مدینه می آمد و جامعه مدنی تشکیل می شد؟! پیامبر با شمشیر نرفت مدینه را بگیرد…بنابراین خواست و اراده و ایمان مردم حتی بالاتر از این عواطف آنها پایه ی اصلی حکومت است ؛ این نظر اسلام است”(۷۷/۱۲/۴)
دزدان آن دو:
- وَلایت: دزد وَلایت و کشش قلبی به ولیّ خدا، ولائج اند. به تعبیر شهید مطهری در کتاب ولاء ها و ولایتها ، ولاء منفی.
وَلایت است، وَلاء و محبت و کشش است اما به غیر وِلایت، به غیر ولیّ خدا!
– آیه۹۳ بقره از این ولاء منفی در بنی اسرائیل مقابل هارون (که موجب استضعاف اوشد) پرده برمی دارد: اُشربوا فی قلوبهم العِجلَ بکفرهم؛ با پشت کردن به هارون ، محبت گوساله سامری در قلبشان نوشانیده شد. قُل بئسما یامُرُکم بِه ایمانُکُم ان کنتم مومنین؛ بگو به بدچیزی دستور می دهد ایمان تان [یعنی گوساله خواهی از قلب و حاق ایمان جدیدشان نشات می گرفت] اگر مومن هستید!
– آیه ۱۶توبه از امتحان مومنان می گوید و اینکه: لَم یَتَّخِذُوا من دُونِ اللهِ و لا رسولِه و لا المومنینَ ولیجه؛( آیا پنداشتید خداوند کسانی را از میان شما) که غیر خدا و رسول و مومنان را ولیجه نگرفته اند؛ معلوم نمی دارد؟!
– ولیجه؛ محبوبی است که آرام آرام به دل نفوذ و تکیه گاه و محرم اسرار می شود.
– امام صادق(ع) هم جماعت جوانان را از ولائج برحذر داشت:… لاتَتَّخِذُوا الرجالَ وَلائجَ مِن دون الله: رجال (سیاسی، فرهنگی و…) را بجای خدا ولائج نگیرید!
ولائج ، برگزیده ولاء منفی اند ، عواطف و کشش ها را می ربایند و جای ولیّ خدا می نشینند؛ آنها هم با زور و شمشیر حکم نمی رانند اما رقیب ولیّ خدایند.
– گاهی خود خلیفه ممکن است ولیجه شود و گاه یزید و جبّاری با ستاره ها و سلبریتی ها ( که ولیجه های مردم میشوند) سلطه خود را تثبیت کند!
- وِلایت: دزد وِلایت، سلطه و زور و غلبه است که در جلسه بعد توضیح داده میشود…
(تفصیل نکات را در فایل صوتی بشنوید)
چکیده جلسه دوم سخنرانی “وَلایت و وِلایت”
فاطمیه اول ۱۴۰۰
حجت الاسلام قنبریان
۲- دزد وِلایت
ضد وَلایت، ولاء منفی و ولائج بود؛ ضد وِلایت، سلطه و جباریت است.
بیان رهبر انقلاب:
ایشان در اولین کنگره بین المللی نهج البلاغه (۶۰/۲/۲۹) در گفتاری عالی این مقوله را توضیح می دهند:
-“ولایت در اصل معنای لغت به معنای پیوند و به هم جوشیدگی دوچیز است؛ اتصال دو شیئ به همدیگر به طوری که هیچ چیز میان آن دو فاصله نشود”
– ” ولی امر متصدی این کار [حکومت] است. متصدی این کار هیچگونه امتیازی را طلب و توقع نمی کند و عملا هیچگونه امتیازی به او تعلق هم نمی گیرد. از لحاظ وضع زندگی ،از لحاظ برخورداری مادی ؛ اگر بتواند وظیفه خودش را خوب انجام بدهد به اندازه ای که این وظیفه و انجام آن برای او جلب حیثیت معنوی بکند، به همان اندازه خیثیت متعلق به او میشود بیش از آن نه.حکومت در نهج البلاغه هیچ نشانه ای و اشاره ای از سلطه گری ندارد. هیچ بهانه ای برای امتیاز طلبی ندارد.”
