بایگانی ماهیانه: مهر 1398

جناب آقای حیدری هم باید توضیح دهند!

بارها به عرض رسیده که در نقدها، “ما قال” و گفته را نقد می کنم نه “من قال” و گوینده را! لذا در نقدها تعرضی به خود اشخاص نمی‌کنم. چه بسا آنها از مثل بنده در همان مورد نقد معتقدتر و ملتزم‌تر هم باشند والله العالم.

برخی خوانندگان یا مریدان ایشان با نقد اخیر اصرار داشته اند کدها و مطالبی منتقل کنند که ایشان مخالف پیاده روی اربعین نیست.(که ما هم چنین ادعائی نکردیم)!

حتی یکی از مریدان همین روزها از ایشان استفتائی کرده و با جواب ایشان برای ما ارسال کرد؛ که هرچه منتظر ماندیم در سایت و کانال رسمی ایشان انعکاسی نداشت تا جواب ما قابل ارجاع به سخن ایشان باشد. بفرض صحت انتساب پاسخ استفتاء به ایشان؛ درجواب از نظرشان درباره زیارت اربعین مرقوم داشته‌اند: “بادلیل معتبر شرعی محکم ثابت نشده؛ بله ادله‌ای هست اما به حدی که مثل حکم تعبدی، زیارت شرعی روز اربعین ثابت شود نیست.”

بعد آنرا ذیل ادله عام زیارت سیدالشهدا برده و زیارت میلیونی اربعین را از معالم تشیع خوانده و از مهمترین عوامل ارتباط جوانان به دین و مقدسات خوانده و آنرا مهمترین عامل تقویت ملکات اخلاقی با مشاهده کرم و جود و ایثار و برادری و تعاون خوانده و حتی صورت کوچکی از اجتماع مردم در روز ظهور دیده‌اند! بعد به روایات استحباب پیاده روی برای زیارت سیدالشهداء تمسک جسته‌اند و نتیجه گرفته‌اند: زیارت اربعین چه دلیل معتبر شرعی داشته باشد چه نداشته باشد فعلا نشانه قدرت خداوند در جاودانگی امام حسین شده است!

شاید ویدئوی چندسال پیش ایشان در درس فصوص هم موید همین باشد.

این انصاف ما درباره نقل سخنان دیگر ایشان درباره پیاده روی اربعین.

اما با این نقل معما جدی‌تر میشود:

اگر پیاده روی میلیونی کنونی اربعین از معالم تشیع و صورت کوچکی از روز ظهور است؛ پس چرا در آن ویدئو آنها را -اقلا به این شکل تمجید شده خودشان- زیر سؤال می برد؟!

آیا این صوت و تصویر ایشان نیست که می گوید: “اینجا[ایران] که از ٨ساعت، ۷ساعت و۳۵دقیقه اش دروغ کار و کاذب است؛ و عراقی که ۴۰٪ یا۶۰٪ زیر خط فقر است؛ و اینجائی که از ۱۳٪تا۳۳٪ زیر خط فقر است من باید اجازه بدهم آقایان بروند پیاده روی برای آقا امام حسین یا تولید بره بالا؟!”

اگر همین پیاده روی موجود به حسب جواب استفتاء ادعائی، مهمترین عامل ارتباط جوانها به دین و مهمترین عامل تقویت ملکات اخلاقی است؛ پس چگونه خود اشکال می کنند که: “اگر صدا و سیما آمد و گفت کارکردن در دانشگاه و کارخانه ها ثوابش از پیاده رفتن به امام رضا صدبرابر[بیشتر است!] والله همان روز می بندنش. پس فرهنگ سازی کار کیه؟ این فرهنگ سازی هم کار موسسه[امام جواد متعلق به خودشان]است.”

مهمترین عامل تقویت ملکاتی مثل ایثار و برادری و تعاون و… برای پیاده روی را از ایشان قبول کنیم یا این تعرض که: “آنجا[عراق] می گوید امسال ۲۰میلیون زائر آمده امام حسین؛ اینجا[ایران] خواهد گفت باید کاری کنیم ۳۰میلیون بیان امام رضا! مطمئن باشید اینجوری میشود!”

