بایگانی ماهیانه: آبان 1400

درباره چند ضلعی توهین به آیت الله صافی

نبش اول: استقلال حوزه

استقلال حوزه از حکومت در عین همکاری، به لحاظ نظری طرح_مقبول خود رهبر انقلاب است[۱]. در شمارش فروضِ نسبت حوزه و حکومت فقط این فرض را درست می دانند:” فرض چهارمی هم وجود دارد و آن عبارت است از حوزه علمیه مستقل از حکومت که همکار حکومت است. کار خود را در مجموعه عظیمی که امروز بر دوش همه است انجام می دهد. وابسته به دولت نیست اما به دولت کمک و از آن پشتیبانی می کند. به آن خدمت می دهد آنرا نصیحت و راهنمایی می کند و مقررات اسلامی را به آن می شناساند[۲]“.

نیروهای ولایی و انقلابی حتی اگر راهنمایی و نصیحت مرجعی -بلکه مجتهد و فاضلی- را درست ندانند، نباید آنرا “سراپا غلط” و آن مرجع را بعنوان “مقلدِ سیاسی نیروهای سکولار” مذمت کنند!

می توانند حرف درست بنظر خودشان یا بیان رهبری را محترمانه تبیین کنند. خود می دانند حرف و حتی بیانیه یک مرجع، فوری عمل و اجرائی نمیشود که نگران “ناصواب” بودنش باشند(نمونه اش بیانیه همین مرجع در ابطال مصوبه بنزینی بود)!

آن تعابیر موهن در نقد موجب این موج و موج سواری برخی آدمها و جریانهای خاص شد، تا آن نصیحت کنج اتاق حالا بنام دفاع از مرجعیت، الزاما حرف درستی القاء شود!

نبش دوم: استقلال ایران

استقلال حوزه هرچقدر هم لازم، دربش به خیابان استقلال ایران باز میشود. با یک حکومت جبّار دست نشانده، چیزی از حوزه نمی ماند که از استقلالش بپرسیم! متقابلا اندیشه استقلال کشور با فتاوای جهادیه و تحریمیه(تحریم اجناس خارجی)، میراث_حوزه برای جوانان انقلابی بوده است.

“اصل اغاظه”(آیه ۱۲۰توبه، مبنی بر عمل صالح بودن ورود به میادینی که موجب غضب کفار و دشمنان است) را تفاسیر حوزه به جوانان آموخته است[۳].

طلاب بصیر در کنار کفایه الاصول آخوند، فتوای تحریم امتعه خارجیه ایشان برای حفظ استقلال اقتصادی ایران را هم دیده اند[۴].

به مبانی این فتوا، پرداخته اند که چگونه مصرف محصولات “شرکت اسلامیه” -مقابل اجناس بیگانه- “جهاد اقتصادی و به منزله جِد و شهادت در رکاب امام زمان(ع) است[۵]“.

اگر امروز براساس این مبانی و فتاوا، اشکالی صغروی بر مرجعی عظیم الشان بگیرند، حوزه را حوزه و مرجعیت را نگهبان استقلال ایران می خواهند.

اگر صرف مذاکره و ارتباط(بدون آسیب به استقلال)، با تنها دولت جبّار مورد قهر ملت ایران، بهبود معیشت را موجب می شد، در ۸سال گذشته شده بود.

امروز دولت ایران از قاجار کمتر نیست که مراجع بزرگ وقت رساله دعوت به مقاومت خود را به عباس میرزایش تقدیم و به نام او صادر کردند.

نبش سوم: استقلال قوه قضائیه

اینکه دادگاه بتواند مستقل از اجزای دیگر حکومت، پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی باشد هم، در گرو دو استقلال قبل است.

روزی که احمد رشیدی مطلق روحانیت شیعه را استعمار سیاه و همکار با استعمار سرخ شوروی خواند و امام خمینی را ماجراجو، وابسته به مراکز استعماری و جاه طلب می خواند(!)، قوه قضائیه ایران به تبع حکومت پهلوی، استقلالی نداشت که از حوزه، مرجعیت و اقلا شخص امام بعنوان یک شهروند، دفاعی کند.