دوجور وِلایت ربوده میشود:
- تبدیل به سلطنت!
– امیرالمومنین(ع) و هیچ ولیّ معصومی ، سلطان و جبّار نمیشود، اما منصب او (خلافت و حکمرانی) از سوی سلاطین و جباران ربوده میشود! اتفاقی که در صدر اسلام افتاد…
– “سقیفه” مقابل “عقبه” است ؛ دو سبک است. عقبه، ۵۰۰ نفر از مردم یثرب می آیند ،دلخواه با پیامبر بیعت می کنند، سقیفه، جمعی از اشراف و متنفذین قبایل می روند تعیین تکلیف برای امت کنند.
– حاکمیت امام علی(ع) نه لا نصب خلیفه قبل بود نه شورای ۶ نفره، بیعت عمومی مردم بود ؛ به همان سبک عقبه پیامبر(ص).
– معاویه، حکومت نبوی را از مردمسالاری تبدیل به سلطنت کرد. اگر چنین نمی شد چشم مردم اروپا در قرون وسطی به چیزی جز سلطه ی کلیسا باز می شد و ای بسا رنسانس اسلامی اتفاق می افتاد و لیظهره علی الدین کله برای اسلام ناب شکل می گرفت ؛ اما سقیفه، مانع شد!
حکومت ولایت فقیه چه؟!
– امام و رهبر انقلاب جبّار و سلطان نشدند اما اینجا هم مثل صدر اسلام مصون نیستیم در ادوار کسی بنام وِلایت، بنشیند که امتیاز طلب و سلطه گر باشد!
* دو جریان این نگرانی را قابل اعتناء می کند:
الف) جریان سرمایه داری درون جمهوری اسلامی:
– دبیرکل یکی از احزاب تابع این سیاستها رسما گفت:این پتانسیل در قوانین موجود است که حزب(…) به تنهایی یا در ائتلاف با مجموعه ای از احزاب می تواند ترکیب مجلس خبرگان را به شکلی تعیین کند که اعضای آن خبرگان به این دلیل که سیاستهای رهبری در آن مقطع را مناسب با زمان و شرایط کشور نمی دانند، اقدام به تغییر رهبری کنند اینچنین است که احزابی که ترکیب خبرگان را چیده اند می توانند اهداف و سیاست های مدنظر را از طریق رهبری جدید اعمال کنند”!
– پدر این حزب می گفت مهم نیست رئیس خبرگان باشم ، در موقع حساس آن پایین هم می توانم تکلیف خود را انجام دهم!
– لیست انگلیسی و هشدارهای انتخابات خبرگان۹۴ ، تذکری از این نگرانی بود…
ب) جریان مقابلی که علیرغم دم زدن از اسلام و انقلاب، اعتقادی به نقش جدی مردم و مردمسالاری ندارد!
– رهبر انقلاب در ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ این جریان را نمونه خفیف داعش خواند:” یک عده هم کسانی بودند که باز معتقد به دین بودند منتها می گفتند آقا حاکمیت دین ربطی به مردم ندارد. مردم چه کاره اند؟! باید دین حکومت کند! اینها هم یک عده بودند که ما نمونه های این نظر دوم را در این اواخر به شکل افراطی در این حضرات داعش ملاحظه کردید”!
– اینها هم یکبار ابطال انتخابات خواسته بودند! سال۷۶ وقتی کاندیدشان رای نیاورد و اصلاح طلبان رای آوردند!
رهبر انقلاب خاطره را باز می گوید:” یکی از مسئولین عالی رتبه آن روز آمد پیش من و از من خواست که آقا این انتخابات را ابطال کنید! من آن چنان تشری زدم که به نظرم بعد از آن بین ما و آن مسئول هنوز هم درست اصلاح نشده”!