پیاده روی برادری و تعاون آفریده یا رقابت و رو کم کنی؟!

کدام حرف جناب حیدری حرف نهائی شان است؟ ویدئوی مورد نقد ما در تاریخ اردیبهشت۹۷ ایراد شده و ویدئوی درس فصوص برای آبان۹۶ است. در فقه، اصل بر نظر جدید مفتی است.

اگر هم این استفتاء ادعائی نظر نهائی است(که نمیدانیم چرا هنوز نشر عمومی نداده اند!) آخرش بفرمایند مردم پیاده روی میلیونی بیافرینند یا ایشان به حسب آن ویدئو، نمی توانند اجازه دهند بخاطر فقر پیاده روی روند؟! وکار در کارخانه صد برابر ثوابش بیشتر است؟!

این استفتاء ادعائی و ویدئوی درس فصوص ایشان، و معما و پرسش از ایشان را جدی تر میکند! این تهافت در سخنان از چه روست؟؟

امیدواریم این استفتاء ادعائی نظر نهائی شان باشد و برای آن سخنان توضیح یا تعذیری منتشر کنند.

اربعین روز اختلاف نیست. استدلال و فکری نقد شده بود که گمان می شد شبهه در حماسه اربعین باشد. اصراری بر مخالفت با شخص خاصی نداشتم.

محسن قنبریان
۹۸/۷/۱۷

 

 ‌

پیاده روی اربعین، حزب اهلبیت را می سازد!

امام صادق(ع) در ثواب زیارت پیاده سیدالشهداء(ع) وعده داد؛ دو فرشته زائر را خطاب می کنند: ای ولیّ خدا تو مورد مغفرتی و از حزب الله و حزب رسول الله و اهلبیت شدی.(کامل الزیارات ص۱۳۴).

این وعده در پیاده روی بزرگ اربعین تحقق یافته و حزب بزرگ اهلبیت در جهان دارد تشکیل می شود.

چرا بین بیش از ۶۶۰۰آیه قرآن، سر مقدس سیدالشهداء آیه اصحاب کهف را تلاوت میکرد؟!

در کوفه خود سر، آیه را خواند (ٲم حسبتَ ٲنَّ اصحابَ الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عَجَباً؟!). زید بن ارقم مو بر بدنش سیخ شد و گفت: بخدا پسر رسول خدا ماجرای سر تو عجیب‌تر وعجیب‌تر است!(الارشاد ج۲ص۱۱۷)

در شام، منهال بن عمرو دید، سر مبارک در پاسخ قاری‌ای که این آیه را خواند، به زبان فصیح و گویا فرمود: عجیب‌تر از اصحاب کهف قتل من و حمل کردن سرمن است!(الخرائج والجرائح ج۲ ص۵۷۷)

چرا آیه شهداء را نخواند؟! چرا آیه نفس مطمئنه را نخواند؟! 

در موردی آیه آخر شعراء هم خوانده، اما آیه اصحاب کهف ترجیع بند است: “آیا گمان می‌کنی اصحاب کهف که داستان‌شان بر الواح مسی نگارش شد از آیات عجیب مایند؟!” سر مقدس یکبار به زبان حال و یکبار با قال می‌گوید: نه!من عجیب‌ترم!

چون تٲویل این آیه او و بخصوص همین قطعه عصر عاشورا تا اربعین است! او و اهل‌بیتش مثال اعلای کهف‌اند!

درشباهت‌ها که شبیه اصحاب کهف‌اند:

  • جوانمردانی که ایمان داشتند و هدایت‌شان افزون شد.
  • با قیامشان، قلوبشان با هم مرتبط شد.
  • از سلطان جور و شرک، اعتزال جستند و جز خدا را پرستش نکردند.

 اما “اعجب ” بودنش در این بود که حسین، خداوند را کهف خود قرار داد؛ نه غاری در کوه و بیابان!

در عرفه عرضه داشت: “انت کهفی حین تُع٘یینی المذاهب فی سعتها وتُضییقُ بی الارض بِرُح٘بِها” خدایا تو کهف منی وقتی راه‌های با همه وسعت‌شان درمانده‌ام کنند و زمین با همه پهناوری‌اش بر من تنگ گیرد!