امروز اگر دادستان کل، هوادار مواضع رسمی حکومت را به اتهام توهین به منتقدِ سیاست خارجی، تحت پیگرد می نهد، می خواهد استقلال خودش را نمایش دهد که جای خود “بیش باد” دارد؛ اما باید بداند بین کلمات موهنی که در جهت استقلال ایران و حفظ میراث مراجع سلف حوزه ی مستقل، انشاء شده با توهین کنندگان دست نشانده و وابسته برای زدن مبانی استقلال یا مرجعیت شیعه، فرق بسیار است.

  • چه خوب و به جا است آیت الله صافی مثل آیت الله سیستانی توهین کننده خود را ببخشد و مانع پیگرد قضایی شود.۶

 ظاهرا صفح پیامبرانه بهتر توهین را از نقد، پیرایش می کند و پیگرد قضائی را حداقلی و برای مهره های مامور نگه می دارد.

محسن قنبریان ۱۴۰۰/۸/۹

[۱] به لحاظ نظری حرف دقیق و درستی است اما برخی رویه های حوزه یا اجزای حکمرانی عملا این استقلال و بودن در نهاد اجتماعی در عین همکاری با حکومت را نقض می کند که جای دیگر اشاره وار گفته ام و تلخیصی از آن را بارگذاری کرده اند: https://eitaa.com/sedayehowzeh/28427

[۲] رهبر انقلاب ۷۴/۹/۱۶

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2776

[۳] برای نمونه ر.ک: تفسیر رهنما ج۷ص۲۳۶/ تفسیر نور ج۳ص۵۲۰ و…

[۴] ر.ک: مجله نور علم  دوره دوم ش ۵ ص۲۱ مقاله ده فتوای سیاسی مذهبی

[۵] قسمتی از فتوای آخوند خراسانی/ ر.ک: غرب شناسی علمای شیعه احمد رهدار ص۸۷۷و۸۷۸

۶. https://www.hawzahnews.com/news/896405/

جمع بندی ورود عدالتخواهانه در بیانات رهبرانقلاب:

  1. گفتمان سازی_ (مقابل:) اتهام زنی و مصداق سازی برای فساد ثابت نشده!
    “گفتمان عدالت خواهی را فریاد کنید اما انتقاد شخصی و مصداق سازی نکنید… شما اسم نیاورید، شما روی مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید”(۸۷/۲/۱۴)
  2. سؤال از پدیده های واقعی و ملموس ضد عدالت_ (مقابل:) فقط سخن گفتن از عدالت!
    ” اگر عدالت -عدالت واقعی و ملموس و نه فقط سخن گفتن از عدالت- آرزو و آرمان و هدف برنامه ریزی هاست، پس باید هر پدیده ی ضد عدالت در واقعیات کشور مورد سؤال قرار گیرد”(۸۱/۸/۶)
  3. ورود موردی مطالبه گرانه و اثر گذاری بر دستگاه های نظام_ (مقابل:) فقط سخنرانی یا اتهام زنی!
    “دانشجویان در مساله کارخانه های نیشکر هفت تپه و ماشین سازی رفتند و مشکل را حل کردند. اینها نه پول دارند و نه قدرت قانونی اما حضورشان مشکل را حل کرده است. حضورشان در پیگیری مطالبات کارگران بر دستگاه های نظام اثر داشته و این کار خوبی بوده”(۹۸/۳/۱)

محسن قنبریان

 

گفتند این یک دقیقه از سخنان حاج آقا حاج علی اکبری جا مانده بخاطر تقوا و انصاف پخش کنید.