– بررسی کنید می بینید این آقایان برای خبرگان هم رای می گرفته اند!
پس تبدیل وِلایت به حاکمی امتیاز طلب یا بی اعتقاد به نقش جدی مردم در طی ادوار برای ما هم محال نیست، چنانچه جامعه و انقلاب پیامبر مصون نماند! این هوشیاری و مراقبت عموم ملت و جوانان انقلابی را بیشتر لازم می کند…
- (نحوه دوم دزدیده شدن وِلایت در جلسه بعد بیان میشود)
( تفصیل نکات را در فایل صوتی بشنوید)
چکیده جلسه سوم سخنرانی “وَلایت و وِلایت”
فاطمیه اول ۱۴۰۰
حجت الاسلام قنبریان
مردم و وِلایت
– رهبر انقلاب در همان سخنرانی حکومت در نهج البلاغه:”از آنطرف مردم در تعبیر نهج البلاغه رعیت اند! رعیت یعنی آن کسانی، آن جمعی که رعایت آنان و مراقبت آنان و حفاظت و حراست آنان بر دوش ولی امر است…یعنی انسان راباهمه ابعاد شخصیتش، با آزادی خواهی، با افزایش طلبی معنوی اش، با امکان تعالی و اوج روحی اش، با آرمانها و اهداف والا و شریفش، اینها را با عنوان یک مجموعه در نظر بگیرید ،این باید با همه این مجموعه مورد رعایت قرار بگیرد”
پس بخاطر داشتن قدرت فکر، حق سئوال و بیان آزاد و بخاطر اختیار، حق انتخاب دارد، وِلایت یعنی حاکمی که با این رعایت ها مردم را به مقصد ببرد و الا کَت بسته به جایی بردن از هر جبّاری برمی آید.
۲- دزدیدن وِلایت از طریق یک نظام دیوانیِ متصلب از بالا به پایین و سلطه جو!
ممکن است وِلایت در جامعه با وَلایت تحقق یافته باشد اما نظام دیوانی و کارگزاران او در نصاب و تراز وِلایت عمل نکنند ،همان غلبه و سلطه( که ضد ولایت است) را اعمال کنند؛ اینجا هم وِلایت دزدیده میشود!
– حضرت امیر(ع) به مردم شهرهایش نوشت:” من عمّال و کارگزارانم را نفرستادم که به شما ظلم کرده یا اموالتان را بگیرند ،من آنان را فرستادم تا به شما دین و سنت را تعلیم دهند. هرکسی جز این کرد به من شکایت کنید”( شرح ابن ابی الحدید ج۱۲ص۲۲)
– در نامه ۱۹ نهج البلاغه به فرماندار خود در شهری که اهل ذمه ساکن اند می نویسد: دهقانان شهرت از تو ( در چهار چیز) شکایت دارند:
غلظت و تند خویی ات/ قسوه و دل سنگی ات/ احتقارا و تحقیر کردن آنان/ جفوه و جفاکاری ات!
– در زمان ما شده ولایتِ اداری!
از امام و رهبر انقلاب استفتائاتی است با عنوان ولایت اداری:
س: …در جامعه از طرف مسئولین ادارات هرگاه حرکتی خلاف حق و قسط اسلامی و قانون و دستورات آن رهبر عظیم الشان انجام می گیرد و مورد سئوال افراد متعهد و کارمندان دلسوز به آن اداره قرار می گیرد…این مساله عنوان می گردد که اینگونه برخوردها با مسئولین برخلاف ولایت اداری است؛ و چون ولایت اداری به ولایت فقیه و ولایت امام و پیغمبر و خدا ختم میشود پس فرد معترض که از طریق قانون و پیروی دستورات آن رهبر اعتراض خود را به مسئولین اعلام داشته است کافر و ملحد است! خواهشمند است نظر شریف را در اینباره اعلام فرمایید
ج: بسمه تعالی ولایت اداری در اسلام نیست. کارمندان و مسئولین در ادارات فقط مسئولیت دارند که بر طبق مقررات اداره و دولت اسلامی عمل کنند و ولایتی برکسی و چیزی ندارند و اگر برخلاف موازین شرعی یا قانونی عمل نمایند دیگران می توانند بدون ایجاد هرج و مرج و فساد به آنان تذکر دهند” (صحیفه امام ج۱۰ص۵۰۴)
اینگونه ولایت تراشی ها برای خود و جلوگیری از فکر آزاد یا بیان آزاد جوانان، وِلایت را در شهرها و استان ها رنگ سلطه می دهد درحالیکه خود ولیّ چنین نیست!