وقتی کهف، خدا شد؛ آنوقت همه‌ی شهرها، شهر حسین می‌شود. همه خانه‌ها، خانه او می‌شود.

آنچه مردم زمان دقیانوس با مشاهده غار می‌دیدند، مردم کوفه و شام در شهر و آبادی و بیابان می‌بینند: تحسبهم ایقاظاً !کسی گمان مرگ نداد و آنها را هوشیار و بیدار می‌دیدند! تلاوت‌های مکرر این سر مقدس  نشانه بارز یقظه و توجه اوست!پس عجیب‌تر از اصحاب کهف است. در تٲیید الهی دارد یقه یزید را می‌گیرد. زیر چوب خیزران می‌خواند:” و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون”! به زودی کسانی که ستم کردند خواهند دانست به چه جایگاهی برمی‌گردند!

روزی این اصحاب برتر و اصلی کهف، برخواهند گشت؛ روزی که از ظالمین خبری نیست و عدل زمین را گرفته است. دوره ظهور وارث حسین، و روز رجعت سیدالشهداء شده است.

(برگزیده ای از
سخنرانی شب شهادت حضرت رقیه(س) در هیٲت صاحب العصر اراک مهر ۹٨)

۳نکته با جناب سید کمال حیدری در اشکال به پیاده‌روی اربعین

این فرمایشات نه دارای منطق اقتصادی است نه مبنای فقهی و نه رویکرد اسلامی!