بنده در سه سطح عدالت خواهی از نماز جمعه تراز توقع دارم:

  1. گفتمان سازی که هرگز نه یعنی سخنرانی صرف درباره عدالت. اینجا توضیح داده ام:
    ۱/ برشی از مصاحبه با صدا حوزه
    نمازجمعه در آمار
  2. مساله محوری که یکی دو مثالش در جهان آرا طرح شد. اینجا را هم ببینید.
  3. ورود موردی و منطقه ای

آقای حاج علی اکبری اینها را هم منع کنید

بنده سطح سوم را هم نام بردن از این و آن و مصداق سازی برای فاسد، نخواندم. اگر این سطح هم مورد انکار شورای ائمه جمعه باشد، دو سطح دیگر هنوز جوابی نگرفته است!

لازمه سخن آقای حاج علی اکبری در این یک دقیقه این نیست که: یا فساد و تبعیض در شهرها درحال میل به صفر است یا ائمه جمعه در حال از دست دادن شرایط و منعزل شدن؟!!

 

محسن قنبریان

وقتی در یاداشت با مثالها، ورود مصداقی عدالتخواهی را به “ورود موردی و منطقه ای علیه تبعیض و فساد” معنا کردم، نظرم به این جمله رهبر انقلاب بود که: مصداق سازی و نام بردن از اشخاص را نهی کرده اند؛ از مثالهای کوه خواری و دره خواری و سخنان خود رهبری معلوم است ورود موردی و منطقه ای هپکوها و هفت تپه ها و… منظور است؛ نه نام بردن از اشخاص و پرونده های ثابت نشده!

از قضا هم برخی ائمه جمعه در اینباره ورود داشته اند و هم آقای حاج علی اکبری دقیقا همین ورودها را ممنوع اعلام می کنند. آن امام جمعه مورد بحثشان، بحث مصداقی و نام بردن از کسی نداشت، درباره باستی هیلز و… سخن می گفت مثل همین که رهبر انقلاب از زمین ارتفاعات قوچک می گفت!

خلاصه جمود بر لفظ نیست همین کاری که دانشجویان درباره هفت تپه و ماشین سازی کردند و مورد تمجید رهبر انقلاب واقع شد را از ائمه جمعه و نماز جمعه می خواهیم نامش را گفتمان سازی، مصداقی، منطقه ای یا هرچه می گذارید!

محسن قنبریان

 

آقای حاج علی اکبری اینها را هم منع کنید

می فرمایند: “طبق نظر امامین انقلاب طرح اینگونه مسائل [مبارزه با فساد و عدالت خواهی] بصورت مصداقی (در نماز جمعه) ممنوع است!”

آقای حاج علی اکبری بر این اساس از نشر این خطبه ها و تکثیر و تأسی از این خطباء هم منع کنید:

  1. امام جمعه کوفه!
    ایشان در اولین خطبه پس از جمل(۱۲رجب سال۳۶ه) و انتخاب کوفه بعنوان مرکز حکومت؛ از ضرورت:
    – خراب کردن مسجد برای بازگرداندن خانه جعفر به ورثه اش!
    – بازگرداندن زمین های تقسیم شده خیبر بین عده ای معلوم به بیت المال !
    سخن گفته اند[۱].
    می بینید بشدت مصداقی و معین است! نمونه های بیشتر هم در مجموعه خطبه های ایشان هست که خوب است دستور فرمایید از نهج البلاغه سانسورش کنند تا امام جمعه ای تأسی نکند!
  2. امام جمعه بالاصاله تهران (که شما موقت ایشانید)!
    فرموده اند: “طرف شرق یک بوستان بزرگی است، یک منطقه خیلی وسیعی است بین بزرگراه بابائی تا ارتفاعات قوچک ، یک زمینی است متعلق به ارتش. بنده بعضی اوقات در این مسیرهای صبحگاهی در بعضی از روزها آنجا می روم و ارتفاعات را حرکت می کنیم، راه می رویم. هر وقت آنجا می روم دلم می لرزد، چون می دانم ده ها چشم طمع کار متوجه اینجاست. کارهایی شروع کردند، ما جلویش را گرفتیم یک تشری زدیم، دعوایی کردیم! می دانم موقتاً دست برداشتند، اما منتظرند یک غفلتی صورت بگیرد یا این حقیر نباشم یا غفلتی پیش بیاید، بالاخره بروند اینجا را تصرف کنند. واقعا انسان دلش می لرزد، یک بوستان بزرگ شاید چند صد هکتاری که اصلش هم ظاهرا متعلق به ارتش بوده لکن الان مورد استفاده ارتش نیست و مورد اختلاف بین ارتش و وزارت اطلاعات و اینهاست. به نظر من اینجا مال مردم است. اینجا باید به صورت یک گردشگاه عمومی مردمی در بیاید. مکرر من این پیغام را دادم به مسئولین گوناگون! شهرداری باید برود اینجا را تصرف کند در اختیار مردم بگذارد[۲]