– در جای خود ثابت شده وِلایت قابل تفویض نیست(ر.ک: ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی پرسش و پاسخها). نمایندگان ولیّ فقیه و منصوبین ایشان و مسئولین فقط در همان شرح وظایفشان نماینده ولیّ فقیه اند نه اینکه ولیّ فقیه شهر یا اداره شده باشند! مثلا انحصار برگزاری یک نماز جمعه برای آنهاست و دومی راه انداختن توسط دیگران مجاز نیست اما اینگونه نیست که انحصار تفسیر و تبیین سخنان امام و رهبری (مثلا) برای آنها باشد؛ موارد مکرری که این سالها اتفاق افتاد که منصوبین و نمایندگان رهبری تبیین و تفسیری کردند و بعد رهبری خلاف آنرا تصریح کرد و حتی تصریح کرد آنها نظر خودشان را گفته اند ، این مساله را روشن کرده است.
گاه بجای یک کارگزار، خود نظام دیوانسالار این سلطه و غلبه را اعمال و حق مردم را رعایت نمی کند!
– مثلا دو نحوه پلیس امنیت قابل تصور است:
الف) پلیسی که می آید و به مردم معترض از سیاستی می گوید ما اینجاییم تا اعتراضتان آرام و امن صورت بگیرد و اشرار سوء استفاده نکنند، شما هم کمک کنید!
ب) امنیتی که حق اعتراض را از اساس به بهانه بودن اشرار سلب می کند!
عجیب است تئوری این نحوه امنیت را اقتصاد دانهای بازار آزاد داده اند (ر.ک: اقتصاد سیاسی ایران ج۱ص۲۲۶) یعنی همان جریانی که در جلسه قبل از دبیران سیاسی اش خواندم میتوانند با ائتلاف دیگران در مجلس خبرگان، ولی فقیه مناسب با سیاستهای اقتصادی شان برگزینند!
– رئیس نیروی انتظامی امیرالمومنین با او مباحثه داشت که تنبیه مشارکت نکرده ها در جمل فقط به روشنگری و طرد کافی نیست باید آنها را بکشیم! کمی بی عدالتی بهتر است از کنار آمدن با دشمنان!
حضرت او را سرزنش میکرد که خداوند چنین اجازه ای نداده است…(شرح ابن ابی الحدید ج۴ص۱۰۳)
– تهرانی مقدم موشک نقطه زن را کلید زد تا جای بمباران کور بنشیند و حتی با دقت اگر خواستیم فقط قرارگاه داعش را بزنیم و مردم یک روستا و حتی سرباز معمولی آسیب نبیند!
درون کشور به این کار نقطه ای محتاج تریم! امنیت نقطهای یعنی فقط اسرار و ضد انقلاب را نا امن کردن و مردم بتوانند با امنیت بیان و اعتراض و حرف خود را بزنند.
– رهبر انقلاب در ماجرای ۸۸ چندبار جمکران به استغاثه رفته تا خونی نریزد ! صدنفر دستگیر شده عاشورای ۸۸ را وقتی قابل تفکیک نبودند دستور به آزادی همه داد…
این مشی باید تا پایین و در همه شهرها بیاید و وِلایت را جلوی چشم ها بیاورد نه زور و اجبار!
(برای قضاوت بهتر بی نیاز از گوش دادن فایل کامل سخنان نیستید نکات زیادی از این چکیده جا ماند)