  1. فاقد منطق اقتصادی است:
    کمترین آشنائی با اقتصاد مدرن این است که پیشران آن، مصرف بیشتر است. هرچه کالا و خدمات بیشتری مصرف شود، ثروت بیشتری تکثیر و دوباره به چرخه تولید کالا و خدمات برگشته؛ گردش اقتصادیِ بیشتر و اقتصادِ بزرگ تر را برای آن کشور منجر میشود.
    شهری مثل کربلا و نجف گنجایش همزمان یک میلیون گردشگر سواره را ندارد؛ اما “پیاده رویِ” تقریبا یک ماهه امکان بازاری ۲۰میلیون نفری را برای عراق می آفریند. بازاری بزرگ از کالا و خدمات؛ از اجناس خوراکی تا مصالح ساختمانی، صنعت آی تی، حمل و نقل، کیف و کفش و نساجی و…
    این بازار فصلی اما بزرگ، طمع کشورهایی مثل ترکیه و چین را برانگیخته و حتی زباله قابل بازیافت آن مشتری پیدا کرده است!
    عربستان با کمتر از ۱۰میلیون زائر در حج و عمره، طبق آمار بانک جهانی سالی ۳۰میلیارد دلار درآمد کسب می کند؛ فقط زائر اربعین اقلا دوبرابر این است. فقط زائران خارجی اربعین نیز نزدیک به نصف زائران یکسال مکه و مدینه اند.
    وقتی فقط موکبهای ایرانی، ۶۰میلیون ظرف یکبار مصرف، استفاده کرده اند؛حساب کنید در کل مواکب چه عددی میشود؟ و چه اثری بر رونق صنایع این بخش می نهد؟
    این ناچیز ترین کالای مصرفی در بازار حاشیه این جمعیت میلیونی است.
    چنین ضیافت بزرگی موجب بهبود زیرساخت هایی مثل خطوط راه آهن، جاده، گمرگ و مخابرات و… هم شده است که زائران شاهد آن بوده اند.
    ایشان تعطیلی دوسه ماهه را هم غیر از مبالغه، درست تحلیل نکرده است. حاضران دیده اند غیر از تناوب حضور در مواکب بین افراد عشیره در کنار کارهای جاری؛ به شکل زیبائی “اقتصاد تبرعی” به “اقتصاد پولی” پیوند می خورد و رونق اقتصادی موجب می شود. مثلا “نذورات” موجب فروش بیشتر دام و موادغذایی میشود. “تحبیس” (با ساخت مبیت ها)، موجب رونق صنعت ساختمان و متعلقاتش میشود. و…
    مرخصی رفتن درصدی از کارمندان ما نیز بعکس فرمایش ایشان، مقتضی بهبود کار در ادارات میشود! در کشوری که کار مفید ٨ساعت تمام است، جا برای مرخصی رفتن همکار نیست؛ اما جائی که به تعبیر ایشان ۲۵دقیقه کار مفید است، رفتن نصف کارمندان یک اداره هم به کارآمدی واقعی اداره ضربه ای نمی زند بلکه می تواند موجب ارتقاء کاری از نیم ساعت به یک ساعت -اقلا- شود!
  2. مغایر مبانی فقهی است:
    سخت گیرانه ترین مبنا در شعائر، “توقیفیت شعائر” است؛ یعنی چیزی جزء شعائر است که نص شرعی برآن باشد ، نه هرچه عرف یا به تعبیر ایشان فرهنگ عمومی می آورد.
    براساس این مبنا نیز، “زیارت پیاده” امیرالمومنین و اباعبدالله جزء شعائر منصوص از معصوم است. واقعا از یک فقیه بعید است این را با کثرت روایات صحیح و معتبر و فتاوای موجود ، با انحاء عزاداریِ من درآوردیِ نقل شده، مقایسه کند و کنار هم بنشاند!
    فقهای شیعه و سنی از جواز و افضلیتِ حج پیاده بحث کرده، احدی به عدم جواز، فتوا نداده، بلکه اغلب فقهای شیعه به افضلیت آن بر سواره فتوا داده اند. چون مشروع دیده اند، اجماعا نذر کردن حج پیاده را منعقد دانسته اند. تازه اندک اختلافی که در افضلیتِ حج پیاده بر سواره هست؛ در زیارتِ پیاده بخصوص زیارت حضرت امیر(ع) و سید مظلومان نیست؛ و این بخاطر نصوص معتبره وصریح در این شعیره است. این کجا با قطع کردن دست خود برای تشبّه به ابالفضل(ع) قابل مقایسه است؟!!
  3. مخالف رویکرد اسلامی به مفهوم کار است:
    از همه مهمتر، اشکال این بیانات، عرفی و سکولار کردنِ مفهوم متعالیِ کار، عمل و سعی است؛ که به تبع فرهنگ منحط جدید به “کار اقتصادی” و خلق ثروت تنزل داده می شود.
    کار در فرهنگ قرآن فقط فعالیتی نیست که به ثروتی بیانجامد، تولیدی کند و سودی ببرد و حتی کشور را پیشرفته کند. اینها هم کارند اما کار بسی بالاتر از اینها هم هست. بهترین و اصیل ترین کار در قرآن، “سعی برای آخرت”(۱۹اسراء) و این کار تنها توشه انسان(۳۹نجم) است. چگونه “خودسازی” و تلاش برای کسب فضائل در تَمَحُّضی ده روزه با انسان کامل، کار و فعالیت مفید تلقی نشود؟!
    تعابیری که در آن روایاتِ تشویق به زیارت پیاده ، درباره محو یک گناه با هر قدم و کسب یک حسنه با هر قدم و طی یک درجه با هر قدم وجود دارد، مفید همین معناست. معلوم است کاری بزرگ و موثر در ساخت انسان است که چنین ثوابهایی برایش شمرده شده است.
    نمی خواهم تراز این حرف قدسی را با میزانهای عرفی، پایین بیاورم؛ که در همان فرهنگ هبوطی غرب نیز حضورهایی که موجب تخلیه روانی و آرامش فرد میشود، برای بهینه تر شدنِ کار اقتصادی او لازم است ، لذا تعطیلات آخر هفته و ماه و سال برایش جعل می کنند!

محسن قنبریان
۹۸/۷/۱۳

 

سه بررسی لازم برای نقد و انتقاد حکومت و حاکمیت:

  1. به لحاظ دانشی:
    نقد و انتقاد به لحاظ دانشی و آثار اسلامی، درست باشد.
    – اینکه بعضی نقد ولیّ مشروع را از اساس نامشروع بدانند، اسلامی نیست.