این امام جمعه تهران از پدیده کوه خواری در شهر سابقشان مشهد هم گفته اند!

آقای حاج علی اکبری بگوید؛ آن امام جمعه “عدالتخواه مصنوعی(!)” چیزی غیر از این جنس حرفها درباره منطقه خود می گفت؟!

آقای حاج علی اکبری بجای طرح فسادها(زمین خواری ها و کوه خواری های آشکار و…) در خطبه ها، صرفاً طی سلسله مراتب تا گفتن به دفتر رهبری را مطرح می کند؛ همین جملات رهبر انقلاب بهترین نقض ایشان است. میفرماید مکرر به مسئولین گوناگون درباره همین زمین پیغام داده؛ اما فایده نکرده و همه می دانیم پس از این علنی کردن با مردم بود که آن زمین توسط شهرداری گردشگاه شد!

وقتی پیغام  مستقیم خود رهبر، افاقه نمی کند، امام جمعه یا نماینده ولی فقیه در استان می تواند مانع فساد کوه خواری و… در منطقه اش شود؟!

اگر یک در هزار مثل همین نمونه یک طرف دعوا نهادی نظامی یا امنیتی باشد با گفتن به نهادهای امنیتی میشود مسأله را حل کرد؟!

در خوشبینانه ترین حالت باید بگویم از عمق ماجرا بی خبرید!

ورودهای مصداقی مذمومی که منع نمی شود!

از ورود موردی و منطقه ای در تبعیض و فساد (مثل هفت تپه ها و هپکو ها و کوه خواری ها و…) منع می کنند؛ در حالیکه باید از ورودهای جناحی بنا به دستور صریح امامین انقلاب منع کنند که نمی کنند و نماز جمعه را حتی برای همه  گرایش های اصولگرا نگذاشته اند!

این دستور صریح رهبر انقلاب است:

“من فقط دو سه نکته را مورد تأکید قرار میدهم: یکى، این حالت پدرانه برخورد کردنِ آقایان در شهرها و در مراکز نماز جمعه [است]؛ این واقعاً مهم است. یکى از خطرهایى که انقلاب را تهدید میکند ‌-که ‌ان‌شاءالله‌ اگر یادم نرود دو سه جمله‌اى عرض میکنم- همین است که مردم دچار دودستگى بشوند و جناح‌بندى و صف‌بندى و خط و خطوط بر مردم حاکم بشود.

 اگر امام‌جمعه به زبان بگوید که من به جایى وابسته نیستم، جناحى را تقویت نمیکنم، حتّى در نماز جمعه این را تأکید هم بکند، امّا در واقع این‌جور نباشد، مردم میفهمند. این‌جور نیست که ما که در تریبون نماز جمعه هستیم، به مردم بگوییم ما به هیچ طرف وابستگى نداریم، با کسى کارى نداریم، از کاندیدایى ‌-کاندیداى مجلس- حمایت نمیکنیم، ما پدر همه هستیم، امّا در کنار حرفهایمان، با تعبیراتمان، با گوشه‌ کنایه‌هایمان، با بعضى از کارهاى جنبى  برخلاف این گفته و ادّعا عمل کنیم! مردم زود میفهمند. این اشتباه است که ما خیال کنیم که مردم به زبانْ فریب میخورند و خیال میکنند ما به یک طرفْ گرایش خاصّى، به یک جناحْ تمایل خاصّى یا تقویت خاصّى نداریم؛ نه، مردم این را حس میکنند و اختلاف بین قول و عمل امام‌جمعه اثر معکوس هم خواهد بخشید. من عرض میکنم واقعاً باید آقایان ائمّه‌ی جمعه، پدرانه برخورد کنند.”(۳)

اگر آقای حاج علی اکبری از نمونه های خروج از این دستور و ورودهای مصداقی جناحی مذموم بی خبرند تا جوانان انقلابی برایشان از برخی ائمه جمعه مشهور فهرست و مستند کنند!

در برخی مراکز استانها کار به جایی کشیده که بسیاری از نیروهای انقلابی و حتی اصولگرا در نماز حاضر نمیشوند، چون امام جمعه محترم فقط یک گرایش از اصولگرایی را قبول و تقویت می کند و لیست و گروه فعال دیگر را شدیدا نفی و طرد می کند!

برخی سابقین شان رسما و علنا در تشکلی سیاسی برای لیست بندی انتخابات حضور هم یافتند و این اصلا پدیده نادری نیست!

واقعا عجیب و جالب است که رئیس شورای سیاست گذاری نماز جمعه در این ورودهای مصداقی مذموم هیچ عملکرد و خط کشی ای ندارد و ورود موردی و منطقه ای علیه تبعیض و فساد را با آن طاق زده است!

محسن قنبریان ۱۴۰۰/۸/۶

[۱] الکافی ج۸ص۵۸. سید رضی صدر خطبه را در خ۴۲ نهج البلاغه آورده است

[۲] ر.ک: yun.ir/wvrpb
اگر ملانقطی نگوید این سخنان امام جمعه تهران در خطبه انشاء نشده است!

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2124

۰۱/ درس گفتارهای نظری_کاربردی درباره عدالت اجتماعی

دریافت «جلسه اول درس گفتارهای نظری_کاربردی درباره عدالت اجتماعی»
دریافت از پیوند کمکی

خلاصه نکات مطرح شده در جلسه اول درس گفتارهای نظری_کاربردی درباره عدالت اجتماعی

حجت الاسلام محسن قنبریان

۱۱ مهر ۱۴۰۰

پیش درآمد و مقدمه‌ای بر نظریه عدالت و ناظر به میدان و مبانی[۱]

سوالات و مبانی جلسه اول:

  1. آیا عدالت فرد، عدالت اجتماعی، عدالت در جهان هستی و عدالت خداوند یک مفهوم واحد با مصادیق متعدد است یا چند مفهوم هستند؟
  2. آیا عدالت امری اعتباری است که باید به دنبال ایجاد آن بود یا عدالت امری حقیقی است که وجود دارد و به دنبال کشف آن هستیم؟
  3. خاستگاه عدالت کجاست و برای تحقق آن، چه نیروهایی تأثیر گذار هستند؟

تاریخچه تحولات فکری در باب عدالت:

– در دوره‌ی حکمای یونان، عدالت را حقیقتی ثابت و عقلی می‌دانستند و به همین دلیل می گفتند حکماء باید حاکمان جامعه باشند. و از عدالت فردی و اجتماعی، هردو سخن می‌گفتند و از این به فلسفه اجتماعی و حکمرانی رسیدند.

– در قرون وسطی، ثبوت عدالت را پذیرفتند ولی عقلی بودن آن را کنار گذاشته و آن را امری الهی دانستند که اشعری گری، نوعی بازتولید همین نگاه است (با آمدن امر، عدالت محقق می شود). این‌ها به فلسفه اجتماعی و سیاسی نرسیدند چون وقتی امر الهی باشد دیگر حاکم و شیوه حکومت را مشخص کرده است.