    آیت الله خامنه‌ای -و اندیشمندان انقلاب اسلامی- به چنین چیزی قائل نیستند.

    نقد وارد هم نباشد، منع از طرح شدن ندارد.
    ایشان صراحتا می‌فرماید:” هیچ کس فوق نظارت نیست. خود رهبری هم فوق نظارت نیست؛ چه رسد به دستگاه‌های مرتبط با رهبری”(۷۹/۱۲/۹) چهار دلیل بر مشروعیت این نظارت و پاسخگوئی می‌شمارند:

  1. تجمع قدرت وثروت در دست حاکم و ضرورت نظارت(همان).
  2. سیره ائمه اطهار
  3. ادله امر به معروف ونهی از منکر
  4. قاعده النصیحه للائمه المسلمین:” که شامل نقد و انتقاد ،قول به حق، مشورت، جلوگیری از بروز اشتباه عمدی و سهوی و ارشاد نیز می‌شود” (۷۹/۱۲/۲۲).
  • تحجر در این زمینه‌ها موجب شده دانشجوئی از ایشان بپرسد: آیا یادآوری وظیفه خبرگان رهبری در مورد نظارت بر ولی فقیه را توهین آمیز می‌دانید؟
    ایشان جواب دادند: “نه، چه توهینی؟!… نخیر بنده نه احساس تضعیف می‌کنم، نه توهین؛ این جزو قانون اساسی است” (۷۷/۲/۲۲).

۲٫ به لحاظ بینشی:
یعنی همان نقد مطابق با موازین باید در شرایط زمانی و مکانی هم به صلاح باشد. نقد رهبری هم جایز است اما باید توجه داشت در صحن علنی جامعه او را نقد کردن، ای بسا به صلاح کشور نباشد بخصوص اگر نقد، عیبجوئی باشد.
خودشان می‌گویند:” عیب جوئی از رهبری مگر چه حسنی دارد؟ رهبری‌ای که در نظام جمهوری اسلامی، در یک لحظه‌ی خطرناک و حساس، باید اشاره‌ی انگشتش بتواند مردم را به جانفشانی وادار کند، آیا مصلحت است که یک نفری همین طور به میل خودش بیاید بایستد، بنا کند به بدگوئی کردن به او؟ به نظر شما این خیلی کار خوبی است؟”(۷۷/۱۲/۴)

  • توجه: اگر کسی نقد و انتقاد(نه توهین و عیب‌جوئی) کرد حق نداریم او را ضد ولایت بخوانیم اما فضیلت نیست نیروهای انقلابی نقد و انتقاد و حتی پرسش از ولیّ مشروع را در فضای عمومی طرح کنند. الا در جلسات پرسش و پاسخی که با ایشان است و ای بسا پرسیدن سئوالات مقدر جامعه بهتر از رجز خوانی‌ها باشد؛ تا از ایشان جواب درخور بگیرد و ذهن‌های بسیاری روشن شود.
  • برایم جالب بود که ایشان در سال ۷۷ با آن مواضع تند برخی گروه‌ها، وقتی دانشجوئی پرسید: می‌خواستم نظر حضرتعالی رادرباره گروه‌های حامی ولایت بدانم!
    فرمودند: “به نظر من همه‌ی گروه‌ها حامی ولایتند. یعنی من در کشور گروه قابل توجهی که ولایت را قبول نداشته باشد نمی‌شناسم. همه ولایت را قبول دارند؛ حالا ممکن است بعضی عشق و اخلاص بیشتری داشته باشند، بعضی کمتر داشته باشند”(۷۷/۲/۲۲)
    حوادث و مواضع سالهای ۷۶ و ۷۷ را مروری کنید تا به این سعه صدر و تنگی سینه خودمان بیشتر پی ببرید. البته ۷٨ کمی ماجرا فرق می‌کند خود آقای خاتمی هم می‌گفت تا ۷٨ رهبری نظر ما را در عمل ترجیح می‌داد اما ماجراهای۷٨ موجب بدبینی ایشان شد.