– در غرب جدید پس از رنسانس (خصوصا کانت، مارکس، هابز و …) عدالت را امری عقلایی اما غیر ثابت می‌دانستند. عقل هم از آن جهت دنبال عدالت است که می‌خواهد آن را تحقق ببخشد (عقل عدالت ساز) نه اینکه حقیقت عدالت را کشف کند (عقل عدالت یاب).

در دنیای مدرن، دو مشرب به وجود آمد و دوگانه ای ایجاد کرد تحت عنوان «اصالت فرد یا جامعه؟»

 

عدالت یا آزادی؟

کسانی که فرد را اصیل و منشا اثر دانستند، به طور طبیعی آزادی را بر عدالت مقدم کردند؛ زیرا هر انسانی یک واحد اراده آزاد است و این آزادی را از اول با خود دارد (حق طبیعی) لذا محصل تعریف آن‌ها از عدالت، «برآیند تراضی اراده‌های آزاد» شد. پس هر کسی آزاد است و هرکسی نفع و ضرر خود را بهتر متوجه می‌شود؛ بنابراین برآیند این‌ها هر چه شد، عدالت است!

در مقابل کسانی که اصالت را به جامعه دادند، به طور طبیعی عدالت را بر آزادی مقدم کردند؛ در این تفکر سلب آزادی‌ اراده‌ها برای برقراری عدالت و رسیدن به جامعه بی طبقه بدون اشکال است.

اما باید توجه شود که هر دو این جریان‌، از آبشخور رنسانس و مدرنیسم برگرفته شده‌اند.

 

عدالت در اسلام:

عدالت دو گونه است؛ عدالت به عنوان کنش و عدالت به عنوان وضعیت.

عدالت به عنوان کنش یعنی دادن حق هرکس به او (اعطاء کل ذی حق، حقه). اینجا چون عدالت، صفت یک فعل است، ناگزیر نسبیت می پذیرد؛ علت این است که عقائد و باورها در عالم تجرد است و هیچ مانعی برای ورود اندیشه صحیح نیست اما عمل، در اعضاء و جوارح و عالم ملک است و تزاحم ممکن است پس نسبیت نیز راه دارد.

مثال پیچیده آن وضعیت حضرت علی ع پس از کشته شدن عثمان است؛ عثمان به ناحق کشته شده بود و باید قاتلین او قصاص می‌شدند اما حضرت خطبه ۱۶۸ را ایراد فرمودند و نسبیت فعل ( تاخیر در اجرای عدالت)را به نفع امنیت رعایت کردند.

اما خوبی و بدی و ارزش گذاری همین نسبیت‌ها را چه چیز مشخص می‌کند؟ عدالتی که وضعیت است یعنی نگاه ترکیبی به مجموعه کنش ها (الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا) پس اگر در یک فعل، کنش عادلانه رعایت نشد، باید برای رسیدن به وضعیت عادلانه باشد و این باز یعنی خودِ عدالت (قرار گرفتن کارها سر جای خود).

مفهوم واحد و مصادیق متعدد عدالت:

  1. عدالت در فرد یعنی اعتدال در قوای ادراکی مانند عقل و وهم (حکمت) و قوای تحریکی مانند شهوت و غضب (عفت و شجاعت) و اعتدال در مجموع نسبت با همدیگر[۲].
  2. عدالت در جامعه یعنی وضعیت کنش‌ها و امور جامعه به گونه‌ای تنظیم شود که موجب پرورش انسان و رسیدن به هدف اصلی خود (قرب الهی) باشد.
  3. عدالت در تکوین یعنی قوانین عالم طوری باشد که استحقاق‌ها لحاظ شود؛ مثلا اگر گوسفند، دندان جویدن علف دارد باید در جهان علفی باشد که او استفاده کند وگرنه ظلم به او بود.
  4. عدالتِ خداوند یعنی اقتضاء اطلاق اسماء مختلف خداوند، به وسیله اسم اعظم «الله» متناسب شده است. هر اسمی، مقتضی اطلاق و فراگیری است ؛ رحمت جایی برای غضب نگذارد و غضب جایی برای رحمت! ذیل اسم الله ، دو اسم ” الحَکَم العَدل” تناسب اسماء را موجب میشود.

بسط عدالت در اجتماع، همان بسط صفت حق تعالی است؛ یعنی اگر اسماء حکم العدل را در زندگی اجتماعی متجلی کردیم (اقامه عدالت)، اجتماع را آیینه اسماء حضرت حق کرده ایم و این هم کاری عرفانی است و هم سیاسی اجتماعی.

اگر این ۴ عدالت را به هم متصل کنیم یک صراط می‌شود که همان صراط مستقیم است. لذا امام خمینی عدالت را «استقامت کردن بر صراط مستقیم» معنا کرده است[۳].

پس عدالت حداقل در تکوین و اسماء الهی دارای یک حقیقت است و اعتبار نیست و باید زندگی فردی و اجتماعی خود را آیینه آن عدالت کنیم.

[۱] اگر پیوند مبانی با میدان را برقرار نشود، بدون مبانی کلان، راه حل هایی که در میدان داده می شود، پس از مدتی به ضد خود تبدیل می شوند.

[۲] شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۱۶۰

[۳] درباره نظر امام خمینی بیشتر بخوانید:
http://www.imam-khomeini.ir/fa/NewsPrint.aspx?ID=23349

گره و گرای عدالت

گرای عدالت، تلاشی محققانه و دلسوزانه برای عدالت پژوهی کاربردی است

پویش‌های اجتماعی عدالت (عدالتخواهی) بدون پژوهش‌های علمی -کاربردی عدالت (عدالت‌پژوهی) به ثمر نمی‌رسد. این دو لازم و ملزوم هم‌اند.

امیرالمؤمنین(ع) عدالت را، هم «بهترین سیاست» و هم «ملاک سیاست» معرفی فرمود (خَیرُ السِّیاساتِ العَدلُ/ مِلاکُ السِّیاسَهِ العَدلُ).

گره‌های عدالت در جامعه ما گاه «گرای عدالت» در آن معلوم نیست.

ارائه معیار و میزان برای سیاست‌ها و هم راه‌حل‌های عادلانه‌تر برای آن‌ها، گرای عدالت دادن است.

البته پژوهش‌ها هم، بدون پویش‌های_اجتماعی و عدالتخواهی‌های محققانه عقیم می‌ماند. واقعیت این است که تبعیض و فساد، جان‌سخت‌تر از آن است که به‌صرف عدالت پژوهی فرو ریزد؛ بلکه عدالتخواهی برای رفع گره عملی را در تعاقب می‌خواهد.

از همین روست که آیه عدالت در قرآن، از پژوهش‌های «علمی و اجتهادی» و «معیار و ملاک» گذاری شروع (وَ أَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ) و به «پویش‌های عمومی اجتماعی» می‌کشاند (لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ) و هم «شدت و حدت» حکومت را می‌طلبد (وَ أَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ).

اقلاً دو جنگ امیرالمؤمنین (جمل و صفین) مصداق به‌کارگیری حدید و حدّت برای قسط و عدالت بود.

این سه، فقط در هم‌افزایی هم، جامعه قسط را ممکن می‌کنند. تخطئه کردن هریک از این سه گروه، همدیگر را؛ توطئه‌ها و تمهیدات فساد و تبعیض، برای جانِ سالم در کردن، است.

صفحه گرای عدالت تلاشی محققانه و دلسوزانه برای عدالت پژوهی کاربردی است که خوب است نقد و نظر عدالت‌پژوهان دیگر را جلب کند و عدالتخواهان عزیز، گرای عدالت در مسائل جاری را از مثل این پژوهش‌ها تعقیب کنند.