۳٫ به لحاظ عملی:
اینکه در نقد حکومت از چه روشی استفاده شود؟ این توجه لازم بعدی است. غیر از دو مرحله قبل باید رفتار انتخابی هم درست، قانونی و اخلاقی باشد.
آن روش نباید مورد سوء استفاده دشمن واقع شود. والا از نوشتن یک مقاله تا مطالبه و حتی تجمع و… را شامل است.

  • دانشجوئی از ایشان پرسید: آیا حرکت‌هائی همچون تجمع مقابل قوه قضائیه ومطالبه شدید از آنها در جهت مبارزه با فساد اقتصادی، تضعیف نظام است؟
    پاسخ دادند: “فرق می‌کند. گاهی اوقات قوه‌ی قضائیه مایل است یک چیزهائی را انجام دهد، اگر واقعا پشتوانه اینجوری هم ببیند، حتما انجام خواهد داد. بعضی امواج سیاسی، جلوی قوه‌ی قضائیه را دربعضی از کارها میگیرند. بنابراین تجمع مقابل قوه‌ی قضائیه، برای مطالبه شدید از آنها باشد، من تصور نمی‌کنم این تضعیف نظام باشد. حالا یک وقت‌هایی ممکن است در شرایطی تضعیف باشد، اما در یک شرایطی هم درست تقویت است”(۸۲/۲/۲۲).

پس عمده آن بررسی بینشی و موقعیت شناسی است.

  • تجربه دوم خرداد می‌توانست، “احیای ولایت‌پذیری فرزانگانی” مثل مطهری و خامنه‌ای و بهشتی باشد که در عین مباحثه با امام، در عمل بیشترین انقیاد را از ایشان داشتند؛ لکن مباحثه و صاحب نظری اینبار به مخالفت عملی، شورش خیابانی یا حتی ارتباط‌گیری با بیگانگان انجامید! دیگر، نظری غیر از مقام ولایت داشتن -مثل نظر آیت الله خامنه‌ای درباره ولایت مطلقه و امکان توبه سلمان رشدی- نبود، نسخه پیچیده‌ی بیگانگان و براندازانی مثل سورس بود!
    نظر دیگر داشتن مثل نظر رئیس‌جمهور وقت(حضرت آقا) درباره نخست وزیرش (آقای موسوی) نبود، اردو کشی خیابانی یا تحصن در مجلس ششم برای خوراندن جام زهر به ولایت بود!
    این افراط‌ها هم در پیدایش آن تفریط‌ها بسیار موثر بوده است.

(فشرده‌ای مختصر از گعده‌ای صمیمی با جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران)

چگونگی نقد و انتقاد عقلائی؟!

(فشرده‌ای مختصر از گعده‌ای صمیمی با جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران)

نظر درست را از بیانات آیت الله خامنه‌ای عرض می‌کنم به دو دلیل:

  • ایشان بازمانده متفکران اول انقلاب و حلقه شاگردان تهران امام‌اند که در این مسائل نظر صائب‌تری داشتند.
  • با ادبیات بقیه، همین حرف‌ها را بزنی برخی بدبین‌ها خرده می‌گیرند که چه قصدی دارید؟!

افراط و تفریط در این مقوله:

  • “من عمیقا متأسفم که برخی میان مرداب سکوت و جمود با گرداب هرزه گوئی و کفرگوئی طریق سومی نمی‌شناسند و گمان می‌کنند که برای پرهیز از هر یک از این دو، باید به دام دیگری افتاد. حال آنکه انقلاب اسلامی آمد تا… فضائی بسازد که در آن آزادی بیان، مقید به منطق و اخلاق و حقوق معنوی و مادی دیگران و نه به هیچ چیز دیگری، تبدیل به فرهنگ اجتماعی و حکومتی گردد”(۸۱/۱۱/۱۶).
  • متٲسفانه برخی در قبال ولایت، حتی فهم و نظر را منوط به بیان ایشان می‌کنند!
    و برخی در مقابل ژست روشنفکری را در مخالفت با ولایت و حکومت در هر امری -حتی دلبخواه‌های خود- می‌دانند!