دوستان عزیزی که در «گرای عدالت» فعال‌اند هم اگر اتصال پژوهش‌ها را با پویش‌های عدالت تسهیل کنند، در کنار اتصال‌های رسمی و دولتی، مزید فایده شده و چرخش به سمت عدالت را بیشتر می‌کند.

صمیمانه یک‌سالگی گرای عدالت را به آن عزیزان و مخاطبان ارجمندشان تبریک عرض می‌کنم.

«حجت الاسلام محسن قنبریان»

 

نمازجمعه در آمار

به حسب پیمایش ایسپا(سال۸۹) شرکت در نماز جمعه از نماز جماعت هم عقب افتاده است و به شرکت ۱۰ درصدی رسیده است(قبل از شیوع کرونا)!

درحالیکه شرکت در مجالس روضه خوانی و زیارت کردن اماکن مقدسه، روند افزایشی داشته و به حدود ۷۵٪ رسیده است.(رئیس ایسپا/۳۰تیر۹۸)

گزینه “هیچ” شرکت نکردن را در جدول بالا مقایسه کنید:

نماز جمعه با بیشترین عدم شرکت مطلق(۴۶/۶٪) رتبه اول است!

هیئت های مذهبی با ۹/۶٪ کمترین عدم شرکت مطلق را دارد!

پیوست نماز جمعه در آمار
پیمایش ملی سنجش دینداری ایرانیان/ ایسپا /بهار /۸۹

پ.ن:

کاهش شرکت در نماز جمعه نشانه بی دینی مردم و حتی کم اعتنایی به مناسک و شعائر اسلامی نیست و لابد دلیل دیگری دارد.

کم رونقی یک نماز عبادی-سیاسی نسبت به نماز جماعت، به “نماز” یا “جماعت خواندنش” نیست و شاید به “بُعد سیاسی اش” مربوط باشد!

یک ملت سیاسی، از مناسک سیاسی هم بیزار نیست؛ پس شاید مساله های سیاسی مردم و نماز جمعه تطابق درستی ندارد!

هیئت های مذهبی به لحاظ جایگاه سنتی، تباین جدی با نماز جمعه ندارند؛ پس افزایش شرکت در هیئت های مذهبی، کاری دگراندیشانه نیست.

 نمازجمعه هم شاید بتواند با افزایش کارکردهای معنوی و اجتماعی اش(بخصوص برای جوانان) از سمت و سوی دینداری معاصر ایران جا نماند.

امام جمعه، منصوب حاکم در نهاد مدنی است؛ یعنی باید بتواند مردم را به حکومت پیوند و حکومت را مردمی کند.

اگر با کاهش مشارکت مواجه است، معلوم است وظیفه اش را خوب انجام نداده است؛ مثلا نماز جمعه را به روابط عمومی نظام بروکراتیک تقلیل داده، یا زبان بلیغ در دفاع از حرکت عمومی حکومت به سمت آرمانها نداشته است.

محسن قنبریان

مشرکی در غزوه ای از فرصت استفاده و بالای سر حضرت حاضر و شمشیر کشید و گفت: چه کسی مانع کشتن تو می شود؟!

فرمود: خدا!

شمشیر از دست مشرک افتاد و رسول الله برداشت و فرمود: چه کسی جلوی کشته شدن تو را می گیرد؟

مرد گفت: شما لطف کنید و با من به نیکی رفتار کنید!

پیامبر به اسلام دعوتش کرد؛ اما نپذیرفت!

گفت: نه با تو می جنگم و نه به طرفداری تو!

پیامبر او را بخشید. او هم راهش را جدا کرد و رفت.

به قبیله خود گفت: از نزد بهترین مردم پیش شما آمدم[۱]!

 

جالب است نه اسلام آوردن ها به خاطر شمشیر و نجات جان بوده و نه نجات دادن ها و آزاد کردن ها شرطش مسلمان شدن!

 

محسن قنبریان

[۱] راه روشن ترجمه محجه البیضاء ج۴ص۱۷۴