در نفی اولی، خود رهبری بارها موضع گرفته‌اند:

“این تصور صحیحی نیست که مواضع آحاد مردم از جمله دانشجویان که جزو قشرهای پیشرو هستند باید الگو گرفته و برگردان نظرات رهبری باشد”. ” نباید اینگونه تصور شود که همه باید منتظر بمانند تا رهبری، ابتدا موضع خود را درباره یک شخص و یا یک سیاست اتخاذ کند و بقیه بر همان اساس موضع‌گیری کنند. این روش، کارها را قفل خواهد کرد” (۹۳/۵/۲)

  • این روش موجب شده امام جمعه و نماینده ولی فقیه در تراز خود آقا برای امام و مثل بهشتی و مطهری و… کم داشته باشیم. اغلب تکرارگوهایی معمولی برای فرمایشات ایشان باشند.
  • بدتر ،یک نظر کارشناسی در مساله‌ای که عین فرمایش رهبری نیست، نزد برخی، ضدیت تلقی شود! در حالیکه ایشان صراحتا می‌گویند:” هیچگاه اعلام نظر کارشناسی و نظر علمی، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدائی از رهبری و ولایت و این حرف‌ها به حساب نمی‌آید و نباید بیاید” (۹۱/۵/۱۶).
  • اهل فکر و تحلیل وقتی به حرف بلند رهبری برسند البته فضلیت است و گفتن و تبیین آن‌ها هم اثر متفاوتی برای جامعه دارد.
  • این روش، زیاد خرج کردن از رهبری و نسبت دادن مواضعی به ایشان که در بیاناتشان اصلا نیست را هم رایج می‌کند. خصوصیت کوچک اندیشی و عدم تسلط بر مبانی این است که پشت شخصیت مخفی شوند. در حالیکه ایشان خود به تصریح اینرا رد می کنند:” هیچ نظری درباره مسائل جاری کشور و مسائل اسلام و مسلمین و مسائل اجتماعی وجود ندارد که من این را درگوشی به کسی بگویم و نشود این را در علن گفت”(۷۷/۲/۲۲). این ذهنیت را خطا و نسبت دادن اینچنینی نظری به رهبری را” گناه کبیره” می‌شمارند.(۸۹/۵/۳۱)

از آنطرف افتادن و همیشه ژست مخالف‌خوانی گرفتن برای روشنفکر بودن، آسیب دیگری است.

اگر این دسته‌های فکری، در نهادهای اجتماعی، کارها و تصمیمات درست حاکمیت را یاری کنند، کارها بسیار بهتر در مدار می‌افتد.

مثلا -بی‌خیال درستی یا غلطی مثال- وقتی احمدی‌نژاد (که پیش این گروه‌ها کاندید حاکمیت قلمداد میشد) مثلا بحث ورزشگاه بانوان یا منشور کورش را طرح می‌کند ولو بنظر اینها، لازم است لکن بخاطر ژست مخالفت با حاکمیت همراهی نمی‌کنند! تا یک دهه بعد از پایگاه نهاد اجتماعی و رئیس‌جمهوری -که در تبلیغاتشان کمتر انتخاب حاکمیت است – طرح شود و با فشار فیفا و… به زعم خود حاکمیت را وادار به عقب‌نشینی کنند! (اینها آثار افراط در مواجهه با حاکمیت است)

مرز ضدیت با ولایت فقیه،”مخالفت عملی “است نه نظر دیگر داشتن، اما مخالف‌خوانی افراطی هم آسیبی است که باید لحاظ شود.

در نظر درست اسلامی، اطاعت از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین[مادامی که شرایط ولایت برایش باقی است] بر هرمکلفی ولو اینکه خود فقیه باشد واجب است(اجوبه الاستفتائات س۶۵).

پس بین مخالفت عملی با نظری متفاوت داشتن باید فرق نهاد.

نظر مغایر داشتن، حق شهروندان است و نباید کسی را منع یا مارک و مهر زد.

البته هم نظر بودن با رهبری در مسائل نظری و “از روی فکر و آگاهی”، فضیلتی برای نیروهای حزب‌اللهی است؛ اما در همه امور نباید منتظر رهبری ماند تا نظر دهد بعد طوطی‌وار تکرار کرد؛ گاه نظر دادن تکلیف نخبگان هم هست.